تاریخ آلمان

ضمیمه ها

شخصیت ها

منابع


Play button

55 BCE - 2023

تاریخ آلمان



مفهوم آلمان به عنوان یک منطقه متمایز در اروپای مرکزی را می توان در جولیوس سزار دنبال کرد، که منطقه تسخیر نشده شرق راین را آلمانیا نامید، بنابراین آن را از گال ( فرانسه ) متمایز کرد.پس از سقوط امپراتوری روم غربی، فرانک ها دیگر قبایل ژرمن غربی را تسخیر کردند.هنگامی که امپراتوری فرانک بین وارثان چارلز کبیر در سال 843 تقسیم شد، بخش شرقی به فرانسیه شرقی تبدیل شد.در سال 962، اتو اول اولین امپراتور روم مقدس امپراتوری روم مقدس، ایالت قرون وسطایی آلمان شد.دوره قرون وسطی شاهد چند تحول مهم در مناطق آلمانی زبان اروپا بود.اولین مورد، تأسیس مجموعه تجاری معروف به لیگ هانسی بود که تحت تسلط تعدادی از شهرهای بندری آلمان در امتداد سواحل بالتیک و دریای شمال بود.دوم رشد یک عنصر صلیبی در مسیحیت آلمان بود.این امر منجر به تأسیس دولت توتونی شد که در امتداد سواحل بالتیک استونی، لتونی و لیتوانی امروزی ایجاد شد.در اواخر قرون وسطی، دوک‌ها، شاهزادگان و اسقف‌های منطقه به هزینه امپراتورها قدرت گرفتند.مارتین لوتر اصلاحات پروتستان را در کلیسای کاتولیک پس از سال 1517 رهبری کرد، زیرا ایالت های شمالی و شرقی پروتستان شدند، در حالی که بیشتر ایالت های جنوبی و غربی کاتولیک باقی ماندند.دو بخش از امپراتوری مقدس روم درجنگ سی ساله (1618-1648) با هم برخورد کردند.املاک امپراتوری مقدس روم در صلح وستفالیا به میزان بالایی از خودمختاری دست یافتند، برخی از آنها قادر به سیاست خارجی خود یا کنترل سرزمین های خارج از امپراتوری بودند، که مهمترین آنها اتریش، پروس، باواریا و زاکسن بود.با انقلاب فرانسه و جنگ های ناپلئونی از 1803 تا 1815، فئودالیسم با اصلاحات و انحلال امپراتوری مقدس روم از بین رفت.پس از آن لیبرالیسم و ​​ناسیونالیسم با ارتجاع برخورد کردند.انقلاب صنعتی اقتصاد آلمان را مدرن کرد و منجر به رشد سریع شهرها و ظهور جنبش سوسیالیستی در آلمان شد.پروس، با پایتخت آن برلین، قدرت خود را افزایش داد.اتحاد آلمان تحت رهبری صدراعظم اتو فون بیسمارک با تشکیل امپراتوری آلمان در سال 1871 به دست آمد.تا سال 1900، آلمان قدرت غالب در قاره اروپا بود و صنعت به سرعت در حال گسترش آن از بریتانیا پیشی گرفت و در عین حال آن را در یک مسابقه تسلیحاتی دریایی تحریک کرد.از زمانی که اتریش-مجارستان به صربستان اعلام جنگ کرد، آلمان قدرت های مرکزی را در جنگ جهانی اول (1914-1918) علیه قدرت های متفقین رهبری کرد.آلمان که شکست خورده و تا حدی اشغال شده بود، با معاهده ورسای مجبور به پرداخت غرامت جنگی شد و مستعمرات و قلمروهای قابل توجهی در امتداد مرزهای خود را از دست داد.انقلاب ۱۹۱۸–۱۹۱۹ آلمان به امپراتوری آلمان پایان داد و جمهوری وایمار را تأسیس کرد که در نهایت یک دموکراسی پارلمانی ناپایدار بود.در ژانویه 1933، آدولف هیتلر، رهبر حزب نازی، از مشکلات اقتصادی دوران رکود بزرگ همراه با نارضایتی عمومی از شرایط تحمیل شده بر آلمان در پایان جنگ جهانی اول برای ایجاد یک رژیم توتالیتر استفاده کرد.آلمان به سرعت دوباره نظامی شد، سپس اتریش و مناطق آلمانی زبان چکسلواکی را در سال 1938 ضمیمه کرد. پس از تصرف بقیه چکسلواکی، آلمان حمله به لهستان را آغاز کرد که به سرعت به جنگ جهانی دوم تبدیل شد.پس از تهاجم متفقین به نرماندی در ژوئن 1944، ارتش آلمان تا زمان فروپاشی نهایی در ماه مه 1945 در تمام جبهه ها عقب رانده شد. آلمان تمام دوران جنگ سرد را به دو دسته آلمان غربی همسو با ناتو و متحد با پیمان ورشو سپری کرد. آلمان شرقی.در سال 1989، دیوار برلین افتتاح شد، بلوک شرق فروپاشید، و آلمان شرقی در سال 1990 با آلمان غربی متحد شد. آلمان همچنان یکی از نیروگاه های اقتصادی اروپا است و حدود یک چهارم از تولید ناخالص داخلی سالانه منطقه یورو را تامین می کند.
HistoryMaps Shop

بازدید از فروشگاه

پیش درآمد
گسترش ژرمن های اولیه از جنوب اسکاندیناوی در حدود قرن اول قبل از میلاد. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
750 BCE Jan 1

پیش درآمد

Denmark
قوم زایی قبایل ژرمنی همچنان مورد بحث است.با این حال، برای نویسنده Averil Cameron "بدیهی است که یک روند ثابت" در طول عصر برنز شمال اروپا، یا حداکثر در طول عصر آهن پیش از روم رخ داده است.قبایل از خانه های خود در جنوب اسکاندیناوی و شمال آلمان شروع به گسترش در جنوب، شرق و غرب در طول قرن اول قبل از میلاد کردند و با قبایل سلتی گول و همچنین با فرهنگ های ایرانی ، بالتیک و اسلاو در مرکز/شرق در تماس بودند. اروپا
114 BCE
تاریخ اولیهornament
روم با قبایل ژرمن برخورد می کند
ماریوس به عنوان پیروز بر Cimbri مهاجم. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
113 BCE Jan 1

روم با قبایل ژرمن برخورد می کند

Magdalensberg, Austria
بر اساس برخی روایت‌های رومی، حدود 120 تا 115 پیش از میلاد، سیمبری‌ها سرزمین‌های اصلی خود را در اطراف دریای شمال به دلیل سیل ترک کردند.آنها ظاهراً به سمت جنوب شرقی سفر کردند و به زودی همسایگان و بستگان احتمالی آنها توتون به آنها پیوستند.آنها با هم اسکوردیسکی ها را به همراه بوئی ها شکست دادند که ظاهراً بسیاری از آنها به آنها پیوستند.در سال 113 قبل از میلاد آنها به رود دانوب، در نوریکوم، محل زندگی تائوریسکی متحد روم، رسیدند.Taurisci که قادر به مهار این مهاجمان جدید و قدرتمند نبودند، از رم برای کمک خواستند.جنگ Cimbrian یا Cimbric (113–101 پ. متحدان اوروم سرانجام پیروز شد و دشمنان ژرمنی آن که سنگین‌ترین تلفات را از زمان جنگ پونیک دوم به ارتش روم وارد کرده بودند، با پیروزی در نبردهای آرائوسیو و نوریا، پس از پیروزی‌های رومیان در آکوئه تقریباً کاملاً نابود شدند. Sextiae و Vercellae.
آلمان
ژولیوس سزار اولین پل های شناخته شده را بر روی رود راین برپا می کند ©Peter Connolly
55 BCE Jan 1

آلمان

Alsace, France
در اواسط قرن اول پیش از میلاد، ژولیوس سزار، دولتمرد رومی جمهوری خواه، اولین پل های شناخته شده را در طول لشکرکشی خود به گال بر روی رود راین برپا کرد و یک گروه نظامی را در سراسر و به قلمرو قبایل محلی ژرمن هدایت کرد.سزار پس از چند روز و عدم تماس با سربازان آلمانی (که در داخل خاک عقب نشینی کرده بودند) به غرب رودخانه بازگشت.در سال 60 قبل از میلاد، قبیله سوئیبی به رهبری آریوویستوس، سرزمین‌های قبیله گالی آئدوی در غرب راین را فتح کردند.طرح‌های متعاقب آن برای پر کردن منطقه با مهاجران ژرمنی از شرق، با مخالفت شدید سزار مواجه شد، که از قبل کمپین جاه‌طلبانه‌اش را برای انقیاد کل گال آغاز کرده بود.ژولیوس سزار در سال 58 قبل از میلاد در نبرد Vosges نیروهای سوئیبی را شکست داد و Ariovistus را مجبور کرد تا در سراسر راین عقب نشینی کند.
دوره مهاجرت به آلمان
غارت رم توسط ویزیگوت ها در 24 اوت 410. ©Angus McBride
375 Jan 1 - 568

دوره مهاجرت به آلمان

Europe
دوره مهاجرت دوره‌ای در تاریخ اروپا بود که با مهاجرت‌هایی در مقیاس بزرگ مشخص شد که شاهد سقوط امپراتوری روم غربی و متعاقب آن اسکان سرزمین‌های سابق آن توسط قبایل مختلف بود.این اصطلاح به نقش مهم مهاجرت، تهاجم و اسکان قبایل مختلف، به ویژه فرانک ها، گوت ها، آلمانی ها، آلان ها، هون ها، اسلاوهای اولیه، آوارهای پانونی، مجارها ، و بلغارها در داخل یا داخل امپراتوری غربی سابق اشاره دارد. اروپای شرقی.این دوره به طور سنتی در سال 375 میلادی (احتمالاً در اوایل سال 300 میلادی) آغاز شد و در سال 568 به پایان رسید. عوامل مختلفی در ایجاد این پدیده مهاجرت و تهاجم نقش داشتند و نقش و اهمیت آنها هنوز به طور گسترده مورد بحث قرار می گیرد.مورخان در مورد تاریخ آغاز و پایان دوره مهاجرت اختلاف دارند.آغاز این دوره به طور گسترده به عنوان حمله هون ها از آسیا به اروپا در حدود سال 375 و پایان یافتن با فتح ایتالیا توسط لومباردها در سال 568 در نظر گرفته می شود، اما یک دوره ضعیف تر از اوایل سال 300 تا اواخر سال است. به عنوان مثال، در قرن چهارم، گروه بسیار بزرگی از گوت ها به عنوان فودراتی در بالکان رومی ساکن شدند، و فرانک ها در جنوب راین در گال روم ساکن شدند.یکی دیگر از لحظات مهم در دوره مهاجرت عبور از راین در دسامبر 406 توسط گروه بزرگی از قبایل از جمله وندال ها، آلان ها و سوئیبی بود که برای همیشه در امپراتوری روم غربی در حال فروپاشی ساکن شدند.
476
قرون وسطیornament
فرانک ها
کلوویس اول فرانک ها را در نبرد تولبیاک به پیروزی رساند. ©Ary Scheffer
481 Jan 1 - 843

فرانک ها

France
امپراتوری روم غربی در سال 476 با برکناری رومولوس آگوستوس توسط رهبر فدراتی آلمانی اودوآسر، که اولین پادشاهایتالیا شد، سقوط کرد.پس از آن، فرانک ها، مانند دیگر اروپای غربی پس از روم، به عنوان یک کنفدراسیون قبیله ای در منطقه راین-وزر میانه، در میان قلمرویی که به زودی استرالیا ("سرزمین شرقی") نامیده می شود، بخش شمال شرقی پادشاهی آینده ظهور کردند. فرانک های مرووینگاسترالیا به طور کلی شامل بخش هایی از فرانسه ، آلمان، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند امروزی بود.برخلاف آلامانی‌ها در جنوب سوابیا، آنها بخش‌های وسیعی از قلمرو روم سابق را جذب کردند و در سال 250 به سمت غرب در گال گسترش یافتند. در سوابیا که در نهایت به دوک نشین سوابیا تبدیل شد.در سال 500، کلوویس تمام قبایل فرانک را متحد کرد، بر تمام گال حکومت کرد و بین سال‌های 509 تا 511 به عنوان پادشاه فرانک‌ها اعلام شد. کلوویس، بر خلاف اکثر فرمانروایان آلمانی آن زمان، به‌جای آریانیسم، مستقیماً در آیین کاتولیک رومی تعمید یافت.جانشینان او با مبلغان پاپ، از جمله سنت بونیفاس، همکاری نزدیک داشتند.پس از مرگ کلوویس در سال 511، چهار پسرش پادشاهی او از جمله استرالیا را تقسیم کردند.اقتدار بر استرالیا از خودمختاری به انقیاد سلطنتی منتقل شد، زیرا پادشاهان مرووینگی به طور متناوب سرزمین‌های فرانک را متحد و تقسیم کردند.مرووینگ ها مناطق مختلف امپراتوری فرانک خود را تحت کنترل دوک های نیمه خودمختار - یا فرانک ها یا حاکمان محلی - قرار دادند.در حالی که به قبایل ژرمنی تسخیر شده اجازه داده شد تا نظام حقوقی خود را حفظ کنند، تحت فشار قرار گرفتند تا ایمان مسیحی آریایی را کنار بگذارند.در سال 718 چارلز مارتل در حمایت از نوستری ها علیه ساکسون ها جنگی به راه انداخت.در سال 751، پیپین سوم، شهردار کاخ تحت فرمان پادشاه مرووینگ، خود عنوان پادشاه را بر عهده گرفت و توسط کلیسا مسح شد.پاپ استفان دوم عنوان موروثی پاتریسیوس رومانوروم را به عنوان محافظ رم و سنت پیتر در پاسخ به اهدای پپین که حاکمیت کشورهای پاپ را تضمین می کرد به او اعطا کرد.چارلز کبیر (که از 774 تا 814 بر فرانک ها حکومت کرد) یک لشکرکشی چند دهه ای را علیه رقبای بت پرست فرانک ها، ساکسون ها و آوارها به راه انداخت.لشکرکشی ها و شورش های جنگ های ساکسون از سال 772 تا 804 به طول انجامید. فرانک ها سرانجام بر ساکسون ها و آوارها چیره شدند، مردم را به زور به مسیحیت گرویدند و سرزمین های خود را به امپراتوری کارولینگ ضمیمه کردند.
شهرک شرق
گروه‌هایی از مهاجران برای اولین بار در اوایل قرون وسطی به سمت شرق نقل مکان کردند. ©HistoryMaps
700 Jan 1 - 1400

شهرک شرق

Hungary
Ostsiedlung اصطلاحی است برای دوره مهاجرت قرون وسطی بالا آلمانی‌های قومی به سرزمین‌هایی در قسمت شرقی امپراتوری مقدس روم که آلمان‌ها قبل و بعد از آن فتح کردند.و پیامدهای توسعه سکونتگاه و ساختارهای اجتماعی در مناطق مهاجرت.منطقه استعماری که به‌عنوان آلمانیا اسلاویکا نیز شناخته می‌شود، عموماً پراکنده بوده و اخیراً با مردمان اسلاو، بالتیک و فنلاندی سکنه شده است و آلمان را در شرق رودخانه‌های سال و البه، بخشی از ایالت‌های اتریش سفلی و اشتایر در اتریش، بالتیک، لهستان در بر می‌گیرد. ، جمهوری چک، اسلواکی، اسلوونی، مجارستان و ترانسیلوانیا در رومانی.اکثریت مهاجران به صورت انفرادی، با تلاش های مستقل، در مراحل متعدد و در مسیرهای مختلف حرکت کردند، زیرا سیاست استعمار امپراتوری، برنامه ریزی مرکزی یا سازمان حرکتی وجود نداشت.بسیاری از مهاجران توسط شاهزادگان اسلاو و اربابان منطقه تشویق و دعوت شدند.گروه‌هایی از مهاجران نخستین بار در اوایل قرون وسطی به سمت شرق نقل مکان کردند.سفرهای بزرگتر مهاجران، شامل علما، راهبان، مبلغان، صنعتگران و صنعتگران، که اغلب به تعداد غیرقابل تأیید دعوت می شدند، ابتدا در اواسط قرن دوازدهم به سمت شرق حرکت کردند.فتوحات سرزمینی نظامی و لشکرکشی های تنبیهی امپراتورهای اوتونی و سالیان در طول قرن های 11 و 12 به اوستیدلونگ نسبت داده نمی شود، زیرا این اقدامات منجر به ایجاد شهرک های قابل توجه در شرق رودخانه های البه و سال نشده است.Ostsiedlung به عنوان یک رویداد صرفا قرون وسطایی در نظر گرفته می شود که در آغاز قرن 14 به پایان رسید.تغییرات قانونی، فرهنگی، زبانی، مذهبی و اقتصادی ناشی از این جنبش تأثیر عمیقی بر تاریخ شرق اروپای مرکزی بین دریای بالتیک و کارپات تا قرن بیستم گذاشت.
امپراتور روم مقدس
تاجگذاری شاهنشاهی شارلمانی. ©Friedrich Kaulbach
800 Dec 25

امپراتور روم مقدس

St. Peter's Basilica, Piazza S
در سال 800، پاپ لئو سوم به دلیل حفظ جان و موقعیت خود، به شارلمانی، پادشاه فرانک ها و پادشاهایتالیا ، بدهی بزرگی داشت.در این زمان، امپراتور شرقی کنستانتین ششم در سال 797 برکنار شد و مادرش ایرن به عنوان پادشاه جایگزین شد.پاپ لئو سوم به بهانه اینکه زن نمی تواند بر امپراتوری حکومت کند، تاج و تخت را خالی اعلام کرد و شارلمانی را به عنوان امپراتور رومیان (Imperator Romanorum)، جانشین کنستانتین ششم به عنوان امپراتور روم تحت مفهوم translatio iperii، تاج گذاری کرد.او را پدر سلطنت آلمان می دانند.اصطلاح امپراتور روم مقدس تا چند صد سال بعد مورد استفاده قرار نگرفت.این عنوان در قرن سیزدهم از یک خودکامگی در زمان کارولینژیان (میلادی از 800 تا 924) به یک سلطنت انتخابی تبدیل شد، با انتخاب امپراتور توسط شاهزاده‌ها.خانه‌های سلطنتی مختلف اروپا، در زمان‌های مختلف، عملاً صاحبان این عنوان شدند، به‌ویژه اوتونی‌ها (۹۶۲–۱۰۲۴) و سالیان‌ها (۱۰۲۷–۱۱۲۵).پس از سلطنت بزرگ، هابسبورگ‌ها این عنوان را بدون وقفه از سال 1440 تا 1740 حفظ کردند. امپراتوران نهایی از خاندان هابسبورگ-لورن، از 1765 تا 1806 بودند. امپراتوری مقدس روم توسط فرانسیس دوم، پس از یک شکست ویرانگر منحل شد. توسط ناپلئون در نبرد آسترلیتز .
تقسیم امپراتوری کارولینگ
لویی پارسا (راست) تقسیم امپراتوری کارولینگیان را در سال 843 به فرانسیای غربی، لوتارینگیا و فرانسیه شرقی برکت می دهد.از Chroniques des rois de France، قرن پانزدهم ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
843 Aug 10

