تاریخ مجارستان جدول زمانی

پانویسها و منابع

منابع


تاریخ مجارستان
History of Hungary ©HistoryMaps

3000 BCE - 2024

تاریخ مجارستان



مرزهای مجارستان تقریباً با دشت بزرگ مجارستان (حوضه پانونی) در اروپای مرکزی مطابقت دارد.در طول عصر آهن، در محل تلاقی حوزه های فرهنگی قبایل سلتی (مانند اسکوردیسکی، بویی و ونتی)، قبایل دالماسی (مانند دالماته، هیستری و لیبورنی) و قبایل ژرمنی (مانند قبایل) قرار داشت. لوگی، گپیدز و مارکومانی).نام پانونیا از پانونیا، استانی در امپراتوری روم گرفته شده است.تنها بخش غربی قلمرو (به اصطلاح Transdanubia) مجارستان مدرن بخشی از پانونیا را تشکیل می داد.کنترل روم با تهاجمات هونیک ها در سال های 370-410 از بین رفت و پانونیا در اواخر قرن پنجم تا اواسط قرن ششم بخشی از پادشاهی استروگوتیک بود که توسط خاقانات آوار (قرن های ششم تا نهم) جانشین آن شد.مجارستانی ها حوضه کارپات را به شیوه ای از پیش برنامه ریزی شده با یک حرکت طولانی بین 862 تا 895 در اختیار گرفتند.پادشاهی مسیحی مجارستان در سال 1000 در زمان پادشاه سنت استفان تأسیس شد که توسط سلسله ارپاد برای سه قرن بعد اداره می شد.در دوره قرون وسطی بالا ، پادشاهی تا سواحل آدریاتیک گسترش یافت و در زمان سلطنت شاه کولومان در سال 1102 با کرواسی وارد اتحاد شخصی شد. در سال 1241 در زمان سلطنت شاه بلا چهارم، مجارستان توسط مغولان تحت رهبری باتو خان ​​مورد تهاجم قرار گرفت.مجارها در نبرد موهی به طور قاطع توسط ارتش مغول شکست خوردند.در این تهاجم بیش از 500000 مجارستانی قتل عام شدند و کل پادشاهی به خاکستر تبدیل شد.نسب پدری سلسله ارپاد حاکم در سال 1301 به پایان رسید و همه پادشاهان بعدی مجارستان (به استثنای پادشاه ماتیاس کوروینوس) از نوادگان خاندان ارپاد بودند.مجارستان بار سنگین جنگ های عثمانی در اروپا را در طول قرن پانزدهم متحمل شد.اوج این مبارزه در زمان ماتیاس کوروینوس (حکومت 1458-1490) اتفاق افتاد.جنگ‌های عثمانی و مجارستان با از دست دادن قابل توجه قلمرو و تقسیم پادشاهی پس از نبرد موهاچ در سال 1526 به پایان رسید.دفاع در برابر گسترش عثمانی به اتریش هابسبورگ منتقل شد و بقیه پادشاهی مجارستان تحت فرمانروایی امپراتوران هابسبورگ قرار گرفت.قلمرو از دست رفته با پایان جنگ بزرگ ترکیه بازیابی شد، بنابراین کل مجارستان بخشی از سلطنت هابسبورگ شد.پس از قیام‌های ملی‌گرایانه 1848، سازش اتریش-مجارستان در 1867 موقعیت مجارستان را با ایجاد یک سلطنت مشترک ارتقا داد.پس از حل و فصل کرواسی-مجارستان در سال 1868 که وضعیت سیاسی پادشاهی کرواسی-اسلاونیا را در سرزمین های تاج سنت استفان تثبیت کرد، قلمرو گروه بندی شده تحت Habsburg Archiregnum Hungaricum بسیار بزرگتر از مجارستان مدرن بود.پس از جنگ جهانی اول، قدرت های مرکزی انحلال سلطنت هابسبورگ را به اجرا گذاشتند.معاهدات سن ژرمن آن لایه و تریانون حدود 72 درصد از قلمرو پادشاهی مجارستان را که به چکسلواکی، پادشاهی رومانی ، پادشاهی صرب‌ها، کروات‌ها و اسلوونیایی‌ها، اولین جمهوری اتریش واگذار شد، جدا کرد. جمهوری دوم لهستان و پادشاهیایتالیا .پس از آن یک جمهوری خلق کوتاه مدت اعلام شد.پس از آن پادشاهی مجارستان بازسازی شد، اما توسط یک نایب السلطنه به نام میکلوش هورتی اداره می شد.او رسماً نماینده سلطنت مجارستان چارلز چهارم، پادشاه حواری مجارستان بود که در آخرین ماه‌های خود در صومعه تیهانی در اسارت بود.بین سال های 1938 و 1941، مجارستان بخشی از سرزمین های از دست رفته خود را پس گرفت.در طول جنگ جهانی دوم مجارستان در سال 1944 تحت اشغال آلمان و سپس تا پایان جنگ تحت اشغال شوروی قرار گرفت.پس از جنگ جهانی دوم، جمهوری دوم مجارستان در مرزهای کنونی مجارستان به عنوان یک جمهوری خلق سوسیالیستی تأسیس شد که از سال 1949 تا پایان کمونیسم در مجارستان در سال 1989 ادامه یافت. جمهوری سوم مجارستان بر اساس نسخه اصلاح شده قانون اساسی تأسیس شد. مجارستان در سال 2004 به اتحادیه اروپا پیوست.
عصر برنز مجارستان
عصر برنز اروپا ©Anonymous
3600 BCE Jan 1

عصر برنز مجارستان

Vučedol, Vukovar, Croatia
در طول عصر مس و برنز، سه گروه مهم عبارت بودند از فرهنگ‌های بادن، ماکو و عثمانی (با ترک‌های عثمانی اشتباه گرفته نشود).پیشرفت عمده آشکارا فلزکاری بود، اما فرهنگ بادن همچنین باعث سوزاندن و حتی تجارت از راه دور با مناطق دورافتاده مانند بالتیک یا ایران شد.تغییرات متلاطم در اواخر عصر مفرغ به تمدن بومی و نسبتاً پیشرفته پایان داد و آغاز عصر آهن شاهد مهاجرت دسته جمعی عشایر هندواروپایی بود که اعتقاد بر این است که از اجداد ایرانی باستان بودند.
عصر آهن مجارستان
فرهنگ هالستات ©Angus McBride
700 BCE Jan 1

عصر آهن مجارستان

Ópusztaszer, Pannonian Basin,
در حوضه کارپات، عصر آهن در حدود 800 سال قبل از میلاد آغاز شد، زمانی که جمعیت جدیدی به قلمرو نقل مکان کردند و مراکز جمعیتی سابق را که با کارهای خاکی مستحکم شده بودند، در اختیار گرفتند.جمعیت جدید ممکن است متشکل از اقوام ایرانی باستانی باشد که از فدراسیون قبایل ساکن در زیر سلطه کیمریان جدا شده بودند.[1] آنها عشایر سوارکار بودند و مردم فرهنگ Mezőcsát را تشکیل دادند که از ابزار و سلاح های ساخته شده از آهن استفاده می کردند.آنها حکومت خود را بر مناطقی که اکنون دشت مجارستانی بزرگ و بخش‌های شرقی تراندانوبیا نامیده می‌شوند، گسترش دادند.[2]در حدود 750 قبل از میلاد، مردم فرهنگ هالشتات به تدریج بخش های غربی ماوراء النهر را اشغال کردند، اما جمعیت قبلی این قلمرو نیز زنده ماندند و بنابراین این دو فرهنگ باستان شناسی برای قرن ها با هم وجود داشتند.مردم فرهنگ هالشتات استحکامات جمعیت سابق را تصاحب کردند (مثلاً در ولم، سلدومولک، تیهانی) اما آنها همچنین بناهای جدید محصور شده با کارهای خاکی (مثلاً در سوپرون) ساختند.اشراف در مقبره های مجلسی پوشیده از خاک دفن شدند.برخی از سکونتگاه های آنها در امتداد جاده کهربا به مراکز تجاری تبدیل شدند.[1]
سیگینا
سکاها ©Angus McBride
500 BCE Jan 1

سیگینا

Transylvania, Romania
بین سال‌های 550 تا 500 قبل از میلاد، مردم جدیدی در کنار رودخانه تیسا و در ترانسیلوانیا ساکن شدند.مهاجرت آنها ممکن است به لشکرکشی‌های داریوش اول پادشاه ایران (۵۲۲ پ.م. - ۴۸۶ ق. م.) در شبه جزیره بالکان و یا به مبارزات بین کیمریان و سکاها مرتبط بوده باشد.آن مردمی که در ترانسیلوانیا و بنات ساکن شدند، ممکن است با آگاثیرسی (احتمالاً یک قبیله باستانی تراکیا که حضور آنها در قلمرو توسط هرودوت ثبت شده است) شناسایی شوند.در حالی که کسانی که در دشت مجارستانی کنونی زندگی می کردند ممکن است با سیگینا شناخته شوند.جمعیت جدید استفاده از چرخ سفالگری را در حوضه کارپات معرفی کردند و ارتباط تجاری نزدیکی با مردم همسایه داشتند.[1]
سلت ها
قبایل سلتیک ©Angus McBride
370 BCE Jan 1

سلت ها

Rába
در قرن چهارم پیش از میلاد، قبایل سلتی به سرزمین‌های اطراف رودخانه رابا مهاجرت کردند و مردم ایلیاتی را که در آنجا زندگی می‌کردند شکست دادند، اما ایلیری‌ها موفق شدند سلت‌ها را که زبان آنها را پذیرفته بودند، جذب کنند.[2] در حدود 300 قبل از میلاد آنها جنگ موفقیت آمیزی را علیه سکاها به راه انداختند.این مردمان در طول زمان با یکدیگر ادغام شدند.در دهه‌های 290 و 280 قبل از میلاد، مردم سلتی که به سمت شبه‌جزیره بالکان مهاجرت می‌کردند از ماوراءالنهر عبور کردند، اما برخی از قبایل در این قلمرو ساکن شدند.[3] پس از 279 قبل از میلاد، اسکوردیسکی ها (یک قبیله سلتی)، که در دلفی شکست خورده بودند، در محل تلاقی رودخانه های ساوا و دانوب مستقر شدند و حکومت خود را بر بخش های جنوبی ترانس دانوبیا گسترش دادند.[3] در حوالی آن زمان، بخش‌های شمالی ترانس دانوبیا توسط Taurisci (همچنین یک قبیله سلتی) اداره می‌شد و تا سال 230 قبل از میلاد، مردم سلتیک (مردم فرهنگ La Tène) به تدریج تمام قلمرو دشت مجارستانی بزرگ را اشغال کردند. .[3] بین سال‌های 150 تا 100 قبل از میلاد، قبیله سلتی جدید، بوئی‌ها به حوزه کارپات نقل مکان کردند و بخش‌های شمالی و شمال شرقی قلمرو (عمدتاً قلمرو اسلواکی کنونی) را اشغال کردند.[3] جنوب ترانس دانوبیا توسط قدرتمندترین قبیله سلتی، اسکوردیسکی ها کنترل می شد که داکی ها از شرق در برابر آن ها مقاومت می کردند.[4] داکی ها تحت سلطه سلت ها بودند و تا قرن اول قبل از میلاد نمی توانستند در سیاست شرکت کنند، زمانی که قبایل توسط بوربیستا متحد شدند.[5] داچیا اسکوردیسکی‌ها، تائوریسی‌ها و بویی‌ها را تحت سلطه خود درآورد، اما بوربیستا اندکی پس از آن مرد و قدرت متمرکز سقوط کرد.[4]
حکومت روم
لژیون های رومی در نبرد در جنگ های داکیه. ©Angus McBride
20 Jan 1 - 271

حکومت روم

Ópusztaszer, Pannonian Basin,
رومی ها حملات نظامی خود را در حوضه کارپات در سال 156 قبل از میلاد آغاز کردند، زمانی که آنها به اسکوردیسکی های ساکن در منطقه ماوراء النهر حمله کردند.در سال 119 قبل از میلاد، آنها علیه سیشیا (سیساک امروزی در کرواسی) لشکرکشی کردند و حکومت خود را بر استان ایلیریکوم آینده در جنوب حوضه کارپات تقویت کردند.در سال 88 قبل از میلاد، رومیان اسکوردیسکی‌ها را شکست دادند که فرمانروایی آنها به بخش‌های شرقی سیرمیا بازگردانده شد، در حالی که پانونی‌ها به بخش‌های شمالی ترانس دانوبیا نقل مکان کردند.[1] دوره بین 15 قبل از میلاد و 9 پس از میلاد با قیام های مداوم پانونی ها علیه قدرت در حال ظهور امپراتوری روم مشخص شد.امپراتوری روم پانونی ها، داکی ها ، سلت ها و دیگر مردمان این قلمرو را تحت سلطه خود درآورد.قلمرو غرب دانوب بین سالهای 35 تا 9 قبل از میلاد توسط امپراتوری روم فتح شد و تحت نام پانونیا به استانی از امپراتوری روم تبدیل شد.شرقی ترین بخش های مجارستان کنونی بعدها (106 پس از میلاد) به عنوان استان رومی داچیا (تا سال 271 ادامه یافت) سازماندهی شد.قلمرو بین دانوب و تیسا بین قرن های اول و چهارم پس از میلاد یا حتی قبل از آن توسط ایازیگ های سرماتی سکونت داشته است (قدیمی ترین بقایای آن به 80 سال قبل از میلاد برمی گردد).امپراتور روم تراژان رسماً به ایازیگ ها اجازه داد که به عنوان متحدین در آنجا ساکن شوند.قلمرو باقی مانده در دست تراکیان (داکیان) بود.علاوه بر این، وندال ها در نیمه دوم قرن دوم میلادی در تیسا بالا ساکن شدند.چهار قرن حکومت روم تمدنی پیشرفته و شکوفا ایجاد کرد.بسیاری از شهرهای مهم مجارستان امروزی در این دوره تأسیس شدند، مانند آکوئینکوم (بوداپست)، سوپیانا (پچ)، آرابونا (گیور)، سولوا (Esztergom)، ساواریا (Szombathely) و Scarbantia (Sopron).مسیحیت در قرن چهارم در پانونیا گسترش یافت، زمانی که دین رسمی امپراتوری شد.
دوره مهاجرت در مجارستان
امپراتوری هون یک کنفدراسیون چند قومیتی از قبایل استپی بود. ©Angus McBride
375 Jan 1

