تاریخ فرانسه

ضمیمه ها

شخصیت ها

منابع


Play button

600 BCE - 2023

تاریخ فرانسه



اولین سوابق مکتوب برای تاریخ فرانسه در عصر آهن ظاهر شد.آنچه اکنون فرانسه نامیده می شود، قسمت اعظم منطقه ای را تشکیل می دهد که رومی ها به آن گول می گفتند.نویسندگان یونانی به حضور سه گروه اصلی قومی-زبانی در این منطقه اشاره کردند: گول ها، آکیتانی ها و بلگی ها.گول ها، بزرگترین و بهترین گروه گواه، مردم سلتی بودند که به زبان گالی صحبت می کردند.
HistoryMaps Shop

بازدید از فروشگاه

601 BCE
گولornament
یونانیان در گول پیش از روم
در افسانه، Gyptis، دختر پادشاه Segobriges، Protis یونانی را انتخاب کرد، که سپس سایتی برای تأسیس ماسالیا دریافت کرد. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
600 BCE Jan 1

یونانیان در گول پیش از روم

Marseille, France
در سال 600 قبل از میلاد، یونانیان یونیایی اهل فوکیا مستعمره ماسالیا (مارسی کنونی) را در سواحل دریای مدیترانه تأسیس کردند و آن را به قدیمی‌ترین شهر فرانسه تبدیل کردند.در همان زمان، برخی از قبایل سلتی به بخش‌های شرقی (آلمان برتر) قلمرو کنونی فرانسه رسیدند، اما این اشغال تنها بین قرن پنجم و سوم پیش از میلاد در بقیه فرانسه گسترش یافت.
فرهنگ لا تن
کلاه ایمنی Agris، فرانسه ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
450 BCE Jan 1 - 7 BCE

فرهنگ لا تن

Central Europe
فرهنگ La Tène فرهنگ عصر آهن اروپا بود.در اواخر عصر آهن (از حدود 450 قبل از میلاد تا فتح رومیان در قرن اول پیش از میلاد) توسعه و شکوفا شد، و پس از اوایل عصر آهن، فرهنگ هالشتات بدون هیچ گونه گسست فرهنگی مشخص، تحت تأثیر مدیترانه قابل توجه یونانی ها در گول پیش از روم شد. ، اتروسک ها و فرهنگ گولاسکا، اما سبک هنری آنها با این وجود به آن تأثیرات مدیترانه ای بستگی نداشت.گستره سرزمینی فرهنگ La Tène منطبق بر فرانسه، بلژیک، سوئیس، اتریش، انگلستان ، آلمان جنوبی، جمهوری چک، بخش‌هایی از شمال ایتالیا ومرکزی ایتالیا ، اسلوونی و مجارستان، و همچنین بخش‌های مجاور هلند ، اسلواکی است. صربستان، کرواسی، ترانسیلوانیا (غرب رومانی) و ترانس کارپاتیا (غرب اوکراین).سلتیبریان ایبریای غربی در بسیاری از جنبه‌های فرهنگ مشترک بودند، البته نه به طور کلی سبک هنری.در شمال، عصر آهن پیش از روم معاصر اروپای شمالی، از جمله فرهنگ جاستورف در شمال آلمان و تا گالاتیا در آسیای صغیر (ترکیه امروزی) گسترش یافت.این فرهنگ با تمرکز بر گال باستان، بسیار گسترده شد و طیف گسترده ای از تفاوت های محلی را در بر می گیرد.معمولاً از فرهنگ‌های قبلی و همسایه‌اش عمدتاً با سبک La Tène هنر سلتیک متمایز می‌شود که با تزئینات چرخشی خمیده، به ویژه فلزکاری مشخص می‌شود.نام این مکان از نوع سایت La Tène در سمت شمالی دریاچه نوشاتل در سوئیس گرفته شده است، جایی که هزاران شی در دریاچه رسوب کرده بودند، همانطور که پس از کاهش سطح آب در سال 1857 کشف شد. La Tène مکان نوع و باستان شناسان اصطلاحی را برای دوره های بعدی فرهنگ و هنر سلت های باستان به کار می برند، اصطلاحی که به طور محکم در درک عمومی جا افتاده است، اما مشکلات متعددی را برای مورخان و باستان شناسان ایجاد می کند.
تماس اولیه با رم
جنگجویان گالی، لا تنه ©Angus McBride
154 BCE Jan 1

تماس اولیه با رم

France
در قرن دوم پیش از میلاد، گول مدیترانه بافت شهری وسیعی داشت و رونق داشت.باستان شناسان شهرهایی را در شمال گول می شناسند از جمله پایتخت Biturigian Avaricum (Bourges)، Cenabum (اورلئان)، Autricum (Cartres) و سایت کاوش شده Bibracte در نزدیکی Autun در Saône-et-Loire، همراه با تعدادی قلعه تپه (یا oppida) در زمان جنگ استفاده می شود.رونق گال مدیترانه، رم را تشویق کرد تا به درخواست کمک ساکنان ماسیلیا، که خود را در معرض حمله ائتلافی از لیگورها و گول ها می دیدند، پاسخ دهد.رومی ها در سال 154 قبل از میلاد و بار دیگر در سال 125 قبل از میلاد در گول مداخله کردند.در حالی که در نوبت اول آمدند و رفتند، بار دوم ماندند.در سال 122 قبل از میلاد دومیتیوس آهنوباربوس موفق شد آلوبروژها (متحدان سالووی) را شکست دهد، در حالی که در سال بعد کوئینتوس فابیوس ماکسیموس ارتشی از آرورنی ها به رهبری پادشاه آنها بیتویتوس را که به کمک آلوبروژها آمده بود، "ویران کرد".روم به ماسیلیا اجازه داد تا سرزمین های خود را حفظ کند، اما سرزمین های قبایل تسخیر شده را به قلمرو خود اضافه کرد.در نتیجه مستقیم این فتوحات، رم اکنون منطقه ای از پیرنه تا رود رون پایین و در شرق تا دره رون تا دریاچه ژنو را تحت کنترل داشت.تا سال 121 قبل از میلاد، رومیان منطقه مدیترانه ای به نام Provincia (که بعدها Gallia Narbonensis نام گرفت) را فتح کردند.این فتح برتری مردم آرورنی گالی را بر هم زد.
جنگ های گالیک
©Lionel Ryoyer
58 BCE Jan 1 - 50 BCE

جنگ های گالیک

France
جنگ‌های گالیک بین سال‌های 58 تا 50 پیش از میلاد توسط ژنرال رومی ژولیوس سزار علیه مردم گال (فرانسه کنونی، بلژیک، همراه با بخش‌هایی از آلمان و بریتانیا ) به راه انداخت.قبایل گالی، ژرمنی و بریتانیایی برای دفاع از سرزمین خود در برابر لشکرکشی تهاجمی رومیان جنگیدند.جنگ‌ها در نبرد سرنوشت‌ساز آلسیا در سال 52 قبل از میلاد به اوج خود رسید، که در آن پیروزی کامل روم منجر به گسترش جمهوری روم بر کل گال شد.اگرچه ارتش گالیک به اندازه رومیان قوی بود، اختلافات داخلی قبایل گالی پیروزی سزار را کاهش داد.تلاش رئیس گالی، Vercingetorix برای متحد کردن گول ها تحت یک پرچم واحد، خیلی دیر انجام شد.سزار این تهاجم را به عنوان یک اقدام پیشگیرانه و دفاعی به تصویر می کشد، اما مورخان توافق دارند که او در جنگ ها در درجه اول برای تقویت حرفه سیاسی خود و پرداخت بدهی های خود جنگید.با این حال، گول برای رومیان اهمیت نظامی قابل توجهی داشت.قبایل بومی منطقه، اعم از گالی و ژرمنی، چندین بار به روم حمله کرده بودند.فتح گل به رم اجازه داد تا مرز طبیعی رود راین را ایمن کند.جنگ ها با درگیری بر سر مهاجرت هلوتی ها در سال 58 قبل از میلاد آغاز شد که قبایل همسایه و سویبی های ژرمنی را به خود جلب کرد.
گول رومی
©Angus McBride
50 BCE Jan 1 - 473

گول رومی

France
گول به چند استان مختلف تقسیم شد.رومی ها برای جلوگیری از تبدیل شدن هویت های محلی به تهدیدی برای کنترل رومیان، جمعیت ها را آواره کردند.بنابراین، بسیاری از سلت ها در آکیتانیا آواره شدند یا به بردگی درآمدند و از گال کوچ کردند.در گول تحت امپراتوری روم یک تحول فرهنگی قوی وجود داشت که بارزترین آنها جایگزینی زبان گالی با لاتین مبتذل بود.استدلال شده است که شباهت های بین زبان های گالی و لاتین به نفع انتقال است.گول برای قرن ها تحت کنترل روم باقی ماند و فرهنگ سلتیک به تدریج با فرهنگ گالو-رومی جایگزین شد.گول ها با گذشت زمان بهتر با امپراتوری ادغام شدند.برای مثال، ژنرال‌های مارکوس آنتونیوس پریموس و گنائوس جولیوس آگریکولا و امپراتوران کلودیوس و کاراکالا هر دو در گول متولد شدند.امپراتور آنتونینوس پیوس نیز از خانواده ای گالی بود.در دهه پس از دستگیری والرین توسط ایرانیان در سال 260، پستوموس یک امپراتوری گالیک کوتاه مدت را تأسیس کرد که علاوه بر خود گال، شبه جزیره ایبری و بریتانیا را نیز شامل می شد.قبایل آلمانی، فرانک ها و آلامانی ها در این زمان وارد گال شدند.امپراتوری گالیک با پیروزی امپراتور اورلیان در شالونز در سال 274 به پایان رسید.مهاجرت سلت ها در قرن چهارم در آرموریکا ظاهر شد.آنها توسط پادشاه افسانه ای کانن مریادوک رهبری می شدند و از بریتانیا آمده بودند.آنها به زبان انگلیسی منقرض شده صحبت می کردند که به زبان های برتون، کورنیش و ولزی تکامل یافت.در سال 418، استان آکیتانیا در ازای حمایت آنها از وندال ها به گوت ها داده شد.همان گوت ها در سال 410 رم را غارت کردند و پایتختی در تولوز تأسیس کردند.امپراتوری روم در پاسخ به تمام حملات بربرها مشکل داشت و فلاویوس آتیوس مجبور بود از این قبایل علیه یکدیگر استفاده کند تا کنترل رومیان را حفظ کند.او ابتدا از هون ها علیه بورگوندی ها استفاده کرد و این مزدوران ورمز را نابود کردند، پادشاه گونتر را کشتند و بورگوندی ها را به سمت غرب هل دادند.بورگوندی ها توسط Aetius در نزدیکی Lugdunum در سال 443 اسکان داده شدند. هون ها که توسط آتیلا متحد شدند به تهدید بزرگتری تبدیل شدند و آئتیوس از ویزیگوت ها علیه هون ها استفاده کرد.درگیری در سال 451 در نبرد شالونز که در آن رومیان و گوت ها آتیلا را شکست دادند به اوج خود رسید.امپراتوری روم در آستانه فروپاشی بود.آکیتانیا قطعاً به ویزیگوت ها واگذار شد، که به زودی بخش قابل توجهی از جنوب گال و همچنین بیشتر شبه جزیره ایبری را فتح خواهند کرد.بورگوندی ها ادعای پادشاهی خود را داشتند و شمال گال عملاً به فرانک ها واگذار شد.جدای از مردم ژرمن، واسکون ها از پیرنه وارد واسکونیا شدند و برتون ها سه پادشاهی در آرموریکا تشکیل دادند: Domnonia، Cornouaille و Broërec.
امپراتوری گالیک
پاریس قرن سوم ©Jean-Claude Golvin
260 Jan 1 - 274

امپراتوری گالیک

Cologne, Germany
امپراتوری گالیک یا امپراتوری روم گالیک نام‌هایی هستند که در تاریخ‌نگاری مدرن برای بخش جداشده از امپراتوری روم استفاده می‌شود که عملاً به‌عنوان یک ایالت جداگانه از سال ۲۶۰ تا ۲۷۴ عمل می‌کرد. رهبران نظامی و اشراف خود را امپراتور اعلام کردند و بدون تلاش برای فتح ایتالیا یا تصرف دستگاه اداری مرکزی روم، کنترل گول و استانهای مجاور را به دست گرفتند. در اوج خود شامل قلمروهای آلمان، گال، بریتانیا و (برای مدتی) هیسپانیا بود.پس از ترور پستوموس در سال 269، بخش زیادی از قلمرو خود را از دست داد، اما تحت فرمان تعدادی از امپراتوران و غاصبان ادامه یافت.پس از نبرد شالونز در سال 274 توسط امپراتور روم اورلیان بازپس گرفته شد.
مهاجرت انگلیسی ها
مهاجرت انگلیسی ها ©Angus McBride
380 Jan 1