تقسیم امپراتوری کارولینگ

Verdun, France
معاهده وردن امپراتوری فرانک را به سه پادشاهی جداگانه از جمله فرانسیه شرقی (که بعداً به پادشاهی آلمان تبدیل شد) در میان پسران بازمانده امپراتور لویی اول، پسر و جانشین شارلمانی تقسیم می‌کند.این معاهده پس از تقریباً سه سال جنگ داخلی منعقد شد و اوج مذاکراتی بود که بیش از یک سال به طول انجامید.این اولین مورد از یک سری تقسیمات بود که به انحلال امپراتوری ایجاد شده توسط شارلمانی کمک کرد و به عنوان پیشگویی از شکل گیری بسیاری از کشورهای مدرن اروپای غربی دیده می شود.
شاه آرنولف
شاه آرنولف وایکینگ ها را در سال 891 شکست می دهد ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
887 Nov 1

شاه آرنولف

Regensburg, Germany
آرنولف نقش اصلی را در رسوب چارلز چاق بر عهده گرفت.با حمایت اشراف فرانک، آرنولف دیت را در تریبور فراخواند و چارلز را در نوامبر 887 در معرض تهدید به اقدام نظامی خلع کرد.آرنولف که خود را در جنگ علیه اسلاوها متمایز کرد، سپس توسط اشراف فرانسیه شرقی به عنوان پادشاه انتخاب شد.در سال 890 او با موفقیت با اسلاوها در پانونیا می جنگید.در اوایل / اواسط سال 891، وایکینگ ها به لوتارینگیا حمله کردند و ارتش فرانک شرقی را در ماستریخت درهم شکستند.در سپتامبر 891، آرنولف وایکینگ ها را دفع کرد و اساساً به حملات آنها در آن جبهه پایان داد.Annales Fuldenses گزارش می دهد که مردهای شمالی آنقدر زیاد بودند که اجساد آنها مانع از جریان رودخانه شد.در اوایل سال 880، آرنولف طرح‌هایی در موراویای بزرگ داشت و اسقف فرانک ویچینگ نیترا را مجبور به دخالت در فعالیت‌های میسیونری کشیش ارتدوکس شرقی متدیوس کرد، با هدف جلوگیری از هرگونه پتانسیل برای ایجاد یک دولت متحد موراویا.آرنولف نتوانست کل موراویای بزرگ را در جنگ های 892، 893 و 899 فتح کند. با این حال، آرنولف به موفقیت هایی دست یافت، به ویژه در سال 895، زمانی که دوک نشین بوهمیا از موراویای بزرگ جدا شد و دولت تابع او شد.در تلاش برای فتح موراویا، در سال 899 آرنولف به مجاریانی که در حوضه کارپات سکنی گزیده بودند نزدیک شد و با کمک آنها کنترلی بر موراویا اعمال کرد.
کنراد I
نبرد پرسبورگمجیارها ارتش فرانسه شرقی را نابود می کنند ©Peter Johann Nepomuk Geiger
911 Nov 10 - 918 Dec 23

کنراد I

Germany
پادشاه فرانک شرقی در سال 911 بدون جانشین مرد درگذشت.چارلز سوم، پادشاه قلمرو غربی فرانک، تنها وارث ظاهری سلسله کارولینژیان است.فرانک های شرقی و ساکسون ها دوک فرانکونیا، کنراد را به عنوان پادشاه خود برگزیدند.کنراد اولین پادشاهی بود که از سلسله کارولینژیان نبود، اولین کسی بود که توسط اشراف انتخاب شد و اولین کسی بود که مسح شد.دقیقاً به این دلیل که کنراد اول یکی از دوک ها بود، برای او بسیار سخت بود که قدرت خود را بر آنها تثبیت کند.دوک هنری ساکسونی تا سال 915 علیه کنراد اول در شورش بود و مبارزه با آرنولف، دوک باواریا، به قیمت جان کنراد اول تمام شد.آرنولف باواریا در قیام خود از مجاری ها کمک خواست و هنگامی که شکست خورد به سرزمین های ماگیار گریخت.سلطنت کنراد یک مبارزه مداوم و به طور کلی ناموفق برای حفظ قدرت پادشاه در برابر قدرت رو به رشد دوک های محلی بود.مبارزات نظامی او علیه چارلز ساده برای بازپس گیری لوتارینگیا و شهر امپراتوری آخن با شکست مواجه شد.قلمرو کنراد نیز از زمان شکست فاجعه بار نیروهای باواریا در نبرد پرسبورگ در سال 907، در معرض حملات مداوم مجارها قرار گرفت که منجر به کاهش قابل توجهی در اقتدار او شد.
هنری فاولر
سواره نظام شاه هنری اول، مهاجمان ماگیار را در ریاد در سال 933 شکست می‌دهد و به حملات ماگیار برای 21 سال آینده پایان می‌دهد. ©HistoryMaps
919 May 24 - 936 Jul 2

هنری فاولر

Central Germany, Germany
هنری فاولر به عنوان اولین پادشاه غیرفرانکی فرانسیه شرقی، سلسله پادشاهان و امپراتوران اوتونی را تأسیس کرد، و به طور کلی او را بنیانگذار ایالت قرون وسطایی آلمان می‌دانند که تا آن زمان به عنوان فرانسیه شرقی شناخته می‌شد.هنری در سال 919 به عنوان پادشاه انتخاب و تاج گذاری کرد. هنری سیستم گسترده ای از استحکامات و سواره نظام سنگین متحرک را در سراسر آلمان برای خنثی کردن تهدید ماگیار ساخت و در سال 933 آنها را در نبرد ریاد شکست داد و به حملات مجاریا برای 21 سال آینده پایان داد و باعث شد احساس ملیت آلمانیهانری با شکست خود از اسلاوها در سال 929 در نبرد لنزن در امتداد رودخانه البه، با اجبار به تسلیم شدن دوک ونسلاوس اول بوهمیا از طریق تهاجم به دوک نشین بوهمیا در همان سال و با فتح دانمارک، هژمونی آلمان را در اروپا گسترش داد. پادشاهان رودلف فرانسیای غربی و رودلف دوم از بورگوندی علیا موقعیت هژمونیک هنری هنری در شمال آلپ را تصدیق کردند، که هر دو در سال 935 یک محل تابعیت را به عنوان متحدان پذیرفتند.
اتو کبیر
نبرد لچفلد 955. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
962 Jan 1 - 973

اتو کبیر

Aachen, Germany
بخش شرقی پادشاهی وسیع شارلمانی در زمان اتو اول، که اغلب به عنوان اتو بزرگ شناخته می شود، احیا و گسترش یافته است.اتو از همان استراتژی‌ها در لشکرکشی‌های خود علیه دانمارکی‌ها در شمال و اسلاوها در شرق استفاده کرد، درست مانند کاری که شارلمانی زمانی که ترکیبی از زور و مسیحیت را برای تسخیر ساکسون‌ها در مرز خود به کار گرفت.در 895/896، به رهبری ارپاد، مجارها از کارپات ها عبور کردند و وارد حوزه کارپات شدند .اتو با موفقیت مجارستان مجارستان را در سال 955 در دشتی در نزدیکی رودخانه لخ شکست داد و مرزهای شرقی آنچه را که اکنون به عنوان رایش ("امپراتوری" آلمان) شناخته می شود، حفظ کرد.اتو مانند شارلمانی به شمال ایتالیا حمله می کند و خود را پادشاه لومباردها می داند.او مانند شارلمانی تاجگذاری پاپی را در رم دریافت می کند.
اتو سوم
اتو سوم. ©HistoryMaps
996 May 21 - 1002 Jan 23

اتو سوم

Elbe River, Germany
اتو سوم از آغاز سلطنت خود در امتداد مرز شرقی با مخالفت اسلاوها روبرو شد.پس از مرگ پدرش در سال 983، اسلاوها علیه کنترل امپراتوری شورش کردند و امپراتوری را مجبور به ترک قلمروهای خود در شرق رودخانه البه کردند.اتو سوم در طول سلطنت خود برای بازپس گیری مناطق از دست رفته امپراتوری با موفقیت محدود مبارزه کرد.زمانی که اتو سوم در شرق بود، روابط امپراتوری را با لهستان ، بوهمیا و مجارستان تقویت کرد.از طریق امور خود در اروپای شرقی در سال 1000، او توانست با حمایت از مأموریت در لهستان و از طریق تاج گذاری استفان اول به عنوان اولین پادشاه مسیحی مجارستان، نفوذ مسیحیت را گسترش دهد.
بحث سرمایه گذاری
درخواست بخشش هنری چهارم از پاپ گریگوری هفتم در کانوسا، قلعه کنتس ماتیلدا، 1077 ©Emile Delperée
1076 Jan 1 - 1122

بحث سرمایه گذاری

Germany
مناقشه سرمایه گذاری درگیری بین کلیسا و دولت در اروپای قرون وسطی بر سر توانایی انتخاب و نصب اسقف ها (سرمایه گذاری) و راهبان صومعه ها و خود پاپ بود.مجموعه ای از پاپ ها در قرن های 11 و 12 قدرت امپراتور مقدس روم و سایر پادشاهی های اروپایی را تضعیف کردند و این مناقشه منجر به نزدیک به 50 سال درگیری شد.این جنگ به عنوان جنگ قدرت بین پاپ گریگوری هفتم و هنری چهارم (پادشاه در آن زمان، بعداً امپراتور روم مقدس) در سال 1076 آغاز شد. گرگوری هفتم حتی نورمن‌ها را تحت فرمان روبرت گیسکارد (حاکم نورمن سیسیل، آپولیا و کالابریا) در این مبارزه به خدمت گرفت.درگیری در سال 1122 پایان یافت، زمانی که پاپ کالیکستوس دوم و امپراتور هنری پنجم بر سر کنکوردات ورمز به توافق رسیدند.این توافق از اسقف‌ها می‌خواست که سوگند وفاداری به پادشاه سکولار، که «از طریق نیزه» اختیار داشت، اما انتخاب را به کلیسا واگذار می‌کرد، سوگند وفاداری بکنند.در پی این مبارزه، حکومت پاپ قوی‌تر شد و غیر روحانیان به امور مذهبی مشغول شدند و تقوای خود را افزایش دادند و زمینه را برای جنگ‌های صلیبی و نشاط مذهبی عظیم قرن دوازدهم فراهم کردند.اگرچه امپراتور مقدس روم تا حدودی قدرت را بر کلیساهای امپراتوری حفظ کرد، اما قدرت او به طور جبران ناپذیری آسیب دید زیرا او اقتدار مذهبی را که قبلاً متعلق به پادشاه بود از دست داد.
آلمان زیر نظر فردریک بارباروسا
فردریک بارباروسا ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1155 Jan 1 - 1190 Jun 10

آلمان زیر نظر فردریک بارباروسا

Germany
فردریک بارباروسا، همچنین به نام فردریک اول، از سال 1155 تا زمان مرگش، 35 سال بعد، امپراتور روم مقدس بود.او در 4 مارس 1152 در فرانکفورت به عنوان پادشاه آلمان انتخاب شد و در 9 مارس 1152 در آخن تاجگذاری کرد. مورخان او را از بزرگترین امپراتوری روم مقدس در قرون وسطی می دانند.او ویژگی هایی را با هم ترکیب می کرد که باعث می شد برای معاصرانش تقریباً مافوق بشر جلوه کند: طول عمر، جاه طلبی، مهارت های فوق العاده اش در سازماندهی، زیرکی او در میدان جنگ و زیرکی سیاسی اش.کمک های او به جامعه و فرهنگ اروپای مرکزی شامل تأسیس مجدد Corpus Juris Civilis یا حاکمیت قانون رومی است که قدرت پاپی را که از زمان پایان مناقشه سرمایه گذاری بر ایالت های آلمان تسلط داشت متعادل می کرد.در طول اقامت طولانی فردریک در ایتالیا، شاهزادگان آلمانی قوی تر شدند و استعمار موفقی را در سرزمین های اسلاو آغاز کردند.پیشنهادهای کاهش مالیات و وظایف ارگانی بسیاری از آلمانی‌ها را ترغیب کرد که در شرق در مسیر Ostsiedlung ساکن شوند.در سال 1163 فردریک مبارزات موفقیت آمیزی را علیه پادشاهی لهستان به راه انداخت تا دوک های سیلزی سلسله پیاست را مجدداً مستقر کند.با استعمار آلمان، وسعت امپراتوری افزایش یافت و دوک نشین پومرانیا را نیز در بر گرفت.زندگی اقتصادی سریع در آلمان تعداد شهرها و شهرهای امپراتوری را افزایش داد و به آنها اهمیت بیشتری داد.همچنین در این دوره بود که قلعه ها و بارگاه ها جایگزین صومعه ها به عنوان مراکز فرهنگی شدند.از سال 1165، فردریک سیاست های اقتصادی را برای تشویق رشد و تجارت دنبال کرد.شکی نیست که سلطنت او دوره رشد اقتصادی عمده در آلمان بود، اما اکنون نمی توان تعیین کرد که چه میزان از این رشد مرهون سیاست های فردریک بوده است.او در طول جنگ صلیبی سوم در مسیر سرزمین مقدس درگذشت.
لیگ هانسیاتیک
نقاشی مدرن و وفادار از Adler von Lübeck - بزرگترین کشتی جهان در زمان خود ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1159 Jan 1 - 1669

لیگ هانسیاتیک

Lübeck, Germany
اتحادیه هانسی یک کنفدراسیون تجاری و دفاعی قرون وسطایی از اصناف بازرگانان و شهرهای بازار در اروپای مرکزی و شمالی بود.اتحادیه که از چند شهر آلمان شمالی در اواخر قرن دوازدهم رشد کرد، در نهایت نزدیک به 200 شهرک را در هفت کشور امروزی در بر گرفت.در اوج خود بین قرن‌های 13 و 15، از هلند در غرب تا روسیه در شرق و از استونی در شمال تا کراکوف، لهستان در جنوب امتداد داشت.اتحادیه از انجمن‌های سست مختلف تجار آلمانی و شهرهایی که برای پیشبرد منافع تجاری متقابل، مانند حفاظت در برابر دزدی دریایی و راهزنان تشکیل شده بودند، سرچشمه می‌گیرد.این ترتیبات بتدریج در اتحادیه هانسی ادغام شد که بازرگانان آن در جوامع وابسته و مسیرهای تجاری آنها از معافیت مالیاتی، حفاظت و امتیازات دیپلماتیک برخوردار بودند.شهرهای Hanseatic به تدریج یک سیستم حقوقی مشترک را ایجاد کردند که بر بازرگانان و کالاهای خود حاکم است، حتی ارتش های خود را برای دفاع و کمک متقابل اداره می کردند.کاهش موانع تجارت منجر به رونق متقابل شد که وابستگی متقابل اقتصادی، پیوندهای خویشاوندی بین خانواده‌های بازرگان و یکپارچگی سیاسی عمیق‌تر را تقویت کرد.این عوامل اتحادیه را تا پایان قرن سیزدهم به یک سازمان سیاسی منسجم تبدیل کرد.در دوران اوج قدرت خود، اتحادیه هانسی یک انحصار مجازی بر تجارت دریایی در دریاهای شمال و بالتیک داشت.دامنه تجاری آن تا پادشاهی پرتغال در غرب، پادشاهی انگلستان در شمال، جمهوری نووگورود در شرق، و جمهوری ونیز در جنوب، با پست‌های تجاری، کارخانه‌ها و شاخه‌های تجاری گسترش یافت. " در شهرها و شهرهای متعدد در سراسر اروپا تاسیس شد.بازرگانان هانسی به دلیل دسترسی خود به انواع کالاها و کالاهای تولیدی به طور گسترده ای شهرت داشتند و متعاقباً امتیازات و حمایت هایی را در خارج از کشور به دست آوردند، از جمله مناطق فراسرزمینی در قلمروهای خارجی که تقریباً منحصراً تحت قوانین هانسی فعالیت می کردند.این نفوذ اقتصادی جمعی، اتحادیه را به نیرویی قدرتمند تبدیل کرد که قادر به اعمال محاصره و حتی جنگ علیه پادشاهی‌ها و حکومت‌ها بود.
جنگ صلیبی پروس
©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1217 Jan 1 - 1273

جنگ صلیبی پروس

Kaliningrad Oblast, Russia
جنگ صلیبی پروس مجموعه‌ای از لشکرکشی‌های صلیبی‌های کاتولیک رومی در قرن سیزدهم بود که عمدتاً توسط شوالیه‌های توتون رهبری می‌شد تا تحت فشار پروسی‌های قدیمی بت‌پرست مسیحی شوند.شوالیه‌های توتونی که پس از لشکرکشی‌های ناموفق قبلی علیه پروس‌ها توسط دوک لهستانی کنراد اول مازوویا دعوت شدند، در سال 1230 مبارزات خود را علیه پروسی‌ها، لیتوانیایی‌ها و ساموگیتی‌ها آغاز کردند.در پایان قرن، شوالیه‌ها پس از سرکوب چندین قیام پروس، کنترل پروس را به دست گرفتند و پروس‌های تسخیر شده را از طریق دولت رهبانی خود اداره کردند و در نهایت زبان، فرهنگ و مذهب پروس را با ترکیبی از نیروی فیزیکی و ایدئولوژیک محو کردند. .در سال 1308، شوالیه های توتونی با دانزیگ (گدانسک امروزی) منطقه پومرلیا را فتح کردند.ایالت صومعه ای آنها عمدتاً از طریق مهاجرت از آلمان مرکزی و غربی آلمانی شد و در جنوب، توسط مهاجران مازوویا پولونیزه شد.این دستور که با تأیید امپراتوری جسور شده بود، به سرعت تصمیم گرفت تا یک کشور مستقل را بدون رضایت دوک کنراد ایجاد کند.این فرمان با به رسمیت شناختن تنها اقتدار پاپ و مبتنی بر یک اقتصاد مستحکم، به طور پیوسته ایالت توتونی را در طی 150 سال بعد گسترش داد و درگیر درگیری های متعدد زمینی با همسایگان خود شد.
بین سلطنتی بزرگ
بین سلطنتی بزرگ ©HistoryMaps
1250 Jan 1

بین سلطنتی بزرگ

Germany
در امپراتوری مقدس روم، دوره بزرگ بین‌السلطنه دوره‌ای پس از مرگ فردریک دوم بود که در آن جانشینی امپراتوری مقدس روم بین جناح‌های طرفدار و مخالف هوهنشتاوفن مورد مناقشه قرار گرفت.شروع حدود سال 1250 با مرگ فردریک دوم، پایان مجازی اقتدار مرکزی و تسریع فروپاشی امپراتوری به قلمروهای شاهزاده مستقل است.در این دوره بسیاری از امپراطوران و پادشاهان توسط جناح‌ها و شاهزادگان رقیب انتخاب یا حمایت می‌شدند، با بسیاری از پادشاهان و امپراتوران سلطنت‌ها یا سلطنت‌های کوتاهی که توسط مدعیان رقیب به شدت مورد رقابت قرار گرفت.
گاو طلایی سال 1356
رژیم سلطنتی در متز که طی آن گاو طلایی 1356 صادر شد. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1356 Jan 1