دوره مهاجرت در مجارستان

Ópusztaszer, Pannonian Basin,
پس از یک دوره طولانی حکومت امن رومیان، از دهه 320 پانونیا دوباره درگیر جنگ مکرر با مردم ژرمن شرقی و سارماتی در شمال و شرق بود.هر دو وندال ها و گوت ها در استان راهپیمایی کردند و ویرانی عظیمی به بار آوردند.[6] پس از تقسیم امپراتوری روم، پانونیا تحت حاکمیت امپراتوری روم غربی باقی ماند، اگرچه ناحیه سیرمیوم در واقع بیشتر در حوزه نفوذ شرق بود.با فرار جمعیت لاتین استان از تهاجمات مستمر بربرها، [7] گروه های هونیک در آستانه دانوب ظاهر شدند.در سال 375 پس از میلاد، هون‌های عشایری از استپ‌های شرقی به اروپا حمله کردند و عصر بزرگ مهاجرت را آغاز کردند.در سال 380، هون‌ها به مجارستان کنونی نفوذ کردند و تا قرن پنجم به عنوان یک عامل مهم در منطقه باقی ماندند.استان های پانونیا از 379 به بعد از دوره مهاجرت رنج بردند، سکونت متحد گوت-آلان-هون باعث بحران ها و ویرانی های مکرر شد، معاصران آن را به عنوان حالت محاصره توصیف کردند، پانونیا هم در شمال و هم در شمال به دالان تهاجم تبدیل شد. جنوب.فرار و مهاجرت رومیان پس از دو دهه سخت در سال 401 آغاز شد که این امر نیز باعث رکود در زندگی دنیوی و کلیسایی شد.کنترل هون ها به تدریج بر پانونیا از سال 410 گسترش یافت، سرانجام امپراتوری روم واگذاری پانونیا را با معاهده ای در سال 433 تصویب کرد. فرار و مهاجرت رومیان از پانونیا تا زمان حمله آوارها بدون وقفه ادامه یافت.هون ها با استفاده از خروج گوت ها، کوادی و همکاران، امپراتوری قابل توجهی را در سال 423 ایجاد کردند که در مجارستان مستقر بود.در سال 453 آنها تحت فرمان فاتح معروف آتیلا هون به اوج گسترش خود رسیدند.امپراتوری در سال 455، زمانی که هون ها توسط قبایل ژرمنی همسایه (مانند Quadi، Gepidi و Sciri) شکست خوردند، فروپاشید.
استروگوت ها و ژپیدها
هون و جنگجوی گوتیک. ©Angus McBride
453 Jan 1

استروگوت ها و ژپیدها

Ópusztaszer, Pannonian Basin,
هون ها با استفاده از خروج گوت ها، کوادی و همکاران، امپراتوری قابل توجهی را در سال 423 ایجاد کردند که در مجارستان مستقر بود.در سال 453 آنها تحت فرمان فاتح معروف آتیلا هون به اوج گسترش خود رسیدند.امپراتوری در سال 455، زمانی که هون ها توسط قبایل ژرمنی همسایه (مانند Quadi، Gepidi و Sciri) شکست خوردند، فروپاشید.گپیدی‌ها (از سال 260 بعد از میلاد در شرق رودخانه تیسای بالایی زندگی می‌کردند) سپس در سال 455 به حوضه کارپات شرقی نقل مکان کردند. در سال 567 زمانی که توسط لومباردها و آوارها شکست خوردند، وجودشان متوقف شد.استروگوت‌های ژرمنی با رضایت روم بین سال‌های 456 و 471 در پانونیا ساکن شدند.
لومباردها
جنگجویان لومبارد، شمال ایتالیا، قرن هشتم میلادی. ©Angus McBride
530 Jan 1 - 568

لومباردها

Ópusztaszer, Pannonian Basin,
اولین اسلاوها، تقریباً مطمئناً از شمال، بلافاصله پس از خروج استروگوت‌ها (471 پس از میلاد)، همراه با لومباردها و هرولیس‌ها به منطقه آمدند.در حدود سال 530، لومباردهای ژرمن در پانونیا مستقر شدند.آنها باید علیه گپیدی ها و اسلاوها می جنگیدند.از آغاز قرن ششم، لومباردها به تدریج در منطقه متصرف شدند و در نهایت به سیرمیوم، پایتخت معاصر پادشاهی گپید رسیدند.[8] پس از یک سلسله جنگ‌هایی که بیزانسی‌ها در آن شرکت داشتند، سرانجام به تهاجم آوارهای کوچ‌نشین پانونی به رهبری خاقان بیان اول افتاد. به دلیل ترس از آوارهای قدرتمند، لومباردها نیز در سال 568 به ایتالیا رفتند، پس از آن کل حوضه تحت حکومت خاقانات آوار قرار گرفت.
آوارهای پانونی
جنگجویان آوار و بلغار، اروپای شرقی، قرن هشتم میلادی. ©Angus McBride
567 Jan 1 - 822

آوارهای پانونی

Ópusztaszer, Pannonian Basin,
آوارهای کوچ نشین در دهه 560 از آسیا وارد شدند، جپیدی ها را در شرق کاملاً نابود کردند، لومباردها را در غرب راندند، و اسلاوها را تحت سلطه خود درآوردند و تا حدی آنها را جذب کردند.آوارها امپراتوری بزرگی را تأسیس کردند، درست مانند هون ها در دهه های قبل.حکومت اقوام آلمانی تقریباً دو قرن و نیم حکومت عشایری را دنبال کرد.آوار خاقان محدوده وسیعی از قلمرو از وین تا رود دان را تحت کنترل داشت و اغلب علیه بیزانسی ها، آلمانی ها و ایتالیایی ها جنگ می کرد.آوارهای پانونی و دیگر مردمان استپی تازه وارد در کنفدراسیون خود، مانند کوتریگورها، با عناصر اسلاو و ژرمن در هم آمیختند و سرماتی ها را کاملا جذب کردند.آوارها همچنین مردمان تحت سلطه را پایین آوردند و نقش مهمی در مهاجرت اسلاوها به بالکان داشتند.[9] قرن هفتم یک بحران جدی برای جامعه آوار به ارمغان آورد.پس از یک تلاش ناموفق برای تصرف قسطنطنیه در سال 626، مردمان تسلیم شده علیه سلطه خود قیام کردند و بسیاری مانند اونغورها در شرق [10] و اسلاوهای سامو در غرب از هم جدا شدند.[11] ایجاد اولین امپراتوری بلغارستان، امپراتوری بیزانس را از خاقانات آوار دور کرد، بنابراین امپراتوری فرانک در حال گسترش به رقیب اصلی جدید آن تبدیل شد.[10] این امپراتوری در حدود 800 با حملات فرانکها و بلغارها و مهمتر از همه توسط دشمنیهای داخلی ویران شد، با این حال جمعیت آوارها تا زمان ورود مجیارهای ارپاد به تعداد باقی ماندند.از سال 800، کل منطقه حوضه پانونی تحت کنترل دو قدرت (فرانسیه شرقی و امپراتوری اول بلغارستان) بود.در حدود سال 800، شمال شرقی مجارستان بخشی از شاهزاده اسلاو نیترا شد، که سپس در سال 833 بخشی از موراویای بزرگ شد.
قانون فرانک
درگیری آوارها با فرانک کارولینگی در اوایل قرن نهم. ©Angus McBride
800 Jan 1

قانون فرانک

Pannonian Basin, Hungary
پس از سال 800، جنوب شرقی مجارستان توسط بلغارستان فتح شد.بلغارها فاقد قدرت کنترل مؤثر بر ترانسیلوانیا بودند.[12] مجارستان غربی (پانونیا) خراجگزار فرانک ها بود.تحت سیاست توسعه‌طلبانه پادشاهی فرانک‌های شرقی، سیاست‌های ابتدایی اسلاو نمی‌توانست توسعه یابد، به جز یکی، شاهزاده موراویا، که می‌توانست به اسلواکی غربی امروزی گسترش یابد.[13] در سال 839 شاهزاده بالاتون اسلاو در جنوب غربی مجارستان (تحت حاکمیت فرانک) تأسیس شد.پانونیا تا زمان فتح مجارستان تحت کنترل فرانک ها باقی ماند.[14] اگرچه آوارها کاهش یافتند، اما همچنان در حوضه کارپات ساکن شدند.با این حال، مهمترین سهام اسلاوها [15] بودند که به سرعت در حال افزایش بودند که عمدتاً از جنوب وارد قلمرو شدند.[16]
895 - 1301
بنیاد و دوره قرون وسطی اولیهornament
فتح حوضه کارپات توسط مجارستان
فتح حوضه کارپات توسط مجارستان ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
895 Jan 1 - 1000

فتح حوضه کارپات توسط مجارستان

Pannonian Basin, Hungary
قبل از ورود مجارها، سه قدرت اولیه قرون وسطی، اولین امپراتوری بلغارستان ، فرانسیه شرقی و موراویا، برای کنترل حوضه کارپات با یکدیگر جنگیده بودند.آنها گهگاه سوارکاران مجارستانی را به عنوان سرباز استخدام می کردند.بنابراین، مجارستانی که در استپ‌های پونتیک در شرق کوه‌های کارپات زندگی می‌کردند، می‌دانستند که با شروع فتح آنها چه سرزمینی می‌شود.فتح مجارستان در چارچوب "کوچ دیرهنگام یا "کوچک" مردم آغاز شد.مجارستانی ها حوضه کارپات را به شیوه ای از پیش برنامه ریزی شده با یک حرکت طولانی بین 862 تا 895 در اختیار گرفتند.فتح واقعی از سال 894 آغاز شد، زمانی که درگیری های مسلحانه با بلغارها و موراوی ها پس از درخواست کمک از آرنولف، پادشاه فرانک و لئو ششم ، امپراتور بیزانس آغاز شد.[17] در طول اشغال، مجارستانی ها جمعیت کمی پیدا کردند و هیچ ایالت مستقر یا کنترل مؤثری بر هیچ امپراتوری در دشت نداشتند.آنها توانستند به سرعت بر حوضه تسلط یابند، [18] اولین تزاردوستی بلغارستان را شکست دادند، شاهزاده موراویا را متلاشی کردند، و دولت خود را [19] تا سال 900 در آنجا استوار کردند [. 20] یافته های باستان شناسی نشان می دهد که آنها در سرزمین های نزدیک ساکن شده اند. ساوا و نیترا در این زمان.[21] مجارها با شکست دادن ارتش باواریا در نبردی که در 4 ژوئیه 907 در Brezalauspurc در گرفت، کنترل خود را بر حوضه کارپات تقویت کردند. آنها یک سری از لشکرکشی ها را به اروپای غربی بین سال های 899 و 955 آغاز کردند و همچنین امپراتوری بیزانس را بین سال های 943 و 943 هدف قرار دادند. 971. قدرت نظامی کشور به مجارها اجازه داد تا لشکرکشی های شدید موفقی را تا سرزمین های اسپانیا مدرن انجام دهند.با این حال، آنها به تدریج در حوضه مستقر شدند و یک سلطنت مسیحی، پادشاهی مجارستان، در حدود 1000 تأسیس کردند.
از عشایر تا کشاورز
From Nomads to Agriculturists ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
960 Jan 1