مهاجرت انگلیسی ها

Brittany, France
بریتانیایی‌های ولز کنونی و شبه‌جزیره جنوب غربی بریتانیا شروع به مهاجرت به آرموریکا کردند.تاریخچه پشت چنین تأسیسی نامشخص است، اما منابع قرون وسطایی برتون، آنژوین و ولز آن را به شخصیتی به نام کانن مریادوک مرتبط می کنند.منابع ادبی ولز ادعا می‌کنند که کونان به دستور مگنوس ماکسیموس غاصب رومی، که تعدادی از سربازان انگلیسی خود را برای اجرای ادعاهای خود به گول فرستاد و آنها را در آرموریکا اسکان داد، به آرموریکا آمد.این گزارش توسط کنت‌های آنژو پشتیبانی می‌شد، که ادعا می‌کردند از یک سرباز رومی است که به دستور مگنوس توسط کونان از بریتانی سفلی اخراج شده بود.صرف نظر از صحت این داستان، اسکان بریتونیک (سلتی بریتانیا) احتمالاً در طول حمله آنگلوساکسون ها به بریتانیا در قرن پنجم و ششم افزایش یافته است.محققانی مانند لئون فلوریو مدل دو موجی مهاجرت از بریتانیا را پیشنهاد کرده اند که شاهد ظهور یک مردم مستقل برتون بود و تسلط زبان برتونیک برتون را در آرموریکا تثبیت کرد.پادشاهی‌های کوچک آن‌ها اکنون با نام‌های شهرستان‌هایی که پس از آن‌ها جانشین شدند شناخته می‌شوند - Domnonée (Devon)، Cornouaille (Cornwall)، Léon (Caerleon).اما این نام‌ها در برتون و لاتین در بیشتر موارد با سرزمین‌های بریتانیایی‌شان یکسان است.(اما در برتون و فرانسه، Gwened یا Vannetais نام بومیان Veneti را ادامه دادند.) اگرچه جزئیات همچنان سردرگم است، این مستعمرات متشکل از سلسله های مرتبط و متاهل بودند که بارها قبل از انشعاب مجدد (مانند سنت جودیکائل در قرن هفتم) متحد شدند. با توجه به شیوه های وراثت سلتیک.
پادشاهی بورگوندی ها
بورگوندی های ژرمنی ©Angus McBride
411 Jan 1 - 534

پادشاهی بورگوندی ها

Lyon, France
اعتقاد بر این است که بورگوندی ها، قبیله ای ژرمنی، در قرن سوم میلادی از بورنهولم به حوزه ویستولا مهاجرت کرده اند و اولین پادشاه مستند آنها، گیوکی (Gebicca) در اواخر قرن چهارم در شرق راین ظهور کرد.در سال 406 پس از میلاد، آنها همراه با سایر قبایل به گول روم حمله کردند و بعداً به عنوان فودراتی در آلمانیا سکوندا ساکن شدند.در سال 411 پس از میلاد، در زمان پادشاه گونتر، آنها قلمرو خود را در گول رومی گسترش دادند.علیرغم موقعیت آنها، حملات آنها منجر به سرکوب رومیان در سال 436 شد که با شکست آنها و مرگ گونتر در سال 437 توسط مزدوران هون به اوج رسید.گوندریک جانشین گونتر شد و بورگوندی‌ها را به اسکان مجدد در شمال شرقی فرانسه و غرب سوئیس امروزی در حدود سال 443 سوق داد. درگیری با ویزیگوت‌ها و اتحادها، به ویژه با ژنرال رومی آتیوس علیه هون‌ها در سال 451، این دوره را مشخص کرد.مرگ گاندریک در سال 473 منجر به تقسیم پادشاهی بین پسرانش شد و گندوباد به دلیل تضمین توسعه‌های پادشاهی و کدگذاری Lex Burgundionum مشهور شد.سقوط امپراتوری روم غربی در سال 476 باعث توقف بورگوندی ها نشد، زیرا شاه گاندوباد با کلوویس اول، پادشاه فرانک، متحد شد. با این حال، افول پادشاهی با درگیری های داخلی و فشارهای خارجی، به ویژه از جانب فرانک ها آغاز شد.قتل برادرش توسط گندوباد و متعاقب آن اتحاد ازدواج با مرووینگ ها منجر به یک سری درگیری شد که به شکست بورگوندیا در نبرد اوتون در سال 532 و پیوستن آنها به پادشاهی فرانک در سال 534 منجر شد.
Play button
431 Jan 1 - 987

پادشاهی های فرانک

Aachen, Germany
فرانسیا که پادشاهی فرانک ها نیز نامیده می شود، بزرگترین پادشاهی بربرهای پس از روم در اروپای غربی بود.در اواخر دوران باستان و اوایل قرون وسطی توسط فرانک ها اداره می شد.پس از معاهده وردن در سال 843، فرانسیه غربی سلف فرانسه شد و فرانسیه شرقی به آلمان تبدیل شد.فرانسیا یکی از آخرین پادشاهی های آلمانی بازمانده از دوره مهاجرت قبل از تقسیم آن در سال 843 بود.قلمروهای اصلی فرانک در داخل امپراتوری روم غربی سابق نزدیک به رودخانه های راین و ماس در شمال بودند.پس از دوره‌ای که پادشاهی‌های کوچک با مؤسسات گالو-رومی باقی‌مانده در جنوب خود تعامل داشتند، پادشاهی واحدی که آنها را متحد می‌کرد توسط کلوویس اول که در سال 496 به عنوان پادشاه فرانک‌ها تاجگذاری کرد، تأسیس شد. سلسله کارولینژیانتحت لشکرکشی های تقریباً مستمر پپین هرستال، چارلز مارتل، پپین کوتاه قد، شارلمانی و لویی پارسا - پدر، پسر، نوه، نبیره و نبیره- بزرگترین گسترش امپراتوری فرانک توسط اوایل قرن نهم، و در این زمان امپراتوری کارولینژین نامیده شد.در طول سلسله‌های مرووینگ و کارولینژ، قلمرو فرانک یک حکومت پادشاهی بزرگ بود که به چندین پادشاهی کوچکتر تقسیم می‌شد که اغلب به طور مؤثر مستقل بودند.جغرافیا و تعداد زیرمجموعه‌ها در طول زمان متفاوت بود، اما شکاف اساسی بین حوزه‌های شرقی و غربی همچنان ادامه داشت.پادشاهی شرقی در ابتدا Austrasia نامیده می شد که در مرکز راین و میوز قرار داشت و به سمت شرق تا اروپای مرکزی گسترش می یافت.پس از معاهده وردون در سال 843، قلمرو فرانک به سه پادشاهی جداگانه تقسیم شد: فرانسیای غربی، فرانسیای میانه و فرانسیای شرقی.در سال 870، فرانسیه میانه دوباره تقسیم شد، و بیشتر قلمرو آن بین فرانسیه غربی و شرقی تقسیم شد، که از این رو هسته‌های پادشاهی آینده فرانسه و امپراتوری مقدس روم را تشکیل می‌دهند و فرانسیه غربی (فرانسه) در نهایت حفظ می‌کند. کرونیم
Play button
481 Jan 1

سلسله مرووینگ ها

France
جانشینان کلودیو چهره‌های مبهمی هستند، اما آنچه می‌توان مطمئن بود این است که چیلدریک اول، احتمالاً نوه‌اش، پادشاهی سالیانی را از تورنای به‌عنوان فدراتوس رومی‌ها حکومت می‌کرد.چیلدریک به دلیل وصیت فرانکها به پسرش کلوویس، که تلاشی را برای گسترش قدرت خود بر سایر قبایل فرانک و گسترش قلمرو آنها در جنوب و غرب تا گال آغاز کرد، برای تاریخ اهمیت زیادی دارد.کلوویس به مسیحیت گروید و با کلیسای قدرتمند و رعایای گالو-رومی خود رابطه خوبی برقرار کرد.کلوویس در یک سلطنت سی ساله (481–511) سیاگریوس ژنرال رومی را شکست داد و پادشاهی Soissons را فتح کرد، Alemanni را شکست داد (نبرد Tolbiac، 496) و هژمونی فرانک را بر آنها برقرار کرد.کلوویس ویزیگوت ها را شکست داد (نبرد Vouillé، 507) و تمام قلمرو آنها را در شمال پیرنه به جز سپتیمانیا فتح کرد و برتون ها را (به گفته گریگوری تور) فتح کرد و آنها را تابع فرانسیا قرار داد.او اکثر یا تمام قبایل فرانک همسایه را در امتداد رود راین فتح کرد و آنها را در پادشاهی خود ادغام کرد.او همچنین سکونتگاه‌های نظامی مختلف رومی (laeti) را که در گال پراکنده شده بودند شامل کرد: ساکسون‌های بسین، بریتانیایی‌ها و آلان‌های آرموریکا و دره لوآر یا تایفال‌های پوآتو برای نام بردن از چند مورد برجسته.کلوویس تا پایان عمر خود بر تمام گال حکمرانی کرد به جز استان گوتیک سپتیمانیا و پادشاهی بورگوندی در جنوب شرقی.مرووینگ ها یک سلطنت موروثی بودند.پادشاهان فرانک به رسم ارث جزئی پایبند بودند: زمین های خود را بین پسرانشان تقسیم کردند.حتی زمانی که چندین پادشاه مرووینگ حکومت می کردند، این پادشاهی - نه بر خلاف امپراتوری روم متأخر - به عنوان یک قلمرو واحد که به طور جمعی توسط چندین پادشاه اداره می شد تصور می شد و چرخش رویدادها می توانست منجر به اتحاد مجدد کل قلمرو تحت یک پادشاه واحد شود.پادشاهان مرووینگ بر اساس حق الهی حکومت می کردند و سلطنت آنها هر روز با موهای بلندشان و در ابتدا با تحسین آنها که با بلند کردن پادشاه بر روی سپر مطابق با رویه آلمانی باستان برای انتخاب یک رهبر جنگ در یک مجلس انجام می شد، نمادی می شد. از رزمندگان
486 - 987
پادشاهی های فرانکornament
Play button
687 Jan 1 - 751

شهرداران کاخ

France
در سال 673، کلوتر سوم درگذشت و برخی از بزرگان نوستری و بورگوندیا از چیلدریک دعوت کردند تا پادشاه کل قلمرو شود، اما او به زودی برخی از بزرگان نوستری را ناراحت کرد و ترور شد (675).سلطنت تئودریک سوم برای اثبات پایان قدرت سلسله مرووینگ بود.تئودریک سوم در سال 673 جانشین برادرش کلوتر سوم در نوستریا شد، اما چیلدریک دوم از استرالیا او را به زودی آواره کرد - تا اینکه در سال 675 درگذشت و تئودریک سوم تاج و تخت او را پس گرفت.هنگامی که داگوبرت دوم در سال 679 درگذشت، تئودریک استرالیا را نیز پذیرفت و پادشاه کل قلمرو فرانک شد.او که از نظر دیدگاه کاملاً نوستریایی بود، با شهردار خود برچار متحد شد و با استرالیایی که داگوبرت دوم، پسر سیگبرت سوم را در پادشاهی خود نصب کرده بود، جنگ کرد (برای مدت کوتاهی در مخالفت با کلوویس سوم).در سال 687 در نبرد ترتری توسط پپین هرستال، شهردار آرنولفینگ استرالیا و قدرت واقعی در آن پادشاهی شکست خورد و مجبور شد پپین را به عنوان تنها شهردار و dux et princeps Francorum بپذیرد: "دوک و شاهزاده فرانک ها. عنوانی که برای نویسنده Liber Historiae Francorum نشان دهنده آغاز "سلطنت" پپین است.پس از آن، پادشاهان مرووینگ در سوابق باقیمانده ما، هر گونه فعالیت غیر نمادین و خودخواسته را به صورت پراکنده نشان دادند.در طول دوره سردرگمی در دهه‌های 670 و 680، تلاش‌هایی برای احیای حاکمیت فرانک بر فریزی‌ها انجام شد، اما بی‌نتیجه بود.با این حال، در سال 689، پپین لشکرکشی را برای فتح در فریزیای غربی (Frisia Citerior) آغاز کرد و پادشاه فریزی رادبد را در نزدیکی دورستاد، یک مرکز تجاری مهم، شکست داد.تمام زمین های بین شلدت و ولی به فرانسیا ادغام شد.سپس، در حدود سال 690، پپین به مرکز فریزیا حمله کرد و اوترخت را تصرف کرد.در سال 695، پپین حتی توانست از بنیاد اسقف نشینی اوترخت و آغاز تغییر مذهب فریزی ها تحت رهبری ویلیبرورد حمایت کند.با این حال، فریزیای شرقی (Frisia Ulterior) خارج از قلمرو فرمانروایی فرانک باقی ماند.پپین پس از به دست آوردن موفقیت های بزرگ در برابر فریزی ها، به سمت المانی ها روی آورد.در سال 709 او جنگی را علیه ویلهاری، دوک اورتناو آغاز کرد، احتمالاً در تلاشی برای جانشینی پسران جوان گوتفرید متوفی بر تاج و تخت دوک.این مداخله خارجی منجر به جنگ دیگری در سال 712 شد و علومانان در حال حاضر به گروه فرانک ها بازگردانده شدند.با این حال، در جنوب گال، که تحت نفوذ آرنولفینگ نبود، مناطق تحت رهبری رهبرانی مانند ساواریک از اکسر، آنتنور پروونس و اودو از آکیتن از دربار سلطنتی کنار می‌رفتند.دوران سلطنت کلوویس چهارم و چیلدبرت سوم از سال 691 تا 711 تمام ویژگی‌های بارز سلطنتی را دارد، اگرچه چیلدبرت در حال تأسیس قضاوت سلطنتی علیه منافع اربابان فرضی خود، آرنولفینگ‌ها است.
Play button
751 Jan 1 - 840