گاو طلایی سال 1356

Nuremberg, Germany
گاو طلایی که در سال 1356 توسط چارلز چهارم منتشر شد، شخصیت جدیدی را که امپراتوری روم مقدس اتخاذ کرده بود، تعریف می کند.صرفاً با انکار رم از توانایی پذیرش یا رد انتخاب انتخاب کنندگان، به دخالت پاپ در انتخاب پادشاه آلمان پایان می دهد.در عوض، چارلز از حقوق امپراتوری خود در ایتالیا، به استثنای عنوان خود به پادشاهی لمباردی که توسط شارلمانی به ارث رسیده بود، طبق توافقی جداگانه با پاپ، چشم پوشی کرد.نسخه جدیدی از عنوان، sacrum Romanum imperium nationis Germanicae، که در سال 1452 پذیرفته شد، نشان می دهد که این امپراتوری اکنون در درجه اول یک امپراتوری آلمانی خواهد بود (امپراتوری روم مقدس ملت آلمان).گاو طلایی همچنین روند انتخاب پادشاه آلمان را روشن و رسمی می کند.انتخاب به طور سنتی در دست هفت انتخاب کننده بوده است، اما هویت آنها متفاوت بوده است.گروه هفت نفره اکنون به عنوان سه اسقف اعظم (ماینتس، کلن و تریر) و چهار حاکم غیر روحانی موروثی (کنت پالاتین راین، دوک ساکسونی، مارگرو براندنبورگ و پادشاه بوهمیا) تأسیس شده است.
رنسانس آلمان
پرتره امپراتور ماکسیمیلیان اول (حکومت: 1493–1519)، اولین پادشاه رنسانس امپراتوری مقدس روم، اثر آلبرشت دورر، 1519 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1450 Jan 1

رنسانس آلمان

Germany
رنسانس آلمان، بخشی از رنسانس شمالی، یک جنبش فرهنگی و هنری بود که در بین متفکران آلمانی در قرون 15 و 16 گسترش یافت که از رنسانس ایتالیا شکل گرفت.بسیاری از حوزه‌های هنر و علوم تحت تأثیر گسترش اومانیسم رنسانس در ایالت‌ها و حکومت‌های مختلف آلمان قرار گرفتند.پیشرفت‌های زیادی در زمینه‌های معماری، هنر و علوم حاصل شد.آلمان دو تحول ایجاد کرد که قرار بود در قرن شانزدهم در سراسر اروپا تسلط یابد: چاپ و اصلاحات پروتستان.یکی از مهم ترین اومانیست های آلمانی کنراد سلتیس (1459-1508) بود.سلتیس در کلن و هایدلبرگ تحصیل کرد و بعدها به سراسر ایتالیا سفر کرد و دست نوشته های لاتین و یونانی را جمع آوری کرد.او که به شدت تحت تأثیر تاسیتوس قرار گرفت، از آلمانیا برای معرفی تاریخ و جغرافیای آلمان استفاده کرد.شخصیت مهم دیگر یوهان روچلین (1455-1522) بود که در جاهای مختلف ایتالیا تحصیل کرد و بعداً یونانی تدریس کرد.او زبان عبری را با هدف پاکسازی مسیحیت مطالعه کرد، اما با مقاومت کلیسا مواجه شد.مهم‌ترین هنرمند رنسانس آلمان آلبرشت دورر است که به‌ویژه برای چاپ روی چوب و حکاکی که در سراسر اروپا گسترش یافته، طراحی‌ها و پرتره‌های نقاشی شده شهرت دارد.معماری مهم این دوره شامل اقامتگاه لندشوت، قلعه هایدلبرگ، تالار شهر آگسبورگ و همچنین آنتیکواریوم مونیخ رزیدنز در مونیخ، بزرگترین سالن رنسانس در شمال آلپ است.
1500 - 1797
آلمان مدرن اولیهornament
اصلاحات
مارتین لوتر در رژیم غذایی کرم‌ها، جایی که او از پس گرفتن آثارش با درخواست چارلز پنجم امتناع کرد (نقاشی از آنتون فون ورنر، 1877، Staatsgalerie Stuttgart) ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1517 Oct 31

اصلاحات

Wittenberg, Germany
اصلاحات یک جنبش بزرگ در مسیحیت غربی در اروپای قرن شانزدهم بود که چالشی مذهبی و سیاسی برای کلیسای کاتولیک و به ویژه برای قدرت پاپ ایجاد کرد که ناشی از اشتباهات، سوء استفاده ها و اختلافات کلیسای کاتولیک بود.اصلاحات آغاز پروتستانیسم و ​​انشعاب کلیسای غربی به پروتستانتیسم و ​​آنچه اکنون کلیسای کاتولیک روم نامیده می شود بود.همچنین یکی از وقایعی است که نشان دهنده پایان قرون وسطی و آغاز دوره مدرن اولیه در اروپا است.قبل از مارتین لوتر، جنبش های اصلاحی زیادی وجود داشت.اگرچه معمولاً در نظر گرفته می شود که اصلاحات با انتشار نود و پنج تز توسط مارتین لوتر در سال 1517 آغاز شده است، اما پاپ لئو دهم تا ژانویه 1521 او را تکفیر نکرد. رژیم غذایی کرم ها در مه 1521 لوتر را محکوم کرد و شهروندان را رسماً ممنوع کرد. امپراتوری مقدس روم از دفاع یا تبلیغ عقاید او.گسترش چاپخانه گوتنبرگ، وسایلی را برای انتشار سریع مطالب مذهبی به زبان عامیانه فراهم کرد.لوتر پس از اینکه به دلیل حمایت انتخاب کننده فردریک حکیم به عنوان قانون شکن شناخته شد، زنده ماند.جنبش اولیه در آلمان متنوع شد و اصلاح طلبان دیگری مانند هالدریش زوینگلی و جان کالوین به وجود آمدند.به طور کلی، اصلاح طلبان استدلال کردند که رستگاری در مسیحیت یک وضعیت کامل است که بر اساس ایمان به عیسی است و نه فرآیندی که نیاز به کارهای خوب دارد، مانند دیدگاه کاتولیک.
جنگ دهقانان آلمانی
جنگ دهقانان آلمانی در سال 1524 ©Angus McBride
1524 Jan 1 - 1525

جنگ دهقانان آلمانی

Alsace, France
جنگ دهقانان آلمانی یک شورش گسترده مردمی در برخی مناطق آلمانی زبان در اروپای مرکزی از 1524 تا 1525 بود. مانند جنبش قبلی بوندشوه و جنگ های هوسی، این جنگ شامل یک سری شورش های اقتصادی و مذهبی بود که در آن دهقانان و کشاورزان، که اغلب توسط روحانیون آناباپتیست حمایت می شدند، رهبری را بر عهده گرفتند.به دلیل مخالفت شدید اشراف، که تا 100000 نفر از 300000 دهقان و کشاورز ضعیف مسلح را کشتند، شکست خورد.بازماندگان جریمه شدند و به تعداد کمی از اهداف خود دست یافتند.جنگ دهقانان آلمان بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین قیام مردمی اروپا قبل از انقلاب فرانسه در سال 1789 بود. نبرد در اواسط سال 1525 به اوج خود رسید.دهقانان در قیام خود با موانع غیرقابل عبوری روبرو شدند.ماهیت دموکراتیک جنبش آنها آنها را فاقد ساختار فرماندهی و فاقد توپخانه و سواره نظام می کرد.اکثر آنها تجربه نظامی کمی داشتند یا اصلاً نداشتند.مخالفان آنها دارای رهبران نظامی باتجربه، ارتش های مجهز و منضبط و بودجه فراوان بودند.این شورش برخی از اصول و لفاظی‌های اصلاح‌طلب پروتستانی را در بر گرفت که از طریق آن دهقانان به دنبال نفوذ و آزادی بودند.اصلاح طلبان رادیکال و آناباپتیست ها، معروف ترین آنها توماس مونتزر، شورش را تحریک و از آن حمایت کردند.در مقابل، مارتین لوتر و دیگر اصلاح‌طلبان مجیستریال آن را محکوم کردند و آشکارا در کنار اشراف قرار گرفتند.لوتر در «علیه انبوهی از دهقانان قاتل و دزد» خشونت را به عنوان کار شیطان محکوم کرد و از اشراف خواست که شورشیان را مانند سگ های دیوانه سرکوب کنند.این جنبش توسط اولریش زوینگلی نیز حمایت شد، اما محکومیت مارتین لوتر به شکست آن کمک کرد.
جنگ سی ساله
«پادشاه زمستان»، فردریک پنجم از فلات، که پذیرش تاج بوهمی باعث درگیری شد. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1618 May 23 - 1648 Oct 24

جنگ سی ساله

Central Europe
جنگ سی ساله یک جنگ مذهبی بود که عمدتاً در آلمان انجام شد، جایی که بیشتر قدرت های اروپایی در آن شرکت داشتند.درگیری بین پروتستان ها و کاتولیک ها در امپراتوری مقدس روم آغاز شد، اما به تدریج به یک جنگ عمومی و سیاسی تبدیل شد که بیشتر اروپا را درگیر کرد.جنگ سی ساله ادامه رقابت فرانسه و هابسبورگ برای برتری سیاسی اروپا بود و به نوبه خود به جنگ بیشتر بین فرانسه و قدرت های هابسبورگ منجر شد.شیوع آن عموماً به سال 1618 باز می گردد، زمانی که امپراتور فردیناند دوم به عنوان پادشاه بوهم برکنار شد و فردریک پنجم پروتستان از قصر در سال 1619 جایگزین آن شد. اگرچه نیروهای امپراتوری به سرعت شورش بوهمی را سرکوب کردند، اما مشارکت او نبردها را به داخل قصر گسترش داد. اهمیت در جمهوری هلند واسپانیا و سپس درگیر جنگ هشتاد ساله شد.از آنجایی که حاکمانی مانند کریستین چهارم دانمارک و گوستاووس آدولفوس از سوئد نیز سرزمین هایی را در داخل امپراتوری در اختیار داشتند، این امر به آنها و دیگر قدرت های خارجی بهانه ای برای مداخله داد و مناقشه داخلی خاندانی را به یک درگیری در سراسر اروپا تبدیل کرد.مرحله اول از 1618 تا 1635 عمدتاً یک جنگ داخلی بین اعضای آلمانی امپراتوری مقدس روم با حمایت قدرت های خارجی بود.پس از سال 1635، امپراتوری در یک مبارزه گسترده‌تر بین فرانسه ، تحت حمایت سوئد، و امپراتور فردیناند سوم، متحد بااسپانیا ، به یک تئاتر تبدیل شد.جنگ با صلح وستفالیا در سال 1648 خاتمه یافت، که مفاد آن «آزادی‌های آلمان» را مجدداً تأیید کرد و به تلاش‌های هابسبورگ برای تبدیل امپراتوری مقدس روم به دولتی متمرکزتر شبیه اسپانیا پایان داد.در طول 50 سال بعد، باواریا، براندنبورگ-پروس، زاکسن و دیگران به طور فزاینده ای سیاست های خود را دنبال کردند، در حالی که سوئد جای پای ثابتی در امپراتوری به دست آورد.
ظهور پروس
فردریک ویلیام، انتخابگر بزرگ، براندنبورگ-پروس را به یک کشور قدرتمند تبدیل می کند. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1648 Jan 1 - 1915

ظهور پروس

Berlin, Germany
آلمان، یا دقیق تر، امپراتوری مقدس روم قدیم، در قرن هجدهم وارد دوره انحطاطی شد که در نهایت منجر به انحلال امپراتوری در طول جنگ های ناپلئونی شد.از زمان صلح وستفالن در سال 1648، امپراتوری به چندین ایالت مستقل (Kleinstaaterei) تقسیم شده بود.در طولجنگ سی ساله ، ارتش های مختلف بارها و بارها در سراسر سرزمین های منفصل هوهنزولرن، به ویژه سوئدی های اشغالگر، رژه رفتند.فردریک ویلیام اول، ارتش را برای دفاع از سرزمین ها اصلاح کرد و شروع به تحکیم قدرت کرد.فردریک ویلیام اول از طریق صلح وستفالیا پومرانیا شرقی را تصاحب می کند.فردریک ویلیام اول مناطق سست و پراکنده خود را دوباره سازماندهی کرد و موفق شد در طول جنگ دوم شمالی، تحت سلطه پروس تحت پادشاهی لهستان را از بین ببرد.او دوک نشین پروس را به عنوان یک فیود از پادشاه سوئد دریافت کرد که بعداً در معاهده لابیاو (نوامبر 1656) به او حاکمیت کامل داد.در سال 1657 پادشاه لهستان این کمک مالی را در قراردادهای Wehlau و Bromberg تجدید کرد.با پروس، سلسله هوهنزولرن براندنبورگ اکنون قلمرویی عاری از هرگونه تعهدات فئودالی را در اختیار داشت، که مبنایی برای ارتقای بعدی آنها به پادشاهان بود.به منظور رسیدگی به مشکل جمعیتی جمعیت عمدتاً روستایی پروس که حدود سه میلیون نفر بودند، مهاجرت و اسکان هوگونوهای فرانسوی را در مناطق شهری جلب کرد.بسیاری از آنها صنعتگر و کارآفرین شدند.در جنگ جانشینی اسپانیا، در ازای اتحاد علیه فرانسه، پسر انتخاب کننده بزرگ، فردریک سوم، در معاهده تاج پادشاهی در 16 نوامبر 1700 اجازه یافت تا پروس را به یک پادشاهی ارتقا دهد. فردریک اول در 18 ژانویه 1701. از نظر قانونی، هیچ پادشاهی در امپراتوری مقدس روم به جز بوهمیا وجود نداشت.با این حال، فردریک این خط را اتخاذ کرد که از آنجایی که پروس هرگز بخشی از امپراتوری نبوده و هوهنزولرن ها کاملاً بر آن حاکم بودند، او می تواند پروس را به یک پادشاهی ارتقا دهد.
جنگ بزرگ ترکیه
حمله هوسرهای بالدار لهستانی در نبرد وین ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1683 Jul 14 - 1699 Jan 26

جنگ بزرگ ترکیه

Austria
پس از رهایی وین در آخرین لحظه از محاصره و تصرف قریب الوقوع نیروهای ترکیه در سال 1683، نیروهای ترکیبی اتحادیه مقدس که در سال بعد تأسیس شده بود، مهار نظامی امپراتوری عثمانی را آغاز کردند و مجارستان را دوباره فتح کردند. در سال 1687. کشورهای پاپ، امپراتوری مقدس روم، مشترک المنافع لهستان-لیتوانی ، جمهوری ونیز و از سال 1686 روسیه به رهبری پاپ اینوسنتی یازدهم به لیگ پیوستند.شاهزاده یوجین ساووی که تحت فرمان امپراتور لئوپولد اول خدمت می کرد، در سال 1697 فرماندهی عالی را به دست گرفت و قاطعانه عثمانی ها را در یک سری نبردها و مانورهای دیدنی شکست داد.معاهده 1699 کارلوویتز پایان جنگ بزرگ ترکیه بود و شاهزاده یوجین به عنوان رئیس شورای جنگ به خدمت خود برای سلطنت هابسبورگ ادامه داد.او در طول جنگ اتریش-ترکیه در سال‌های 1716-1718، عملاً به حاکمیت ترکیه بر بیشتر کشورهای سرزمینی در بالکان پایان داد.معاهده پاساروویتز اتریش را برای ایجاد آزادانه قلمروهای سلطنتی در صربستان و بنات و حفظ هژمونی در جنوب شرقی اروپا، که امپراتوری آینده اتریش بر آن استوار بود، واگذار کرد.
جنگ با لویی چهاردهم
پیروزی های نامور (1695) ©Jan van Huchtenburg
1688 Sep 27 - 1697 Sep 20

جنگ با لویی چهاردهم

Alsace, France
لویی چهاردهم پادشاه فرانسه یک سری جنگ های موفقیت آمیز به منظور گسترش قلمرو فرانسه به راه انداخت.او لورن (1670) را اشغال کرد و بقیه آلزاس (1678-1681) که شامل شهر آزاد امپراتوری استراسبورگ بود را ضمیمه کرد.در آغاز جنگ نه ساله، او همچنین به رای دهندگان پالاتینات (1688-1697) حمله کرد.لویی تعدادی دادگاه تأسیس کرد که تنها وظیفه آنها تفسیر مجدد احکام و معاهدات تاریخی، معاهدات نایمخن (1678) و صلح وستفالن (1648) به ویژه به نفع سیاست های فتح او بود.او نتایج این دادگاه ها، Chambres de réunion را توجیه کافی برای الحاقات بی حد و حصر خود می دانست.نیروهای لویی در داخل امپراتوری مقدس روم عمدتاً بدون مخالفت عمل کردند، زیرا تمام نیروهای امپراتوری موجود در اتریش در جنگ بزرگ ترکیه می جنگیدند.اتحاد بزرگ 1689 علیه فرانسه اسلحه به دست گرفت و با هرگونه پیشرفت نظامی بیشتر لوئیس مقابله کرد.این درگیری در سال 1697 پایان یافت، زیرا هر دو طرف پس از اینکه هر یک از طرفین متوجه شدند که پیروزی کامل از نظر مالی دست نیافتنی است، با مذاکرات صلح موافقت کردند.معاهده ریزویک بازگشت لورن و لوکزامبورگ به امپراتوری و کنار گذاشتن ادعاهای فرانسه در قبال قصر را پیش بینی کرد.
زاکسن-مشترک المنافع لهستان-لیتوانی
آگوستوس دوم قوی ©Baciarelli
1697 Jun 1

زاکسن-مشترک المنافع لهستان-لیتوانی

Dresden, Germany
در 1 ژوئن 1697، انتخاب کننده فردریک آگوستوس اول، "قوی" (1694-1733) به کاتولیک گروید و متعاقبا به عنوان پادشاه لهستان و دوک بزرگ لیتوانی انتخاب شد.این یک اتحاد شخصی بین زاکسن و کشورهای مشترک المنافع دو ملت را نشان داد که تقریباً 70 سال با وقفه به طول انجامید.تغییر مذهب الکتور باعث ایجاد ترس در میان بسیاری از لوتریان شد مبنی بر اینکه کاتولیک در حال حاضر دوباره در ساکسونی برقرار شود.در پاسخ، انتخاب کننده اختیارات خود را بر نهادهای لوتری به یک هیئت دولتی به نام شورای خصوصی منتقل کرد.شورای خصوصی منحصراً از پروتستان ها تشکیل شده بود.حتی پس از تغییر دین، الکتور رئیس هیئت پروتستان در رایشستاگ باقی ماند، علیرغم تلاش ناموفق براندنبورگ-پروس و هانوفر برای تصاحب این سمت در 1717-1720.
ادعاهای ساکسونی
نبرد ریگا، اولین نبرد مهم تهاجم سوئد به لهستان، 1701 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1699 Jan 1

ادعاهای ساکسونی

Riga, Latvia
در سال 1699 آگوستوس با دانمارک و روسیه یک اتحاد مخفیانه برای حمله مشترک به سرزمین های سوئدی در اطراف بالتیک منعقد می کند.هدف شخصی او فتح لیوونیا برای زاکسن است.در فوریه 1700 آگوستوس به شمال لشکر کشید و ریگا را محاصره کرد.پیروزی چارلز دوازدهم بر آگوستوس قوی طی شش سال آینده فاجعه بار است.در تابستان 1701، خطر ساکسون ها برای ریگا برطرف می شود زیرا آنها مجبور به عقب نشینی از رودخانه Daugava هستند.در ماه مه 1702، چارلز دوازدهم به ورشو سفر کرد و وارد آن شد.دو ماه بعد، در نبرد کلیزوو، او آگوستوس را شکست داد.تحقیر آگوستوس در سال 1706 زمانی که پادشاه سوئد به زاکسن حمله کرد و معاهده ای را تحمیل کرد کامل شد.
جنگ های سیلزی
حمله نارنجک‌زنان پروس به نیروهای ساکسون در نبرد هوهنفریدبرگ، همانطور که کارل روچلینگ به تصویر کشیده است. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1740 Dec 16 - 1763 Feb 15