از عشایر تا کشاورز

Székesfehérvár, Hungary
در طول قرن‌های 8 تا 10 پس از میلاد، مجارها که در ابتدا سبک زندگی نیمه‌کوچ‌نشینی را حفظ می‌کردند که مشخصه آن فراانسانی بود، شروع به انتقال به یک جامعه کشاورزی مستقر کردند.این تغییر ناشی از نیازهای اقتصادی از جمله کمبود مراتع برای کوچ نشینی و ناتوانی در مهاجرت بیشتر بود.در نتیجه، مجارها، با ادغام با اسلاوهای محلی و سایر جمعیت ها، همگن تر شدند و شروع به توسعه مراکز مستحکم کردند که بعداً به مراکز شهرستانی تبدیل شدند.سیستم روستایی مجارستان نیز در طول قرن دهم شکل گرفت.اصلاحات قابل توجهی در ساختار قدرت دولت نوظهور مجارستان توسط شاهزاده های بزرگ فاجز و تاکسونی آغاز شد.آنها اولین کسانی بودند که مبلغان مسیحی را دعوت کردند و قلعه هایی را ایجاد کردند که نشانگر تغییر به سمت جامعه ای سازمان یافته تر و بی تحرک بود.تاکسونی، به ویژه، مرکز شاهزاده مجارستان را از تیزا علیا به مکان‌های جدید در Székesfehérvár و Esztergom منتقل کرد، خدمات نظامی سنتی را مجدداً معرفی کرد، تسلیحات ارتش را به روز کرد، و اسکان مجدد مجارها در مقیاس بزرگ را سازمان‌دهی کرد، و تحول را از یک رده‌بندی برتر تثبیت کرد. به یک جامعه دولتی
مسیحی شدن مجاری ها
مسیحی شدن مجاری ها ©Wenzel Tornøe
در اواخر قرن دهم میلادی، دولت نوظهور مجارستان، واقع در مرز مسیحیت، به دلیل نفوذ مبلغان کاتولیک آلمانی از شرق فرانسیه، شروع به پذیرش مسیحیت کرد.بین سالهای 945 و 963، رهبران کلیدی شاهزاده مجارستان، به ویژه گیولا و هورکا، به مسیحیت گرویدند.نقطه عطف مهمی در مسیحیت مجارستان در سال 973 رخ داد، زمانی که گزا اول، همراه با خانواده‌اش، غسل تعمید یافتند، و صلحی رسمی با امپراتور روم مقدس، اتو اول برقرار کرد. با وجود غسل تعمید، جیزا اول بسیاری از عقاید و اعمال بت پرستی را حفظ کرد که بازتابی از تربیت او بود. توسط پدر بت پرستش، تاکسونی.بنیانگذاری اولین صومعه بندیکتین مجارستان توسط شاهزاده گزا در سال 996 نشان دهنده تثبیت بیشتر مسیحیت در مجارستان بود.تحت حکومت گزا، مجارستان به طور قاطعانه از یک جامعه عشایری به یک پادشاهی مسکون مسیحی تغییر مکان داد، تحولی که با مشارکت مجارستان در نبرد لچفلد، که اندکی قبل از سلطنت گزا در سال 955 رخ داد، برجسته شد.
پادشاهی مجارستان
شوالیه های قرن سیزدهم ©Angus McBride
1000 Jan 1 - 1301

پادشاهی مجارستان

Hungary
پادشاهی مجارستان در اروپای مرکزی زمانی به وجود آمد که استفان اول، شاهزاده اعظم مجارستان، در سال 1000 یا 1001 تاجگذاری کرد. او قدرت مرکزی را تقویت کرد و رعایای خود را مجبور به پذیرش مسیحیت کرد.اگرچه همه منابع مکتوب فقط بر نقش شوالیه‌ها و روحانیون آلمانی و ایتالیایی در این فرآیند تأکید می‌کنند، اما بخش قابل توجهی از واژگان مجارستانی برای کشاورزی، مذهب و امور دولتی از زبان‌های اسلاوی گرفته شده است.جنگ های داخلی و قیام های بت پرستان، همراه با تلاش های امپراتوران روم مقدس برای گسترش اقتدار خود بر مجارستان، سلطنت جدید را به خطر انداخت.سلطنت در طول سلطنت لادیسلاو اول (1077-1095) و کلومن (1095-1116) تثبیت شد.این حاکمان کرواسی و دالماسیا را با حمایت بخشی از مردم محلی اشغال کردند.هر دو قلمرو موقعیت خودمختار خود را حفظ کردند.جانشینان لادیسلاو و کولومان - به ویژه بلا دوم (1131-1141)، بلا سوم (1176-1196)، اندرو دوم (1205-1235)، و بلا چهارم (1235-1270) - به این سیاست گسترش به سمت شبه جزیره بالکان ادامه دادند. و سرزمین های شرق کوه های کارپات، پادشاهی خود را به یکی از قدرت های بزرگ اروپای قرون وسطی تبدیل کردند.مجارستان که سرشار از زمین‌های غیرقابل کشت، ذخایر نقره، طلا و نمک بود، به مقصد ترجیحی استعمارگران آلمانی، ایتالیایی و فرانسوی تبدیل شد.این مهاجران بیشتر دهقانانی بودند که در روستاها سکنی گزیدند، اما برخی از آنها پیشه وران و بازرگان بودند که اکثر شهرهای پادشاهی را تأسیس کردند.ورود آنها نقش کلیدی در شکل گیری سبک زندگی شهری، عادات و فرهنگ در مجارستان قرون وسطی ایفا کرد.موقعیت پادشاهی در تقاطع راه های تجارت بین المللی باعث همزیستی چندین فرهنگ شد.ساختمان‌های رومی، گوتیک، و رنسانس و آثار ادبی که به زبان لاتین نوشته شده‌اند، ویژگی‌های فرهنگ عمدتاً کاتولیک رومی را ثابت می‌کنند.اما جوامع ارتدکس و حتی اقلیت های قومی غیر مسیحی نیز وجود داشتند.لاتین زبان قانون‌گذاری، اداری و قضایی بود، اما «تکثرگرایی زبانی» به بقای بسیاری از زبان‌ها، از جمله تنوع زیادی از لهجه‌های اسلاوی کمک کرد.
تهاجم مغول
مغول ها شوالیه های مسیحی را در نبرد لیگنیتز 124 شکست می دهند. ©Angus McBride
1241 Jan 1 - 1238

تهاجم مغول

Hungary
در سال‌های 1241–1242، پادشاهی در پی حمله مغول به اروپا ضربه بزرگی خورد.پس از تهاجم مجارستان توسط مغول ها در سال 1241، ارتش مجارستان در نبرد موهی به طرز فجیعی شکست خورد.شاه بلا چهارم پس از تعقیب مغولان تا مرزهایش از میدان نبرد و سپس کشور گریخت.قبل از عقب نشینی مغول ها، بخش زیادی از جمعیت (20-50٪) مردند.[22] در دشت ها بین 50 تا 80 درصد آبادی ها ویران شدند.[23] فقط قلعه‌ها، شهرهای مستحکم و صومعه‌ها می‌توانستند در برابر حمله مقاومت کنند، زیرا مغول‌ها زمانی برای محاصره طولانی نداشتند - هدف آنها حرکت هر چه سریع‌تر به سمت غرب بود.موتورهای محاصره و مهندسانچینی و ایرانی که آنها را برای مغولان کار می کردند در سرزمین های فتح شده کیوان روس رها شده بودند.[24] ویرانی ناشی از تهاجمات مغول بعدها به دعوت مهاجرانی از سایر نقاط اروپا به ویژه از آلمان انجامید.در طول لشکرکشی مغول ها به کیوان روس، حدود 40000 کومان، اعضای یک قبیله کوچ نشین از کیپچاک های بت پرست، به غرب کوه های کارپات رانده شدند.[25] در آنجا، کومان ها برای محافظت از پادشاه بلا چهارم درخواست کردند.[26] قوم یاسیک ایرانی همراه با کومان ها پس از شکست مغول ها به مجارستان آمدند.کومان ها در نیمه دوم قرن سیزدهم شاید 7 تا 8 درصد از جمعیت مجارستان را تشکیل می دادند.[27] در طول قرن‌ها، آنها به طور کامل در جمعیت مجارستانی جذب شدند و زبانشان ناپدید شد، اما هویت و خودمختاری منطقه‌ای خود را تا سال 1876 حفظ کردند [. 28]در نتیجه تهاجمات مغول، پادشاه بلا دستور ساخت صدها قلعه و استحکامات سنگی را برای کمک به دفاع در برابر حمله احتمالی دوم مغول داد.مغول‌ها واقعاً در سال 1286 به مجارستان بازگشتند، اما سیستم‌های قلعه‌های سنگی تازه‌ساخته و تاکتیک‌های نظامی جدید که شامل نسبت بیشتری از شوالیه‌های به‌شدت مسلح بود، مانع آنها شد.نیروهای مهاجم مغول در نزدیکی پست توسط ارتش سلطنتی پادشاه لادیسلاو چهارم شکست خوردند.تهاجمات بعدی نیز به راحتی دفع شد.قلعه های ساخته شده توسط بلا چهارم در زمان های بعدی در مبارزه طولانی علیه امپراتوری عثمانی بسیار مفید بودند.با این حال، هزینه ساخت آنها، پادشاه مجارستان را مدیون زمینداران اصلی فئودال بود، به طوری که قدرت سلطنتی که بلا چهارم پس از تضعیف چشمگیر پدرش اندرو دوم به دست آورد، بار دیگر در میان اشراف کوچکتر پراکنده شد.
آخرین اپرادها
بلا چهارم مجارستان ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1242 Jan 1 - 1299

آخرین اپرادها

Hungary
پس از عقب نشینی مغول، بلا چهارم سیاست خود در بازپس گیری اراضی سابق تاج را کنار گذاشت.[29] در عوض، او املاک بزرگی را به حامیان خود اعطا کرد و از آنها خواست که قلعه هایی از سنگ و ساروج بسازند.[30] او موج جدیدی از استعمار را آغاز کرد که منجر به ورود تعدادی از آلمانی‌ها، موراویایی‌ها، لهستانی‌ها و رومانیایی‌ها شد.[31] پادشاه کومان ها را دوباره دعوت کرد و آنها را در دشت های کنار رود دانوب و تیس ساکن کرد.[32] به نظر می رسد گروهی از آلان ها، اجداد قوم جاسیک، در همان زمان در پادشاهی ساکن شده اند.[33]دهکده های جدیدی ظاهر شدند که شامل خانه های چوبی بود که در کنار هم در قطعات مساوی از زمین ساخته شده بودند.[34] کلبه ها ناپدید شدند و خانه های روستایی جدید متشکل از یک اتاق نشیمن، آشپزخانه و انباری ساخته شدند.[35] پیشرفته ترین تکنیک های کشاورزی، از جمله گاوآهن های سنگین نامتقارن، [36] نیز در سراسر پادشاهی گسترش یافت.مهاجرت داخلی نیز در توسعه قلمروهای جدیدی که در سرزمین‌های سلطنتی سابق پدیدار می‌شدند مؤثر بود.زمین داران جدید آزادی شخصی و شرایط مالی مطلوب تری را به کسانی که به املاک خود می رسیدند اعطا می کردند، که همچنین به دهقانانی که تصمیم به نقل مکان نمی کردند، قادر به بهبود موقعیت خود شدند.[37] بلا چهارم به بیش از دوجین شهر از جمله ناگیزومبات (ترناوا، اسلواکی) و پست امتیاز داد.[38]هنگامی که لادیسلاو چهارم در سال 1290 به قتل رسید، مقر مقدس پادشاهی را به عنوان یک شاه نشین خالی اعلام کرد.[39] اگرچه رم پادشاهی را به پسر خواهرش، چارلز مارتل، ولیعهد پادشاهی ناپل، اعطا کرد، اکثریت لردهای مجارستانی، اندرو، نوه اندرو دوم و پسر شاهزاده ای مشکوک را انتخاب کردند.[40] با مرگ اندرو سوم، نسل مردان خاندان ارپاد منقرض شد و دوره ای از هرج و مرج آغاز شد.[41]
1301 - 1526
عصر سلسله های خارجی و گسترشornament
بین سلطنتی
Interregnum ©Angus McBride
1301 Jan 1 00:01 - 1323

بین سلطنتی

Hungary
مرگ اندرو سوم فرصتی را برای حدود دوازده لرد یا "الیگارش" ایجاد کرد که تا آن زمان به استقلال واقعی پادشاه دست یافته بودند تا استقلال خود را تقویت کنند.[42] آنها تمام قلعه های سلطنتی را در تعدادی از شهرستان ها به دست آوردند که همه موظف بودند یا برتری خود را بپذیرند یا ترک کنند.در کرواسی اوضاع برای تاج وخیم‌تر شد، زیرا نایب السلطنه پل شوبیچ و خانواده بابونیچ به استقلال عملی دست یافتند و پل شوبیچ حتی سکه خود را ضرب کرد و مورخان معاصر کرواسی او را «پادشاه بی‌تاج کروات‌ها» نامیدند.با خبر مرگ اندرو سوم، نایب السلطنه شوبیچ، چارلز از آنژو، پسر چارلز مارتل فقید، را دعوت کرد تا تاج و تخت را تصاحب کند، که با عجله به استرگوم رفت و در آنجا تاجگذاری کرد.[43] با این حال، اکثر اربابان سکولار با حکومت او مخالفت کردند و تاج و تخت را به پسر همنام پادشاه بوهمیا ونسسلاو دوم پیشنهاد کردند.یک نماینده پاپ در سال 1310 همه اربابان را متقاعد کرد که حکومت چارلز آنژو را بپذیرند، اما بیشتر مناطق خارج از کنترل سلطنتی باقی ماندند.[44] چارلز اول با کمک پیشوایان و تعداد فزاینده ای از اشراف کوچکتر، مجموعه ای از لشکرکشی ها را علیه اربابان بزرگ به راه انداخت.او با سوء استفاده از عدم اتحاد آنها، آنها را یکی یکی شکست داد.[45] او اولین پیروزی خود را در نبرد Rozgony (روژانوفتس امروزی، اسلواکی) در سال 1312 به دست آورد [. 46]
آنژوین ها
Angevins ©Angus McBride
1323 Jan 1 - 1380