سلسله کارولینژیان

France
سلسله کارولینژها یک خانواده اشرافی فرانک بودند که به نام شهردار چارلز مارتل، از نوادگان طایفه‌های آرنولفینگ و پیپینید در قرن هفتم پس از میلاد نامگذاری شده‌اند.این سلسله قدرت خود را در قرن هشتم تثبیت کرد و در نهایت مناصب شهردار قصر و دوکس و پرنسپس فرانکورم را موروثی کرد و فرمانروای واقعی فرانک ها به عنوان قدرت های واقعی در پشت تاج و تخت مرووینگ شد.در سال 751 سلسله مرووینگ ها که بر فرانک های ژرمن حکومت می کرد با رضایت پاپ و اشراف سرنگون شد و پپین کوتاه پسر مارتل تاج پادشاهی فرانک ها را برگزید.سلسله کارولینژیان در سال 800 با تاجگذاری شارلمانی به عنوان اولین امپراتور رومیان در غرب در بیش از سه قرن به اوج خود رسید.مرگ او در سال 814 آغاز یک دوره طولانی از تکه تکه شدن امپراتوری کارولینگ و افول بود که در نهایت منجر به تکامل پادشاهی فرانسه و امپراتوری مقدس روم شد.
اولین کاپتی ها
هیو کپت ©Anonymous
940 Jan 1 - 1108

اولین کاپتی ها

Reims, France
تاریخ فرانسه قرون وسطی با انتخاب هیو کاپت (940–996) توسط مجلسی که در سال 987 در ریمز فراخوانده شد، شروع می‌شود. کاپت قبلاً «دوک فرانک‌ها» بود و سپس «پادشاه فرانک‌ها» (Rex Francorum) شد.سرزمین هیو کمی فراتر از حوضهپاریس گسترش یافته است.بی اهمیتی سیاسی او در برابر بارون های قدرتمندی که او را انتخاب کرده بودند، سنگینی می کرد.بسیاری از دست نشاندگان شاه (که برای مدت طولانی پادشاهان انگلستان را شامل می شدند) بر سرزمین هایی بسیار بزرگتر از قلمرو او حکومت می کردند.او توسط گول ها، برتون ها، دانمارکی ها، آکیتانی ها، گوت ها، اسپانیایی ها و گاسکون ها به عنوان پادشاه شناخته شد.سلسله جدید بلافاصله کنترل کمی فراتر از سن میانی و نواحی مجاور را در اختیار داشت، در حالی که اربابان قدرتمند سرزمینی مانند شمارش های قرن 10 و 11 از بلوا، قلمروهای بزرگی را از طریق ازدواج و از طریق ترتیبات خصوصی با اشراف کمتر برای محافظت انباشته کردند. و پشتیبانی.پسر هیو - رابرت پارسا - قبل از مرگ کپت به عنوان پادشاه فرانک ها تاج گذاری کرد.هیو کپت این تصمیم را گرفت تا جانشینی خود را تضمین کند.رابرت دوم، به عنوان پادشاه فرانک ها، امپراتور روم مقدس، هنری دوم را در سال 1023 در خط مرزی ملاقات کرد.آنها توافق کردند که به همه ادعاها بر قلمرو یکدیگر پایان دهند و مرحله جدیدی از روابط کاپتی و اوتونی را رقم بزنند.تلاش های رابرت دوم اگرچه پادشاهی ضعیف در قدرت بود.منشورهای باقی مانده از او حاکی از آن است که او به شدت به کلیسا برای حکومت بر فرانسه تکیه کرده است، درست مانند پدرش.اگرچه او با معشوقه ای - برتا اهل بورگوندی - زندگی می کرد و به همین دلیل تکفیر شد، او به عنوان الگوی تقوا برای راهبان در نظر گرفته شد (از این رو لقب او رابرت پارسا).سلطنت رابرت دوم بسیار مهم بود زیرا شامل صلح و آتش بس خدا (آغاز در سال 989) و اصلاحات کلونیاک بود.رابرت دوم پسرش - هیو مگنوس - را در سن 10 سالگی به عنوان پادشاه فرانکها تاجگذاری کرد تا جانشینی را به دست آورد، اما هیو مگنوس علیه پدرش شورش کرد و در سال 1025 در جنگ با او درگذشت.پادشاه بعدی فرانک ها، پسر بعدی رابرت دوم، هنری اول بود (1027–1060 سلطنت کرد).مانند هیو مگنوس، هنری به سنت کاپیتی (1027) با پدرش تاجگذاری کرد، اما تا زمانی که پدرش هنوز زنده بود، قدرت یا نفوذ کمی به عنوان پادشاه کوچک داشت.هانری اول پس از مرگ روبرت در سال 1031 تاجگذاری کرد که برای یک پادشاه وقت فرانسه بسیار استثنایی است.هنری اول یکی از ضعیف‌ترین پادشاهان فرانک بود و سلطنت او شاهد ظهور برخی از اشراف بسیار قدرتمند مانند ویلیام فاتح بود.بزرگترین منبع نگرانی هنری اول برادرش - رابرت اول اهل بورگوندی - بود که توسط مادرش به درگیری سوق داده شد.رابرت بورگوندی توسط پادشاه هنری اول به دوک بورگوندی تبدیل شد و باید به این عنوان راضی می شد.از هانری اول به بعد، دوک‌های بورگوندی از بستگان پادشاه فرانک‌ها تا پایان دوره دوک‌نشینی خاص بودند.پادشاه فیلیپ اول، که توسط مادر کیوایی‌اش با نامی معمولاً اروپای شرقی نامگذاری شده بود، خوش شانس‌تر از سلف خود نبود، اگرچه پادشاهی در طول سلطنت فوق‌العاده طولانی او (1060-1108) از بهبودی متوسط ​​برخوردار بود.سلطنت او همچنین شاهد آغاز اولین جنگ صلیبی برای بازپس گیری سرزمین مقدس بود که خانواده او را به شدت درگیر کرد، اگرچه او شخصاً از این اکسپدیشن حمایت نکرد.منطقه اطراف سن پایین، که در سال 911 به عنوان دوک نشین نرماندی به مهاجمان اسکاندیناوی واگذار شد، زمانی که دوک ویلیام پادشاهی انگلستان را در فتح نورمن ها در سال 1066 به تصرف خود درآورد، به منبع نگرانی خاصی تبدیل شد و خود و وارثانش را با پادشاه برابر کرد. خارج از فرانسه (جایی که هنوز اسماً تابع ولیعهد بود).
987 - 1453
پادشاهی فرانسهornament
لویی ششم و لویی هفتم
لویی چاق ©Angus McBride
1108 Jan 1 - 1180

لویی ششم و لویی هفتم

France
از لویی ششم (حکومت 1108-1137) به بعد است که قدرت سلطنتی بیشتر پذیرفته شد.لویی ششم بیشتر یک پادشاه جنگ طلب و سرباز بود تا یک عالم.روشی که شاه از دست نشاندگانش پول جمع آوری می کرد، او را کاملاً منفور کرد.او را حریص و جاه طلب توصیف می کردند و سوابق آن زمان نیز آن را تأیید می کند.حملات منظم او به دست نشاندگانش، اگرچه به چهره سلطنتی آسیب می رساند، اما قدرت سلطنتی را تقویت می کرد.از سال 1127 به بعد، لویی از کمک یک دولتمرد مذهبی ماهر، ابوت سوگر برخوردار بود.ابیت فرزند یک خانواده کوچک شوالیه بود، اما توصیه های سیاسی او برای پادشاه بسیار ارزشمند بود.لویی ششم با موفقیت، هم از نظر نظامی و هم از نظر سیاسی، بسیاری از بارون های دزد را شکست داد.لویی ششم مرتباً دست نشاندگان خود را به دربار احضار می‌کرد، و کسانی که حاضر نمی‌شدند اغلب دارایی‌های زمین‌هایشان مصادره می‌شد و لشکرکشی‌ها علیه آنها انجام می‌شد.این سیاست شدید به وضوح برخی از قدرت های سلطنتی را برپاریس و مناطق اطراف آن تحمیل کرد.زمانی که لویی ششم در سال 1137 درگذشت، پیشرفت زیادی در جهت تقویت اقتدار کاپتی حاصل شده بود.پادشاهان کاپیتی مستقیماً متأخر به طور قابل توجهی قدرتمندتر و تأثیرگذارتر از پادشاهان اولیه بودند.در حالی که فیلیپ اول به سختی می توانست بارون های پاریسی خود را کنترل کند، فیلیپ چهارم می توانست پاپ ها و امپراتورها را دیکته کند.کاپیتی‌های متاخر، اگرچه اغلب برای مدت کوتاه‌تری نسبت به همتایان قبلی خود حکومت می‌کردند، اغلب تأثیرگذارتر بودند.این دوره همچنین شاهد ظهور یک سیستم پیچیده از اتحادها و درگیری های بین المللی بود که از طریق سلسله های سلطنتی، پادشاهان فرانسه و انگلیس و امپراتور مقدس روم مخالفت می کردند.
فیلیپ دوم آگوستوس و لویی هشتم
فیلیپ دوم در Bouvines پیروز شد و بنابراین نرماندی و Anjou را به قلمرو سلطنتی خود ضمیمه کرد.این نبرد شامل مجموعه ای پیچیده از اتحادها از سه ایالت مهم، پادشاهی فرانسه و انگلستان و امپراتوری مقدس روم بود. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1180 Jan 1 - 1226

فیلیپ دوم آگوستوس و لویی هشتم

France
سلطنت فیلیپ دوم آگوستوس گام مهمی در تاریخ سلطنت فرانسه بود.سلطنت او شاهد گسترش دامنه و نفوذ سلطنتی فرانسه بود.او زمینه ظهور قدرت را برای پادشاهان بسیار قدرتمندتری مانند سنت لوئیس و فیلیپ فیر فراهم کرد.فیلیپ دوم بخش مهمی از سلطنت خود را صرف مبارزه با امپراتوری موسوم به آنژوین کرد که احتمالاً بزرگترین تهدید برای پادشاه فرانسه از زمان ظهور سلسله کاپتی ها بوده است.فیلیپ دوم در اولین بخش سلطنت خود سعی کرد از هنری دوم پسر انگلستان علیه خود استفاده کند.او با دوک آکیتن و پسر هنری دوم - ریچارد شیردل - متحد شد و با هم حمله قاطعی را به قلعه هنری و خانه شینون انجام دادند و او را از قدرت برکنار کردند.ریچارد پس از آن جانشین پدرش به عنوان پادشاه انگلستان شد.سپس دو پادشاه در طول جنگ صلیبی سوم به جنگ صلیبی رفتند.با این حال، اتحاد و دوستی آنها در طول جنگ صلیبی شکست.این دو مرد بار دیگر با هم درگیر شدند و در فرانسه با یکدیگر جنگیدند تا اینکه ریچارد در آستانه شکست کامل فیلیپ دوم بود.پادشاهان فرانسه و انگلیس علاوه بر نبردهای خود در فرانسه، در تلاش بودند تا متحدان مربوطه خود را در راس امپراتوری مقدس روم قرار دهند.اگر فیلیپ دوم آگوستوس از فیلیپ سوابیا، عضو خاندان هوهنشتاوفن حمایت می کرد، ریچارد شیرهارت از اتو چهارم، عضو خانه ولف حمایت می کرد.فیلیپ سوابیا دست برتر را داشت، اما مرگ زودهنگام او اتو چهارم را به امپراتور روم مقدس تبدیل کرد.تاج فرانسه با مرگ ریچارد پس از زخمی که در جنگ با دست نشاندگان خود در لیموزین دریافت کرد، نجات یافت.جان لاکلند، جانشین ریچارد، از آمدن به دادگاه فرانسه برای محاکمه علیه لوزیگنان امتناع کرد و همانطور که لویی ششم اغلب با دست نشاندگان شورشی خود انجام داده بود، فیلیپ دوم دارایی جان را در فرانسه مصادره کرد.شکست جان سریع بود و تلاش های او برای تسخیر مجدد مالکیت فرانسوی خود در نبرد سرنوشت ساز بووین (1214) به شکست کامل منجر شد.الحاق نرماندی و آنژو تایید شد، کنت های بولونی و فلاندر دستگیر شدند و امپراتور اتو چهارم توسط متحد فیلیپ فردریک دوم سرنگون شد.آکیتن و گاسکونی از فتح فرانسه جان سالم به در بردند، زیرا دوشس النور هنوز زنده بود.فیلیپ دوم پادشاه فرانسه در نظم بخشیدن به سیاست اروپای غربی در انگلستان و فرانسه بسیار مهم بود.شاهزاده لویی (لویی هشتم آینده، سلطنت 1223-1226) در جنگ داخلی بعدی انگلیس شرکت داشت زیرا اشراف فرانسوی و انگلیسی (یا بهتر بگوییم آنگلو-نورمن) زمانی یکی بودند و اکنون بین وفاداری تقسیم شده بودند.در حالی که پادشاهان فرانسوی با پلانتاژنت ها مبارزه می کردند، کلیسا خواستار جنگ صلیبی آلبیژنی شد.سپس جنوب فرانسه تا حد زیادی در قلمروهای سلطنتی جذب شد.
پادشاهان والوای اولیه و جنگ صد ساله
مبارزه تن به تن وحشیانه بین شوالیه های انگلیسی و فرانسوی در میدان نبرد گل آلود Agincourt، صد ساله جنگ. ©Radu Oltean
1328 Jan 1 - 1453