جنگ های سیلزی

Central Europe
جنگ‌های سیلزی سه جنگی بودند که در اواسط قرن هجدهم بین پروس (در زمان پادشاه فردریک کبیر) و اتریش هابسبورگ (در زمان دوشس ماریا ترزا) برای کنترل منطقه اروپای مرکزی سیلسیا (اکنون در جنوب غربی لهستان) درگرفت.جنگ های سیلزی اول (1740-1742) و دوم (1744-1745) بخش هایی از جنگ گسترده تر جانشینی اتریش را تشکیل دادند که در آن پروس عضو ائتلافی بود که به دنبال منافع ارضی به هزینه اتریش بود.جنگ سوم سیلزی (1756-1763) صحنه ای از جنگ جهانی هفت ساله بود که در آن اتریش به نوبه خود ائتلافی از قدرت ها را با هدف تصرف قلمرو پروس رهبری کرد.هیچ رویداد خاصی باعث جنگ نشد.پروس از ادعاهای چند صد ساله خود در مورد بخشهایی از سیلسیا به عنوان عاملی نامعلوم یاد کرد، اما سیاست واقعی و عوامل ژئواستراتژیک نیز در تحریک درگیری نقش داشتند.جانشینی مورد مناقشه ماریا ترزا برای سلطنت هابسبورگ تحت تحریم عملی 1713 فرصتی را برای پروس فراهم کرد تا خود را نسبت به رقبای منطقه ای مانند ساکسونی و بایرن تقویت کند.هر سه جنگ عموماً با پیروزی پروس به پایان رسیدند و اولین جنگ منجر به واگذاری اکثریت سیلسیا توسط اتریش به پروس شد.پروس از جنگ های سیلسیا به عنوان یک قدرت بزرگ اروپایی جدید و ایالت پیشرو آلمان پروتستان بیرون آمد، در حالی که شکست اتریش کاتولیک از یک قدرت آلمانی کمتر به طور قابل توجهی به اعتبار خانه هابسبورگ لطمه زد.درگیری بر سر سیلزی، مبارزه گسترده‌تر اتریش-پروس برای هژمونی بر مردم آلمانی زبان را نشان می‌داد که بعداً در جنگ اتریش-پروس در سال 1866 به اوج خود رسید.
تقسیمات لهستان
نایب السلطنه در سجم 1773 ©Jan Matejko
1772 Jan 1 - 1793

تقسیمات لهستان

Poland
طی سال‌های 1772 تا 1795، پروس با اشغال سرزمین‌های غربی مشترک المنافع سابق لهستان-لیتوانی ، تجزیه لهستان را تحریک کرد.اتریش و روسیه تصمیم گرفتند اراضی باقیمانده را به دست آورند به این ترتیب که لهستان تا سال 1918 به عنوان یک کشور مستقل وجود نداشت.
انقلاب فرانسه
پیروزی فرانسه در نبرد والمی در 20 سپتامبر 1792 ایده انقلابی ارتش های متشکل از شهروندان را تأیید کرد. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1789 Jan 1

انقلاب فرانسه

France
واکنش آلمان به انقلاب فرانسه در ابتدا متفاوت بود.روشنفکران آلمانی این شیوع را جشن گرفتند و امیدوار بودند که پیروزی عقل و روشنگری را ببینند.دربارهای سلطنتی در وین و برلین سرنگونی پادشاه و گسترش تهدیدآمیز مفاهیم آزادی، برابری و برادری را محکوم کردند.در سال 1793، اعدام پادشاه فرانسه و شروع وحشت، Bildungsbürgertum (طبقات متوسط ​​تحصیل کرده) را سرخورده کرد.اصلاح طلبان گفتند که راه حل این است که به توانایی آلمانی ها برای اصلاح قوانین و نهادهای خود به شیوه ای مسالمت آمیز ایمان داشته باشیم.اروپا درگیر دو دهه جنگ بود که حول تلاش های فرانسه برای گسترش آرمان های انقلابی خود و مخالفت سلطنت ارتجاعی می چرخید.جنگ در سال 1792 با حمله اتریش و پروس به فرانسه آغاز شد ، اما در نبرد والمی (1792) شکست خوردند.سرزمین های آلمان شاهد لشکرکشی هایی بودند که به این سو و آن سو می رفتند، ویرانی به ارمغان آوردند (البته در مقیاسی بسیار کمتر ازجنگ سی ساله ، تقریباً دو قرن قبل)، اما همچنین ایده های جدیدی از آزادی و حقوق مدنی را برای مردم به ارمغان آوردند.پروس و اتریش به جنگ های شکست خورده خود با فرانسه پایان دادند اما (با روسیه ) لهستان را در سال های 1793 و 1795 بین خود تقسیم کردند.
جنگ های ناپلئونی
اسکندر اول از روسیه، فرانسیس اول اتریش و فردریک ویلیام سوم از پروس پس از نبرد با یکدیگر ملاقات کردند ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1803 Jan 1 - 1815

جنگ های ناپلئونی

Germany
فرانسه کنترل راینلند را به دست گرفت، اصلاحات به سبک فرانسوی را تحمیل کرد، فئودالیسم را لغو کرد، قوانین اساسی را ایجاد کرد، آزادی مذهب را ترویج کرد، یهودیان را آزاد کرد، بوروکراسی را به روی شهروندان معمولی با استعداد گشود و اشراف را مجبور به تقسیم قدرت با طبقه متوسط ​​رو به رشد کرد.ناپلئون پادشاهی وستفالن (1807-1813) را به عنوان یک کشور نمونه ایجاد کرد.این اصلاحات تا حد زیادی دائمی شد و بخش‌های غربی آلمان را مدرن کرد.وقتی فرانسوی ها سعی کردند زبان فرانسوی را تحمیل کنند، مخالفت آلمانی ها شدت گرفت.ائتلاف دوم بریتانیا، روسیه و اتریش سپس به فرانسه حمله کردند اما شکست خوردند.ناپلئون کنترل مستقیم یا غیرمستقیم بر بیشتر اروپای غربی، از جمله ایالت های آلمان به غیر از پروس و اتریش، برقرار کرد.امپراتوری مقدس روم قدیم چیزی بیش از یک مسخره بود.ناپلئون به سادگی آن را در سال 1806 لغو کرد و در عین حال کشورهای جدیدی را تحت کنترل خود تشکیل داد.در آلمان ناپلئون "کنفدراسیون راین" را تشکیل داد که بیشتر ایالت های آلمان به جز پروس و اتریش را شامل می شود.تحت حکومت ضعیف فردریک ویلیام دوم (1786-1797) پروس دچار انحطاط جدی اقتصادی، سیاسی و نظامی شده بود.پادشاه جانشین او فردریک ویلیام سوم سعی کرد در طول جنگ ائتلاف سوم و انحلال امپراتوری مقدس روم توسط امپراتور فرانسه ناپلئون و سازماندهی مجدد حاکمیت های آلمان بی طرف بماند.فردریک ویلیام با تحریک ملکه و یک حزب طرفدار جنگ در اکتبر 1806 به ائتلاف چهارم پیوست. ناپلئون به راحتی ارتش پروس را در نبرد ینا شکست داد و برلین را اشغال کرد.پروس مناطقی را که اخیراً به تصرف خود در آلمان غربی به دست آورده بود، از دست داد، ارتش آن به 42000 نفر کاهش یافت، هیچ تجارتی با بریتانیا مجاز نبود و برلین مجبور شد غرامت های زیادی را به پاریس بپردازد و ارتش اشغالگر فرانسه را تأمین مالی کند.زاکسن برای حمایت از ناپلئون تغییر سمت داد و به کنفدراسیون راین پیوست.فرمانروای فردریک آگوستوس اول با عنوان پادشاه پاداش گرفت و بخشی از لهستان را که از پروس گرفته شده بود، که به دوک نشین ورشو معروف شد، به او داده شد.پس از شکست نظامی ناپلئون در روسیه در سال 1812 ، پروس در ائتلاف ششم با روسیه متحد شد.یک سری نبردها دنبال شد و اتریش به این اتحاد پیوست.ناپلئون در نبرد لایپزیگ در اواخر سال 1813 به طور قاطع شکست خورد. ایالت های آلمانی کنفدراسیون راین به ائتلاف علیه ناپلئون فرار کردند که هر گونه شرایط صلح را رد کردند.نیروهای ائتلاف در اوایل سال 1814 به فرانسه حمله کردند، پاریس سقوط کرد و در آوریل ناپلئون تسلیم شد.پروس به عنوان یکی از برندگان کنگره وین، قلمرو وسیعی را به دست آورد.
پادشاهی باواریا
در سال 1812، باواریا سپاه ششم را برای لشکر کشی روسی و عناصری که در نبرد بورودینو جنگیدند، به گراند آرمی تدارک دید، اما پس از نتیجه فاجعه‌بار این کارزار، سرانجام تصمیم گرفتند که درست قبل از نبرد لایپزیگ، اهداف ناپلئون را ترک کنند. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1805 Jan 1 - 1916

پادشاهی باواریا

Bavaria, Germany
پایه گذاری پادشاهی باواریا به عروج شاهزاده-انتخاب کننده ماکسیمیلیان چهارم جوزف از خاندان ویتلزباخ به عنوان پادشاه باواریا در سال 1805 برمی گردد. صلح پرسبورگ در سال 1805 به ماکسیمیلیان اجازه داد تا باواریا را به مقام پادشاهی برساند.پادشاه هنوز به عنوان یک انتخاب کننده خدمت می کرد تا اینکه بایرن در 1 اوت 1806 از امپراتوری مقدس روم جدا شد. دوک نشین برگ تنها در سال 1806 به ناپلئون واگذار شد. پادشاهی جدید از ابتدای ایجاد خود با چالش هایی روبرو بود که بر حمایت ناپلئونی تکیه داشت. فرانسه.پادشاهی در سال 1808 با اتریش جنگ مواجه شد و از 1810 تا 1814 قلمرو خود را به وورتمبرگ ایتالیا و سپس اتریش از دست داد.در سال 1808، تمام آثار رعیت که امپراتوری قدیمی را ترک کرده بود، لغو شد.در طول تهاجم فرانسه به روسیه در سال 1812 حدود 30000 سرباز باواریا در عملیات کشته شدند.با معاهده رید در 8 اکتبر 1813، باواریا کنفدراسیون راین را ترک کرد و موافقت کرد در ازای تضمین تداوم حاکمیت و موقعیت مستقل خود، به ائتلاف ششم علیه ناپلئون بپیوندد.در 14 اکتبر، باواریا اعلان رسمی جنگ علیه فرانسه ناپلئونی داد.این پیمان با شور و اشتیاق مورد حمایت ولیعهد لودویگ و مارشال فون ورد بود.با نبرد لایپزیگ در اکتبر 1813 کمپین آلمان با کشورهای ائتلاف به عنوان پیروز پایان یافت.با شکست فرانسه ناپلئون در سال 1814، باواریا برخی از زیان های خود را جبران کرد و سرزمین های جدیدی مانند دوک نشین بزرگ وورزبورگ، اسقف اعظم ماینتس (آشافنبورگ) و بخش هایی از دوک نشین بزرگ هسن را دریافت کرد.سرانجام، در سال 1816، قفل رانیش در ازای بیشتر سالزبورگ از فرانسه گرفته شد و سپس به اتریش واگذار شد (معاهده مونیخ (1816)).این دومین ایالت بزرگ و دومین ایالت قدرتمند در جنوب مین بود، پس از اتریش.در کل آلمان، پس از پروس و اتریش رتبه سوم را به خود اختصاص داد
انحلال امپراتوری مقدس روم
نبرد فلوروس اثر ژان باپتیست ماوزیس (1837) ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1806 Aug 6

انحلال امپراتوری مقدس روم

Austria
انحلال امپراتوری مقدس روم عملاً در 6 اوت 1806 رخ داد، زمانی که آخرین امپراتور روم مقدس، فرانسیس دوم از خاندان هابسبورگ-لورن، از عنوان خود کناره گیری کرد و همه ایالت ها و مقامات امپراتوری را از سوگندها و تعهدات خود در قبال امپراتوری آزاد کرد. .از قرون وسطی، امپراتوری مقدس روم توسط اروپاییان غربی به عنوان ادامه مشروع امپراتوری روم باستان به رسمیت شناخته شده بود، زیرا امپراتوران آن توسط پاپ به عنوان امپراتور روم معرفی شده بودند.از طریق این میراث رومی، امپراتورهای روم مقدس ادعا می کردند که پادشاهانی جهانی هستند که حوزه قضایی آنها فراتر از مرزهای رسمی امپراتوری آنها به تمام اروپای مسیحی و فراتر از آن گسترش می یابد.افول امپراتوری مقدس روم فرآیندی طولانی و طولانی بود که قرن ها به طول انجامید.تشکیل اولین دولت‌های سرزمینی مستقل مدرن در قرن‌های 16 و 17، که این ایده را به همراه داشت که صلاحیت با قلمرو واقعی حاکم است، ماهیت جهانی امپراتوری مقدس روم را تهدید کرد.امپراتوری مقدس روم سرانجام در طول و پس از درگیری خود در جنگ های انقلابی فرانسه و جنگ های ناپلئونی افول نهایی خود را آغاز کرد.اگرچه امپراتوری در ابتدا به خوبی از خود دفاع کرد، جنگ با فرانسه و ناپلئون فاجعه بار بود.در سال 1804، ناپلئون خود را به عنوان امپراتور فرانسه معرفی کرد، که فرانسیس دوم با اعلام خود به عنوان امپراتور اتریش، علاوه بر اینکه قبلاً امپراتور روم مقدس بود، تلاشی برای حفظ برابری بین فرانسه و اتریش و در عین حال نشان دادن اینکه عنوان روم مقدس از هر دوی آنها پیشی گرفت.شکست اتریش در نبرد آسترلیتز در دسامبر 1805 و جدایی تعداد زیادی از دست نشاندگان آلمانی فرانسیس دوم در ژوئیه 1806 برای تشکیل کنفدراسیون راین، یک کشور اقماری فرانسوی، عملاً به معنای پایان امپراتوری مقدس روم بود.کناره گیری از سلطنت در اوت 1806، همراه با انحلال کل سلسله مراتب امپراتوری و نهادهای آن، برای جلوگیری از احتمال اعلام ناپلئون به عنوان امپراتور روم مقدس، امری که فرانسیس دوم را به رعیت ناپلئون کاهش می داد، ضروری تلقی می شد.واکنش ها به انحلال امپراتوری از بی تفاوتی تا ناامیدی متغیر بود.مردم وین، پایتخت سلطنت هابسبورگ، از از دست دادن امپراتوری وحشت داشتند.بسیاری از سوژه های سابق فرانسیس دوم قانونی بودن اقدامات او را زیر سوال بردند.اگرچه موافقت شد که کناره گیری او کاملاً قانونی باشد، انحلال امپراتوری و آزادی همه دست نشاندگان آن فراتر از اختیارات امپراتور تلقی می شد.به این ترتیب، بسیاری از شاهزادگان و رعایای امپراتوری از پذیرش ناپدید شدن امپراتوری امتناع کردند، و برخی از مردم عادی تا آنجا پیش رفتند که معتقد بودند خبر انحلال آن توطئه مقامات محلی آنها بود.در آلمان، انحلال به طور گسترده ای با سقوط باستانی و نیمه افسانه ای تروا مقایسه شد و برخی پایان آنچه را که امپراتوری روم می دانستند با آخرالزمان و آخرالزمان مرتبط کردند.
کنفدراسیون آلمان
صدراعظم اتریش و وزیر امور خارجه، کلمنس فون مترنیخ از سال 1815 تا 1848 بر کنفدراسیون آلمان تسلط داشت. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1815 Jan 1

کنفدراسیون آلمان

Germany
در طول کنگره 1815 وین، 39 ایالت سابق کنفدراسیون راین به کنفدراسیون آلمان ملحق شدند، توافقی سست برای دفاع متقابل.این کنگره توسط کنگره وین در سال 1815 به عنوان جایگزینی برای امپراتوری مقدس روم سابق، که در سال 1806 منحل شده بود، ایجاد شد. تلاش ها برای یکپارچگی اقتصادی و هماهنگی گمرکی توسط سیاست های سرکوبگرانه ضد ملی ناکام ماند.بریتانیای کبیر اتحادیه را تأیید کرد، زیرا متقاعد شده بود که یک نهاد باثبات و صلح آمیز در اروپای مرکزی می تواند از اقدامات تهاجمی فرانسه یا روسیه جلوگیری کند.اما اکثر مورخان به این نتیجه رسیدند که کنفدراسیون ضعیف و ناکارآمد و مانعی بر سر راه ناسیونالیسم آلمانی است.این اتحادیه با ایجاد Zollverein در سال 1834، انقلاب های 1848، رقابت بین پروس و اتریش تضعیف شد و سرانجام در پی جنگ اتریش و پروس در سال 1866 منحل شد و در همان زمان توسط کنفدراسیون آلمان شمالی جایگزین شد. سالکنفدراسیون تنها یک ارگان داشت، کنوانسیون فدرال (همچنین مجمع فدرال یا رژیم کنفدراسیون).این کنوانسیون متشکل از نمایندگان کشورهای عضو بود.مهم ترین مسائل باید به اتفاق آرا تصمیم گیری می شد.ریاست کنوانسیون را نماینده اتریش بر عهده داشت.این یک امر رسمی بود، با این حال، کنفدراسیون رئیس دولت نداشت، زیرا یک ایالت نبود.کنفدراسیون، از یک سو، یک اتحاد قوی بین کشورهای عضوش بود، زیرا قوانین فدرال بر قوانین ایالتی برتری داشت (تصمیمات کنوانسیون فدرال برای کشورهای عضو الزام آور بود).بعلاوه، کنفدراسیون برای ابد تأسیس شده بود و انحلال (از نظر قانونی) غیرممکن بود، هیچ کشور عضوی قادر به ترک آن نبود و هیچ عضو جدیدی نمی توانست بدون رضایت جهانی در کنوانسیون فدرال بپیوندد.از سوی دیگر، کنفدراسیون توسط ساختار خود و کشورهای عضو تضعیف شد، تا حدی به این دلیل که اکثر تصمیمات مهم در کنوانسیون فدرال مستلزم اتفاق آرا بود و هدف کنفدراسیون فقط به مسائل امنیتی محدود می شد.علاوه بر آن، عملکرد کنفدراسیون به همکاری دو کشور عضو پرجمعیت، اتریش و پروس که در واقعیت اغلب در مخالفت بودند، بستگی داشت.
اتحادیه گمرکی
سنگ نگاره سال 1803 از یوهان اف. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1833 Jan 1 - 1919