آنژوین ها

Hungary
چارلز اول یک ساختار متمرکز قدرت را در دهه 1320 معرفی کرد.او با بیان اینکه "کلمات او قدرت قانون دارد"، دیگر هرگز رژیم غذایی را فراخواند.[47] چارلز اول سیستم درآمدهای سلطنتی و انحصارات را اصلاح کرد.به عنوان مثال، او "سی ام" (مالیات بر کالاهای منتقل شده از طریق مرزهای پادشاهی) را وضع کرد [48] و به صاحبان زمین اجازه داد که یک سوم درآمد حاصل از معادن باز شده در املاک خود را حفظ کنند.[49] معادن جدید سالانه حدود 2250 کیلوگرم (4960 پوند) طلا و 9000 کیلوگرم (20000 پوند) نقره تولید می‌کردند که تا زمان فتح قاره آمریکا توسط اسپانیا در دهه 1490، بیش از 30 درصد از تولید جهان را تشکیل می‌داد.[48] ​​چارلز اول همچنین دستور ضرب سکه‌های طلایی ثابت را با الگوبرداری از فلورین فلورانس داد.[50] ممنوعیت تجارت او با طلای بدون سکه باعث کمبود در بازار اروپا شد که تا زمان مرگ او در سال 1342 ادامه یافت [. 51]لویی یکم که وارث کازیمیر سوم لهستان بود چندین بار به لهستانی ها علیه لیتوانی و گروه ترکان طلایی کمک کرد.[52] در امتداد مرزهای جنوبی، لویی یکم ونیزی ها را وادار کرد تا در سال 1358 از دالماسی عقب نشینی کنند [53] و تعدادی از فرمانروایان محلی (از جمله تورتکو اول بوسنی و لازار صربستان) را مجبور به پذیرش فرمانروایی او کرد.تعصب مذهبی یکی از عناصر برجسته سلطنت لویی اول است.[54] او تلاش کرد، بدون موفقیت، بسیاری از رعایای ارتدکس خود را به زور به کاتولیک تبدیل کند.[55] او یهودیان را در حدود سال 1360 اخراج کرد، اما در سال 1367 به آنها اجازه بازگشت داد [. 56]
جنگ صلیبی زیگیزموند
Sigismund's Crusade ©Angus McBride
1382 Jan 1 - 1437

جنگ صلیبی زیگیزموند

Hungary
در سال 1390 استفان لازارویچ صربستان فرمانروایی سلطان عثمانی را پذیرفت و بدین ترتیب گسترش امپراتوری عثمانی به مرزهای جنوبی مجارستان رسید.[57] زیگیزموند تصمیم گرفت جنگی صلیبی علیه عثمانی ها ترتیب دهد.[58] ارتش بزرگی که عمدتاً از شوالیه‌های فرانسوی تشکیل شده بود، گرد هم آمدند، اما صلیبی‌ها در نبرد نیکوپلیس در سال 1396 شکست خوردند [. 59]عثمانی ها قلعه گلوباک را در سال 1427 اشغال کردند و شروع به غارت منظم سرزمین های همسایه کردند.[ [60] [] مناطق شمالی پادشاهی (اسلواکی کنونی) تقریباً هر سال توسط هوسی‌های چک از سال 1428 غارت می‌شد.واعظان هوسی نیز اولین کسانی بودند که کتاب مقدس را به مجارستانی ترجمه کردند.با این حال، همه هوسی ها یا اعدام شدند یا در اواخر دهه 1430 از سرمسگ اخراج شدند.[62]
عصر هونیادی
Age of Hunyadi ©Angus McBride
1437 Jan 1 - 1486

عصر هونیادی

Hungary
در اواخر سال 1437، املاک آلبرت پنجم اتریش را به عنوان پادشاه مجارستان انتخاب کردند.او بر اثر اسهال خونی در طی یک عملیات نظامی ناموفق علیه امپراتوری عثمانی در سال 1439 درگذشت. اگرچه بیوه آلبرت، الیزابت لوکزامبورگ، پس از مرگ پسری به نام لادیسلاو پنجم به دنیا آورد، اکثر اشراف زادگان پادشاهی را ترجیح می دادند که قادر به جنگ باشد.آنها تاج را به ولادیسلاو سوم لهستان تقدیم کردند.لادیسلاو و ولادیسلاو هر دو تاجگذاری کردند که باعث جنگ داخلی شد.جان هونیادی یک شخصیت برجسته نظامی و سیاسی مجارستان در اروپای مرکزی و جنوب شرقی در طول قرن پانزدهم بود.ولادیسلاو در سال 1441 هونیادی را (به همراه دوست نزدیکش نیکلاس اوجلاکی) به فرماندهی دفاع جنوبی منصوب کرد. هونیادی چندین حمله علیه عثمانی ها انجام داد.در طی "کارزار طولانی" او در 1443-1444، نیروهای مجارستانی تا صوفیه در داخل امپراتوری عثمانی نفوذ کردند.مقر مقدس جنگ صلیبی جدیدی را ترتیب داد، اما عثمانی ها نیروهای مسیحی را در نبرد وارنا در سال 1444 نابود کردند که طی آن ولادیسلاو کشته شد.اشراف زادگان در سال 1458 پسر جان هونیادی، ماتیاس هونیادی را به پادشاهی برگزیدند. پادشاه ماتیاس اصلاحات مالی و نظامی گسترده ای را ارائه کرد.افزایش درآمدهای سلطنتی ماتیاس را قادر ساخت تا ارتش دائمی تشکیل دهد و حفظ کند."ارتش سیاه" او که عمدتاً از مزدوران چک، آلمان و مجارستان تشکیل شده بود، یکی از اولین نیروهای نظامی حرفه ای در اروپا بود.[63] ماتیاس شبکه قلعه ها را در امتداد مرز جنوبی تقویت کرد، [64] اما او سیاست تهاجمی پدرش ضد عثمانی را دنبال نکرد.در عوض، او حملاتی را به بوهم، لهستان و اتریش آغاز کرد و استدلال کرد که در تلاش است تا اتحادی به اندازه کافی قوی ایجاد کند تا عثمانی ها را از اروپا بیرون کند.دادگاه ماتیاس "بی‌تردید در میان درخشان‌ترین دادگاه‌های اروپا بود".[65] کتابخانه او، Bibliotheca Corviniana با 2000 نسخه خطی خود، دومین کتابخانه بزرگ در میان مجموعه کتاب های معاصر بود.ماتیاس اولین پادشاه شمال آلپ بود که سبک رنسانس ایتالیایی را در قلمرو خود معرفی کرد.او با الهام از همسر دومش، بئاتریس ناپلی، کاخ های سلطنتی در بودا و ویزگراد را تحت نظارت معماران و هنرمندان ایتالیایی پس از سال 1479 بازسازی کرد.
زوال و تقسیم پادشاهی مجارستان
نبرد بر سر پرچم ترکیه ©Józef Brandt
اصلاحات ماتیاس در دهه های پرتلاطم پس از مرگ او در سال 1490 دوام نیاورد. الیگارشی متشکل از نجیب زاده ها کنترل مجارستان را به دست آورد.آن‌ها که نمی‌خواستند یک پادشاه سنگین‌دست دیگر بخواهند، به پادشاهی ولادیسلاو دوم، پادشاه بوهمیا و پسر کازیمیر چهارم لهستان، دقیقاً به دلیل ضعف بدنام او، به سلطنت رسیدند: او به عنوان پادشاه دوبزه یا دوبزه شناخته می‌شد (به معنی "درست است" ) از عادت او به پذیرش بی چون و چرای هر عریضه و سندی که پیش روی او گذاشته می شد.ولادیسلاو دوم همچنین مالیات هایی را که از ارتش مزدور ماتیاس حمایت می کرد، لغو کرد.در نتیجه، درست زمانی که ترک ها مجارستان را تهدید می کردند، ارتش پادشاه متفرق شد.بزرگ‌ها همچنین دولت ماتیاس را منحل کردند و با اشراف کوچک‌تر دشمنی کردند.هنگامی که ولادیسلاو دوم در سال 1516 درگذشت، پسر ده ساله او لوئیس دوم پادشاه شد، اما شورای سلطنتی منصوب شده توسط دیت بر کشور حکومت کرد.مجارستان در یک وضعیت تقریباً هرج و مرج تحت حاکمیت بزرگان قرار داشت.وضع مالی پادشاه به هم ریخته بود.او برای تامین مخارج خانوارش وام گرفت، علیرغم اینکه مجموعاً حدود یک سوم درآمد ملی بود.با عدم پرداخت حقوق به مرزبانان، از بین رفتن قلعه ها، و ابتکارات برای افزایش مالیات ها برای تقویت نیروهای دفاعی، سیستم دفاعی کشور کاهش یافت.در اوت 1526، عثمانی‌ها به رهبری سلیمان در جنوب مجارستان ظاهر شدند و او نزدیک به 100000 سرباز ترک-اسلامی را به قلب مجارستان برد.ارتش مجارستان که حدود 26000 نفر می‌شد، در موهاچ با ترک‌ها دیدار کرد.اگرچه نیروهای مجارستانی به خوبی مجهز و آموزش دیده بودند، اما فاقد یک رهبر نظامی خوب بودند، در حالی که نیروهای کمکی از کرواسی و ترانسیلوانیا به موقع نرسیدند.آنها به طور کامل شکست خوردند، با بیش از 20000 کشته در میدان، در حالی که خود لوئیز زمانی که از اسبش در باتلاق افتاد جان خود را از دست داد.پس از مرگ لویی، جناح های رقیب اشراف مجارستانی به طور همزمان دو پادشاه به نام های جان زاپلیا و فردیناند هابسبورگ را انتخاب کردند.ترک ها از این فرصت استفاده کردند و شهر بودا را فتح کردند و سپس کشور را در سال 1541 تقسیم کردند.
1526 - 1709
اشغال عثمانی و تسلط هابسبورگornament
سلطنتی مجارستان
Royal Hungary ©Angus McBride
1526 Jan 1 00:01 - 1699

سلطنتی مجارستان

Bratislava, Slovakia
سلطنتی مجارستان نام بخشی از پادشاهی قرون وسطایی مجارستان بود که در آن هابسبورگ ها در پی پیروزی عثمانی در نبرد موهاچ (1526) و تجزیه کشور به عنوان پادشاهان مجارستان شناخته شدند.تقسیم سرزمینی موقت بین حاکمان رقیب جان اول و فردیناند اول تنها در سال 1538، تحت معاهده ناگیواراد، [66] زمانی که هابسبورگ ها بخش های شمالی و غربی کشور (مجارستان سلطنتی) را با پایتخت جدید پرسبورگ (پوسونی) بدست آوردند، رخ داد. ، اکنون براتیسلاوا).جان اول بخش شرقی پادشاهی (معروف به پادشاهی مجارستان شرقی) را تضمین کرد.پادشاهان هابسبورگ برای جنگ‌های عثمانی به قدرت اقتصادی مجارستان نیاز داشتند.در طول جنگ‌های عثمانی، قلمرو پادشاهی سابق مجارستان حدود 60 درصد کاهش یافت.علیرغم این تلفات عظیم ارضی و جمعیتی، مجارستان سلطنتی کوچکتر و به شدت جنگ زده به اندازه سرزمین های ارثی اتریش یا سرزمین های سلطنتی بوهمی در اواخر قرن شانزدهم اهمیت داشت.[67]قلمرو اسلواکی کنونی و شمال غربی ماوراء النهر بخشی از این دولت بودند، در حالی که کنترل منطقه شمال شرقی مجارستان اغلب بین سلطنتی مجارستان و شاهزاده‌نشین ترانسیلوانیا تغییر می‌کرد.قلمروهای مرکزی پادشاهی مجارستان در قرون وسطی به مدت 150 سال توسط امپراتوری عثمانی ضمیمه شد (به مجارستان عثمانی مراجعه کنید).در سال 1570، جان سیگیزموند زاپولیا به نفع امپراتور ماکسیمیلیان دوم، تحت شرایط معاهده سپایر، از پادشاهی مجارستان کناره‌گیری کرد.اصطلاح "مجارستان سلطنتی" پس از سال 1699 از بین رفت و پادشاهان هابسبورگ به کشور تازه بزرگ شده با اصطلاح رسمی تر "پادشاهی مجارستان" اشاره کردند.
مجارستان عثمانی
سربازان عثمانی قرن 16-17. ©Osprey Publishing
1541 Jan 1 - 1699