پادشاهان والوای اولیه و جنگ صد ساله

France
تنش بین خاندان پلانتاژنت و کاپت در جریان به اصطلاح جنگ صد ساله (در واقع چندین جنگ متمایز در دوره 1337 تا 1453) زمانی که پلانتاژنت ها تاج و تخت فرانسه را از والوا به دست گرفتند به اوج خود رسید.این همچنین زمان مرگ سیاه و همچنین چندین جنگ داخلی بود.مردم فرانسه از این جنگ ها آسیب زیادی دیدند.در سال 1420، بر اساس معاهده تروا، هنری پنجم وارث چارلز ششم شد.هنری پنجم نتوانست از چارلز بیشتر زنده بماند، بنابراین این هنری ششم انگلستان و فرانسه بودند که سلطنت دوگانه انگلیس و فرانسه را تحکیم کردند.استدلال شده است که شرایط دشواری که مردم فرانسه در طول جنگ صد ساله متحمل شدند، ناسیونالیسم فرانسوی را بیدار کرد، ناسیونالیسمی که ژان آرک (1412-1431) نماینده آن بود.اگرچه این موضوع قابل بحث است، اما از جنگ صد ساله بیشتر به عنوان یک جنگ فرانسه-انگلیس یاد می شود تا پیاپی مبارزات فئودالی.در طول این جنگ، فرانسه از نظر سیاسی و نظامی تکامل یافت.اگرچه ارتش فرانسه-اسکاتلندی در نبرد باوژ (1421) موفق بود، اما شکست های تحقیرآمیز پواتیه (1356) و آژینکورت (1415) اشراف فرانسوی را وادار کرد تا متوجه شوند که نمی توانند مانند شوالیه های زرهی بدون ارتش سازمان یافته بایستند.چارلز هفتم (حکومت 1422–1461) اولین ارتش دائمی فرانسوی، Compagnies d'ordonnance را تأسیس کرد و پلانتاژنت ها را یک بار در پاتای (1429) و بار دیگر با استفاده از توپ در Formigny (1450) شکست داد.نبرد کاستیون (1453) آخرین درگیری این جنگ بود.کاله و جزایر کانال تحت حکومت Plantagenets باقی ماندند.
1453 - 1789
فرانسه مدرن اولیهornament
قرن 16 زیبا
هانری دوم از فرانسه ©François Clouet
1475 Jan 1 - 1630

قرن 16 زیبا

France
مورخان اقتصادی به دلیل بازگشت صلح، رفاه و خوش‌بینی در سراسر کشور و رشد مداوم جمعیت، از حدود سال‌های 1475 تا 1630، عصر را «قرن زیبای 16th» می‌نامند.برای مثال،پاریس بدون هیچ‌وقت شکوفا شد، زیرا جمعیت آن تا سال 1550 به 200000 نفر رسید. رنسانس قرن شانزدهم در تولوز ثروتی را به ارمغان آورد که معماری شهر را تغییر داد، مانند ساخت خانه‌های بزرگ اشرافی.در سال 1559، هانری دوم فرانسه (با تایید فردیناند اول، امپراتور مقدس روم) دو معاهده (صلح کاتئو کامبرزیس) امضا کرد: یکی با الیزابت اول انگلستان و دیگری با فیلیپ دوم اسپانیا.این به درگیری های طولانی مدت بین فرانسه، انگلیس واسپانیا پایان داد.
بخش بورگوندی
چارلز جسور، آخرین والوای دوک بورگوندی.مرگ او در نبرد نانسی (1477) نشان دهنده تقسیم سرزمین های او بین پادشاهان فرانسه و سلسله هابسبورگ بود. ©Rogier van der Weyden
1477 Jan 1

بخش بورگوندی

Burgundy, France
با مرگ چارلز جسور در سال 1477، فرانسه و هابسبورگ ها روند طولانی تقسیم سرزمین های غنی بورگوندی او را آغاز کردند که منجر به جنگ های متعددی شد.در سال 1532، بریتانی به پادشاهی فرانسه ملحق شد.
جنگ های ایتالیا
جزئیات ملیله ای که نبرد پاویا را با پرتره ادعایی Galeazzo Sanseverino به تصویر می کشد. ©Bernard van Orley
1494 Jan 1 - 1559

جنگ های ایتالیا

Italian Peninsula, Cansano, Pr
جنگ‌های ایتالیا که به عنوان جنگ‌های هابسبورگ–والوا نیز شناخته می‌شوند، به مجموعه‌ای از درگیری‌ها در دوره ۱۴۹۴ تا ۱۵۵۹ اشاره دارد که عمدتاً در شبه جزیره ایتالیا اتفاق افتاد.متخاصمان اصلی پادشاهان والوای فرانسه و مخالفان آنها دراسپانیا و امپراتوری مقدس روم بودند.بسیاری از ایالت های ایتالیا در کنار انگلستان و امپراتوری عثمانی از یک طرف درگیر بودند.
رژیم قدیمی
لویی چهاردهم پادشاه فرانسه که تحت فرمانروایی او رژیم باستانی به شکل مطلق حکومتی رسید.پرتره توسط Hyacinthe Rigaud، 1702 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1500 Jan 1 - 1789

رژیم قدیمی

France
رژیم باستانی که به رژیم قدیمی نیز معروف است، سیستم سیاسی و اجتماعی پادشاهی فرانسه از اواخر قرون وسطی (حدود 1500) تا انقلاب فرانسه در سال 1789 بود که سیستم فئودالی اشراف فرانسوی را لغو کرد. 1790) و سلطنت موروثی (1792).سلسله والوا در دوران حکومت باستانی تا سال 1589 حکومت کرد و سپس با سلسله بوربون جایگزین شد.این اصطلاح گهگاه برای اشاره به سیستم های فئودالی مشابه آن زمان در سایر نقاط اروپا مانند سوئیس استفاده می شود.
Play button
1515 Jan 1 - 1547 Mar 31

فرانسیس اول فرانسه

France
فرانسیس اول از سال 1515 تا زمان مرگش در سال 1547 پادشاه فرانسه بود. او پسر چارلز، کنت آنگولم و لوئیز ساوی بود.او یک بار جانشین پسر عموی اول خود شد و پدرزنش لوئی دوازدهم که بدون پسر درگذشت.او که حامی شگفت انگیز هنر بود، با جذب بسیاری از هنرمندان ایتالیایی برای کار برای او، از جمله لئوناردو داوینچی، که مونالیزا را که فرانسیس به دست آورده بود، با خود آورد، رنسانس نوظهور فرانسه را ترویج کرد.سلطنت فرانسیس با رشد قدرت مرکزی در فرانسه، گسترش اومانیسم و ​​پروتستانیسم و ​​آغاز اکتشاف فرانسوی ها در دنیای جدید شاهد تغییرات فرهنگی مهمی بود.ژاک کارتیه و دیگران مدعی سرزمین هایی در قاره آمریکا برای فرانسه شدند و راه را برای گسترش اولین امپراتوری استعماری فرانسه هموار کردند.به دلیل نقشش در توسعه و ترویج زبان فرانسه، او به عنوان le Père et Restaurateur des Lettres (پدر و بازساز نامه ها) شناخته شد.او همچنین با نام‌های فرانسیس او گراند نز (فرانسیس دماغ بزرگ)، گراند کولا و روی-شوالیه (شوالیه-شاه) شناخته می‌شد.فرانسیس مطابق با پیشینیان خود، جنگ های ایتالیا را ادامه داد.جانشینی رقیب بزرگ او، امپراتور چارلز پنجم، به هلند هابسبورگ و تاج و تخت اسپانیا، به دنبال انتخاب او به عنوان امپراتور روم مقدس، منجر به محاصره جغرافیایی فرانسه توسط سلطنت هابسبورگ شد.فرانسیس در مبارزه خود علیه هژمونی امپراتوری، در میدان پارچه طلا از هانری هشتم انگلستان حمایت کرد.هنگامی که این امر ناموفق بود، او با سلطان مسلمان سلیمان اعظم اتحاد فرانسه و عثمانی تشکیل داد که این اقدامی بحث برانگیز برای یک پادشاه مسیحی در آن زمان بود.
استعمار فرانسه در قاره آمریکا
پرتره ژاک کارتیه اثر تئوفیل همل، arr.1844 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1521 Jan 1

استعمار فرانسه در قاره آمریکا

Caribbean
فرانسه در قرن شانزدهم استعمار قاره آمریکا را آغاز کرد و در قرن‌های بعد ادامه داد و یک امپراتوری استعماری در نیمکره غربی ایجاد کرد.فرانسه مستعمره هایی را در بیشتر مناطق شرقی آمریکای شمالی، در تعدادی از جزایر کارائیب و در آمریکای جنوبی ایجاد کرد.بیشتر مستعمرات برای صادرات محصولاتی مانند ماهی، برنج، شکر و خز ایجاد شده اند.هنگامی که آنها دنیای جدید را مستعمره کردند، فرانسوی ها قلعه ها و شهرک هایی را ایجاد کردند که به شهرهایی مانند کبک و مونترال در کانادا تبدیل شدند.دیترویت، گرین بی، سنت لوئیس، کیپ ژیراردو، موبایل، بیلوکسی، باتون روژ و نیواورلئان در ایالات متحده ؛و Port-au-Prince، Cap-Haïtien (تاسیس شده به عنوان Cap-Français) در هائیتی، Cayenne در گویان فرانسه و سائو لوئیس (تاسیس شده به عنوان Saint-Louis de Maragnan) در برزیل .
Play button
1562 Apr 1 - 1598 Jan

جنگ های مذهبی فرانسه

France
جنگ‌های مذهبی فرانسه اصطلاحی است که برای دوره‌ای از جنگ داخلی بین سال‌های ۱۵۶۲ تا ۱۵۹۸ بین کاتولیک‌های فرانسوی و پروتستان‌ها، که معمولاً هوگنوت‌ها نامیده می‌شوند، استفاده می‌شود.تخمین ها حاکی از آن است که بین دو تا چهار میلیون نفر در اثر خشونت، قحطی یا بیماری که مستقیماً از درگیری ناشی می شود، جان خود را از دست داده اند، که به شدت به قدرت سلطنت فرانسه آسیب وارد کرده است.جنگ در سال 1598 هنگامی که هانری پروتستان ناوار به کاتولیک گروید، هنری چهارم فرانسه اعلام شد و فرمان نانت صادر شد و حقوق و آزادی های اساسی به هوگنوت ها اعطا شد، پایان یافت.با این حال، این به خصومت کاتولیک ها نسبت به پروتستان ها به طور کلی یا شخص او پایان نداد، و ترور او در سال 1610 منجر به دور جدیدی از شورش های هوگنوتی در دهه 1620 شد.تنش بین مذاهب از دهه 1530 ایجاد شده بود و اختلافات منطقه ای موجود را تشدید می کرد.مرگ هنری دوم پادشاه فرانسه در ژوئیه 1559 آغاز یک مبارزه طولانی مدت برای قدرت بین بیوه او کاترین دو مدیچی و اشراف قدرتمند بود.اینها شامل یک جناح پرشور کاتولیک به رهبری خانواده‌های گیز و مونت مورنسی و پروتستان‌ها به ریاست مجلس کنده و ژان دالبرت می‌شد.هر دو طرف از قدرت های خارجی کمک گرفتند،اسپانیا و ساووی از کاتولیک ها حمایت کردند، در حالی که انگلستان و جمهوری هلند از پروتستان ها حمایت کردند.میانه‌روها، که به نام Politiques نیز شناخته می‌شوند، به جای سیاست‌های سرکوبی که هانری دوم و پدرش فرانسیس اول دنبال می‌کردند، امیدوار بودند نظم را با تمرکز قدرت و دادن امتیاز به هوگنوت‌ها حفظ کنند. آنها در ابتدا توسط کاترین دو مدیچی، که فرمان ژانویه 1562 آن صادر شد، حمایت شدند. سن ژرمن به شدت مورد مخالفت جناح گیز قرار گرفت و منجر به شروع درگیری های گسترده در ماه مارس شد.او بعداً موضع خود را سخت تر کرد و از کشتار 1572 روز سنت بارتولومئو درپاریس حمایت کرد که منجر به کشته شدن 5000 تا 30000 پروتستان توسط گروه های کاتولیک در سراسر فرانسه شد.این جنگ ها اقتدار سلطنت و آخرین پادشاهان والوآ، سه پسر کاترین، فرانسیس دوم، چارلز نهم و هنری سوم را تهدید کرد.هانری چهارم، جانشین بوربن آنها، با ایجاد یک دولت مرکزی قوی پاسخ داد، سیاستی که توسط جانشینان او ادامه یافت و با لوئی چهاردهم فرانسه که در سال 1685 فرمان نانت را لغو کرد، به اوج خود رسید.
جنگ سه هنری
هانری ناوار ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1585 Jan 1 - 1589