اتحادیه گمرکی

Germany
Zollverein یا اتحادیه گمرکی آلمان، ائتلافی از ایالت های آلمان بود که برای مدیریت تعرفه ها و سیاست های اقتصادی در قلمرو خود تشکیل شد.سازماندهی شده توسط معاهدات Zollverein در سال 1833، به طور رسمی در 1 ژانویه 1834 آغاز شد. با این حال، پایه های آن از سال 1818 با ایجاد انواع اتحادیه های سفارشی در میان ایالت های آلمان در حال توسعه بود.تا سال 1866، Zollverein بیشتر ایالت های آلمان را شامل می شد.Zollverein بخشی از کنفدراسیون آلمان (1815-1866) نبود.تأسیس Zollverein اولین نمونه در تاریخ بود که در آن کشورهای مستقل یک اتحادیه اقتصادی کامل را بدون ایجاد همزمان یک فدراسیون یا اتحادیه سیاسی به پایان رساندند.پروس محرک اصلی ایجاد اتحادیه گمرکی بود.اتریش به دلیل صنعت بسیار محافظت شده و همچنین به دلیل مخالفت شاهزاده فون مترنیخ از Zollverein کنار گذاشته شد.با تأسیس کنفدراسیون آلمان شمالی در سال 1867، Zollverein ایالت های تقریباً 425000 کیلومتر مربع را پوشش می داد و با چندین ایالت غیر آلمانی، از جمله سوئد-نروژ، قراردادهای اقتصادی امضا کرده بود.پس از تأسیس امپراتوری آلمان در سال 1871، امپراتوری کنترل اتحادیه گمرکی را به عهده گرفت.با این حال، همه ایالت های داخل امپراتوری تا سال 1888 بخشی از Zollverein نبودند (برای مثال هامبورگ).برعکس، اگرچه لوکزامبورگ یک ایالت مستقل از رایش آلمان بود، اما تا سال 1919 در Zollverein باقی ماند.
انقلاب های آلمان 1848-1849
منشأ پرچم آلمان: انقلابیون شاد در برلین، در 19 مارس 1848 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1848 Feb 1 - 1849 Jul

انقلاب های آلمان 1848-1849

Germany
انقلاب‌های 1848-1849 آلمان که مرحله آغازین آن انقلاب مارس نیز نامیده می‌شود، در ابتدا بخشی از انقلاب‌های 1848 بود که در بسیاری از کشورهای اروپایی رخ داد.آنها مجموعه‌ای از اعتراضات و شورش‌های با هماهنگی ضعیف در ایالت‌های کنفدراسیون آلمان، از جمله امپراتوری اتریش بودند.انقلاب‌هایی که بر پان ژرمنیسم تأکید داشتند، نارضایتی مردمی را از ساختار سیاسی سنتی و عمدتاً خودکامه سی و نه ایالت مستقل کنفدراسیون نشان دادند که قلمرو آلمان امپراتوری مقدس روم سابق را پس از فروپاشی آن در نتیجه ناپلئونی به ارث بردند. جنگ هااین روند در اواسط دهه 1840 آغاز شد.عناصر طبقه متوسط ​​به اصول لیبرال متعهد بودند، در حالی که طبقه کارگر به دنبال بهبود اساسی در شرایط کار و زندگی خود بود.با انشعاب طبقه متوسط ​​و طبقه کارگر در انقلاب، اشراف محافظه کار آن را شکست داد.لیبرال ها برای فرار از آزار و شکنجه سیاسی مجبور به تبعید شدند و در آنجا به عنوان چهل و هشت نفر شناخته شدند.بسیاری به ایالات متحده مهاجرت کردند و از ویسکانسین به تگزاس ساکن شدند.
شلسویگ-هولشتاین
نبرد دیبل ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1864 Feb 1

شلسویگ-هولشتاین

Schleswig-Holstein, Germany
در سال‌های 1863–1864، اختلافات بین پروس و دانمارک بر سر شلزویگ، که بخشی از کنفدراسیون آلمان نبود، و ناسیونالیست‌های دانمارکی می‌خواستند آن را در پادشاهی دانمارک بگنجانند، تشدید شد.درگیری منجر به جنگ دوم شلسویگ در سال 1864 شد. پروس که اتریش به آن ملحق شد، به راحتی دانمارک را شکست داد و یوتلند را اشغال کرد.دانمارکی ها مجبور شدند دوک نشین اشلسویگ و دوک نشین هلشتاین را به اتریش و پروس واگذار کنند.مدیریت بعدی این دو دوک نشین منجر به تنش بین اتریش و پروس شد.اتریش می خواست دوک نشین ها به یک نهاد مستقل در کنفدراسیون آلمان تبدیل شوند، در حالی که پروس قصد داشت آنها را ضمیمه کند.این اختلاف بهانه‌ای برای جنگ هفت هفته‌ای بین اتریش و پروس شد که در ژوئن 1866 آغاز شد. در ژوئیه، دو ارتش در Sadowa-Königgrätz (بوهم) در نبردی عظیم که شامل نیم میلیون مرد بود، با هم درگیر شدند.تدارکات برتر پروس و برتری اسلحه های سوزنی پرکن مدرن نسبت به تفنگ های آهسته دهانه دار اتریشی ها برای پیروزی پروس ابتدایی بود.نبرد همچنین مبارزه برای هژمونی در آلمان را تعیین کرده بود و بیسمارک عمداً با اتریش شکست خورده ملایم بود، که فقط نقشی فرعی در امور آینده آلمان داشت.
جنگ اتریش و پروس
نبرد Königgrätz ©Georg Bleibtreu
1866 Jun 14 - Jul 22

جنگ اتریش و پروس

Germany
جنگ اتریش و پروس در سال 1866 بین امپراتوری اتریش و پادشاهی پروس درگرفت و هر یک توسط متحدان مختلف در کنفدراسیون آلمان نیز کمک شدند.پروس همچنین باپادشاهی ایتالیا متحد شده بود و این درگیری را با سومین جنگ استقلال اتحاد ایتالیا پیوند داد.جنگ اتریش و پروس بخشی از رقابت گسترده‌تر بین اتریش و پروس بود و منجر به تسلط پروس بر ایالات آلمان شد.نتیجه اصلی جنگ، تغییر قدرت در میان دولت های آلمان از اتریش و به سمت هژمونی پروس بود.این منجر به لغو کنفدراسیون آلمان و جایگزینی نسبی آن با اتحاد تمام ایالت های شمالی آلمان در کنفدراسیون آلمان شمالی شد که اتریش و سایر ایالت های آلمان جنوبی، یک Kleindeutsches Reich را حذف کردند.این جنگ همچنین منجر به الحاق ایتالیا به استان ونیتیا در اتریش شد.
Play button
1870 Jul 19 - 1871 Jan 28

جنگ فرانسه و پروس

France
جنگ فرانسه و پروس درگیری بین امپراتوری دوم فرانسه و کنفدراسیون آلمان شمالی به رهبری پادشاهی پروس بود.این درگیری عمدتاً به دلیل عزم فرانسه برای حفظ موقعیت مسلط خود در اروپای قاره ای بود که پس از پیروزی قاطع پروس بر اتریش در سال 1866 زیر سوال رفت. به گفته برخی از مورخان، صدراعظم پروس، اتو فون بیسمارک عمداً فرانسوی ها را برای اعلان جنگ با پروس تحریک کرد. به منظور ترغیب چهار ایالت مستقل جنوب آلمان -بادن، وورتمبرگ، باواریا و هسن-دارمشتات- به پیوستن به کنفدراسیون آلمان شمالی؛مورخان دیگر ادعا می کنند که بیسمارک از این شرایط در زمان وقوع آنها سوء استفاده کرد.همه موافقند که بیسمارک پتانسیل اتحادهای جدید آلمان را با توجه به وضعیت به طور کلی تشخیص داد.فرانسه ارتش خود را در 15 ژوئیه 1870 بسیج کرد و کنفدراسیون آلمان شمالی را رهبری کرد که در اواخر همان روز با بسیج خود پاسخ دهد.در 16 ژوئیه 1870، پارلمان فرانسه به اعلان جنگ به پروس رأی داد.فرانسه در 2 اوت به خاک آلمان حمله کرد.ائتلاف آلمانی نیروهای خود را بسیار مؤثرتر از فرانسوی ها بسیج کرد و در 4 اوت به شمال شرقی فرانسه حمله کرد.نیروهای آلمانی از نظر تعداد، آموزش و رهبری برتر بودند و از فن آوری مدرن، به ویژه راه آهن و توپخانه استفاده مؤثرتری کردند.مجموعه ای از پیروزی های سریع پروس و آلمان در شرق فرانسه، که در محاصره متز و نبرد سدان به اوج خود رسید، منجر به دستگیری امپراتور فرانسه ناپلئون سوم و شکست قاطع ارتش امپراتوری دوم شد.یک دولت دفاع ملی در 4 سپتامبر در پاریس تشکیل شد و جنگ را برای پنج ماه دیگر ادامه داد.نیروهای آلمانی با ارتش های جدید فرانسوی در شمال فرانسه جنگیدند و آنها را شکست دادند، سپس پاریس را برای بیش از چهار ماه محاصره کردند تا اینکه در 28 ژانویه 1871 سقوط کرد و عملاً به جنگ پایان داد.پس از آتش بس با فرانسه، معاهده فرانکفورت در 10 مه 1871 امضا شد که به آلمان میلیاردها فرانک غرامت جنگی و همچنین بیشتر آلزاس و بخش‌هایی از لورین داد که به قلمرو امپراتوری آلزاس-لورین تبدیل شد (Reichsland Elsaß-). لوترینگن).این جنگ تأثیری ماندگار بر اروپا گذاشت.با تسریع اتحاد آلمان، جنگ به طور قابل توجهی توازن قوا در این قاره را تغییر داد.با دولت ملی جدید آلمان که جایگزین فرانسه به عنوان قدرت زمینی مسلط اروپا شد.بیسمارک به مدت دو دهه اقتدار زیادی در امور بین‌الملل داشت و به دلیل دیپلماسی ماهر و عمل‌گرایانه که اعتبار و نفوذ جهانی آلمان را بالا برد، شهرت پیدا کرد.
1871 - 1918
امپراتوری آلمانornament
امپراتوری آلمان و اتحاد
اعلامیه امپراتوری آلمان توسط آنتون فون ورنر (1877) که اعلامیه امپراتور ویلیام اول (18 ژانویه 1871، کاخ ورسای) را به تصویر می کشد. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1871 Jan 2 - 1918

امپراتوری آلمان و اتحاد

Germany
کنفدراسیون آلمان در نتیجه جنگ اتریش و پروس در سال 1866 بین نهادهای کنفدراسیونی تشکیل دهنده امپراتوری اتریش و متحدانش از یک طرف و پروس و متحدانش از طرف دیگر پایان یافت.این جنگ منجر به جایگزینی نسبی کنفدراسیون در سال 1867 توسط یک کنفدراسیون آلمان شمالی شد که شامل 22 ایالت در شمال رودخانه مین بود.شور و شوق میهن پرستانه ناشی از جنگ فرانسه و پروس بر مخالفان باقیمانده با آلمان متحد (به غیر از اتریش) در چهار ایالت جنوب ماین غلبه کرد و در طول نوامبر 1870، آنها با معاهده به کنفدراسیون آلمان شمالی پیوستند.در طول محاصره پاریس در 18 ژانویه 1871، ویلیام در تالار آینه در کاخ ورسای امپراتور اعلام شد و متعاقبا اتحاد آلمان اتفاق افتاد.اگرچه اسماً یک امپراتوری فدرال و لیگ برابر بود، اما در عمل، امپراتوری تحت سلطه بزرگترین و قدرتمندترین ایالت، پروس بود.پروس در دو سوم شمالی رایش جدید امتداد داشت و سه پنجم جمعیت آن را شامل می شد.تاج امپراتوری در خاندان حاکم پروس، خانه هوهنزولرن، موروثی بود.به استثنای 1872-1873 و 1892-1894، صدراعظم همیشه به طور همزمان نخست وزیر پروس بود.برلین با 17 رای از 58 رای در بوندسرات، تنها به چند رای از ایالت های کوچکتر برای اعمال کنترل موثر نیاز داشت.تکامل امپراتوری آلمان تا حدودی مطابق با تحولات موازی در ایتالیا است که یک دهه قبل از آن به یک دولت-ملت متحد تبدیل شد.برخی از عناصر کلیدی ساختار سیاسی اقتدارگرای امپراتوری آلمان نیز مبنایی برای مدرنیزاسیون محافظه کارانه در امپراتوری ژاپن تحت رهبری میجی و حفظ ساختار سیاسی استبدادی تحت تزارها در امپراتوری روسیه بود.
صدراعظم آهنین
بیسمارک در سال 1890 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1871 Mar 21 - 1890 Mar 20

صدراعظم آهنین

Germany
بیسمارک شخصیت غالب نه تنها در آلمان، بلکه در تمام اروپا و در واقع در کل جهان دیپلماتیک 1870-1890 بود.صدراعظم اتو فون بیسمارک مسیر سیاسی امپراتوری آلمان را تا سال 1890 تعیین کرد. او اتحادهایی را در اروپا برای مهار فرانسه از یک سو تقویت کرد و از سوی دیگر در آرزوی تحکیم نفوذ آلمان در اروپا بود.سیاست های اصلی داخلی او بر سرکوب سوسیالیسم و ​​کاهش نفوذ قوی کلیسای کاتولیک روم بر پیروان آن متمرکز بود.او یک سری قوانین ضد سوسیالیستی را مطابق با مجموعه ای از قوانین اجتماعی، که شامل مراقبت های بهداشتی همگانی، طرح های بازنشستگی و سایر برنامه های تامین اجتماعی بود، صادر کرد.کاتولیک‌ها که مخالفان سیاسی را در حزب مرکز سازماندهی می‌کردند، به شدت در برابر سیاست‌های فرهنگ کمپف او مقاومت کردند.قدرت صنعتی و اقتصادی آلمان تا سال 1900 به اندازه بریتانیا رشد کرده بود.با تسلط پروس که تا سال 1871 انجام شد، بیسمارک به طرز ماهرانه ای از دیپلماسی موازنه قدرت برای حفظ موقعیت آلمان در اروپای صلح آمیز استفاده کرد.از نظر اریک هابسبام، مورخ، بیسمارک «تقریباً بیست سال پس از 1871، قهرمان بلامنازع جهان در بازی شطرنج دیپلماتیک چندجانبه باقی ماند و خود را منحصراً و با موفقیت وقف حفظ صلح بین قدرت‌ها کرد».با این حال، الحاق آلزاس-لورن سوخت تازه‌ای به رونشیسم فرانسوی و آلمان‌هراسی داد.دیپلماسی سیاست واقعی بیسمارک و حکومت قدرتمند در داخل، او را به صدراعظم آهنین لقب داد.اتحاد آلمان و رشد سریع اقتصادی اساس سیاست خارجی او بود.او از استعمار متنفر بود، اما با اکراه یک امپراتوری برون مرزی را زمانی که نخبگان و افکار توده ای خواستار آن بودند، ساخت.او با انجام یک سری کنفرانس‌ها، مذاکرات و اتحادهای بسیار پیچیده، از مهارت‌های دیپلماتیک خود برای حفظ موقعیت آلمان استفاده کرد.بیسمارک برای ناسیونالیست‌های آلمانی قهرمان شد و بناهای تاریخی زیادی به افتخار او ساختند.بسیاری از مورخان او را به‌عنوان فردی رویایی می‌ستایند که در اتحاد آلمان نقش داشت و پس از انجام آن، صلح را در اروپا از طریق دیپلماسی ماهرانه حفظ کرد.
اتحاد سه گانه
اتحاد سه گانه ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1882 May 20 - 1915 May 3

اتحاد سه گانه

Central Europe
اتحاد سه گانه یک اتحاد نظامی بود که در 20 مه 1882 بین آلمان، اتریش-مجارستان و ایتالیا شکل گرفت و به طور دوره ای تمدید شد تا اینکه در سال 1915 در طول جنگ جهانی اول منقضی شد. آلمان و اتریش-مجارستان از سال 1879 متحد نزدیک بودند. ایتالیا به دنبال این بود. حمایت از فرانسه مدت کوتاهی پس از از دست دادن جاه طلبی های شمال آفریقا به فرانسوی ها.هر یک از اعضا قول حمایت متقابل را در صورت حمله از سوی هر قدرت بزرگ دیگری دادند.این معاهده مقرر می‌کرد که آلمان و اتریش-مجارستان در صورت مورد حمله فرانسه بدون تحریک ایتالیا، به ایتالیا کمک کنند.در مقابل، ایتالیا در صورت حمله فرانسه به آلمان کمک خواهد کرد.در صورت وقوع جنگ بین اتریش-مجارستان و روسیه، ایتالیا قول داد که بی طرف بماند.وجود و عضویت این معاهده به خوبی شناخته شده بود، اما مفاد دقیق آن تا سال 1919 مخفی نگاه داشت.هنگامی که این معاهده در فوریه 1887 تمدید شد، ایتالیا در ازای تداوم دوستی ایتالیا، وعده پوچ حمایت آلمان از جاه طلبی های استعماری ایتالیا در شمال آفریقا را به دست آورد.اتریش-مجارستان مجبور بود توسط صدراعظم آلمان، اتو فون بیسمارک، برای پذیرش اصول مشورت و توافق متقابل با ایتالیا در مورد هرگونه تغییر سرزمینی که در بالکان یا در سواحل و جزایر دریاهای آدریاتیک و دریای اژه آغاز شود، تحت فشار قرار گیرد.ایتالیا و اتریش-مجارستان علیرغم این معاهده نتوانستند بر تضاد منافع اساسی خود در آن منطقه غلبه کنند.در سال 1891، تلاش‌هایی برای پیوستن بریتانیا به اتحاد سه‌گانه انجام شد، که اگرچه ناموفق بود، اما در محافل دیپلماتیک روسیه باور عمومی بر این بود که موفق بوده است.در 18 اکتبر 1883، کارول اول رومانی، از طریق نخست وزیرش، یون سی. براتیانو، نیز مخفیانه متعهد شده بود که از اتحاد سه گانه حمایت کند، اما بعداً به دلیل اینکه اتریش-مجارستان را متجاوز می دانست، در جنگ جهانی اول بی طرف ماند.در 1 نوامبر 1902، پنج ماه پس از تجدید اتحاد سه گانه، ایتالیا با فرانسه به تفاهم رسید که هر یک در صورت حمله به دیگری بی طرف خواهند ماند.هنگامی که اتریش-مجارستان در اوت 1914 خود را درگیر جنگ با رقیب آنتنت سه گانه دید، ایتالیا بی طرفی خود را اعلام کرد و اتریش-مجارستان را متجاوز دانست.ایتالیا همچنین تعهد خود را برای مشورت و موافقت با غرامت قبل از تغییر وضعیت موجود در بالکان، همانطور که در سال 1912 تمدید اتحاد سه گانه توافق شد، نادیده گرفت.پس از مذاکرات موازی با اتحاد سه گانه (که هدفش بی طرف نگه داشتن ایتالیا بود) و انتانت سه گانه (که قصد داشت ایتالیا را وارد درگیری کند)، ایتالیا در کنار آنتانت سه گانه قرار گرفت و به اتریش-مجارستان اعلام جنگ کرد.
امپراتوری استعماری آلمان
"نبرد مانگه"، شورش ماجی-ماجی، نقاشی فریدریش ویلهلم کوهنرت، 1908. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1884 Jan 1 - 1918