مجارستان عثمانی

Budapest, Hungary
مجارستان عثمانی بخش‌های جنوبی و مرکزی کشوری بود که در اواخر قرون وسطی پادشاهی مجارستان بود و از سال 1541 تا 1699 توسط امپراتوری عثمانی فتح شد و تحت حکومت بود. حکومت عثمانی تقریباً کل منطقه دشت مجارستان بزرگ را در بر می گرفت. (به جز قسمت های شمال شرقی) و جنوب ماوراء النهر.این قلمرو بین سالهای 1521 و 1541 توسط سلطان سلیمان باشکوه مورد تهاجم و ضمیمه امپراتوری عثمانی قرار گرفت. حاشیه شمال غربی پادشاهی مجارستان تسخیر نشده باقی ماند و اعضای خاندان هابسبورگ را به عنوان پادشاهان مجارستان به رسمیت شناخت و نام سلطنتی را به آن داد. مجارستان".پس از آن، مرز بین این دو به خط مقدم جنگ‌های عثمانی-هابسبورگ در 150 سال آینده تبدیل شد.پس از شکست عثمانی ها در جنگ بزرگ ترکیه، بخش عمده ای از مجارستان عثمانی بر اساس معاهده کارلوویتز در سال 1699 به هابسبورگ ها واگذار شد.در دوره حکومت عثمانی، مجارستان برای اهداف اداری به ایالت ها (استان ها) تقسیم شد که بیشتر به سنجاق ها تقسیم شدند.مالکیت بسیاری از زمین ها به سربازان و مقامات عثمانی تقسیم شد و حدود 20 درصد از خاک در اختیار دولت عثمانی بود.به عنوان یک قلمرو مرزی، بخش عمده ای از مجارستان عثمانی به شدت با پادگان های نظامی تقویت شده بود.از نظر اقتصادی توسعه نیافته باقی ماند و به منبع تخلیه منابع عثمانی تبدیل شد.اگرچه برخی از مناطق دیگر امپراتوری مهاجرت و برخی به اسلام گرویدند، این قلمرو عمدتاً مسیحی باقی ماند.عثمانی‌ها از لحاظ مذهبی نسبتاً مدارا بودند و این تساهل باعث شد که پروتستانتیسم برخلاف سلطنت مجارستان که هابسبورگ‌ها آن را سرکوب می‌کردند، رونق بگیرد.در پایان قرن شانزدهم، حدود 90 درصد از جمعیت پروتستان، عمدتاً کالوینیست بودند.در این دوران، قلمرو مجارستان کنونی به دلیل اشغال عثمانی دستخوش تغییراتی شد.زمین های وسیعی خالی از سکنه و پوشیده از جنگل باقی ماندند.دشت های سیلابی به باتلاق تبدیل شدند.زندگی ساکنان طرف عثمانی ناامن بود.دهقانان به جنگل‌ها و مرداب‌ها گریختند و گروه‌های چریکی را تشکیل دادند که به نیروهای حاجدو معروف بودند.در نهایت، قلمرو مجارستان کنونی تبدیل به زهکشی برای امپراتوری عثمانی شد و بخش اعظمی از درآمد خود را به حفظ زنجیره ای طولانی از قلعه های مرزی فرو برد.با این حال، برخی از بخش های اقتصاد شکوفا شد.در نواحی عظیم خالی از سکنه، شهرستان‌ها گاوهایی را پرورش می‌دادند که به جنوب آلمان و شمال ایتالیا می‌رفتند - در برخی سال‌ها 500000 راس گاو صادر می‌شد.شراب به سرزمین های چک، اتریش و لهستان مبادله می شد.
جنگ بزرگ ترکیه
سوبیسکی در وین اثر استانیسلاو چلبوفسکی - پادشاه جان سوم لهستان و دوک بزرگ لیتوانی ©Stanisław Chlebowski
1683 Jul 14 - 1699 Jan 26

جنگ بزرگ ترکیه

Hungary
جنگ بزرگ ترکیه که به آن جنگ های لیگ مقدس نیز گفته می شود، مجموعه ای از درگیری ها بین امپراتوری عثمانی و اتحادیه مقدس متشکل از امپراتوری مقدس روم، لهستان - لیتوانی، ونیز ، روسیه و پادشاهی مجارستان بود.نبردهای فشرده در سال 1683 آغاز شد و با امضای معاهده کارلوویتز در سال 1699 پایان یافت. شکست نیروهای عثمانی به رهبری وزیر اعظم کارا مصطفی پاشا در محاصره دوم وین در سال 1683 به دست ارتش های ترکیبی لهستان و امپراتوری مقدس روم تحت رهبری جان سوم سوبیسکی، رویداد تعیین کننده ای بود که موازنه قدرت را در منطقه تغییر داد.بر اساس مفاد معاهده کارلوویتز، که به جنگ بزرگ ترکیه در سال 1699 پایان داد، عثمانی‌ها بخش زیادی از سرزمین‌هایی را که قبلاً از پادشاهی قرون وسطایی مجارستان گرفته بودند، به هابسبورگ‌ها واگذار کردند.به دنبال این معاهده، اعضای سلسله هابسبورگ پادشاهی بزرگ هابسبورگ مجارستان را اداره کردند.
جنگ استقلال راکوچی
آماده شدن کوروک برای حمله به مربی و سوارکاران مسافر، ج.1705 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1703 Jun 15 - 1711 May 1

جنگ استقلال راکوچی

Hungary
جنگ راکوچی برای استقلال (1703-1711) اولین مبارزه مهم آزادی در مجارستان علیه حکومت مطلقه هابسبورگ بود.گروهی از اشراف زادگان، ثروتمندان و مترقیان بلندپایه که می خواستند به نابرابری روابط قدرت پایان دهند، به رهبری فرانسیس دوم راکوچی (به مجارستانی II. Rákóczi Ferenc) با آن مبارزه کردند.هدف اصلی آن حمایت از حقوق طبقات مختلف اجتماعی و تضمین توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور بود.به دلیل توازن نامطلوب قوا، وضعیت سیاسی اروپا و درگیری های داخلی، نبرد آزادی سرانجام سرکوب شد، اما موفق شد مجارستان را از تبدیل شدن به بخشی جدایی ناپذیر از امپراتوری هابسبورگ باز دارد و قانون اساسی آن حفظ شد، هرچند که تنها بود. یک رسمیپس از خروج عثمانی ها، هابسبورگ ها بر پادشاهی مجارستان تسلط یافتند.میل مجدد مجارها به آزادی منجر به جنگ راکوچی برای استقلال شد.مهم ترین دلایل جنگ مالیات های جدید و بالاتر و تجدید جنبش پروتستان بود.راکوچی یک نجیب زاده مجارستانی، پسر قهرمان افسانه ای ایلونا زرینی بود.بخشی از جوانی خود را در اسارت اتریش گذراند.کوروک ها سربازان راکوچی بودند.در ابتدا، ارتش کوروک به دلیل برتری سواره نظام سبک خود به چندین پیروزی مهم دست یافت.سلاح های آنها بیشتر تپانچه، سابر سبک و فوکو بود.در نبرد سنت گوتارد (1705)، یانوس بوتیان قاطعانه ارتش اتریش را شکست داد.سرهنگ مجارستانی آدام بالوگ تقریباً جوزف اول، پادشاه مجارستان و آرشیدوک اتریش را دستگیر کرد.در سال 1708، هابسبورگ ها سرانجام ارتش اصلی مجارستان را در نبرد ترنسسن شکست دادند و این کارایی بیشتر ارتش کوروک را کاهش داد.در حالی که مجارها از نبردها خسته شده بودند، اتریشی ها ارتش فرانسه را در جنگ جانشینی اسپانیا شکست دادند.آنها می توانند نیروهای بیشتری را علیه شورشیان به مجارستان بفرستند.ترانسیلوانیا از اواخر قرن هفدهم دوباره بخشی از مجارستان شد و توسط فرمانداران رهبری می شد.
1711 - 1848
اصلاحات و بیداری ملیornament
انقلاب مجارستان 1848
ترانه ملی در حال بازخوانی در موزه ملی ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1848 Mar 15 - 1849 Oct 4

انقلاب مجارستان 1848

Hungary
ناسیونالیسم مجارستانی در میان روشنفکران متاثر از عصر روشنگری و رمانتیسم ظهور کرد.به سرعت رشد کرد و پایه و اساس انقلاب 1848-1849 را فراهم کرد.تمرکز ویژه ای بر زبان مجاری بود که جایگزین لاتین به عنوان زبان دولت و مدارس شد.[68] در دهه 1820، امپراتور فرانسیس اول مجبور شد دیت مجارستان را تشکیل دهد، که دوره اصلاحات را آغاز کرد.با این وجود، پیشرفت توسط اشراف که به امتیازات خود (معافیت از مالیات، حق رای انحصاری و غیره) چسبیده بودند، کند شد.بنابراین، دستاوردها بیشتر جنبه نمادین داشتند، مانند پیشرفت زبان مجاری.در 15 مارس 1848، تظاهرات گسترده در پست و بودا به اصلاح طلبان مجارستانی امکان داد تا فهرستی از خواسته های دوازده گانه را پیش ببرند.رژیم مجارستانی از انقلاب های 1848 در نواحی هابسبورگ استفاده کرد تا قوانین آوریل را که یک برنامه قانونگذاری جامع شامل ده ها اصلاحات حقوق مدنی است، وضع کند.فردیناند اول، امپراتور اتریش، در مواجهه با انقلاب هم در داخل و هم در مجارستان، در ابتدا مجبور شد خواسته های مجارستان را بپذیرد.پس از سرکوب قیام اتریش، یک امپراتور جدید فرانتس ژوزف جایگزین عموی مبتلا به صرع خود فردیناند شد.یوسف تمام اصلاحات را رد کرد و شروع به تسلیح علیه مجارستان کرد.یک سال بعد، در آوریل 1849، دولت مستقل مجارستان تأسیس شد.[69]دولت جدید از امپراتوری اتریش جدا شد.[70] خاندان هابسبورگ در بخش مجارستانی امپراتوری اتریش از سلطنت خلع شد و اولین جمهوری مجارستان با لایوس کوشوت به عنوان فرماندار و رئیس جمهور اعلام شد.اولین نخست وزیر لایوس باتیانی بود.جوزف و مشاورانش به طرز ماهرانه ای اقلیت های قومی ملت جدید، دهقانان کروات، صرب و رومانیایی را که توسط کشیش ها و افسران وفادار قاطعانه به هابسبورگ رهبری می شدند، دستکاری کردند و آنها را وادار به شورش علیه دولت جدید کردند.مجارها توسط اکثریت قریب به اتفاق اسلواکی ها، آلمانی ها و روسین های کشور و تقریباً همه یهودیان و همچنین تعداد زیادی داوطلب لهستانی، اتریشی و ایتالیایی حمایت می شدند.[71]بسیاری از اعضای ملیت های غیر مجارستانی موقعیت های بالایی را در ارتش مجارستان به دست آوردند، به عنوان مثال ژنرال یانوس دامجانیچ، یک صرب قومی که از طریق فرماندهی خود در سپاه سوم ارتش مجارستان به قهرمان ملی مجارستان تبدیل شد.در ابتدا نیروهای مجارستانی (Honvédség) موفق شدند مواضع خود را حفظ کنند.در ژوئیه 1849، پارلمان مجارستان مترقی ترین حقوق قومی و اقلیت ها را در جهان اعلام و تصویب کرد، اما دیگر دیر شده بود.جوزف برای سرکوب انقلاب مجارستان، نیروهای خود را علیه مجارستان آماده کرده بود و از "ژاندارم اروپا"، تزار روسیه نیکلاس اول کمک گرفته بود. در ژوئن، ارتش های روسیه در هماهنگی با ارتش اتریش که از جبهه های غربی به سمت مجارستان حرکت می کردند، به ترانسیلوانیا حمله کردند. پیروز شده بود (ایتالیا، گالیسیا و بوهم).نیروهای روسیه و اتریش بر ارتش مجارستان غلبه کردند و ژنرال آرتور گورگی در اوت 1849 تسلیم شد. مارشال اتریشی جولیوس فراهر فون هایناو سپس برای چند ماه فرماندار مجارستان شد و در 6 اکتبر دستور اعدام 13 رهبر ارتش مجارستان را صادر کرد. و همچنین نخست وزیر باتیانی؛کوسوث به تبعید گریخت.پس از جنگ 1848-1849، کشور در "مقاومت منفعل" فرو رفت.آرشیدوک آلبرشت فون هابسبورگ به فرمانداری پادشاهی مجارستان منصوب شد و این بار به خاطر آلمانی‌سازی که با کمک افسران چک دنبال شد به یادگار ماند.
1867 - 1918
امپراتوری اتریش-مجارستان و جنگ جهانیornament
اتریش-مجارستان
رژه در پراگ، پادشاهی بوهمیا، 1900 ©Emanuel Salomon Friedberg
1867 Jan 1 - 1918

اتریش-مجارستان

Austria
شکست های بزرگ نظامی، مانند نبرد کونیگرتز در سال 1866، امپراتور جوزف را مجبور به پذیرش اصلاحات داخلی کرد.برای راضی کردن جدایی‌طلبان مجارستانی، امپراتور با مجارستان یک معامله عادلانه منعقد کرد، مصالحه اتریش-مجارستان در سال 1867 که توسط فرنس داک مذاکره شد، که توسط آن سلطنت دوگانه اتریش-مجارستان به وجود آمد.این دو قلمرو به طور جداگانه توسط دو پارلمان از دو پایتخت، با یک پادشاه مشترک و سیاست های خارجی و نظامی مشترک اداره می شدند.از نظر اقتصادی، امپراتوری یک اتحادیه گمرکی بود.اولین نخست وزیر مجارستان پس از سازش کنت گیولا آندراسی بود.قانون اساسی قدیمی مجارستان بازسازی شد و فرانتس ژوزف به عنوان پادشاه مجارستان تاج گذاری کرد.کشور اتریش-مجارستان از نظر جغرافیایی دومین کشور بزرگ اروپا پس از روسیه بود.قلمرو آن در سال 1905 621540 کیلومتر مربع (239977 مایل مربع) ارزیابی شد [. 72] پس از روسیه و امپراتوری آلمان ، این کشور سومین کشور پرجمعیت اروپا بود.این دوره شاهد توسعه اقتصادی چشمگیری در مناطق روستایی بود.اقتصاد سابق عقب مانده مجارستان تا پایان قرن بیستم نسبتاً مدرن و صنعتی شد، اگرچه کشاورزی تا سال 1880 بر تولید ناخالص داخلی مسلط باقی ماند. در سال 1873، پایتخت قدیمی بودا و اوبودا (بودای باستان) رسما با شهر سوم، پست، ادغام شدند. ، بنابراین کلان شهر جدید بوداپست را ایجاد کرد.آفت به قطب اداری، سیاسی، اقتصادی، تجاری و فرهنگی کشور تبدیل شد.پیشرفت تکنولوژی، صنعتی شدن و شهرنشینی را تسریع کرد.تولید ناخالص داخلی سرانه از سال 1870 تا 1913 تقریباً 1.45 درصد در سال رشد کرد که در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی بسیار مطلوب بود.صنایع پیشرو در این توسعه اقتصادی، برق و الکتروتکنولوژی، مخابرات و حمل و نقل (به ویژه ساخت لوکوموتیو، تراموا و کشتی) بودند.نمادهای کلیدی پیشرفت صنعتی کنسرن گانز و تونگسرام ورکز بودند.بسیاری از نهادهای دولتی و سیستم های اداری مدرن مجارستان در این دوره تأسیس شدند.سرشماری ایالت مجارستان در سال 1910 (به استثنای کرواسی)، توزیع جمعیت مجارستانی 54.5٪، رومانیایی 16.1٪، اسلواکی 10.7٪ و آلمانی 10.4٪ را ثبت کرد.[73] فرقه مذهبی با بیشترین تعداد پیروان، کاتولیک رومی (49.3٪)، پس از آن کالوینیسم (14.3٪)، ارتدکس یونانی (12.8٪)، یونانی کاتولیک (11.0٪)، لوتری (7.1٪) و یهودیت بود. (5.0%)
مجارستان در جنگ جهانی اول
Hungary in World War I ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1914 Aug 1 - 1918 Nov 11