جنگ سه هنری

France
جنگ سه هانری در طول 1585-1589 اتفاق افتاد و هشتمین درگیری از سلسله جنگ های داخلی در فرانسه بود که به جنگ های مذهبی فرانسه معروف بود.این یک جنگ سه جانبه بود که بین:هانری سوم پادشاه فرانسه با حمایت سلطنت طلبان و سیاستمداران.هانری پادشاه ناوار، بعدها هنری چهارم فرانسه، وارث فرضی تاج و تخت فرانسه و رهبر هوگونوت ها، تحت حمایت الیزابت اول انگلستان و شاهزادگان معترض آلمانی.وهانری لورن، دوک گیز، رهبر اتحادیه کاتولیک، توسط فیلیپ دوم اسپانیا تامین مالی و حمایت می شود.علت اصلی جنگ، بحران جانشینی سلطنتی در آینده از مرگ وارث فرضی، فرانسیس، دوک آنژو (برادر هنری سوم)، در 10 ژوئن 1584 بود، که هنری پروتستان ناوار را وارث تاج و تخت هنری بی فرزند کرد. III، که مرگ او خانه والوا را خاموش کرد.در 31 دسامبر 1584، اتحادیه کاتولیک با پیمان جونویل با فیلیپ دوم اسپانیا متحد شد.فیلیپ می خواست دشمنش فرانسه را از دخالت در ارتش اسپانیا در هلند و تهاجم برنامه ریزی شده او به انگلستان باز دارد.جنگ زمانی آغاز شد که اتحادیه کاتولیک، پادشاه هنری سوم را متقاعد کرد (یا مجبور کرد) معاهده نمور (7 ژوئیه 1585) را صادر کند، فرمانی که پروتستانتیسم را غیرقانونی می کرد و حق تاج و تخت هنری ناوار را باطل می کرد.هانری سوم احتمالاً تحت تأثیر محبوب سلطنتی، آن دو ژویس بود.در سپتامبر 1585، پاپ سیکستوس پنجم، هانری ناوار و پسر عمویش و ژنرال ارشد کونده را تکفیر کرد تا آنها را از جانشینی سلطنتی برکنار کند.
مستعمرات فرانسه در دنیای جدید
نقاشی جورج اگنیو رید، که برای سومین سالگرد (1908) انجام شده است، ورود ساموئل دو شامپلین را به محل شهر کبک نشان می دهد. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1608 Jan 1

مستعمرات فرانسه در دنیای جدید

Quebec City Area, QC, Canada
در اوایل قرن هفدهم با سفرهای ساموئل دو شامپلن، اولین سکونتگاه های موفق فرانسوی ها در دنیای جدید مشاهده شد.بزرگترین سکونتگاه نیوفرانس با شهرهای کبک (1608) و مونترال (پست تجارت خز در 1611، هیئت کاتولیک رومی در سال 1639 تأسیس شد، و مستعمره در سال 1642 تأسیس شد).
فرانسه در طول جنگ سی ساله
پرتره کاردینال ریشلیو چند ماه قبل از مرگش ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1618 May 23 - 1648 Oct 24

فرانسه در طول جنگ سی ساله

Central Europe
درگیری های مذهبی که فرانسه را گرفتار کرد، امپراتوری روم مقدس به رهبری هابسبورگ را نیز ویران کرد.جنگ سی ساله قدرت هابسبورگ های کاتولیک را از بین برد.اگرچه کاردینال ریشلیو، وزیر ارشد قدرتمند فرانسه، پروتستان‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده بود، اما در سال 1636 از طرف آنها به این جنگ پیوست، زیرا این جنگ در راستای منافع ملی بود.نیروهای امپراتوری هابسبورگ به فرانسه حمله کردند، شامپاین را ویران کردند و تقریباًپاریس را تهدید کردند.ریشلیو در سال 1642 درگذشت و کاردینال مازارین جانشین او شد، در حالی که لویی سیزدهم یک سال بعد درگذشت و لویی چهاردهم جانشین او شد.فرانسه توسط برخی از فرماندهان بسیار کارآمد مانند لویی دوم د بوربون (کوند) و هانری دو لا تور دوآوورن (تورن) خدمت می کرد.نیروهای فرانسوی در Rocroi (1643) به پیروزی قاطعی دست یافتند و ارتش اسپانیا از بین رفت.ترسیو شکسته شدآتش بس اولم (1647) و صلح وستفالن (1648) به جنگ پایان داد.
جنگ فرانسه و اسپانیا
نبرد روکروی ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1635 May 19 - 1659 Nov 7

جنگ فرانسه و اسپانیا

France
جنگ فرانسه و اسپانیا (1635-1659) بین فرانسه واسپانیا ، با مشارکت فهرستی از متحدان در حال تغییر در طول جنگ، درگرفت.مرحله اول، که در ماه مه 1635 آغاز می شود و با صلح 1648 وستفالیا به پایان می رسد، درگیری مربوط بهجنگ سی ساله در نظر گرفته می شود.مرحله دوم تا سال 1659 ادامه یافت، زمانی که فرانسه و اسپانیا با شرایط صلح در معاهده پیرنه موافقت کردند.فرانسه تا ماه مه 1635 از شرکت مستقیم در جنگ سی ساله اجتناب کرد، زمانی که به اسپانیا و امپراتوری مقدس روم اعلام جنگ کرد و به عنوان متحد جمهوری هلند و سوئد وارد درگیری شد.پس از وستفالن در سال 1648، جنگ بین اسپانیا و فرانسه ادامه یافت و هیچ یک از طرفین نتوانستند به پیروزی قاطعی دست یابند.با وجود دستاوردهای جزئی فرانسه در فلاندر و در امتداد انتهای شمال شرقی پیرنه، تا سال 1658 هر دو طرف از نظر مالی خسته شده بودند و در نوامبر 1659 صلح کردند.دستاوردهای ارضی فرانسه از نظر گستردگی نسبتاً ناچیز بود، اما به طور قابل توجهی مرزهای آن را در شمال و جنوب تقویت کرد، در حالی که لوئی چهاردهم فرانسه با ماریا ترزا اسپانیایی، دختر بزرگ فیلیپ چهارم اسپانیا ازدواج کرد.اگرچه اسپانیا یک امپراتوری جهانی گسترده را تا اوایل قرن نوزدهم حفظ کرد، معاهده پیرنه به طور سنتی به عنوان پایان موقعیت آن به عنوان دولت مسلط اروپایی و آغاز ظهور فرانسه در قرن هفدهم تلقی می‌شود.
Play button
1643 May 14 - 1715 Sep

سلطنت لویی چهاردهم

France
لویی چهاردهم که به عنوان پادشاه خورشید نیز شناخته می شود، از 14 مه 1643 تا زمان مرگش در سال 1715 پادشاه فرانسه بود. سلطنت او به مدت 72 سال و 110 روز طولانی ترین پادشاهی ثبت شده در یک کشور مستقل در تاریخ است.لویی در سال 1661، پس از مرگ وزیر ارشد خود، کاردینال مازارین، حکومت شخصی خود را بر فرانسه آغاز کرد.لویی که طرفدار مفهوم حق الهی پادشاهان بود، به کار پیشینیان خود برای ایجاد یک دولت متمرکز که از پایتخت اداره می شد، ادامه داد.او به دنبال از بین بردن بقایای فئودالیسم بود که در بخش هایی از فرانسه باقی مانده بود.او با وادار کردن بسیاری از اعضای اشراف به سکونت در کاخ مجلل خود در ورسای، موفق شد اشراف را که بسیاری از اعضای آن در دوران اقلیت خود در شورش فروند شرکت کرده بودند، آرام کند.او به این وسیله به یکی از قدرتمندترین پادشاهان فرانسه تبدیل شد و نظام سلطنت مطلقه را در فرانسه تثبیت کرد که تا انقلاب فرانسه دوام آورد.او همچنین یکنواختی مذهب را در کلیسای کاتولیک گالیکن به اجرا گذاشت.لغو فرمان نانت توسط او، حقوق اقلیت پروتستان هوگونو را لغو کرد و آنها را در معرض موجی از اژدها قرار داد، که عملا هوگنوها را مجبور به مهاجرت یا تغییر مذهب کرد، و همچنین عملاً جامعه پروتستان فرانسه را نابود کرد.در طول سلطنت طولانی لوئیس، فرانسه به عنوان قدرت پیشرو اروپایی ظاهر شد و به طور منظم قدرت نظامی خود را اعلام کرد.درگیری بااسپانیا تمام دوران کودکی او را رقم زد، در حالی که در طول سلطنت او، پادشاهی در سه درگیری بزرگ قاره ای شرکت کرد که هر کدام علیه اتحادهای قدرتمند خارجی بود: جنگ فرانسه و هلند، جنگ اتحادیه آگسبورگ، و جنگ اسپانیایی ها. جانشینی.علاوه بر این، فرانسه همچنین با جنگ‌های کوتاه‌تری مانند جنگ تفویض اختیار و جنگ اتحاد مجدد رقابت کرد.وارفر سیاست خارجی لوئیس را تعریف کرد و شخصیت او رویکرد او را شکل داد.او که تحت تأثیر «ترکیبی از تجارت، انتقام و دلهره» قرار گرفته بود، احساس کرد که جنگ راه ایده آلی برای افزایش شکوه اوست.در زمان صلح، او بر آماده شدن برای جنگ بعدی متمرکز شد.او به دیپلمات های خود آموخت که وظیفه آنها ایجاد مزیت های تاکتیکی و استراتژیک برای ارتش فرانسه است.پس از مرگش در سال 1715، لویی چهاردهم، نوه و جانشین خود، لویی پانزدهم، پادشاهی قدرتمند را ترک کرد، البته پس از جنگ 13 ساله جانشینی اسپانیا، بدهی بزرگی داشت.
جنگ فرانسه و هلند
Lambert de Hondt (II): کلیدهای شهر اوترخت به لوئی چهاردهم پیشنهاد می شود، زیرا قضات آن رسماً در 30 ژوئن 1672 تسلیم شدند. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1672 Apr 6 - 1678 Sep 17

جنگ فرانسه و هلند

Central Europe
جنگ فرانسه و هلند بین فرانسه و جمهوری هلند با حمایت متحدانش امپراتوری مقدس روم،اسپانیا ، براندنبورگ-پروس و دانمارک-نروژ انجام شد.در مراحل اولیه، فرانسه با مونستر و کلن و همچنین انگلستان متحد بود.جنگ سوم انگلیس و هلند از 1672 تا 1674 و جنگ اسکنایی 1675 تا 1679 درگیری‌های مرتبط در نظر گرفته می‌شوند.جنگ در ماه مه 1672 آغاز شد، زمانی که فرانسه تقریباً جمهوری هلند را تسخیر کرد، رویدادی که هنوز به عنوان رامپجار یا "سال فاجعه" شناخته می شود.پیشروی آنها توسط خط آب هلند در ژوئن متوقف شد و در اواخر جولای موقعیت هلند تثبیت شد.نگرانی در مورد دستاوردهای فرانسه منجر به اتحاد رسمی در اوت 1673 بین هلندی ها، امپراتور لئوپولد اول، اسپانیا و براندنبورگ-پروس شد.لورن و دانمارک به آنها ملحق شدند، در حالی که انگلستان در فوریه 1674 صلح کرد. اکنون که با یک جنگ در چندین جبهه روبرو شده اند، فرانسوی ها از جمهوری هلند خارج شدند و تنها گریو و ماستریخت را حفظ کردند.لویی چهاردهم دوباره بر هلند اسپانیا و راینلند تمرکز کرد، در حالی که متفقین به رهبری ویلیام اورنج به دنبال محدود کردن دستاوردهای فرانسه بودند.پس از سال 1674، فرانسوی ها فرانش-کونته و مناطقی در امتداد مرز آنها با هلند اسپانیایی و در آلزاس را اشغال کردند، اما هیچ یک از طرفین نتوانستند به پیروزی قاطعی دست یابند.جنگ با صلح نایمخن در سپتامبر 1678 پایان یافت.اگرچه این شرایط بسیار کمتر از آنچه در ژوئن 1672 موجود بود سخاوتمندانه بود، اما اغلب به عنوان نقطه اوج موفقیت نظامی فرانسه در دوران لوئی چهاردهم در نظر گرفته می شود و موفقیت تبلیغاتی قابل توجهی برای او به ارمغان می آورد.اسپانیا شارلوا را از فرانسه پس گرفت، اما فرانش-کونت، و همچنین بسیاری از آرتوآ و هاینو را واگذار کرد و مرزهایی را ایجاد کرد که تا حد زیادی در دوران مدرن بدون تغییر باقی مانده است.تحت رهبری ویلیام اورنج، هلندی ها تمام قلمروهایی را که در مراحل اولیه فاجعه بار از دست داده بودند، پس گرفتند، موفقیتی که نقش رهبری را در سیاست داخلی برای او تضمین کرد.این به او کمک کرد تا با تهدید ناشی از گسترش مستمر فرانسه مقابله کند و اتحاد بزرگ 1688 را ایجاد کند که در جنگ نه ساله شرکت کرد.
جنگ نه ساله
نبرد لاگوس ژوئن 1693;پیروزی فرانسه و تصرف کاروان اسمیرنا مهم‌ترین شکست تجاری انگلیسی در جنگ بود. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1688 Sep 27 - 1697 Sep 20