امپراتوری استعماری آلمان

Africa
امپراتوری استعماری آلمان مستعمرات، مناطق وابستگی و قلمروهای امپراتوری آلمان را تشکیل می داد.صدراعظم این دوره زمانی که در اوایل دهه 1870 متحد شد، اتو فون بیسمارک بود.تلاش‌های کوتاه‌مدت برای استعمار توسط دولت‌های جداگانه آلمان در قرن‌های قبل رخ داده بود، اما بیسمارک در برابر فشار برای ایجاد یک امپراتوری استعماری تا زمان تقلا برای آفریقا در سال 1884 مقاومت کرد. بزرگترین امپراتوری استعماری در آن زمان، پس از بریتانیا و فرانسه.امپراتوری استعماری آلمان بخش‌هایی از چندین کشور آفریقایی، از جمله بخش‌هایی از بوروندی، رواندا، تانزانیا، نامیبیا، کامرون، گابن، کنگو، جمهوری آفریقای مرکزی، چاد، نیجریه، توگو، غنا و همچنین شمال شرقی گینه نو را در بر می‌گرفت. ساموآ و جزایر متعدد میکرونزی.با احتساب سرزمین اصلی آلمان، مساحت امپراتوری 3503352 کیلومتر مربع و جمعیت آن 80125993 نفر بود.آلمان کنترل بیشتر امپراتوری استعماری خود را در آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914 از دست داد، اما برخی از نیروهای آلمانی تا پایان جنگ در آفریقای شرقی آلمان مقاومت کردند.پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول، امپراتوری استعماری آلمان با معاهده ورسای رسماً منحل شد.هر مستعمره تحت نظارت (اما نه مالکیت) یکی از قدرت‌های پیروز، به عنوان حکم جامعه ملل تبدیل شد.صحبت در مورد بازپس گیری اموال استعماری از دست رفته آنها تا سال 1943 در آلمان ادامه داشت، اما هرگز به هدف رسمی دولت آلمان تبدیل نشد.
عصر ویلهلمین
ویلهلم دوم، امپراتور آلمان ©T. H. Voigt
1888 Jun 15 - 1918 Nov 9

عصر ویلهلمین

Germany
ویلهلم دوم آخرین امپراتور آلمان و پادشاه پروس بود که از 15 ژوئن 1888 تا زمان کناره گیری او در 9 نوامبر 1918 سلطنت کرد. با جامعه بین‌الملل مخالفت می‌کند و بسیاری آن را یکی از دلایل اصلی جنگ جهانی اول می‌دانند.در مارس 1890، ویلهلم دوم، صدراعظم قدرتمند امپراتوری آلمان، اتو فون بیسمارک را برکنار کرد و کنترل مستقیم بر سیاست‌های کشورش را به دست گرفت و برای تثبیت موقعیت خود به عنوان یک قدرت جهانی پیشرو، «مسیر جدید» ستیزه‌جویانه را آغاز کرد.در طول دوره سلطنت او، امپراتوری استعماری آلمان سرزمین های جدیدی درچین و اقیانوس آرام (مانند خلیج کیاوتشو، جزایر ماریانای شمالی و جزایر کارولین) به دست آورد و به بزرگترین تولیدکننده اروپا تبدیل شد.با این حال، ویلهلم اغلب با تهدید و اظهارات بدون تدبیر علیه سایر کشورها بدون مشورت با وزیران خود، چنین پیشرفتی را تضعیف می کرد.به همین ترتیب، رژیم او با آغاز یک تقویت دریایی عظیم، رقابت با کنترل فرانسه بر مراکش، و ساختن راه آهن از طریق بغداد که سلطه بریتانیا در خلیج فارس را به چالش می‌کشید، کارهای زیادی برای دور کردن خود از دیگر قدرت‌های بزرگ انجام داد.در دهه دوم قرن بیستم، آلمان تنها می‌توانست به کشورهای بسیار ضعیف‌تری مانند اتریش-مجارستان و امپراتوری رو به زوال عثمانی به عنوان متحد متکی باشد.اوج سلطنت ویلهلم با تضمین آلمان برای حمایت نظامی از اتریش-مجارستان در طول بحران ژوئیه 1914، یکی از دلایل فوری جنگ جهانی اول بود. ویلهلم که یک رهبر سست زمان جنگ بود، عملاً تمام تصمیم‌گیری‌ها در مورد استراتژی و سازماندهی تلاش‌های جنگ را کنار گذاشت. به ستاد کل ارتش آلمان.در آگوست 1916، این تفویض اختیار گسترده قدرت باعث به وجود آمدن یک دیکتاتوری نظامی عملاً شد که بر سیاست ملی برای بقیه درگیری ها مسلط بود.آلمان علیرغم پیروزی بر روسیه و به دست آوردن دستاوردهای ارضی قابل توجه در اروپای شرقی، پس از شکست قاطع در جبهه غرب در پاییز 1918، مجبور شد از تمام فتوحات خود صرف نظر کند. در جریان انقلاب آلمان 1918-1919 مجبور به کناره گیری شد.انقلاب آلمان را از یک سلطنت به یک کشور دموکراتیک ناپایدار به نام جمهوری وایمار تبدیل کرد.
آلمان در طول جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1914 Jul 28 - 1918 Nov 11

آلمان در طول جنگ جهانی اول

Central Europe
در طول جنگ جهانی اول ، امپراتوری آلمان یکی از قدرت های مرکزی بود.پس از اعلام جنگ علیه صربستان توسط متحدش، اتریش-مجارستان، شرکت در درگیری را آغاز کرد.نیروهای آلمانی در دو جبهه شرقی و غربی با متفقین جنگیدند.محاصره شدید دریای شمال (تا سال 1919 ادامه یافت) که توسط نیروی دریایی سلطنتی اعمال شد، دسترسی آلمان به خارج از کشور را به مواد خام کاهش داد و باعث کمبود مواد غذایی در شهرها شد، به ویژه در زمستان 1916-1917، که به زمستان شلغم معروف است.در غرب، آلمان با محاصرهپاریس با استفاده از طرح شلیفن به دنبال پیروزی سریع بود.اما به دلیل مقاومت بلژیک، انحراف نیروها توسط برلین، و مقاومت بسیار سخت فرانسه در مارن، شمال پاریس، شکست خورد.جبهه غرب به میدان نبرد بسیار خونین جنگ خندق تبدیل شد.این بن بست از سال 1914 تا اوایل سال 1918 ادامه داشت، با نبردهای وحشیانه که در بهترین حالت، نیروها را چند صد یارد در امتداد خطی که از دریای شمال تا مرز سوئیس امتداد داشت، به حرکت درآورد.بازتر جنگ در جبهه شرقی بود.در شرق، پیروزی‌های قاطعی در برابر ارتش روسیه ، به دام افتادن و شکست بخش‌های بزرگی از گروه روسی در نبرد تاننبرگ و به دنبال آن موفقیت‌های عظیم اتریش و آلمان رخ داد.فروپاشی نیروهای روسیه - که به دلیل آشفتگی داخلی ناشی از انقلاب 1917 روسیه تشدید شد - منجر به معاهده برست- لیتوفسک شد، بلشویک ها مجبور شدند در 3 مارس 1918 با خروج روسیه از جنگ، آن را امضا کنند.کنترل اروپای شرقی را به آلمان داد.آلمان با شکست دادن روسیه در سال 1917 توانست صدها هزار نیروی رزمی را از شرق به جبهه غربی بیاورد و به آن برتری عددی نسبت به متفقین داد.با آموزش مجدد سربازان در تاکتیک‌های جدید طوفانی، آلمانی‌ها انتظار داشتند که قبل از اینکه ارتش آمریکا به قدرت برسد، میدان نبرد را آزاد کرده و یک پیروزی قاطع به دست آورند.با این حال، حملات بهاری همگی شکست خوردند، زیرا متفقین عقب نشینی کردند و دوباره سازماندهی شدند و آلمانی ها فاقد ذخایر لازم برای تحکیم دستاوردهای خود بودند.کمبود مواد غذایی تا سال 1917 به یک مشکل جدی تبدیل شد. ایالات متحده در آوریل 1917 به متفقین پیوست. ورود ایالات متحده به جنگ - پس از اعلام جنگ زیردریایی نامحدود توسط آلمان - نقطه عطفی تعیین کننده علیه آلمان بود.در پایان جنگ، شکست آلمان و نارضایتی گسترده مردمی باعث انقلاب آلمان 1918-1919 شد که سلطنت را سرنگون کرد و جمهوری وایمار را تأسیس کرد.
1918 - 1933
جمهوری وایمارornament
جمهوری وایمار
دهه بیست طلایی در برلین: یک گروه جاز برای رقص چای در هتل اسپلاناد، 1926 می نوازد. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1918 Jan 2 - 1933

جمهوری وایمار

Germany
جمهوری وایمار که رسماً رایش آلمان نامیده می شود، حکومت آلمان از سال 1918 تا 1933 بود که طی آن برای اولین بار در تاریخ یک جمهوری فدرال مشروطه بود.از این رو به آن جمهوری آلمان نیز می گویند و به طور غیر رسمی خود را اعلام می کند.نام غیررسمی این ایالت از شهر وایمار گرفته شده است که میزبان مجلس مؤسسانی بود که دولت آن را تأسیس کرد.پس از ویرانی های جنگ جهانی اول (1914-1918)، آلمان خسته شد و در شرایط ناامیدکننده ای برای صلح شکایت کرد.آگاهی از شکست قریب الوقوع جرقه یک انقلاب، کناره گیری قیصر ویلهلم دوم، تسلیم رسمی به متفقین، و اعلام جمهوری وایمار در 9 نوامبر 1918 شد.در سال‌های اولیه، مشکلات بزرگی مانند تورم شدید و افراط‌گرایی سیاسی، از جمله قتل‌های سیاسی و دو تلاش برای تصاحب قدرت توسط شبه‌نظامیان متخاصم، گریبانگیر جمهوری شد.در سطح بین‌المللی، از انزوا، کاهش جایگاه دیپلماتیک و روابط جنجالی با قدرت‌های بزرگ رنج می‌برد.تا سال 1924، ثبات پولی و سیاسی زیادی برقرار شد و جمهوری برای پنج سال آینده از رونق نسبی برخوردار شد.این دوره که گاهی اوقات به عنوان دهه بیست طلایی شناخته می شود، با شکوفایی فرهنگی چشمگیر، پیشرفت اجتماعی و بهبود تدریجی روابط خارجی مشخص شد.بر اساس معاهدات لوکارنو در سال 1925، آلمان به سمت عادی سازی روابط با همسایگان خود حرکت کرد و اکثر تغییرات ارضی تحت معاهده ورسای را به رسمیت شناخت و متعهد شد که هرگز وارد جنگ نشود.سال بعد، به جامعه ملل پیوست که نشان دهنده پیوستن مجدد آن به جامعه بین المللی بود.با این وجود، به ویژه در جناح راست سیاسی، نارضایتی شدید و گسترده ای علیه معاهده و کسانی که آن را امضا کرده و از آن حمایت کرده بودند، وجود داشت.رکود بزرگ اکتبر 1929 به شدت بر پیشرفت ضعیف آلمان تأثیر گذاشت.بیکاری بالا و متعاقب آن ناآرامی های اجتماعی و سیاسی منجر به فروپاشی دولت ائتلافی شد.از مارس 1930 به بعد، رئیس جمهور پل فون هیندنبورگ از اختیارات اضطراری برای حمایت از صدراعظم هاینریش برونینگ، فرانتس فون پاپن و ژنرال کورت فون شلایچر استفاده کرد.رکود بزرگ که با سیاست کاهش تورم برونینگ تشدید شد، منجر به افزایش بیشتر بیکاری شد.در 30 ژانویه 1933، هیندنبورگ آدولف هیتلر را به عنوان صدراعظم به ریاست یک دولت ائتلافی منصوب کرد.حزب نازی راست افراطی هیتلر از هر ده کرسی کابینه دو کرسی را در اختیار داشت.فون پاپن، به‌عنوان معاون صدراعظم و معتمد هیندنبورگ، باید برای تحت کنترل نگه داشتن هیتلر خدمت کند.این نیات توانایی های سیاسی هیتلر را به شدت دست کم گرفت.در پایان مارس 1933، فرمان آتش سوزی رایشستاگ و قانون توانبخش 1933 از وضعیت اضطراری در نظر گرفته شده برای اعطای مؤثر قدرت گسترده به صدراعظم جدید برای عمل خارج از کنترل پارلمان استفاده کردند.هیتلر بی درنگ از این اختیارات برای خنثی کردن حکومت قانون اساسی و تعلیق آزادی های مدنی استفاده کرد که باعث فروپاشی سریع دموکراسی در سطح فدرال و ایالتی و ایجاد یک دیکتاتوری تک حزبی تحت رهبری او شد.
انقلاب آلمان 1918-1919
سنگر در طول قیام اسپارتاکوس. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1918 Oct 29 - 1919 Aug 11

انقلاب آلمان 1918-1919

Germany
انقلاب آلمان یا انقلاب نوامبر یک درگیری داخلی در امپراتوری آلمان در پایان جنگ جهانی اول بود که منجر به جایگزینی سلطنت مشروطه فدرال آلمان با جمهوری پارلمانی دموکراتیک شد که بعدها به جمهوری وایمار معروف شد.دوره انقلابی از نوامبر 1918 تا تصویب قانون اساسی وایمار در اوت 1919 ادامه یافت. از جمله عواملی که منجر به انقلاب شد، بار شدیدی که جمعیت آلمان در طول چهار سال جنگ متحمل شدند، تأثیرات اقتصادی و روانی امپراتوری آلمان بود. شکست متفقین و افزایش تنش های اجتماعی بین عموم مردم و نخبگان اشرافی و بورژوازی.اولین اقدامات انقلاب با سیاست های فرماندهی عالی ارتش آلمان و عدم هماهنگی آن با فرماندهی نیروی دریایی آغاز شد.در مواجهه با شکست، فرماندهی نیروی دریایی اصرار داشت که با استفاده از فرمان دریایی خود در 24 اکتبر 1918، نبردی اوج را با نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا آغاز کند، اما نبرد هرگز رخ نداد.ملوانان آلمانی به جای اطاعت از دستورات آنها برای شروع آماده سازی برای مبارزه با بریتانیا، شورشی را در بنادر دریایی ویلهلمشاون در 29 اکتبر 1918 رهبری کردند و به دنبال آن شورش کیل در اولین روزهای نوامبر رخ داد.این اغتشاشات روح ناآرامی مدنی را در سراسر آلمان گسترش داد و در نهایت منجر به اعلام جمهوری برای جایگزینی سلطنت امپراتوری در 9 نوامبر 1918، دو روز قبل از روز آتش بس شد.اندکی پس از آن، امپراتور ویلهلم دوم از کشور گریخت و تاج و تخت خود را کنار گذاشت.انقلابیون با الهام از لیبرالیسم و ​​ایده‌های سوسیالیستی، قدرت را مانند بلشویک‌ها در روسیه به شوراهای شوروی سپردند، زیرا رهبری حزب سوسیال دموکرات آلمان (SPD) با ایجاد این شوراها مخالف بود.SPD به جای آن یک مجمع ملی را انتخاب کرد که پایه و اساس یک سیستم حکومتی پارلمانی را تشکیل دهد.SPD از ترس جنگ داخلی همه جانبه در آلمان بین کارگران مبارز و محافظه کاران مرتجع، برنامه ای برای سلب کامل قدرت و امتیازات طبقات بالای قدیمی آلمان نداشت.در عوض، به دنبال ادغام مسالمت آمیز آنها در سیستم سوسیال دمکراتیک جدید بود.در این تلاش، چپ‌های SPD به دنبال اتحاد با فرماندهی عالی آلمان بودند.این امر به ارتش و فرایکورپس (شبه نظامیان ملی گرا) اجازه داد تا با خودمختاری کافی برای سرکوب قیام کمونیستی اسپارتاسیست 4-15 ژانویه 1919 با زور عمل کنند.همین اتحاد نیروهای سیاسی موفق به سرکوب قیام های چپ در سایر نقاط آلمان شد و در نتیجه این کشور تا اواخر سال 1919 کاملاً آرام شد.اولین انتخابات مجلس ملی مؤسسان جدید آلمان (که عموماً به عنوان مجلس ملی وایمار شناخته می شود) در 19 ژانویه 1919 برگزار شد و انقلاب عملاً در 11 اوت 1919 پایان یافت، زمانی که قانون اساسی رایش آلمان (قانون اساسی وایمار) تصویب شد.
معاهده ورسای
سران "چهار کشور بزرگ" در کنفرانس صلح پاریس، 27 مه 1919. از چپ به راست: دیوید لوید جورج، ویتوریو اورلاندو، ژرژ کلمانسو، و وودرو ویلسون ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1919 Jun 28

معاهده ورسای

Hall of Mirrors, Place d'Armes
معاهده ورسای مهمترین معاهدات صلح جنگ جهانی اول بود. این معاهده به وضعیت جنگ بین آلمان و نیروهای متفقین پایان داد.این قرارداد در 28 ژوئن 1919 در کاخ ورسای امضا شد، دقیقاً پنج سال پس از ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند که منجر به جنگ شد.سایر قدرت های مرکزی در طرف آلمان معاهدات جداگانه ای امضا کردند.اگرچه آتش بس 11 نوامبر 1918 به نبرد واقعی پایان داد، شش ماه مذاکرات متفقین در کنفرانس صلح پاریس برای انعقاد پیمان صلح طول کشید.این معاهده توسط دبیرخانه جامعه ملل در 21 اکتبر 1919 به ثبت رسید.از میان بسیاری از مفاد این معاهده، یکی از مهمترین و بحث برانگیزترین آنها این بود: «دولت‌های متفق و وابسته تأیید می‌کنند و آلمان مسئولیت آلمان و متحدانش را در ایجاد تمام خسارات و خساراتی که دولت‌های متفق و وابسته و دولت‌های وابسته به آن‌ها وارد کرده‌اند، می‌پذیرد. اتباع در نتیجه جنگ تحمیل شده توسط تجاوزات آلمان و متحدانش مورد تهاجم قرار گرفته اند.»سایر اعضای قوای مرکزی معاهداتی را امضا کردند که حاوی مواد مشابه بود.این ماده، ماده 231، به بند تقصیر جنگی معروف شد.این معاهده آلمان را ملزم به خلع سلاح، دادن امتیازات ارضی فراوان و پرداخت غرامت به برخی از کشورهایی بود که قدرت های آنتانت را تشکیل داده بودند.در سال 1921 هزینه کل این غرامت ها 132 میلیارد مارک طلا (در آن زمان 31.4 میلیارد دلار، تقریباً معادل 442 میلیارد دلار در سال 2022) ارزیابی شد.به دلیل ساختار قرارداد، قدرت های متفقین در نظر داشتند آلمان فقط 50 میلیارد مارک بپردازد.نتیجه این اهداف متضاد و گاه متضاد در میان پیروزمندان، سازشی بود که هیچکس را راضی نکرد.به ویژه آلمان نه آرام شد و نه آشتی کرد و نه برای همیشه تضعیف شد.مشکلات ناشی از این معاهده منجر به معاهده‌های لوکارنو می‌شود که روابط بین آلمان و دیگر قدرت‌های اروپایی را بهبود می‌بخشد و مجدداً در مورد سیستم غرامت مذاکره می‌کند که منجر به طرح داوز، طرح یانگ و به تعویق افتادن نامحدود غرامت می‌شود. در کنفرانس لوزان در سال 1932. این معاهده گاهی اوقات به عنوان علت جنگ جهانی دوم ذکر شده است: اگرچه تأثیر واقعی آن آنقدر که می‌شد شدید نبود، شرایط آن منجر به نارضایتی شدید در آلمان شد که به ظهور حزب نازی منجر شد.
رکود بزرگ و بحران سیاسی
سربازان ارتش آلمان در حال غذا دادن به فقرا در برلین، 1931 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1929 Jan 1 - 1933