مجارستان در جنگ جهانی اول

Europe
پس از ترور آرشیدوک اتریشی فرانتس فردیناند در سارایوو در 28 ژوئن 1914، یک سری بحران به سرعت تشدید شد.یک جنگ عمومی در 28 ژوئیه با اعلان جنگ به صربستان توسط اتریش-مجارستان آغاز شد.اتریش-مجارستان 9 میلیون سرباز را در جنگ جهانی اول فراخواند که 4 میلیون از آنها از پادشاهی مجارستان بودند.اتریش-مجارستان در کنار آلمان ، بلغارستان و امپراتوری عثمانی - به اصطلاح قدرت های مرکزی - جنگید.آنها صربستان را اشغال کردند و رومانی اعلام جنگ کرد.سپس قدرت های مرکزی جنوب رومانی و پایتخت رومانی بخارست را فتح کردند.در نوامبر 1916، امپراتور فرانتس جوزف درگذشت.پادشاه جدید، امپراتور چارلز اول اتریش (IV. Károly)، با صلح طلبان در قلمرو خود همدردی کرد.در شرق، نیروهای مرکزی حملات امپراتوری روسیه را دفع کردند.جبهه شرقی نیروهای موسوم به آنتانت متحد با روسیه کاملاً فروپاشید.اتریش-مجارستان از کشورهای شکست خورده عقب نشینی کرد.در جبهه ایتالیا، ارتش اتریش-مجارستان پس از ژانویه 1918 نتوانست در برابرایتالیا پیشرفت موفقیت آمیزتری داشته باشد.در سال 1918، وضعیت اقتصادی در اتریش-مجارستان به طرز نگران کننده ای بدتر شده بود.اعتصابات در کارخانه ها توسط جنبش های چپ و صلح طلب سازماندهی شده بود و قیام در ارتش به امری عادی تبدیل شده بود.در پایتخت‌های وین و بوداپست، جنبش‌های لیبرال چپ‌گرای اتریش و مجارستان و رهبران آنها از جدایی‌طلبی اقلیت‌های قومی حمایت کردند.اتریش-مجارستان در 3 نوامبر 1918 آتش بس ویلا جوستی در پادوآ را امضا کرد. در اکتبر 1918، اتحادیه شخصی بین اتریش و مجارستان منحل شد.
1918 - 1989
دوره بین جنگ، جنگ جهانی دوم و دوران کمونیستornament
مجارستان بین جنگ های جهانی
یوزف پوگانی کمونیست در جریان انقلاب 1919 با سربازان انقلابی صحبت می کند ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
دوره بین جنگ در مجارستان، از سال 1919 تا 1944، با تغییرات سیاسی و سرزمینی قابل توجهی مشخص شد.پس از جنگ جهانی اول ، معاهده تریانون در سال 1920 به شدت قلمرو و جمعیت مجارستان را کاهش داد که منجر به نارضایتی گسترده شد.از دست دادن دو سوم از قلمرو خود، این کشور را بر آن داشت تا در تلاش برای بازپس گیری سرزمین های از دست رفته، خود را با آلمان و ایتالیا هماهنگ کند.رژیم دریاسالار Miklós Horthy، که از سال 1920 تا 1944 حکومت کرد، بر سیاست‌های ضد کمونیستی تمرکز کرد و به دنبال ایجاد اتحاد برای تجدید نظر در حل و فصل پس از جنگ بود.در طول دهه 1930، مجارستان به تدریج به سمت همسویی نزدیکتر با آلمان نازی و ایتالیای فاشیست حرکت کرد.سیاست خارجی این کشور با هدف بازیابی مناطق از دست رفته به کشورهای همسایه، منجر به مشارکت در الحاق چکسلواکی و یوگسلاوی شد.مجارستان در جنگ جهانی دوم به قدرت های محور پیوست که در ابتدا به نظر می رسید جاه طلبی های ارضی خود را برآورده می کند.با این حال، هنگامی که جنگ علیه محور تبدیل شد، مجارستان تلاش کرد برای صلح جداگانه مذاکره کند، که نتیجه آن اشغال آلمان در سال 1944 بود. این اشغال منجر به تأسیس یک دولت دست نشانده، آزار و شکنجه قابل توجه یهودیان و مشارکت بیشتر در جنگ تا زمان اشغال نهایی شد. توسط نیروهای شوروی
مجارستان در جنگ جهانی دوم
ارتش سلطنتی مجارستان در جنگ جهانی دوم. ©Osprey Publishing
1940 Nov 20 - 1945 May 8

مجارستان در جنگ جهانی دوم

Central Europe
در طول جنگ جهانی دوم ، پادشاهی مجارستان یکی از اعضای قدرت های محور بود.[74] در دهه 1930، پادشاهی مجارستان به افزایش تجارت باایتالیای فاشیست و آلمان نازی متکی بود تا خود را از رکود بزرگ خارج کند.سیاست و سیاست خارجی مجارستان تا سال 1938 به شدت ملی گرایانه تر شده بود و مجارستان سیاست irredentist شبیه به آلمان را اتخاذ کرد و تلاش کرد مناطق مجارستانی قومی در کشورهای همسایه را در مجارستان ادغام کند.مجارستان از روابط خود با محور منتفع شد.حل و فصل اختلافات ارضی با جمهوری چکسلواکی، جمهوری اسلواکی و پادشاهی رومانی مورد مذاکره قرار گرفت.در 20 نوامبر 1940، مجارستان چهارمین عضوی شد که با امضای پیمان سه جانبه به قدرت های محور پیوست.[75] سال بعد، نیروهای مجارستانی در حمله به یوگسلاوی و حمله به اتحاد جماهیر شوروی شرکت کردند.مشارکت آنها توسط ناظران آلمانی به دلیل ظلم و ظلم خاص خود در مورد خشونت های خودسرانه توسط مردم اشغال شده مورد توجه قرار گرفت.گاهی اوقات از داوطلبان مجارستانی به عنوان «گردشگری قتل» یاد می شد.[76]پس از دو سال جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی، نخست وزیر Miklós Kállay مذاکرات صلح را با ایالات متحده و بریتانیا در پاییز 1943 [آغاز] کرد. کارکنان پروژه ای را برای حمله و اشغال مجارستان آماده کردند.در مارس 1944، نیروهای آلمانی مجارستان را اشغال کردند.هنگامی که نیروهای شوروی شروع به تهدید مجارستان کردند، یک آتش بس بین مجارستان و اتحاد جماهیر شوروی توسط نایب السلطنه میکلوش هورتی امضا شد.اندکی پس از آن، پسر هورتی توسط کماندوهای آلمانی ربوده شد و هورتی مجبور شد آتش بس را لغو کند.پس از آن نایب السلطنه از قدرت خلع شد، در حالی که رهبر فاشیست مجارستان، فرنس سزالاسی، دولت جدیدی را با حمایت آلمان تأسیس کرد.در سال 1945، نیروهای مجارستان و آلمان در مجارستان با پیشروی ارتش شوروی شکست خوردند.[78]تقریباً 300000 سرباز مجارستانی و بیش از 600000 غیرنظامی در طول جنگ جهانی دوم جان خود را از دست دادند که بین 450000 تا 606000 یهودی [79] و 28000 روما نیز شامل می‌شد.[80] بسیاری از شهرها، به ویژه پایتخت بوداپست، آسیب دیدند.اکثر یهودیان مجارستان در چند سال اول جنگ از تبعید به اردوگاه‌های کشتار آلمان محافظت می‌شدند، اگرچه قوانین ضدیهودی که محدودیت‌هایی را برای مشارکت آنها در زندگی عمومی و اقتصادی ایجاد می‌کرد، تحت یک دوره طولانی سرکوب قرار گرفتند.[81]
دوره کمونیستی در مجارستان
پوستر پروپاگاندا مجارستان ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
جمهوری دوم مجارستان یک جمهوری پارلمانی بود که به طور خلاصه پس از فروپاشی پادشاهی مجارستان در اول فوریه 1946 تأسیس شد و خود در 20 اوت 1949 منحل شد. جمهوری خلق مجارستان جانشین آن شد.جمهوری خلق مجارستان یک دولت سوسیالیستی تک حزبی از 20 اوت 1949 [82] تا 23 اکتبر 1989 بود. [83] این حزب توسط حزب کارگران سوسیالیست مجارستان که تحت نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بود اداره می شد.[84] بر اساس کنفرانس 1944 مسکو، وینستون چرچیل و جوزف استالین توافق کردند که پس از جنگ مجارستان در حوزه نفوذ شوروی قرار گیرد.[85] HPR تا سال 1989 وجود داشت، زمانی که نیروهای مخالف باعث پایان کمونیسم در مجارستان شدند.این ایالت خود را وارث جمهوری شوراها در مجارستان می دانست که در سال 1919 به عنوان اولین دولت کمونیستی ایجاد شده پس از جمهوری سوسیالیستی فدراتیو شوروی روسیه (SFSR روسیه) تشکیل شد.این کشور در دهه 1940 توسط اتحاد جماهیر شوروی به عنوان "جمهوری دموکراتیک خلق" تعیین شد.از نظر جغرافیایی، از شرق با رومانی و اتحاد جماهیر شوروی (از طریق اتحاد جماهیر شوروی اوکراین) همسایه بود.یوگسلاوی (از طریق SRs کرواسی، صربستان و اسلوونی) به جنوب غربی؛چکسلواکی در شمال و اتریش در غرب.همان پویایی سیاسی در طول سال ها ادامه یافت، با فشار و مانورهای اتحاد جماهیر شوروی بر سیاست مجارستان از طریق حزب کمونیست مجارستان، و هر زمان که لازم بود، از طریق اجبار نظامی و عملیات مخفی، مداخله کرد.[86] سرکوب سیاسی و افول اقتصادی منجر به یک خیزش مردمی سراسری در اکتبر تا نوامبر 1956 شد که به عنوان انقلاب مجارستان در سال 1956 شناخته شد، که بزرگترین اقدام منفرد مخالفت در تاریخ بلوک شرق بود.اتحاد جماهیر شوروی پس از اینکه در ابتدا به انقلاب اجازه داد تا مسیر خود را طی کند، هزاران نیرو و تانک را برای سرکوب مخالفان و ایجاد یک دولت جدید تحت کنترل شوروی به رهبری یانوش کادار فرستاد، که هزاران مجار را کشت و صدها هزار نفر را به تبعید راند.اما در اوایل دهه 1960، دولت کادار به طور قابل توجهی خط خود را کاهش داد و شکلی منحصر به فرد از کمونیسم نیمه لیبرال به نام "کمونیسم گولاش" را اجرا کرد.دولت اجازه واردات برخی محصولات مصرفی و فرهنگی غربی را داد، به مجارها آزادی بیشتری برای سفر به خارج داد، و به طور قابل توجهی دولت پلیس مخفی را عقب انداخت.این اقدامات باعث شد مجارستان لقب "شادترین پادگان در اردوگاه سوسیالیستی" را در دهه های 1960 و 1970 داشته باشد.[87]کادار که یکی از باسابقه‌ترین رهبران قرن بیستم بود، سرانجام در سال 1988 پس از اینکه در میان رکود اقتصادی توسط نیروهای اصلاح‌طلب بیشتر از سمت خود برکنار شد، بازنشسته شد.مجارستان تا اواخر دهه 1980، زمانی که آشفتگی در سراسر بلوک شرق آغاز شد، به همین منوال ماند و با فروپاشی دیوار برلین و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به اوج خود رسید.علیرغم پایان کنترل کمونیست ها در مجارستان، قانون اساسی 1949 با اصلاحاتی برای بازتاب گذار کشور به لیبرال دموکراسی به قوت خود باقی ماند.در 1 ژانویه 2012، قانون اساسی 1949 با قانون اساسی کاملاً جدید جایگزین شد.
انقلاب مجارستان 1956
جمعیتی سربازان ملی گرای مجارستان را در بوداپست تشویق می کنند. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1956 Jun 23 - Nov 4