جنگ نه ساله

Central Europe
جنگ نه ساله (1688-1697) که اغلب جنگ اتحاد بزرگ یا جنگ اتحادیه آگسبورگ نامیده می شود، درگیری بین فرانسه و یک ائتلاف اروپایی بود که عمدتاً شامل امپراتوری مقدس روم (به رهبری سلطنت هابسبورگ) بود. ، جمهوری هلند ، انگلستان ،اسپانیا ، ساووی، سوئد و پرتغال .در اروپا و دریاهای اطراف آن، در آمریکای شمالی و درهند جنگید.گاهی اوقات آن را اولین جنگ جهانی می دانند.این درگیری شامل جنگ ویلیامیت ها در ایرلند و قیام ژاکوبیت ها در اسکاتلند بود، جایی که ویلیام سوم و جیمز دوم برای کنترل انگلستان و ایرلند مبارزه کردند، و یک لشکرکشی در آمریکای شمالی مستعمره بین مهاجران فرانسوی و انگلیسی و متحدان بومی آمریکایی مربوطه آنها.لویی چهاردهم فرانسه از جنگ فرانسه و هلند در سال 1678 به عنوان قدرتمندترین پادشاه اروپا بیرون آمده بود، حاکمی مطلق که ارتشش پیروزی های نظامی زیادی کسب کرده بود.لویی چهاردهم با استفاده از ترکیبی از تجاوز، الحاق و ابزارهای شبه قانونی، دست به کار شد تا دستاوردهای خود را برای تثبیت و تقویت مرزهای فرانسه گسترش دهد، که در جنگ کوتاه اتحاد مجدد (1683-1684) به اوج خود رسید.آتش بس راتسبون مرزهای جدید فرانسه را به مدت بیست سال تضمین کرد، اما اقدامات بعدی لویی چهاردهم - به ویژه فرمان فونتنبلو (لغو فرمان نانت) در سال 1685 - منجر به وخامت برتری سیاسی او شد و باعث ایجاد نگرانی در بین اروپایی ها شد. کشورهای پروتستانتصمیم لویی چهاردهم برای عبور از راین در سپتامبر 1688 برای گسترش نفوذ او و تحت فشار قرار دادن امپراتوری مقدس روم برای پذیرش ادعاهای ارضی و سلسله‌ای او طراحی شد.با این حال، امپراتور روم مقدس لئوپولد اول و شاهزادگان آلمانی تصمیم به مقاومت گرفتند.ایالات ژنرال هلند و ویلیام سوم هلندی ها و انگلیسی ها را وارد درگیری علیه فرانسه کردند و به زودی ایالت های دیگر به آنها پیوستند، که اکنون به این معنی بود که پادشاه فرانسه با یک ائتلاف قدرتمند با هدف محدود کردن جاه طلبی های او روبرو شد.جنگ اصلی در اطراف مرزهای فرانسه در هلند اسپانیا، راینلند، دوک نشین ساووی و کاتالونیا روی داد.نبردها عموماً به نفع ارتش لوئی چهاردهم بود، اما در سال 1696 کشور او در چنگال یک بحران اقتصادی قرار گرفت.قدرت های دریایی (انگلیس و جمهوری هلند) نیز از نظر مالی خسته شده بودند، و زمانی که ساووی از اتحاد جدا شد، همه طرف ها مشتاق مذاکره برای حل و فصل شدند.طبق مفاد معاهده ریزویک، لویی چهاردهم کل آلزاس را حفظ کرد، اما در ازای آن مجبور شد لورن را به حاکم خود بازگرداند و از هر گونه دستاوردی در ساحل راست رود راین چشم پوشی کند.لویی چهاردهم همچنین ویلیام سوم را به عنوان پادشاه قانونی انگلستان به رسمیت شناخت، در حالی که هلندی ها یک سیستم قلعه مانع در هلند اسپانیایی برای کمک به امنیت مرزهای خود به دست آوردند.صلح کوتاه مدت خواهد بود.با نزدیک شدن به مرگ چارلز دوم اسپانیایی بیمار و بدون فرزند، به زودی یک اختلاف جدید بر سر میراث امپراتوری اسپانیا، لویی چهاردهم و اتحاد بزرگ را در جنگ جانشینی اسپانیا درگیر کرد.
Play button
1701 Jul 1 - 1715 Feb 6

جنگ جانشینی اسپانیا

Central Europe
در سال 1701، جنگ جانشینی اسپانیا آغاز شد.بوربون فیلیپ انژو به عنوان فیلیپ پنجم به عنوان وارث تاج و تخت اسپانیا تعیین شد. امپراتور هابسبورگ لئوپولد با جانشینی بوربون ها مخالفت کرد، زیرا قدرتی که چنین جانشینی برای حاکمان بوربون فرانسه به ارمغان می آورد، توازن ظریف قدرت را در اروپا برهم می زد. .بنابراین، او تاج و تخت اسپانیا را برای خود مدعی شد.انگلستان و جمهوری هلند به لئوپولد در برابر لویی چهاردهم و فیلیپ آنژو پیوستند.نیروهای متفقین توسط جان چرچیل، اولین دوک مارلبورو، و شاهزاده یوجین ساوی رهبری می شدند.آنها چند شکست بزرگ به ارتش فرانسه وارد کردند.نبرد بلنهایم در سال 1704 اولین نبرد بزرگ زمینی فرانسه بود که از زمان پیروزی فرانسه در روکروی در سال 1643 شکست خورد. مردان زیادی را برای ادامه جنگ از دست داده بود.نیروهای فرانسوی به رهبری ویلارها بخش زیادی از زمین های از دست رفته را در نبردهایی مانند دناین (1712) پس گرفتند.سرانجام با معاهده اوترخت در سال 1713 مصالحه ای حاصل شد.امپراتور لئوپولد تاج و تخت را به دست نیاورد، اما فیلیپ پنجم از وارث فرانسه منع شد.
Play button
1715 Jan 1

عصر روشنگری

France
«فیلسوفان» روشنفکران فرانسوی قرن هجدهم بودند که بر روشنگری فرانسه تسلط داشتند و در سراسر اروپا تأثیرگذار بودند.علایق آنها متنوع بود و صاحب نظران در مسائل علمی، ادبی، فلسفی و جامعه شناختی بودند.هدف نهایی فلاسفه پیشرفت بشر بود.آنها با تمرکز بر علوم اجتماعی و مادی، بر این باور بودند که یک جامعه عقلانی تنها نتیجه منطقی یک جمعیت آزاداندیش و منطقی است.آنها همچنین از دئیسم و ​​مدارا مذهبی حمایت می کردند.بسیاری بر این باور بودند که دین از زمان ابد به عنوان منبع درگیری مورد استفاده قرار گرفته است و تفکر منطقی و عقلانی راه پیش روی بشر است.فیلسوف دنیس دیدرو سردبیر دستاورد معروف روشنگری، دایره المعارف 72000 مقاله ای (72-1751) بود.این امر از طریق شبکه گسترده و پیچیده ای از روابط امکان پذیر شد که تأثیر آنها را به حداکثر رساند.این جرقه انقلابی در یادگیری در سراسر جهان روشن شد.در اوایل قرن هجدهم، جنبش تحت سلطه ولتر و مونتسکیو بود، اما با گذشت قرن، جنبش رشد کرد.اپوزیسیون تا حدی به دلیل اختلافات درون کلیسای کاتولیک، تضعیف تدریجی پادشاه مطلقه و جنگ های پرهزینه متعدد تضعیف شد.بنابراین تأثیر فیلسوفان گسترش یافت.در حدود سال 1750 آنها به تأثیرگذارترین دوره خود رسیدند، زیرا مونتسکیو روح قوانین (1748) را منتشر کرد و ژان ژاک روسو گفتاری درباره تأثیرات اخلاقی هنرها و علوم (1750) را منتشر کرد.ولتر (1694-1778) رهبر روشنگری فرانسه و نویسنده ای با نفوذ عظیم در سراسر اروپا بود.بسیاری از کتاب های او شامل شعر و نمایشنامه بود.آثار طنز (Candide 1759)؛کتاب‌های تاریخ، علم و فلسفه، از جمله کمک‌های متعدد (ناشناس) به دایره المعارف؛و مکاتبات گستردهاو که یک دشمن شوخ و خستگی ناپذیر اتحاد بین دولت فرانسه و کلیسا بود، در موارد متعددی از فرانسه تبعید شد.او در تبعید در انگلستان به قدردانی از تفکر بریتانیایی رسید و اسحاق نیوتن را در اروپا محبوب کرد.نجوم، شیمی، ریاضیات و فناوری شکوفا شد.شیمیدانان فرانسوی مانند آنتوان لاووازیه تلاش کردند تا واحدهای باستانی اوزان و اندازه‌ها را با یک سیستم علمی منسجم جایگزین کنند.لاووازیه همچنین قانون بقای جرم را فرموله کرد و اکسیژن و هیدروژن را کشف کرد.
Play button
1756 May 17 - 1763 Feb 11

جنگ هفت ساله

Central Europe
جنگ هفت ساله (1756-1763) درگیری جهانی بین بریتانیای کبیر و فرانسه برای برتری جهانی بود.بریتانیا، فرانسه واسپانیا هم در اروپا و هم در خارج از کشور با ارتش های زمینی و نیروهای دریایی جنگیدند، در حالی که پروس به دنبال گسترش سرزمینی در اروپا و تحکیم قدرت خود بود.رقابت‌های استعماری طولانی‌مدت که بریتانیا را در مقابل فرانسه و اسپانیا در آمریکای شمالی و هند غربی قرار می‌داد، در مقیاس بزرگ و با نتایج متعاقب مبارزه شد.در اروپا، درگیری ناشی از مسائلی بود که توسط جنگ جانشینی اتریش (1740-1748) حل نشده باقی مانده بود.پروس به دنبال نفوذ بیشتر در ایالات آلمان بود، در حالی که اتریش می خواست سیلسیا را که در جنگ قبلی توسط پروس تصرف شده بود، بازپس گیرد و نفوذ پروس را مهار کند.پروس در صف بندی مجدد اتحادهای سنتی، معروف به انقلاب دیپلماتیک 1756، بخشی از ائتلافی به رهبری بریتانیا شد که رقیب دیرینه پروس هانوفر را نیز در آن زمان در اتحاد شخصی با بریتانیا داشت.در همان زمان، اتریش با اتحاد با فرانسه، همراه با زاکسن، سوئد و روسیه به قرن ها درگیری بین خانواده های بوربن و هابسبورگ پایان داد.اسپانیا در سال 1762 به طور رسمی با فرانسه متحد شد. اسپانیا تلاش ناموفقی برای حمله به متحد بریتانیا ، پرتغال کرد و با نیروهای خود در مقابل نیروهای بریتانیایی در ایبریا حمله کرد.ایالت های کوچکتر آلمان یا به جنگ هفت ساله ملحق شدند یا مزدوران را به طرف های درگیر در مناقشه عرضه کردند.درگیری انگلیس و فرانسه بر سر مستعمراتشان در آمریکای شمالی در سال 1754 در جنگی که در ایالات متحده به عنوان جنگ فرانسه و هند (1754-1754) شناخته شد، آغاز شد که به صحنه جنگ هفت ساله تبدیل شد و به حضور فرانسه پایان داد. یک قدرت زمینی در آن قارهاین "مهمترین رویدادی بود که در قرن هجدهم در آمریکای شمالی رخ داد" قبل از انقلاب آمریکا .اسپانیا در سال 1761 وارد جنگ شد و در سومین پیمان خانوادگی بین دو پادشاهی بوربون به فرانسه پیوست.اتحاد با فرانسه برای اسپانیا یک فاجعه بود، با از دست دادن دو بندر بزرگ به بریتانیا، هاوانا در هند غربی و مانیل در فیلیپین ، که در معاهده پاریس در سال 1763 بین فرانسه، اسپانیا و بریتانیا بازگشت.در اروپا، درگیری گسترده ای که در اکثر قدرت های اروپایی به وجود آمد، بر تمایل اتریش (مرکز سیاسی طولانی امپراتوری مقدس روم ملت آلمان) برای بازپس گیری سیلسیا از پروس متمرکز بود.معاهده هوبرتوسبورگ به جنگ بین زاکسن، اتریش و پروس در سال 1763 پایان داد. بریتانیا به عنوان قدرت غالب استعماری و دریایی جهان ظهور خود را آغاز کرد.برتری فرانسه در اروپا تا پس از انقلاب فرانسه و ظهور ناپلئون بناپارت متوقف شد.پروس موقعیت خود را به عنوان یک قدرت بزرگ تأیید کرد و اتریش را برای تسلط بر دولت های آلمان به چالش کشید و در نتیجه توازن قوای اروپا را تغییر داد.
جنگ انگلیس و فرانسه
سفارش Rochambeau و واشنگتن در Yorktown;لافایت، سر برهنه، پشت سر ظاهر می شود ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1778 Jun 1 - 1783 Sep