رکود بزرگ و بحران سیاسی

Germany
سقوط وال استریت در سال 1929 آغاز رکود بزرگ جهانی بود که به سختی آلمان را تحت تأثیر قرار داد.در ژوئیه 1931، Darmstätter und Nationalbank - یکی از بزرگترین بانک های آلمان - شکست خورد.در اوایل سال 1932، تعداد بیکاران به بیش از 6000000 نفر افزایش یافت.در رأس اقتصاد در حال فروپاشی، یک بحران سیاسی به وجود آمد: احزاب سیاسی که در رایشستاگ نمایندگی می‌شدند، نتوانستند اکثریت حاکمیتی را در مواجهه با تشدید افراط‌گرایی از سمت راست افراطی (نازی‌ها، NSDAP) ایجاد کنند.در مارس 1930، پرزیدنت هیندنبورگ با استناد به ماده 48 قانون اساسی وایمار، که به او اجازه می داد پارلمان را زیر پا بگذارد، هاینریش برونینگ را به عنوان صدراعظم منصوب کرد.برونینگ برای اجرای بسته اقدامات ریاضتی خود علیه اکثریت سوسیال دموکرات ها، کمونیست ها و NSDAP (نازی ها)، از احکام اضطراری استفاده کرد و پارلمان را منحل کرد.در مارس و آوریل 1932، هیندنبورگ مجدداً در انتخابات ریاست جمهوری آلمان در سال 1932 انتخاب شد.حزب نازی بزرگترین حزب در انتخابات ملی سال 1932 بود. در 31 ژوئیه 1932 37.3 درصد آرا را به دست آورد و در انتخابات 6 نوامبر 1932 کمتر، اما همچنان بیشترین سهم، 33.1 درصد را به خود اختصاص داد. بزرگترین مهمانی در رایشتاگحزب کمونیست KPD با 15 درصد سوم شد.احزاب ضد دموکراتیک راست افراطی با هم اکنون توانستند سهم قابل توجهی از کرسی های پارلمان را به خود اختصاص دهند، اما آنها در مقابل چپ سیاسی قرار داشتند و در خیابان ها با آن مبارزه می کردند.نازی ها به ویژه در میان پروتستان ها، رای دهندگان جوان بیکار، در میان طبقه متوسط ​​پایین شهرها و در میان جمعیت روستایی موفق بودند.در مناطق کاتولیک و در شهرهای بزرگ ضعیف ترین بود.در 30 ژانویه 1933، رئیس جمهور هیندنبورگ، تحت فشار صدراعظم سابق فرانتس فون پاپن و دیگر محافظه کاران، هیتلر را به عنوان صدراعظم منصوب کرد.
1933 - 1945
آلمان نازیornament
رایش سوم
آدولف هیتلر با عنوان Führer und Reichskanzler در سال 1934 رئیس دولت آلمان شد. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1933 Jan 30 - 1945 May

رایش سوم

Germany
آلمان نازی بین سال های 1933 تا 1945 ایالت آلمان بود، زمانی که آدولف هیتلر و حزب نازی کشور را تحت کنترل داشتند و آن را به دیکتاتوری تبدیل کردند.تحت حکومت هیتلر، آلمان به سرعت تبدیل به یک کشور توتالیتر شد که تقریباً تمام جنبه های زندگی توسط دولت کنترل می شد.رایش سوم، به معنای "قلمرو سوم" یا "امپراتوری سوم"، به ادعای نازی ها اشاره می کند که آلمان نازی جانشین امپراتوری مقدس روم (800-1806) و امپراتوری آلمان (1871-1918) بوده است.در 30 ژانویه 1933، هیتلر توسط رئیس جمهور جمهوری وایمار، پل فون هیندنبورگ، رئیس دولت، به عنوان صدراعظم آلمان و رئیس دولت منصوب شد.در 23 مارس 1933، قانون توانمندسازی به تصویب رسید تا به دولت هیتلر این اختیار را بدهد که بدون دخالت رایشتاگ یا رئیس جمهور، قوانینی وضع و اجرا کند.حزب نازی سپس شروع به از بین بردن تمام مخالفان سیاسی و تحکیم قدرت خود کرد.هیندنبورگ در 2 اوت 1934 درگذشت و هیتلر با ادغام دفاتر و اختیارات صدراعظم و ریاست جمهوری، دیکتاتور آلمان شد.یک همه پرسی ملی که در 19 اوت 1934 برگزار شد، هیتلر را به عنوان تنها پیشوا (رهبر) آلمان تأیید کرد.تمام قدرت در شخص هیتلر متمرکز شد و کلام او به بالاترین قانون تبدیل شد.دولت یک ارگان هماهنگ و همکار نبود، بلکه مجموعه ای از جناح ها بود که برای قدرت و نفع هیتلر مبارزه می کردند.در بحبوحه رکود بزرگ، نازی ها ثبات اقتصادی را احیا کردند و با استفاده از هزینه های نظامی سنگین و اقتصاد مختلط به بیکاری گسترده پایان دادند.رژیم با استفاده از مخارج کسری، برنامه تسلیح مجدد مخفی عظیمی را انجام داد، ورماخت (نیروهای مسلح) را تشکیل داد و پروژه های گسترده عمومی از جمله اتوبان (بزرگراه) را ساخت.بازگشت به ثبات اقتصادی محبوبیت رژیم را افزایش داد.نژادپرستی، اصلاح نژادی نازی ها، و به ویژه یهودی ستیزی، ویژگی های ایدئولوژیک اصلی رژیم بودند.مردمان ژرمن را نازی ها نژاد ارباب، خالص ترین شاخه از نژاد آریایی می دانستند.تبعیض و آزار و اذیت یهودیان و مردم رومی پس از تصرف قدرت به طور جدی آغاز شد.اولین اردوگاه های کار اجباری در مارس 1933 ایجاد شد. یهودیان، لیبرال ها، سوسیالیست ها، کمونیست ها و سایر مخالفان سیاسی و افراد نامطلوب زندانی، تبعید یا به قتل رسیدند.کلیساها و شهروندان مسیحی که با حکومت هیتلر مخالف بودند تحت ستم قرار گرفتند و بسیاری از رهبران زندانی شدند.آموزش بر زیست شناسی نژادی، سیاست جمعیت و تناسب اندام برای خدمت سربازی متمرکز بود.فرصت های شغلی و تحصیلی برای زنان محدود شد.تفریح ​​و گردشگری از طریق برنامه Strength Through Joy سازماندهی شد و بازی های المپیک تابستانی 1936 آلمان را در صحنه بین المللی به نمایش گذاشت.وزير تبليغات جوزف گوبلز از فيلم، تظاهرات جمعي و سخنراني هيتلر براي تأثيرگذاري بر افكار عمومي استفاده مؤثري كرد.دولت بیان هنری را کنترل می کرد، اشکال هنری خاصی را ترویج می کرد و دیگران را ممنوع یا دلسرد می کرد.
جنگ جهانی دوم
عملیات بارباروسا ©Anonymous
1939 Sep 1 - 1945 May 8

جنگ جهانی دوم

Germany
آلمان در ابتدا در عملیات نظامی خود بسیار موفق بود.در کمتر از سه ماه (آوریل - ژوئن 1940)، آلمان دانمارک، نروژ، کشورهای پست و فرانسه را فتح کرد.شکست سریع و غیرمنتظره فرانسه منجر به افزایش محبوبیت هیتلر و افزایش تب جنگ شد.هیتلر در ژوئیه 1940 به رهبر جدید بریتانیا، وینستون چرچیل پیشنهاد صلح داد، اما چرچیل در سرپیچی از او ایستادگی کرد.چرچیل از کمک های مالی، نظامی و دیپلماتیک پرزیدنت فرانکلین دی. روزولت در عملیات بمباران هیتلر ایالات متحده علیه بریتانیا (سپتامبر 1940 - می 1941) با شکست مواجه شد.نیروهای مسلح آلمان در ژوئن 1941 به اتحاد جماهیر شوروی حمله کردند - هفته ها به دلیل حمله به یوگسلاوی از برنامه عقب افتاد - اما به جلو رفتند تا به دروازه های مسکو رسیدند.هیتلر بیش از 4،000،000 سرباز، از جمله 1،000،000 از متحدان محور خود، جمع آوری کرده بود.شوروی نزدیک به 3،000،000 کشته در عملیات از دست داده بود، در حالی که 3،500،000 سرباز شوروی در شش ماه اول جنگ اسیر شدند.در دسامبر 1941، زمانی که تهاجم به اتحاد جماهیر شوروی به مقاومت مصمم در نبرد مسکو برخورد کرد و هیتلر در پی حملهژاپن به پرل هاربر، به ایالات متحده اعلام جنگ کرد، موج شروع به تغییر کرد.پس از تسلیم شدن در شمال آفریقا و شکست در نبرد استالینگراد در 1942-1943، آلمانی ها مجبور به دفاع شدند.در اواخر سال 1944، ایالات متحده، کانادا ، فرانسه و بریتانیای کبیر در حال نزدیک شدن به آلمان در غرب بودند، در حالی که شوروی پیروزمندانه در شرق پیشروی می کرد.در سالهای 1944-1945، نیروهای شوروی رومانی ، بلغارستان ، مجارستان ، یوگسلاوی، لهستان ، چکسلواکی، اتریش، دانمارک و نروژ را به طور کامل یا جزئی آزاد کردند.آلمان نازی در حالی سقوط کرد که برلین توسط ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی در نبردی تا مرگ در خیابان های شهر تصرف شد.2000000 سرباز شوروی در این حمله شرکت کردند و آنها با 750000 سرباز آلمانی روبرو شدند.78000 تا 305000 شوروی کشته شدند، در حالی که 325000 غیرنظامی و سرباز آلمانی کشته شدند. هیتلر در 30 آوریل 1945 خودکشی کرد. آخرین سند تسلیم آلمان در 8 مه 1945 امضا شد.
آلمان پس از جنگ جهانی دوم
آگوست 1948، کودکان آلمانی تبعید شده از مناطق شرقی آلمان که توسط لهستان تسخیر شده بود، به آلمان غربی رسیدند. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1945 Jan 1 - 1990 Jan

آلمان پس از جنگ جهانی دوم

Germany
در نتیجه شکست آلمان نازی در سال 1945 و شروع جنگ سرد در سال 1947، قلمرو این کشور کوچک شد و بین دو بلوک جهانی در شرق و غرب تقسیم شد، دوره ای که به تقسیم آلمان معروف است.میلیون ها پناهنده از اروپای مرکزی و شرقی به غرب نقل مکان کردند که بیشتر آنها به آلمان غربی رفتند.دو کشور ظهور کردند: آلمان غربی یک دموکراسی پارلمانی بود، یک عضو ناتو، یکی از اعضای بنیانگذار اتحادیه اروپا به عنوان یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان و تا سال 1955 تحت کنترل نظامی متفقین بود، در حالی که آلمان شرقی یک دیکتاتوری کمونیستی تمامیت خواه بود که توسط آن کنترل می شد. اتحاد جماهیر شوروی به عنوان ماهواره مسکو.با فروپاشی کمونیسم در اروپا در سال 1989، اتحاد مجدد بر اساس شرایط آلمان غربی به دنبال داشت.حدود 6.7 میلیون آلمانی که در لهستان «غرب شیفت» زندگی می‌کنند، عمدتاً در سرزمین‌های سابق آلمانی زندگی می‌کنند، و 3 میلیون آلمانی در مناطق آلمان‌نشین چکسلواکی به غرب تبعید شدند.مجموع کشته شدگان جنگ آلمان 8 تا 10 درصد از جمعیت 69000000 نفری قبل از جنگ یا بین 5.5 تا 7 میلیون نفر بود.این شامل 4.5 میلیون نفر در ارتش و بین 1 تا 2 میلیون غیرنظامی بود.با خروج 11 میلیون کارگر خارجی و اسرا، هرج و مرج به وجود آمد، در حالی که سربازان به خانه بازگشتند و بیش از 14 میلیون آواره آلمانی زبان از استان های شرقی و اروپای شرقی-مرکزی و شرقی از سرزمین مادری خود اخراج شدند و به آلمان غربی آمدند. سرزمین هایی که اغلب برای آنها بیگانه است.در طول جنگ سرد، دولت آلمان غربی تلفات غیرنظامیان را 2.2 میلیون نفر به دلیل فرار و اخراج آلمانی ها و کار اجباری در اتحاد جماهیر شوروی تخمین زد.این رقم تا دهه 1990 بدون چالش باقی ماند، زمانی که برخی از مورخان تعداد قربانیان را بین 500000 تا 600000 مرگ تایید شده اعلام کردند.در سال 2006، دولت آلمان مجدداً موضع خود را مبنی بر اینکه 2.0 تا 2.5 میلیون مرگ رخ داده است، تأیید کرد.دنازی‌سازی اکثر مقامات ارشد رژیم قدیم را برکنار، زندانی یا اعدام کرد، اما بیشتر رده‌های متوسط ​​و پایین مقامات غیرنظامی تحت تأثیر جدی قرار نگرفتند.بر اساس توافق متفقین در کنفرانس یالتا، میلیون ها اسیر جنگی به عنوان کار اجباری توسط اتحاد جماهیر شوروی و سایر کشورهای اروپایی مورد استفاده قرار گرفتند.در سال‌های 1945–1946، شرایط مسکن و غذا بد بود، زیرا اختلال در حمل‌ونقل، بازارها و امور مالی بازگشت به حالت عادی را کند کرد.در غرب، بمباران یک چهارم مسکن را از بین برده بود و بیش از 10 میلیون پناهنده از شرق در آن جمع شده بودند که بیشتر آنها در اردوگاه ها زندگی می کردند.تولید غذا در سال‌های 1946-1948 تنها دو سوم سطح قبل از جنگ بود، در حالی که محموله‌های غلات و گوشت - که معمولاً 25 درصد غذا را تأمین می‌کردند - دیگر از شرق نمی‌رسیدند.علاوه بر این، پایان جنگ باعث پایان یافتن محموله های بزرگ مواد غذایی شد که از کشورهای اشغالی که آلمان را در طول جنگ حفظ کرده بودند، ضبط شده بود.تولید زغال سنگ 60 درصد کاهش یافت که اثرات منفی آبشاری بر راه آهن، صنایع سنگین و گرمایش داشت.تولید صنعتی بیش از نصف کاهش یافت و تنها در پایان سال 1949 به سطح قبل از جنگ رسید.ایالات متحده در سال های 1945-1947 مواد غذایی را حمل کرد و در سال 1947 وام 600 میلیون دلاری برای بازسازی صنعت آلمان داد.تا ماه مه 1946، به لطف لابی ارتش ایالات متحده، حذف ماشین آلات پایان یافت.دولت ترومن سرانجام متوجه شد که بهبود اقتصادی در اروپا بدون بازسازی پایگاه صنعتی آلمان که قبلاً به آن وابسته بود نمی‌تواند ادامه یابد.واشنگتن تصمیم گرفت که "یک اروپای منظم و مرفه نیازمند کمک های اقتصادی یک آلمان باثبات و سازنده است".
Play button
1948 Jun 24 - 1949 May 12

محاصره برلین

Berlin, Germany
محاصره برلین (24 ژوئن 1948 - 12 مه 1949) یکی از اولین بحران های بزرگ بین المللی جنگ سرد بود.در طول اشغال چند ملیتی آلمان پس از جنگ جهانی دوم ، اتحاد جماهیر شوروی راه آهن، جاده و کانال متحدان غربی را به بخش‌های برلین تحت کنترل غرب مسدود کرد.شوروی پیشنهاد داد که اگر متفقین غربی مارک تازه معرفی شده دویچه را از برلین غربی خارج کنند، محاصره را کنار بگذارند.متفقین غربی از 26 ژوئن 1948 تا 30 سپتامبر 1949 حمل و نقل هوایی برلین را برای حمل آذوقه به مردم برلین غربی ترتیب دادند که با توجه به وسعت شهر و جمعیت، شاهکاری دشوار بود.نیروهای هوایی آمریکا و بریتانیا بیش از 250000 بار بر فراز برلین پرواز کردند و مایحتاج خود مانند سوخت و مواد غذایی را رها کردند و برنامه اولیه این بود که روزانه 3475 تن آذوقه حمل کند.تا بهار 1949، این تعداد اغلب دو برابر می‌شد، با حداکثر تحویل روزانه 12941 تن.در این میان، هواپیماهای آب نباتی که "بمب افکن های کشمشی" نامیده می شوند، حسن نیت زیادی را در میان کودکان آلمانی ایجاد کردند.اتحاد جماهیر شوروی پس از اینکه در ابتدا به این نتیجه رسید که هیچ راهی وجود ندارد که این ترانسفورماتور کار کند، ادامه موفقیت آن باعث شرمساری فزاینده ای شد.در 12 مه 1949، اتحاد جماهیر شوروی به دلیل مسائل اقتصادی در برلین شرقی، محاصره برلین غربی را لغو کرد، اگرچه برای مدتی آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها به تأمین هوایی شهر ادامه دادند زیرا نگران از سرگیری محاصره توسط شوروی بودند. تنها تلاش برای ایجاد اختلال در خطوط تامین غرب.حمل هوایی برلین پس از پانزده ماه در 30 سپتامبر 1949 رسما پایان یافت.نیروی هوایی ایالات متحده 1,783,573 تن (76.4٪ از کل) و RAF 541,937 تن (23.3٪ از کل) را تحویل داده بود.علاوه بر این، خدمه هوایی کانادا، استرالیا، نیوزیلند و آفریقای جنوبی به RAF در طول محاصره کمک کردند.هواپیماهای ترابری C-47 و C-54 آمریکایی، با هم، بیش از 92،000،000 مایل (148،000،000 کیلومتر) را در این فرآیند، تقریباً فاصله زمین تا خورشید را طی کردند.حمل و نقل بریتانیا، از جمله هندلی پیج هالتونز و شورت ساندرلندز نیز پرواز می کردند.در اوج ایرلیفت، هر سی ثانیه یک هواپیما به برلین غربی می رسید.محاصره برلین برای برجسته کردن دیدگاه‌های ایدئولوژیک و اقتصادی رقابتی برای اروپای پس از جنگ بود.این کشور نقش مهمی در همسویی برلین غربی با ایالات متحده به عنوان قدرت اصلی محافظ، و در کشاندن آلمان غربی به مدار ناتو چندین سال بعد در سال 1955 ایفا کرد.
آلمان شرقی
قبل از دیوار برلین، 1961. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1949 Jan 1 - 1990