انقلاب مجارستان 1956

Hungary
انقلاب مجارستان 1956، همچنین به عنوان قیام مجارستان شناخته می شود، یک انقلاب سراسری علیه دولت جمهوری خلق مجارستان (1949-1989) و سیاست های ناشی از تبعیت دولت از اتحاد جماهیر شوروی (اتحاد جماهیر شوروی) بود.این قیام 12 روز طول کشید تا اینکه توسط تانک ها و سربازان شوروی در 4 نوامبر 1956 سرکوب شد. هزاران کشته و زخمی شدند و نزدیک به یک چهارم میلیون مجار از کشور گریختند.[88]انقلاب مجارستان در 23 اکتبر 1956 در بوداپست آغاز شد، زمانی که دانشجویان دانشگاه از مردم مدنی درخواست کردند تا در ساختمان پارلمان مجارستان به آنها بپیوندند تا علیه تسلط ژئوپلیتیک اتحاد جماهیر شوروی بر مجارستان از طریق دولت استالینی ماتیاس راکوسی اعتراض کنند.هیئتی از دانشجویان برای پخش شانزده خواسته خود برای اصلاحات سیاسی و اقتصادی به جامعه مدنی وارد ساختمان Magyar Rádió شدند، اما توسط محافظان امنیتی بازداشت شدند.هنگامی که دانشجویان معترض خارج از ساختمان رادیو خواستار آزادی هیئت خود شدند، پلیس ÁVH (سازمان حفاظت ایالتی) تعدادی از آنها را به ضرب گلوله کشتند.[89]در نتیجه، مجارها به صورت شبه نظامیان انقلابی برای مبارزه با ÁVH سازماندهی شدند.رهبران محلی کمونیست مجارستان و پلیس ÁVH دستگیر و به طور خلاصه کشته یا لینچ شدند.و زندانیان سیاسی آزاد و مسلح شدند.شوراهای محلی (شورای کارگران) برای تحقق خواسته های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود، کنترل حکومت شهری را از حزب خلق کارگر مجارستان (Magyar Dolgozók Pártja) به عهده گرفتند.دولت جدید ایمره ناگی ÁVH را منحل کرد، خروج مجارستان از پیمان ورشو را اعلام کرد و متعهد شد که انتخابات آزاد را دوباره برقرار کند.در پایان اکتبر، درگیری های شدید فروکش کرد.اگرچه اتحاد جماهیر شوروی در ابتدا مایل به مذاکره در مورد خروج ارتش شوروی از مجارستان بود، انقلاب مجارستان را در 4 نوامبر 1956 سرکوب کرد و تا 10 نوامبر با انقلابیون مجارستانی جنگید.سرکوب قیام مجارستان باعث کشته شدن 2500 مجار و 700 سرباز ارتش شوروی شد و 200000 مجار را وادار کرد تا به دنبال پناهگاه سیاسی در خارج از کشور بروند.[90]
1989
مجارستان مدرنornament
جمهوری سوم
خروج نیروهای شوروی از مجارستان، 1 ژوئیه 1990. ©Miroslav Luzetsky
1989 Jan 1 00:01

جمهوری سوم

Hungary
اولین انتخابات آزاد پارلمانی که در ماه مه 1990 برگزار شد، عملاً یک همه‌پرسی در مورد کمونیسم بود.کمونیست های احیا شده و اصلاح شده عملکرد ضعیفی داشتند.احزاب پوپولیست، راست میانه و لیبرال بهترین عملکرد را داشتند و MDF 43 درصد آرا و SZDSZ 24 درصد آرا را به دست آوردند.در زمان نخست وزیری یوزف آنتال، MDF یک دولت ائتلافی راست میانه را با حزب خرده مالکان مستقل و حزب خلق مسیحی دموکرات تشکیل داد تا اکثریت 60 درصدی پارلمان را به دست آورد.بین ژوئن 1991، نیروهای شوروی ("گروه ارتش جنوب") مجارستان را ترک کردند.تعداد کل پرسنل نظامی و غیرنظامی شوروی مستقر در مجارستان حدود 100000 نفر بود که تقریباً 27000 تجهیزات نظامی در اختیار داشتند.برداشت با 35000 واگن راه آهن انجام شد.آخرین واحدها به فرماندهی ژنرال ویکتور سیلوف از مرز مجارستان و اوکراین در Záhony-Chop عبور کردند.ائتلاف تحت تأثیر سوسیالیسم هورن، تمرکز اقتصادی تکنوکرات‌های آن (که در دهه‌های 1970 و 1980 در غرب تحصیل کرده‌اند) و حامیان کارآفرین سابق کادر، و شریک ائتلاف لیبرال خود SZDSZ قرار داشت.هورن در مواجهه با تهدید ورشکستگی دولتی، اصلاحات اقتصادی و خصوصی‌سازی تهاجمی شرکت‌های دولتی را به شرکت‌های چند ملیتی در ازای انتظارات سرمایه‌گذاری (در قالب بازسازی، توسعه و نوسازی) آغاز کرد.دولت سوسیالیست لیبرال در سال 1995 یک برنامه ریاضت مالی به نام بسته بوکروس اتخاذ کرد که پیامدهای شگرفی برای ثبات اجتماعی و کیفیت زندگی داشت.دولت شهریه های دوره متوسطه را وضع کرد، خدمات دولتی را تا حدی خصوصی کرد، اما از علم به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق بخش خصوصی حمایت کرد.دولت سیاست خارجی ادغام با نهادهای یورو آتلانتیک و آشتی با کشورهای همسایه را دنبال کرد.منتقدان استدلال کردند که سیاست‌های ائتلاف حاکم نسبت به دولت راست‌گرای قبلی راست‌گراتر است.