جنگ انگلیس و فرانسه

United States
فرانسه با از دست دادن امپراتوری استعماری خود، فرصت خوبی برای انتقام از بریتانیا در امضای اتحاد با آمریکایی ها در سال 1778 و اعزام ارتش و نیروی دریایی که انقلاب آمریکا را به یک جنگ جهانی تبدیل کرد، دید.اسپانیا که توسط پیمان خانوادگی با فرانسه متحد شد و جمهوری هلند نیز از طرف فرانسه به جنگ پیوستند.دریاسالار دو گراس یک ناوگان بریتانیایی را در خلیج چساپیک شکست داد در حالی که ژان باپتیست دوناتین دو ویمور، کنت دو روکامبو و ژیلبر دو موتیه، مارکیز دو لافایت به نیروهای آمریکایی پیوستند تا بریتانیایی ها را در یورک تاون شکست دهند.جنگ با معاهده پاریس (1783) به پایان رسید.ایالات متحده مستقل شد.نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا در سال 1782 در نبرد سنتز به پیروزی بزرگی بر فرانسه دست یافت و فرانسه جنگ را با بدهی های هنگفت و سود جزئی جزیره توباگو به پایان رساند.
Play button
1789 Jul 14

انقلاب فرانسه

France
انقلاب فرانسه دوره تحولات رادیکال سیاسی و اجتماعی در فرانسه بود که با تشکیل کنسولگری فرانسه در سال 1789 آغاز شد و با تشکیل کنسولگری فرانسه در نوامبر 1799 به پایان رسید. liberté، égalité، fraternité در شورش های دیگری مانند انقلاب 1917 روسیه دوباره ظاهر شدند و الهام بخش کمپین هایی برای لغو برده داری و حق رای همگانی شدند.ارزش ها و نهادهایی که ایجاد کرد تا به امروز بر سیاست فرانسه حاکم است.دلایل آن به طور کلی ترکیبی از عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که ثابت شد رژیم موجود قادر به مدیریت آنها نیست.در ماه مه 1789، پریشانی اجتماعی گسترده منجر به تشکیل مجلس عمومی شد که در ژوئن به مجلس ملی تبدیل شد.ادامه ناآرامی‌ها در طوفان باستیل در 14 ژوئیه به اوج خود رسید که منجر به یک سری اقدامات رادیکال توسط مجمع شد، از جمله لغو فئودالیسم، تحمیل کنترل دولتی بر کلیسای کاتولیک در فرانسه، و گسترش حق رای. .سه سال بعد تحت سلطه مبارزه برای کنترل سیاسی بود که با رکود اقتصادی و بی نظمی مدنی تشدید شد.مخالفت قدرت های خارجی مانند اتریش، بریتانیا و پروس منجر به وقوع جنگ های انقلابی فرانسه در آوریل 1792 شد. سرخوردگی از لوئی شانزدهم منجر به تأسیس جمهوری اول فرانسه در 22 سپتامبر 1792 و به دنبال آن اعدام او در ژانویه 1793 شد. در ژوئن، شورشی درپاریس جایگزین ژیروندین‌ها شد که بر مجلس ملی مسلط بودند و کمیته امنیت عمومی به ریاست ماکسیمیلیان روبسپیر را بر عهده داشت.این جرقه سلطنت ترور شد، تلاشی برای ریشه کن کردن ادعای "ضد انقلابیون".تا زمان پایان آن در ژوئیه 1794، بیش از 16600 نفر در پاریس و استان ها اعدام شدند.جمهوری علاوه بر دشمنان خارجی خود، با مخالفت داخلی سلطنتی ها و ژاکوبن ها مواجه شد و برای مقابله با این تهدیدات، دایرکتوری فرانسه در نوامبر 1795 قدرت را به دست گرفت. و رکود اقتصادی منجر به جایگزینی دایرکتوری توسط کنسولگری در نوامبر 1799 شد.
1799 - 1815
فرانسه ناپلئونیornament
Play button
1803 May 18 - 1815 Nov 20

جنگ های ناپلئونی

Central Europe
جنگ‌های ناپلئونی (1803-1815) مجموعه‌ای از درگیری‌های بزرگ جهانی بود که امپراتوری فرانسه و متحدانش به رهبری ناپلئون اول را در برابر مجموعه‌ای از کشورهای اروپایی که در ائتلاف‌های مختلف تشکیل شده بودند، قرار داد.دوره ای از تسلط فرانسه بر بیشتر قاره اروپا را ایجاد کرد.این جنگ‌ها ناشی از اختلافات حل‌نشده مرتبط با انقلاب فرانسه و جنگ‌های انقلابی فرانسه شامل جنگ ائتلاف اول (1792-1797) و جنگ ائتلاف دوم (1798-1802) بود.جنگ‌های ناپلئونی اغلب به عنوان پنج درگیری توصیف می‌شوند که هر کدام با نام ائتلافی که با ناپلئون می‌جنگید نامیده می‌شود: ائتلاف سوم (1803-1806)، چهارم (1806-1806)، پنجم (1809)، ششم (1813-1814)، و هفتم (1815) به علاوه جنگ شبه جزیره (1807-1814) و تهاجم فرانسه به روسیه (1812).ناپلئون در سال 1799 که به مقام کنسول اول فرانسه رسید، یک جمهوری در هرج و مرج را به ارث برده بود.او متعاقباً دولتی با ثبات مالی، بوروکراسی قوی و ارتشی آموزش دیده ایجاد کرد.در دسامبر 1805 ناپلئون به آنچه که بزرگترین پیروزی او تلقی می شود، دست یافت و ارتش متفقین روسیه و اتریش را در آسترلیتز شکست داد.در دریا، بریتانیا به شدت نیروی دریایی مشترک فرانسه و اسپانیا را در نبرد ترافالگار در 21 اکتبر 1805 شکست داد. این پیروزی کنترل بریتانیا بر دریاها را تضمین کرد و از حمله به بریتانیا جلوگیری کرد.پروس که نگران افزایش قدرت فرانسه بود، ایجاد ائتلاف چهارم با روسیه، زاکسن و سوئد را رهبری کرد که جنگ را در اکتبر 1806 از سر گرفت. ناپلئون به سرعت پروس ها را در ینا و روس ها را در فریدلند شکست داد و صلح ناآرامی را در قاره به ارمغان آورد.با این حال، صلح شکست خورد، زیرا جنگ در سال 1809 با ائتلاف پنجم که به رهبری اتریش به خوبی آماده شده بود، آغاز شد.در ابتدا، اتریشی ها یک پیروزی خیره کننده در Aspern-Essling کسب کردند، اما به سرعت در Wagram شکست خوردند.ناپلئون با امید به انزوا و تضعیف اقتصادی بریتانیا از طریق سیستم قاره‌ای خود، به پرتغال ، تنها متحد باقی‌مانده بریتانیا در قاره اروپا حمله کرد.ناپلئون پس از اشغال لیسبون در نوامبر 1807 و با حضور بخش اعظم سربازان فرانسوی در اسپانیا، از فرصت استفاده کرد و علیه متحد سابق خود مخالفت کرد، خاندان سلطنتی اسپانیا را برکنار کرد و برادرش را پادشاه اسپانیا در سال 1808 به عنوان خوزه اول معرفی کرد. و پرتغالی ها با حمایت بریتانیا شورش کردند و فرانسوی ها را پس از شش سال جنگ در سال 1814 از ایبریا بیرون کردند.همزمان، روسیه که نمی‌خواست عواقب اقتصادی کاهش تجارت را تحمل کند، مرتباً سیستم قاره‌ای را نقض می‌کرد و ناپلئون را وادار کرد تا در سال 1812 تهاجم گسترده‌ای به روسیه انجام دهد. کارزار نتیجه‌ای به فاجعه برای فرانسه و نابودی نزدیک به ارتش بزرگ ناپلئون ختم شد.اتریش، پروس، سوئد و روسیه با تشویق به شکست، ائتلاف ششم را تشکیل دادند و لشکرکشی جدیدی را علیه فرانسه آغاز کردند و در اکتبر 1813 پس از چندین درگیری بی‌نتیجه، ناپلئون را در لایپزیک شکست دادند.متفقین سپس از شرق به فرانسه حمله کردند، در حالی که جنگ شبه جزیره به جنوب غربی فرانسه سرایت کرد.نیروهای ائتلافپاریس را در پایان مارس 1814 تصرف کردند و ناپلئون را مجبور به کناره گیری در آوریل کردند.او به جزیره البا تبعید شد و بوربن ها به قدرت بازگردانده شدند.اما ناپلئون در فوریه 1815 فرار کرد و برای حدود صد روز کنترل فرانسه را دوباره به دست گرفت.پس از تشکیل ائتلاف هفتم، متفقین در ژوئن 1815 او را در واترلو شکست دادند و به جزیره سنت هلنا تبعید کردند و شش سال بعد در آنجا درگذشت.کنگره وین مرزهای اروپا را دوباره ترسیم کرد و دوره ای از صلح نسبی را به ارمغان آورد.جنگ‌ها پیامدهای عمیقی بر تاریخ جهانی داشتند، از جمله گسترش ناسیونالیسم و ​​لیبرالیسم، ظهور بریتانیا به عنوان برترین قدرت دریایی و اقتصادی جهان، ظهور جنبش‌های استقلال‌طلب در آمریکای لاتین و متعاقب آن افول امپراتوری‌های اسپانیا و پرتغال. سازماندهی مجدد سرزمین های آلمان و ایتالیا به ایالت های بزرگتر و معرفی روش های کاملاً جدید برای انجام جنگ و همچنین قانون مدنی.پس از پایان جنگ های ناپلئون، دوره ای از صلح نسبی در قاره اروپا وجود داشت که تا جنگ کریمه در سال 1853 ادامه داشت.
مرمت بوربن در فرانسه
چارلز ایکس، اثر فرانسوا ژرار ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1814 May 3

مرمت بوربن در فرانسه

France
بازسازی بوربن دوره ای از تاریخ فرانسه بود که طی آن خاندان بوربن پس از اولین سقوط ناپلئون در 3 مه 1814 به قدرت بازگشتند. بازسازی که به طور خلاصه توسط جنگ صد روزه در سال 1815 قطع شد، تا انقلاب ژوئیه 26 ژوئیه 1830 ادامه یافت. لویی هجدهم و چارلز دهم، برادران پادشاه اعدام شده لوئیس شانزدهم، متوالی بر تاج و تخت نشستند و حکومتی محافظه‌کار را تأسیس کردند که قصد داشت همه موسسات رژیم باستانی را احیا کند.حامیان تبعیدی سلطنت به فرانسه بازگشتند اما نتوانستند بیشتر تغییرات ایجاد شده توسط انقلاب فرانسه را تغییر دهند.ملتی که از دهه ها جنگ خسته شده بود، دوره ای از صلح داخلی و خارجی، شکوفایی پایدار اقتصادی و مقدمات صنعتی شدن را تجربه کرد.
Play button
1830 Jan 1 - 1848