آلمان شرقی

Berlin, Germany
در سال 1949، نیمه غربی منطقه شوروی به "دویچه دموکراسی جمهوری" - "DDR" تحت کنترل حزب اتحاد سوسیالیست تبدیل شد.هیچ یک از این کشورها تا دهه 1950 ارتش قابل توجهی نداشتند، اما آلمان شرقی استاسی را به یک پلیس مخفی قدرتمند تبدیل کرد که در تمام جنبه های جامعه آن نفوذ کرد.آلمان شرقی یک کشور بلوک شرقی بود که تحت کنترل سیاسی و نظامی اتحاد جماهیر شوروی از طریق نیروهای اشغالگر و معاهده ورشو بود.قدرت سیاسی صرفاً توسط اعضای اصلی (Politburo) حزب اتحاد سوسیالیست (SED) تحت کنترل کمونیست ها اجرا می شد.اقتصاد فرماندهی به سبک شوروی ایجاد شد.بعدها GDR به پیشرفته ترین ایالت Comecon تبدیل شد.در حالی که تبلیغات آلمان شرقی مبتنی بر مزایای برنامه های اجتماعی جمهوری دموکراتیک آلمان و تهدید دائمی ادعایی تهاجم به آلمان غربی بود، بسیاری از شهروندان این کشور به دنبال آزادی های سیاسی و رفاه اقتصادی به غرب بودند.اقتصاد برنامه ریزی مرکزی و دولتی بود.قیمت‌های مسکن، کالاهای اساسی و خدمات به‌جای افزایش و کاهش از طریق عرضه و تقاضا، به‌شدت یارانه‌ها و توسط برنامه‌ریزان دولت مرکزی تعیین می‌شد.اگرچه جمهوری دموکراتیک آلمان مجبور به پرداخت غرامت های جنگی قابل توجهی به شوروی شد، اما به موفق ترین اقتصاد در بلوک شرق تبدیل شد.مهاجرت به غرب مشکل مهمی بود زیرا بسیاری از مهاجران جوانان تحصیلکرده بودند.چنین مهاجرتی دولت را از نظر اقتصادی تضعیف کرد.در پاسخ، دولت مرزهای داخلی آلمان خود را مستحکم کرد و دیوار برلین را در سال 1961 ساخت. بسیاری از افرادی که قصد فرار داشتند توسط مرزبانان یا تله های انفجاری مانند مین کشته شدند.کسانی که اسیر شده بودند به دلیل تلاش برای فرار مدت طولانی را در زندان سپری کردند.والتر اولبریخت (1893-1973) از سال 1950 تا 1971 رئیس حزب بود. در سال 1933، اولبریخت به مسکو گریخت و در آنجا به عنوان یک مامور کمینترن وفادار به استالین خدمت کرد.با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، استالین کار طراحی سیستم آلمان پس از جنگ را که تمام قدرت را در حزب کمونیست متمرکز می کرد، به او محول کرد.اولبریخت در سال 1949 معاون نخست وزیر و در سال 1950 دبیر (رئیس اجرایی) حزب اتحاد سوسیالیست (کمونیست) شد. اولبریخت در سال 1971 قدرت را از دست داد، اما به عنوان رئیس جمهور اسمی باقی ماند.او به دلیل شکست در حل بحران های رو به رشد ملی، مانند بدتر شدن اقتصاد در سال های 1969-1970، ترس از قیام مردمی دیگری که در سال 1953 رخ داد، و نارضایتی بین مسکو و برلین ناشی از سیاست های تنش زدایی اولبریخت در قبال غرب، جایگزین شد.انتقال به اریش هونکر (دبیر کل از 1971 تا 1989) منجر به تغییر جهت سیاست ملی و تلاش‌های دفتر سیاسی برای توجه بیشتر به نارضایتی‌های پرولتاریا شد.با این حال، با افزایش مخالفت در میان جمعیت آلمان شرقی، برنامه های هونکر موفقیت آمیز نبود.در سال 1989، رژیم سوسیالیستی پس از 40 سال، با وجود پلیس مخفی همه جاش، استاسی، فروپاشید.دلایل اصلی فروپاشی آن شامل مشکلات شدید اقتصادی و مهاجرت فزاینده به سمت غرب بود.
آلمان غربی (جمهوری بن)
فولکس‌واگن بیتل – برای سال‌ها موفق‌ترین خودروی جهان – در خط مونتاژ در کارخانه ولفسبورگ، 1973 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1949 Jan 1 - 1990

آلمان غربی (جمهوری بن)

Bonn, Germany
در سال 1949، سه منطقه اشغالی غربی (آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی) در جمهوری فدرال آلمان (FRG، آلمان غربی) ترکیب شدند.دولت در زمان صدراعظم کنراد آدناور و ائتلاف محافظه کار CDU/CSU تشکیل شد.CDU/CSU در بیشتر دوره از سال 1949 در قدرت بود. پایتخت آن بن بود تا اینکه در سال 1990 به برلین منتقل شد. در سال 1990، FRG آلمان شرقی را جذب کرد و حاکمیت کامل بر برلین را به دست آورد.در همه نقاط آلمان غربی بسیار بزرگتر و ثروتمندتر از آلمان شرقی بود که تحت کنترل حزب کمونیست به دیکتاتوری تبدیل شد و مسکو از نزدیک زیر نظر داشت.آلمان، به ویژه برلین، کابین خلبان جنگ سرد بود، با ناتو و پیمان ورشو که نیروهای نظامی بزرگی را در غرب و شرق جمع آوری کردند.با این حال، هرگز درگیری وجود نداشت.آلمان غربی از اوایل دهه 1950 از رشد اقتصادی طولانی برخوردار بود (Wirtschaftswunder یا "معجزه اقتصادی").تولید صنعتی از سال 1950 تا 1957 دو برابر شد و تولید ناخالص ملی با نرخ 9 یا 10 درصد در سال رشد کرد و موتور رشد اقتصادی کل اروپای غربی را فراهم کرد.اتحادیه‌های کارگری از سیاست‌های جدید با افزایش دستمزدهای معوق، به حداقل رساندن اعتصاب‌ها، حمایت از مدرن‌سازی فن‌آوری، و سیاست هم‌تعیین‌گری (Mitbestimmung) حمایت کردند که شامل سیستم حل رضایت‌بخش شکایات و همچنین الزام به نمایندگی کارگران در هیئت‌مدیره شرکت‌های بزرگ بود. .بهبود با اصلاحات ارزی ژوئن 1948، هدایای 1.4 میلیارد دلاری ایالات متحده به عنوان بخشی از طرح مارشال، شکستن موانع تجاری قدیمی و شیوه های سنتی، و باز شدن بازار جهانی تسریع شد.آلمان غربی با از دست دادن شهرت وحشتناکی که آلمان در زمان نازی ها به دست آورده بود، مشروعیت و احترام به دست آورد.آلمان غربی نقش اساسی در ایجاد همکاری اروپایی ایفا کرد.در سال 1955 به ناتو پیوست و در سال 1958 یکی از اعضای موسس جامعه اقتصادی اروپا بود.
Play button
1990 Oct 3

اتحاد مجدد آلمان

Germany
دولت آلمان شرقی (GDR) در 2 می 1989 شروع به تزلزل کرد، زمانی که برداشتن حصار مرزی مجارستان با اتریش سوراخی را در پرده آهنین باز کرد.مرز همچنان به شدت محافظت می شد، اما پیک نیک پاناروپایی و واکنش قاطعانه حاکمان بلوک شرق یک حرکت صلح آمیز غیرقابل بازگشت را به راه انداخت.این اجازه مهاجرت هزاران آلمانی شرقی را داد که از کشورشان از طریق مجارستان به آلمان غربی گریختند.انقلاب مسالمت‌آمیز، مجموعه‌ای از اعتراض‌های آلمان شرقی، منجر به برگزاری اولین انتخابات آزاد جمهوری دموکراتیک آلمان در 18 مارس 1990 و مذاکرات بین دو کشور آلمان غربی و آلمان شرقی شد که به پیمان اتحاد منتهی شد.در 3 اکتبر 1990، جمهوری دموکراتیک آلمان منحل شد، پنج ایالت (براندنبورگ، مکلنبورگ-فورپومرن، زاکسن، زاکسن-آنهالت و تورینگن) بازسازی شدند و ایالت های جدید بخشی از جمهوری فدرال آلمان شدند، رویدادی به نام اتحاد مجدد آلماندر آلمان پایان فرآیند اتحاد بین دو کشور رسما به عنوان وحدت آلمان (دویچه اینهایت) نامیده می شود.برلین شرقی و غربی در یک شهر واحد متحد شدند و در نهایت به پایتخت آلمان متحد تبدیل شدند.
رکود در دهه 1990
©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1990 Nov 1 - 2010

رکود در دهه 1990

Germany
آلمان بیش از دو تریلیون مارک در بازسازی آلمان شرقی سابق سرمایه گذاری کرد و به آن کمک کرد تا به اقتصاد بازار تبدیل شود و تخریب محیط زیست را پاکسازی کند.تا سال 2011 نتایج متفاوت بود، با توسعه اقتصادی کند در شرق، برخلاف رشد سریع اقتصادی در آلمان غربی و جنوبی.بیکاری در شرق بسیار بالاتر بود، اغلب بیش از 15٪.اسنوور و مرکل (2006) اقتصاددانان پیشنهاد می کنند که این بیماری با کمک های اجتماعی و اقتصادی دولت آلمان طولانی شد و به ویژه به چانه زنی از طریق نیابت، مزایای بیکاری بالا و حقوق رفاهی، و مقررات سخاوتمندانه امنیت شغلی اشاره کردند.معجزه اقتصادی آلمان در دهه 1990 از بین رفت، به طوری که در پایان قرن و اوایل دهه 2000 به عنوان "مرد بیمار اروپا" مورد تمسخر قرار گرفت.این کشور در سال 2003 دچار رکود کوتاهی شد. نرخ رشد اقتصادی سالانه 1.2 درصد از سال 1988 تا 2005 بسیار پایین بود. بیکاری، به ویژه در مناطق شرقی، علیرغم مخارج محرک سنگین، سرسختانه بالا باقی ماند.از 9.2 درصد در سال 1998 به 11.1 درصد در سال 2009 رسید. رکود بزرگ جهانی در سال های 2008-2010 شرایط را برای مدت کوتاهی بدتر کرد، زیرا تولید ناخالص داخلی کاهش شدیدی داشت.با این حال، بیکاری افزایش پیدا نکرد و بهبودی تقریباً سریعتر از هر جای دیگری بود.مراکز صنعتی قدیمی راینلند و آلمان شمالی نیز عقب ماندند، زیرا صنایع زغال سنگ و فولاد اهمیت خود را از دست دادند.
تجدید حیات
آنگلا مرکل، 2008 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
2010 Jan 1

تجدید حیات

Germany
سیاست های اقتصادی به شدت معطوف به بازار جهانی بود و بخش صادرات همچنان بسیار قوی بود.رونق با صادراتی همراه شد که در سال 2011 به رکورد 1.7 تریلیون دلار آمریکا رسید، یا نیمی از تولید ناخالص داخلی آلمان، یا نزدیک به 8 درصد از کل صادرات در جهان.در حالی که بقیه جامعه اروپا با مسائل مالی دست و پنجه نرم می کردند، آلمان پس از سال 2010 موضعی محافظه کارانه بر اساس اقتصاد فوق العاده قوی گرفت. بازار کار انعطاف پذیر بود و صنایع صادراتی با تقاضای جهانی هماهنگ شدند.

Appendices



APPENDIX 1

Germany's Geographic Challenge


Play button




APPENDIX 2

Geopolitics of Germany


Play button




APPENDIX 3

Germany’s Catastrophic Russia Problem


Play button

Characters



Chlothar I

Chlothar I

King of the Franks

Arminius

Arminius

Germanic Chieftain

Angela Merkel

Angela Merkel

Chancellor of Germany

Paul von Hindenburg

Paul von Hindenburg

President of Germany

Martin Luther

Martin Luther

Theologian

Otto von Bismarck

Otto von Bismarck

Chancellor of the German Empire

Immanuel Kant

Immanuel Kant

Philosopher

Adolf Hitler

Adolf Hitler

Führer of Germany

Wilhelm II

Wilhelm II

Last German Emperor

Bertolt Brecht

Bertolt Brecht

Playwright

Karl Marx

Karl Marx

Philosopher

Otto I

Otto I

Duke of Bavaria

Frederick Barbarossa

Frederick Barbarossa

Holy Roman Emperor

Helmuth von Moltke the Elder

Helmuth von Moltke the Elder

German Field Marshal

Otto the Great

Otto the Great

East Frankish king

Friedrich Engels

Friedrich Engels

Philosopher

Maximilian I

Maximilian I

Holy Roman Emperor

Charlemagne

Charlemagne

King of the Franks

Philipp Scheidemann

Philipp Scheidemann

Minister President of Germany

Konrad Adenauer

Konrad Adenauer

Chancellor of Germany

Joseph Haydn

Joseph Haydn

Composer

Frederick William

Frederick William

Elector of Brandenburg

Louis the German

Louis the German

First King of East Francia

Walter Ulbricht

Walter Ulbricht

First Secretary of the Socialist Unity Party of Germany

Matthias

Matthias

Holy Roman Emperor

Thomas Mann

Thomas Mann

Novelist

Lothair III

Lothair III

Holy Roman Emperor

Frederick the Great

Frederick the Great

King in Prussia

References



  • Adams, Simon (1997). The Thirty Years' War. Psychology Press. ISBN 978-0-415-12883-4.
  • Barraclough, Geoffrey (1984). The Origins of Modern Germany?.
  • Beevor, Antony (2012). The Second World War. New York: Little, Brown. ISBN 978-0-316-02374-0.
  • Bowman, Alan K.; Garnsey, Peter; Cameron, Averil (2005). The Crisis of Empire, A.D. 193–337. The Cambridge Ancient History. Vol. 12. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-30199-2.
  • Bradbury, Jim (2004). The Routledge Companion to Medieval Warfare. Routledge Companions to History. Routledge. ISBN 9781134598472.
  • Brady, Thomas A. Jr. (2009). German Histories in the Age of Reformations, 1400–1650. Cambridge; New York: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-88909-4.
  • Carr, William (1991). A History of Germany: 1815-1990 (4 ed.). Routledge. ISBN 978-0-340-55930-7.
  • Carsten, Francis (1958). The Origins of Prussia.
  • Clark, Christopher (2006). Iron Kingdom: The Rise and Downfall of Prussia, 1600–1947. Harvard University Press. ISBN 978-0-674-02385-7.
  • Claster, Jill N. (1982). Medieval Experience: 300–1400. New York University Press. ISBN 978-0-8147-1381-5.
  • Damminger, Folke (2003). "Dwellings, Settlements and Settlement Patterns in Merovingian Southwest Germany and adjacent areas". In Wood, Ian (ed.). Franks and Alamanni in the Merovingian Period: An Ethnographic Perspective. Studies in Historical Archaeoethnology. Vol. 3 (Revised ed.). Boydell & Brewer. ISBN 9781843830351. ISSN 1560-3687.
  • Day, Clive (1914). A History of Commerce. Longmans, Green, and Company. p. 252.
  • Drew, Katherine Fischer (2011). The Laws of the Salian Franks. The Middle Ages Series. University of Pennsylvania Press. ISBN 9780812200508.
  • Evans, Richard J. (2003). The Coming of the Third Reich. New York: Penguin Books. ISBN 978-0-14-303469-8.
  • Evans, Richard J. (2005). The Third Reich in Power. New York: Penguin. ISBN 978-0-14-303790-3.
  • Fichtner, Paula S. (2009). Historical Dictionary of Austria. Vol. 70 (2nd ed.). Scarecrow Press. ISBN 9780810863101.
  • Fortson, Benjamin W. (2011). Indo-European Language and Culture: An Introduction. Blackwell Textbooks in Linguistics. Vol. 30 (2nd ed.). John Wiley & Sons. ISBN 9781444359688.
  • Green, Dennis H. (2000). Language and history in the early Germanic world (Revised ed.). Cambridge University Press. ISBN 9780521794237.
  • Green, Dennis H. (2003). "Linguistic evidence for the early migrations of the Goths". In Heather, Peter (ed.). The Visigoths from the Migration Period to the Seventh Century: An Ethnographic Perspective. Vol. 4 (Revised ed.). Boydell & Brewer. ISBN 9781843830337.
  • Heather, Peter J. (2006). The Fall of the Roman Empire: A New History of Rome and the Barbarians (Reprint ed.). Oxford University Press. ISBN 9780195159547.
  • Historicus (1935). Frankreichs 33 Eroberungskriege [France's 33 wars of conquest] (in German). Translated from the French. Foreword by Alcide Ebray (3rd ed.). Internationaler Verlag. Retrieved 21 November 2015.
  • Heather, Peter (2010). Empires and Barbarians: The Fall of Rome and the Birth of Europe. Oxford University Press.
  • Hen, Yitzhak (1995). Culture and Religion in Merovingian Gaul: A.D. 481–751. Cultures, Beliefs and Traditions: Medieval and Early Modern Peoples Series. Vol. 1. Brill. ISBN 9789004103474. Retrieved 26 November 2015.
  • Kershaw, Ian (2008). Hitler: A Biography. New York: W. W. Norton & Company. ISBN 978-0-393-06757-6.
  • Kibler, William W., ed. (1995). Medieval France: An Encyclopedia. Garland Encyclopedias of the Middle Ages. Vol. 2. Psychology Press. ISBN 9780824044442. Retrieved 26 November 2015.
  • Kristinsson, Axel (2010). "Germanic expansion and the fall of Rome". Expansions: Competition and Conquest in Europe Since the Bronze Age. ReykjavíkurAkademían. ISBN 9789979992219.
  • Longerich, Peter (2012). Heinrich Himmler: A Life. Oxford; New York: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-959232-6.
  • Majer, Diemut (2003). "Non-Germans" under the Third Reich: The Nazi Judicial and Administrative System in Germany and Occupied Eastern Europe, with Special Regard to Occupied Poland, 1939–1945. Baltimore; London: Johns Hopkins University Press. ISBN 978-0-8018-6493-3.
  • Müller, Jan-Dirk (2003). Gosman, Martin; Alasdair, A.; MacDonald, A.; Macdonald, Alasdair James; Vanderjagt, Arie Johan (eds.). Princes and Princely Culture: 1450–1650. BRILL. p. 298. ISBN 9789004135727. Archived from the original on 24 October 2021. Retrieved 24 October 2021.
  • Nipperdey, Thomas (1996). Germany from Napoleon to Bismarck: 1800–1866. Princeton University Press. ISBN 978-0691607559.
  • Ozment, Steven (2004). A Mighty Fortress: A New History of the German People. Harper Perennial. ISBN 978-0060934835.
  • Rodes, John E. (1964). Germany: A History. Holt, Rinehart and Winston. ASIN B0000CM7NW.
  • Rüger, C. (2004) [1996]. "Germany". In Bowman, Alan K.; Champlin, Edward; Lintott, Andrew (eds.). The Cambridge Ancient History: X, The Augustan Empire, 43 B.C. – A.D. 69. Vol. 10 (2nd ed.). Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-26430-3.
  • Schulman, Jana K. (2002). The Rise of the Medieval World, 500–1300: A Biographical Dictionary. Greenwood Press.
  • Sheehan, James J. (1989). German History: 1770–1866.
  • Stollberg-Rilinger, Barbara (11 May 2021). The Holy Roman Empire: A Short History. Princeton University Press. pp. 46–53. ISBN 978-0-691-21731-4. Retrieved 26 February 2022.
  • Thompson, James Westfall (1931). Economic and Social History of Europe in the Later Middle Ages (1300–1530).
  • Van Dam, Raymond (1995). "8: Merovingian Gaul and the Frankish conquests". In Fouracre, Paul (ed.). The New Cambridge Medieval History. Vol. 1, C.500–700. Cambridge University Press. ISBN 9780521853606. Retrieved 23 November 2015.
  • Whaley, Joachim (24 November 2011). Germany and the Holy Roman Empire: Volume II: The Peace of Westphalia to the Dissolution of the Reich, 1648-1806. Oxford: Oxford University Press. p. 74. ISBN 978-0-19-162822-1. Retrieved 3 March 2022.
  • Wiesflecker, Hermann (1991). Maximilian I. (in German). Verlag für Geschichte und Politik. ISBN 9783702803087. Retrieved 21 November 2015.
  • Wilson, Peter H. (2016). Heart of Europe: A History of the Holy Roman Empire. Belknap Press. ISBN 978-0-674-05809-5.