Footnotes



  1. Benda, Kálmán (General Editor) (1981). Magyarország történeti kronológiája - I. kötet: A kezdetektől 1526-ig. Budapest: Akadémiai Kiadó. p. 350. ISBN 963-05-2661-1.
  2. Kristó, Gyula (1998). Magyarország története - 895-1301 The History of Hungary - From 895 to 1301. Budapest: Osiris. p. 316. ISBN 963-379-442-0.
  3. Elekes, Lajos; Lederer, Emma; Székely, György (1961). Magyarország története az őskortól 1526-ig (PDF). Vol. Magyarország története I. Budapest: Tankönyvkiadó., p. 10.
  4. Kristó, Gyula (1998). Magyarország története, 895-1301. Budapest: Osiris, p. 17.
  5. Vékony, Gábor (2000). Dacians, Romans, Romanians. Matthias Corvinus Publishing. ISBN 1-882785-13-4, p. 38.
  6. Kontler, László (2002). A History of Hungary: Millennium in Central Europe. Basingstoke, UK: Palgrave Macmillan. ISBN 978-1-40390-317-4, p. 29.
  7. Kristó, Gyula (1998). Magyarország története, 895-1301. Budapest: Osiris, p. 20.
  8. Kristó, Gyula (1998). Magyarország története, 895-1301. Budapest: Osiris, p. 22.
  9. Elekes, Lajos; Lederer, Emma; Székely, György (1961). Magyarország története az őskortól 1526-ig (PDF). Vol. Magyarország története I. Budapest: Tankönyvkiadó, p. 21.
  10. Elekes, Lajos; Lederer, Emma; Székely, György (1961). Magyarország története az őskortól 1526-ig (PDF). Vol. Magyarország története I. Budapest: Tankönyvkiadó, p. 22.
  11. Kristó, Gyula (1998). Magyarország története, 895-1301. Budapest: Osiris., p. 23.
  12. Barta, István; Berend, Iván T.; Hanák, Péter; Lackó, Miklós; Makkai, László; Nagy, Zsuzsa L.; Ránki, György (1975). Pamlényi, Ervin (ed.). A history of Hungary. Translated by Boros, László; Farkas, István; Gulyás, Gyula; Róna, Éva. London: Collet's. ISBN 9780569077002., p. 22.
  13. Kontler, László (2002). A History of Hungary: Millennium in Central Europe. Basingstoke, UK: Palgrave Macmillan. ISBN 978-1-40390-317-4, p. 33.
  14. Szőke, M. Béla (2014). Gergely, Katalin; Ritoók, Ágnes (eds.). The Carolingian Age in the Carpathians (PDF). Translated by Pokoly, Judit; Strong, Lara; Sullivan, Christopher. Budapest: Hungarian National Museum. p. 112. ISBN 978-615-5209-17-8, p. 112.
  15. Elekes, Lajos; Lederer, Emma; Székely, György (1961). Magyarország története az őskortól 1526-ig (PDF). Vol. Magyarország története I. Budapest: Tankönyvkiadó, p. 23.
  16. Kristó, Gyula (1998). Magyarország története, 895-1301. Budapest: Osiris, p. 26.
  17. Engel, Pál; Ayton, Andrew (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895-1526. I.B. Tauris. ISBN 978-0-85773-173-9.
  18. Macartney, Carlile A. (1962). Hungary: a short history. Chicago University Press. p. 5. ISBN 9780852240359.
  19. Szabados, György (2019). Miljan, Suzana; B. Halász, Éva; Simon, Alexandru (eds.). "The origins and the transformation of the early Hungarian state" (PDF). Reform and Renewal in Medieval East and Central Europe: Politics, Law and Society. Zagreb.
  20. Engel, Pál (1990). Glatz, Ferenc; Burucs, Kornélia (eds.). Beilleszkedés Európába a kezdetektől 1440-ig. Vol. Magyarok Európában I. Budapest: Háttér Lapkiadó és Könykiadó. p. 97. ISBN 963-7403-892.
  21. Barta, István; Berend, Iván T.; Hanák, Péter; Lackó, Miklós; Makkai, László; Nagy, Zsuzsa L.; Ránki, György (1975). Pamlényi, Ervin (ed.). A history of Hungary. Translated by Boros, László; Farkas, István; Gulyás, Gyula; Róna, Éva. London: Collet's. ISBN 9780569077002, p. 22.
  22. "One Thousand Years of Hungarian Culture" (PDF). Kulugyminiszterium.hu. Archived from the original (PDF) on 8 April 2008. Retrieved 29 March 2008.
  23. Makkai, Laszló (1994). "Transformation into a Western-type State, 1196-1301". In Sugar, Peter F.; Hanák, Péter; Frank, Tibor (eds.). A History of Hungary. Bloomington, IN: Indiana University Press. p. 27. ISBN 0-253-20867-X.
  24. Chambers, James (1979). The Devil's Horsemen: The Mongol Invasion of Europe. New York City: Atheneum Books. ISBN 978-0-68910-942-3.
  25. Hévizi, Józsa (2004). Autonomies in Hungary and Europe: A Comparative Study (PDF). Translated by Thomas J. DeKornfeld (2nd Enlarged ed.). Buffalo, New York: Corvinus Society. pp. 18–19. ISBN 978-1-88278-517-9.
  26. "Mongol Invasions: Battle of Liegnitz". HistoryNet. 12 June 2006.
  27. Berend, Nóra (2001). At the Gate of Christendom: Jews, Muslims, and 'Pagans' in medieval Hungary, c. 1000-c. 1300. Cambridge, UK: Cambridge University Press. p. 72. ISBN 0-521-65185-9.
  28. "Jászberény". National and Historical Symbols of Hungary. Archived from the original on 29 July 2008. Retrieved 20 September 2009.
  29. Kontler, László (1999). Millennium in Central Europe: A History of Hungary. Atlantisz Publishing House. ISBN 963-9165-37-9, p. 80.
  30. Engel, Pál (2001). Ayton, Andrew (ed.). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. Translated by Tamás Pálosfalvi. I.B. Tauris. ISBN 1-86064-061-3, p. 104.
  31. Kontler, László (1999). Millennium in Central Europe: A History of Hungary. Atlantisz Publishing House. ISBN 963-9165-37-9, p. 81.
  32. Molnár, Miklós (2001). A Concise History of Hungary. Cambridge Concise Histories. Translated by Anna Magyar. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-66736-4, p. 38.
  33. Engel, Pál (2001). Ayton, Andrew (ed.). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. Translated by Tamás Pálosfalvi. I.B. Tauris. ISBN 1-86064-061-3, p. 105.
  34. Makkai, László (1994). "The Hungarians' prehistory, their conquest of Hungary and their raids to the West to 955; The foundation of the Hungarian Christian state, 950–1196; Transformation into a Western-type state, 1196–1301". In Sugár, Peter F.; Hanák, Péter; Frank, Tibor (eds.). A History of Hungary. Indiana University Press. pp. 8–33. ISBN 0-253-20867-X, p. 33.
  35. Engel, Pál (2001). Ayton, Andrew (ed.). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. Translated by Tamás Pálosfalvi. I.B. Tauris. ISBN 1-86064-061-3, p. 272.
  36. Engel, Pál (2001). Ayton, Andrew (ed.). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. Translated by Tamás Pálosfalvi. I.B. Tauris. ISBN 1-86064-061-3, p. 111.
  37. Engel, Pál (2001). Ayton, Andrew (ed.). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. Translated by Tamás Pálosfalvi. I.B. Tauris. ISBN 1-86064-061-3, p. 112.
  38. Engel, Pál (2001). Ayton, Andrew (ed.). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. Translated by Tamás Pálosfalvi. I.B. Tauris. ISBN 1-86064-061-3, pp. 112–113.
  39. Makkai, László (1994). "The Hungarians' prehistory, their conquest of Hungary and their raids to the West to 955; The foundation of the Hungarian Christian state, 950–1196; Transformation into a Western-type state, 1196–1301". In Sugár, Peter F.; Hanák, Péter; Frank, Tibor (eds.). A History of Hungary. Indiana University Press. pp. 8–33. ISBN 0-253-20867-X, p. 31.
  40. Engel, Pál (2001). Ayton, Andrew (ed.). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. Translated by Tamás Pálosfalvi. I.B. Tauris. ISBN 1-86064-061-3, p. 110.
  41. Kontler, László (1999). Millennium in Central Europe: A History of Hungary. Atlantisz Publishing House. ISBN 963-9165-37-9, p. 84.
  42. Kontler, László (1999). Millennium in Central Europe: A History of Hungary. Atlantisz Publishing House. ISBN 963-9165-37-9, p. 84.
  43. Engel, Pál (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. I.B. Tauris Publishers. ISBN 1-86064-061-3, p. 126.
  44. Engel, Pál (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. I.B. Tauris Publishers. ISBN 1-86064-061-3, p. 130.
  45. Kontler, László (1999). Millennium in Central Europe: A History of Hungary. Atlantisz Publishing House. ISBN 963-9165-37-9, p. 88.
  46. Engel, Pál (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. I.B. Tauris Publishers. ISBN 1-86064-061-3, p. 131.
  47. Engel, Pál (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. I.B. Tauris Publishers. ISBN 1-86064-061-3, p. 133.
  48. Engel, Pál (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. I.B. Tauris Publishers. ISBN 1-86064-061-3, pp. 192-193.
  49. Kontler, László (1999). Millennium in Central Europe: A History of Hungary. Atlantisz Publishing House. ISBN 963-9165-37-9, p. 90.
  50. Bak, János (1994). The late medieval period, 1382–1526. In: Sugár, Peter F. (General Editor); Hanák, Péter (Associate Editor); Frank, Tibor (Editorial Assistant); A History of Hungary; Indiana University Press; ISBN 0-253-20867-X, p. 58.
  51. Sedlar, Jean W. (1994). East Central Europe in the Middle Ages, 1000–1500. University of Washington Press. ISBN 0-295-97290-4, p. 346.
  52. Kirschbaum, Stanislav J. (2005). A History of Slovakia: The Struggle for Survival. Palgrave. ISBN 1-4039-6929-9, p. 46.
  53. Georgescu, Vlad (1991). The Romanians: A History. Ohio State University Press. ISBN 0-8142-0511-9.
  54. Engel, Pál (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. I.B. Tauris Publishers. ISBN 1-86064-061-3, pp. 165-166.
  55. Engel, Pál (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. I.B. Tauris Publishers. ISBN 1-86064-061-3, p. 172.
  56. Molnár, Miklós (2001). A Concise History of Hungary. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-66736-4, p. 53.
  57. Fine, John V. A. Jr. (1994) [1987]. The Late Medieval Balkans: A Critical Survey from the Late Twelfth Century to the Ottoman Conquest. Ann Arbor, Michigan: University of Michigan Press. ISBN 0-472-08260-4, p. 412.
  58. Kontler, László (1999). Millennium in Central Europe: A History of Hungary. Atlantisz Publishing House. ISBN 963-9165-37-9, pp. 102-103.
  59. Fine, John V. A. Jr. (1994) [1987]. The Late Medieval Balkans: A Critical Survey from the Late Twelfth Century to the Ottoman Conquest. Ann Arbor, Michigan: University of Michigan Press. ISBN 0-472-08260-4, p. 424.
  60. Engel, Pál (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. I.B. Tauris Publishers. ISBN 1-86064-061-3, pp. 232-234.
  61. Engel, Pál (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. I.B. Tauris Publishers. ISBN 1-86064-061-3, p. 339.
  62. Spiesz, Anton; Caplovic, Dusan; Bolchazy, Ladislaus J. (2006). Illustrated Slovak History: A Struggle for Sovereignty in Central Europe. Bolchazy-Carducci Publishers. ISBN 978-0-86516-426-0, pp. 52-53.
  63. Sedlar, Jean W. (1994). East Central Europe in the Middle Ages, 1000–1500. University of Washington Press. ISBN 0-295-97290-4, pp. 225., 238
  64. Engel, Pál (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895–1526. I.B. Tauris Publishers. ISBN 1-86064-061-3, p. 309.
  65. Bak, János (1994). The late medieval period, 1382–1526. In: Sugár, Peter F. (General Editor); Hanák, Péter (Associate Editor); Frank, Tibor (Editorial Assistant); A History of Hungary; Indiana University Press; ISBN 0-253-20867-X, p. 74.
  66. István Keul, Early Modern Religious Communities in East-Central Europe: Ethnic Diversity, Denominational Plurality, and Corporative Politics in the Principality of Transylvania (1526–1691), BRILL, 2009, p. 40
  67. Robert Evans, Peter Wilson (2012). The Holy Roman Empire, 1495-1806: A European Perspective. van Brill's Companions to European History. Vol. 1. BRILL. p. 263. ISBN 9789004206830.
  68. Gángó, Gábor (2001). "1848–1849 in Hungary" (PDF). Hungarian Studies. 15 (1): 39–47. doi:10.1556/HStud.15.2001.1.3.
  69. Jeszenszky, Géza (17 November 2000). "From 'Eastern Switzerland' to Ethnic Cleansing: Is the Dream Still Relevant?". Duquesne History Forum.
  70. Chisholm, Hugh, ed. (1911). "Austria-Hungary" . Encyclopædia Britannica. Vol. 3 (11th ed.). Cambridge University Press. p. 2.
  71. van Duin, Pieter (2009). Central European Crossroads: Social Democracy and National Revolution in Bratislava (Pressburg), 1867–1921. Berghahn Books. pp. 125–127. ISBN 978-1-84545-918-5.
  72. Chisholm, Hugh, ed. (1911). "Austria-Hungary" . Encyclopædia Britannica. Vol. 3 (11th ed.). Cambridge University Press. p. 2.
  73. Jeszenszky, Géza (1994). "Hungary through World War I and the End of the Dual Monarchy". In Sugar, Peter F.; Hanák, Péter; Frank, Tibor (eds.). A History of Hungary. Bloomington, IN: Indiana University Press. p. 274. ISBN 0-253-20867-X.
  74. Hungary: The Unwilling Satellite Archived 16 February 2007 at the Wayback Machine John F. Montgomery, Hungary: The Unwilling Satellite. Devin-Adair Company, New York, 1947. Reprint: Simon Publications, 2002.
  75. "On this Day, in 1940: Hungary signed the Tripartite Pact and joined the Axis". 20 November 2020.
  76. Ungváry, Krisztián (23 March 2007). "Hungarian Occupation Forces in the Ukraine 1941–1942: The Historiographical Context". The Journal of Slavic Military Studies. 20 (1): 81–120. doi:10.1080/13518040701205480. ISSN 1351-8046. S2CID 143248398.
  77. Gy Juhász, "The Hungarian Peace-feelers and the Allies in 1943." Acta Historica Academiae Scientiarum Hungaricae 26.3/4 (1980): 345-377 online
  78. Gy Ránki, "The German Occupation of Hungary." Acta Historica Academiae Scientiarum Hungaricae 11.1/4 (1965): 261-283 online.
  79. Dawidowicz, Lucy. The War Against the Jews, Bantam, 1986, p. 403; Randolph Braham, A Magyarországi Holokauszt Földrajzi Enciklopediája (The Geographic Encyclopedia of the Holocaust in Hungary), Park Publishing, 2006, Vol 1, p. 91.
  80. Crowe, David. "The Roma Holocaust," in Barnard Schwartz and Frederick DeCoste, eds., The Holocaust's Ghost: Writings on Art, Politics, Law and Education, University of Alberta Press, 2000, pp. 178–210.
  81. Pogany, Istvan, Righting Wrongs in Eastern Europe, Manchester University Press, 1997, pp.26–39, 80–94.
  82. "1949. évi XX. törvény. A Magyar Népköztársaság Alkotmánya" [Act XX of 1949. The Constitution of the Hungarian People's Republic]. Magyar Közlöny (in Hungarian). Budapest: Állami Lapkiadó Nemzeti Vállalat. 4 (174): 1361. 20 August 1949.
  83. "1989. évi XXXI. törvény az Alkotmány módosításáról" [Act XXXI of 1989 on the Amendment of the Constitution]. Magyar Közlöny (in Hungarian). Budapest: Pallas Lap- és Könyvkiadó Vállalat. 44 (74): 1219. 23 October 1989.
  84. Rao, B. V. (2006), History of Modern Europe A.D. 1789–2002, Sterling Publishers Pvt. Ltd.
  85. Melvyn Leffler, Cambridge History of the Cold War: Volume 1 (Cambridge University Press, 2012), p. 175
  86. Crampton, R. J. (1997), Eastern Europe in the twentieth century and after, Routledge, ISBN 0-415-16422-2, p. 241.
  87. Nyyssönen, Heino (1 June 2006). "Salami reconstructed". Cahiers du monde russe. 47 (1–2): 153–172. doi:10.4000/monderusse.3793. ISSN 1252-6576.
  88. "This Day in History: November 4, 1956". History.com. Retrieved 16 March 2023.
  89. "Hungarian Revolt of 1956", Dictionary of Wars(2007) Third Edition, George Childs Kohn, Ed. pp. 237–238.
  90. Niessen, James P. (11 October 2016). "Hungarian Refugees of 1956: From the Border to Austria, Camp Kilmer, and Elsewhere". Hungarian Cultural Studies. 9: 122–136. doi:10.5195/AHEA.2016.261. ISSN 2471-965X.

References



  • Barta, István; Berend, Iván T.; Hanák, Péter; Lackó, Miklós; Makkai, László; Nagy, Zsuzsa L.; Ránki, György (1975). Pamlényi, Ervin (ed.). A history of Hungary. Translated by Boros, László; Farkas, István; Gulyás, Gyula; Róna, Éva. London: Collet's. ISBN 9780569077002.
  • Engel, Pál; Ayton, Andrew (2001). The Realm of St Stephen: A History of Medieval Hungary, 895-1526. I.B. Tauris. ISBN 978-0-85773-173-9.
  • Engel, Pál (1990). Glatz, Ferenc; Burucs, Kornélia (eds.). Beilleszkedés Európába a kezdetektől 1440-ig. Vol. Magyarok Európában I. Budapest: Háttér Lapkiadó és Könykiadó. p. 97. ISBN 963-7403-892.
  • Benda, Kálmán (1988). Hanák, Péter (ed.). One Thousand Years: A Concise History of Hungary. Budapest: Corvina. ISBN 978-9-63132-520-1.
  • Cartledge, Bryan (2012). The Will to Survive: A History of Hungary. Columbia University Press. ISBN 978-0-23170-225-6.
  • Curta, Florin (2006). Southeastern Europe in the Middle Ages, 500–1250. Cambridge University Press. ISBN 978-0-52181-539-0.
  • Evans, R.J.W. (2008). Austria, Hungary, and the Habsburgs: Central Europe c.1683-1867. Oxford University Press. doi:10.1093/acprof:oso/9780199541621.001.0001. ISBN 978-0-19954-162-1.
  • Frucht, Richard (2000). Encyclopedia of Eastern Europe: From the Congress of Vienna to the Fall of Communism. New York City: Garland Publishing. ISBN 978-0-81530-092-2.
  • Hanák, Peter & Held, Joseph (1992). "Hungary on a fixed course: An outline of Hungarian history". In Held, Joseph (ed.). The Columbia history of Eastern Europe in the Twentieth Century. New York City: Columbia University Press. pp. 164–228. ISBN 978-0-23107-696-8. Covers 1918 to 1991.
  • Hoensch, Jörg K. (1996). A History of Modern Hungary, 1867–1994. Translated by Kim Traynor (2nd ed.). London, UK: Longman. ISBN 978-0-58225-649-1.
  • Janos, Andrew (1982). The Politics of backwardness in Hungary: 1825-1945. Princeton University Press. ISBN 978-0-69107-633-1.
  • Knatchbull-Hugessen, C.M. (1908). The Political Evolution of the Hungarian Nation. London, UK: The National Review Office. (Vol.1 & Vol.2)
  • Kontler, László (2002). A History of Hungary: Millennium in Central Europe. Basingstoke, UK: Palgrave Macmillan. ISBN 978-1-40390-317-4.
  • Macartney, C. A. (1962). Hungary, A Short History. Edinburgh University Press.
  • Molnár, Miklós (2001). A Concise History of Hungary. Translated by Anna Magyar. Cambridge Concise Histories. ISBN 978-0521667364.
  • Sinor, Denis (1976) [1959]. History of Hungary. New York City: Frederick A. Praeger Publishers. ISBN 978-0-83719-024-2.
  • Stavrianos, L. S. (2000) [1958]. Balkans Since 1453 (4th ed.). New York University Press. ISBN 0-8147-9766-0.
  • Sugar, Peter F.; Hanák, Péter; Frank, Tibor, eds. (1994). A History of Hungary. Bloomington, IN: Indiana University Press. ISBN 0-253-20867-X.
  • Várdy, Steven Béla (1997). Historical Dictionary of Hungary. Lanham, MD: Scarecrow Press. ISBN 978-0-81083-254-1.
  • Elekes, Lajos; Lederer, Emma; Székely, György (1961). Magyarország története az őskortól 1526-ig (PDF). Vol. Magyarország története I. Budapest: Tankönyvkiadó.
  • Kristó, Gyula (1998). Magyarország története, 895-1301. Budapest: Osiris.
  • Vékony, Gábor (2000). Dacians, Romans, Romanians. Matthias Corvinus Publishing. ISBN 1-882785-13-4.