انقلاب جولای

France
اعتراض به سلطنت مطلقه در هوا بود.انتخابات نمایندگان تا 16 مه 1830 برای شاه چارلز X بسیار بد پیش رفت. او در پاسخ به سرکوب تلاش کرد اما این امر تنها بحران را تشدید کرد زیرا نمایندگان سرکوب شده، روزنامه نگاران، دانشجویان دانشگاه و بسیاری از کارگرانپاریس به خیابان ها ریختند. و سنگرها را در طول "سه روز باشکوه" (فرانسوی Les Trois Glorieuses) 26-29 ژوئیه 1830 برپا کرد. چارلز X در انقلاب ژوئیه سرنگون شد و شاه لوئی فیلیپ جایگزین آن شد.به طور سنتی به عنوان قیام بورژوازی علیه سلطنت مطلقه بوربن ها در نظر گرفته می شود.شرکت کنندگان در انقلاب ژوئیه شامل مارکی دو لافایت بودند.لویی آدولف تیررس در پشت صحنه به نفع منافع مالکیت بورژوازی کار می کرد."سلطنت ژوئیه" لویی فیلیپ (1830-1848) تحت سلطه بورژوازی بالا (بورژوازی بالا) متشکل از بانکداران، سرمایه داران، صنعتگران و بازرگانان بود.در طول سلطنت سلطنت جولای، دوران رمانتیک شروع به شکوفایی کرد.به دلیل دوران رمانتیک، فضای اعتراض و شورش در سراسر فرانسه وجود داشت.در 22 نوامبر 1831 در لیون (دومین شهر بزرگ فرانسه) کارگران ابریشم در اعتراض به کاهش حقوق و شرایط کاری اخیر شورش کردند و ساختمان شهرداری را تصرف کردند.این یکی از اولین موارد شورش کارگران در سراسر جهان بود.به دلیل تهدیدهای مداوم برای تاج و تخت، سلطنت جولای با دستی قوی تر و قوی تر شروع به حکومت کرد.به زودی جلسات سیاسی غیرقانونی اعلام شد.با این حال، "ضیافت" هنوز قانونی بود و در تمام سال 1847، یک کمپین سراسری از ضیافت های جمهوری خواهانه وجود داشت که خواستار دموکراسی بیشتر بودند.ضیافت اوج برای 22 فوریه 1848 در پاریس برنامه ریزی شده بود، اما دولت آن را ممنوع کرد.در پاسخ، شهروندان از همه طبقات به خیابان‌های پاریس ریختند تا علیه سلطنت جولای شورش کنند.خواسته هایی مبنی بر کناره گیری «شاه شهروند» لویی فیلیپ و ایجاد دموکراسی نمایندگی در فرانسه مطرح شد.پادشاه از سلطنت کنار رفت و جمهوری دوم فرانسه اعلام شد.آلفونس ماری لوئیز دو لامارتین، که در دهه 1840 از رهبران جمهوری‌خواهان میانه‌رو در فرانسه بود، وزیر امور خارجه و در واقع نخست‌وزیر دولت موقت جدید شد.در واقع لامارتین در سال 1848 رئیس مجازی دولت بود.
جمهوری دوم فرانسه
اتاق مجلس ملی جمهوری دوم، در سال 1848 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1848 Jan 1 - 1852

جمهوری دوم فرانسه

France
جمهوری دوم فرانسه، حکومت جمهوری فرانسه بود که بین سالهای 1848 و 1852 وجود داشت. در فوریه 1848، با انقلاب فوریه که سلطنت ژوئیه پادشاه لوئی فیلیپ را سرنگون کرد، تأسیس شد و در دسامبر 1852 پایان یافت. پس از انتخاب رئیس جمهور. لویی-ناپلئون بناپارت در سال 1848 و کودتای 1851 رئیس جمهور انجام داد، بناپارت خود را امپراتور ناپلئون سوم معرفی کرد و دومین امپراتوری فرانسه را آغاز کرد.جمهوری کوتاه مدت رسما شعار جمهوری اول را پذیرفت.آزادی، Égalité، برادری.
Play button
1852 Jan 1 - 1870

دومین امپراتوری فرانسه

France
دومین امپراتوری فرانسه رژیم سلطنتی بناپارتیستی 18 ساله ناپلئون سوم از 14 ژانویه 1852 تا 27 اکتبر 1870 بین جمهوری دوم و سوم فرانسه بود.ناپلئون سوم پس از 1858 حکومت خود را آزاد کرد. او تجارت و صادرات فرانسه را ترویج کرد.بزرگترین دستاوردها شامل یک شبکه بزرگ راه آهن بود که تجارت را تسهیل کرد و کشور را باپاریس به عنوان مرکز آن پیوند داد.این امر باعث رشد اقتصادی و رونق بیشتر مناطق کشور شد.به امپراتوری دوم اعتبار زیادی برای بازسازی پاریس با بلوارهای وسیع، ساختمان‌های عمومی چشمگیر، و مناطق مسکونی زیبا برای پاریسی‌های مجلل داده شده است.در سیاست بین‌الملل، ناپلئون سوم سعی کرد از عموی خود ناپلئون اول تقلید کند و در سرمایه‌گذاری‌های امپراتوری متعدد در سراسر جهان و همچنین چندین جنگ در اروپا شرکت کرد.او سلطنت خود را با پیروزی فرانسه در کریمه و ایتالیا آغاز کرد و ساووی و نیس را به دست آورد.او با استفاده از روش‌های بسیار خشن، امپراتوری فرانسه را در شمال آفریقا و آسیای جنوب شرقی بنا کرد.ناپلئون سوم همچنین مداخله‌ای را در مکزیک آغاز کرد و به دنبال ایجاد دومین امپراتوری مکزیکی و آوردن آن به مدار فرانسه بود، اما این کار به شکستی ختم شد.او تهدید پروس را بد مدیریت کرد و در پایان سلطنتش، امپراتور فرانسه خود را بدون متحدان در برابر نیروی عظیم آلمانی دید.حکومت او در طول جنگ فرانسه و پروس پایان یافت، زمانی که در سال 1870 توسط ارتش پروس در سدان دستگیر شد و توسط جمهوری‌خواهان فرانسوی از سلطنت خلع شد.او بعداً در سال 1873 در تبعید درگذشت و در انگلستان زندگی می کرد.
فتح ویتنام توسط فرانسه
حمله آرماداهای فرانسوی و اسپانیایی به سایگون، 18 فوریه 1859. ©Antoine Léon Morel-Fatio
1858 Sep 1 - 1885 Jun 9

فتح ویتنام توسط فرانسه

Vietnam
فتح ویتنام توسط فرانسه (1858-1885) یک جنگ طولانی و محدود بین امپراتوری دوم فرانسه، بعدها جمهوری سوم فرانسه و امپراتوری ویتنامی Đại Nam در اواسط اواخر قرن 19 بود.پایان و نتایج آن پیروزی برای فرانسوی ها بود، زیرا آنها ویتنامی ها و متحدانچینی آنها را در سال 1885 شکست دادند، ویتنام، لائوس و کامبوج را به هم پیوستند، و در نهایت قوانین فرانسه را بر سرزمین های تشکیل دهنده هندوچین فرانسوی بر سرزمین اصلی آسیای جنوب شرقی در سال 1887 برقرار کردند.یک اکسپدیشن مشترک فرانسوی واسپانیایی در سال 1858 به دا نانگ حمله کرد و سپس برای حمله به سایگون عقب نشینی کرد.پادشاه تو دوک در ژوئن 1862 معاهده ای را امضا کرد که به فرانسه حاکمیت بر سه استان جنوبی داد.فرانسوی ها در سال 1867 سه استان جنوب غربی را ضمیمه کردند تا کوچینچینا را تشکیل دهند.فرانسوی‌ها پس از تثبیت قدرت خود در کوچینچینا، بقیه ویتنام را از طریق یک سری نبرد در تونکین بین سال‌های 1873 و 1886 فتح کردند.هم چین و هم فرانسه این منطقه را حوزه نفوذ خود می دانستند و به آنجا نیرو فرستادند.فرانسوی‌ها در نهایت بیشتر نیروهای چینی را از ویتنام بیرون راندند، اما بقایای ارتش‌های آن در برخی استان‌های ویتنام همچنان کنترل تونکین را تهدید می‌کنند.دولت فرانسه فورنیه را به تیانجین فرستاد تا بر سر قرارداد تیانجین مذاکره کند، طبق آن چین اقتدار فرانسه را بر آنام و تونکین به رسمیت شناخت و ادعاهای خود را مبنی بر حاکمیت بر ویتنام کنار گذاشت.در 6 ژوئن 1884، معاهده هو امضا شد که ویتنام را به سه منطقه تقسیم کرد: تونکین، آنام، و کوچینچینا، که هر کدام تحت سه رژیم جداگانه متفاوت بودند.کوچینچینا مستعمره فرانسه بود، در حالی که تونکین و آنام تحت الحمایه بودند و دربار نگویان تحت نظارت فرانسه قرار گرفت.
Play button
1870 Jan 1 - 1940

جمهوری سوم فرانسه

France
جمهوری سوم فرانسه سیستم حکومتی بود که از 4 سپتامبر 1870 در فرانسه اتخاذ شد، زمانی که امپراتوری دوم فرانسه در طول جنگ فرانسه و پروس فروپاشید، تا 10 ژوئیه 1940، پس از سقوط فرانسه در طول جنگ جهانی دوم که منجر به تشکیل این کشور شد. دولت ویشیروزهای اولیه جمهوری سوم تحت سلطه اختلالات سیاسی ناشی از جنگ فرانسه-پروس 1870-1871 بود، جنگی که جمهوری پس از سقوط امپراتور ناپلئون سوم در سال 1870 به راه انداختن آن ادامه داد. در از دست دادن مناطق فرانسوی آلزاس (با حفظ قلمرو بلفور) و لورن (بخش شمال شرقی، یعنی بخش امروزی موزل)، تحولات اجتماعی، و تأسیسکمون پاریس .دولت‌های اولیه جمهوری سوم به فکر برپایی مجدد سلطنت بودند، اما اختلاف نظر در مورد ماهیت آن سلطنت و صاحب برحق تاج و تخت قابل حل نبود.در نتیجه، جمهوری سوم، که در ابتدا به عنوان یک دولت موقت تصور می شد، در عوض به شکل دائمی دولت فرانسه تبدیل شد.قوانین اساسی فرانسه در سال 1875 ترکیب جمهوری سوم را تعریف کرد.این مجلس متشکل از یک اتاق نمایندگان و یک سنا برای تشکیل شاخه مقننه دولت و یک رئیس جمهور برای خدمت به عنوان رئیس دولت بود.فراخوان‌ها برای استقرار مجدد سلطنت در دوران تصدی دو رئیس‌جمهور اول، آدولف تیرز و پاتریس دو مک ماهون غالب بود، اما حمایت فزاینده از شکل حکومت جمهوری‌خواه در میان مردم فرانسه و مجموعه‌ای از روسای جمهور جمهوری‌خواه در دهه 1880 به تدریج چشم‌اندازها را از بین برد. از یک بازسازی سلطنتیجمهوری سوم بسیاری از دارایی های استعماری فرانسه، از جمله هندوچین فرانسه، ماداگاسکار فرانسه، پلینزی فرانسه، و سرزمین های بزرگ در غرب آفریقا را در طول مبارزه برای آفریقا ایجاد کرد که همه آنها در طول دو دهه آخر قرن نوزدهم به دست آوردند.سال های اولیه قرن بیستم تحت سلطه اتحاد جمهوری خواهان دموکرات بود که در ابتدا به عنوان یک اتحاد سیاسی چپ میانه تصور می شد، اما با گذشت زمان به حزب اصلی راست میانه تبدیل شد.دوره‌ای از آغاز جنگ جهانی اول تا اواخر دهه 1930، سیاست‌های شدیداً قطبی‌شده، بین اتحاد جمهوری‌خواهان دموکرات و رادیکال‌ها را نشان داد.دولت کمتر از یک سال پس از شروع جنگ جهانی دوم، زمانی که نیروهای نازی بخش زیادی از فرانسه را اشغال کردند، سقوط کرد و دولت‌های رقیب فرانسه آزاد شارل دوگل (La France libre) و دولت فرانسوی فیلیپ پتن جایگزین آن شدند.در طول قرن‌های 19 و 20، امپراتوری استعماری فرانسه دومین امپراتوری استعماری بزرگ جهان پس از امپراتوری بریتانیا بود.
Play button
1870 Jul 19 - 1871 Jan 28

جنگ فرانسه و پروس

France
جنگ فرانسه و پروس درگیری بین امپراتوری دوم فرانسه و کنفدراسیون آلمان شمالی به رهبری پادشاهی پروس بود.از 19 ژوئیه 1870 تا 28 ژانویه 1871، این درگیری عمدتاً ناشی از عزم فرانسه برای حفظ موقعیت مسلط خود در قاره اروپا بود، که پس از پیروزی قاطع پروس بر اتریش در سال 1866 زیر سوال رفت. به گفته برخی از مورخان، صدراعظم پروس، اتو فون بیسمارک عمداً فرانسوی ها را به اعلان جنگ با پروس تحریک کرد تا چهار ایالت مستقل جنوب آلمان -بادن، وورتمبرگ، باواریا و هسن-دارمشتات- را به پیوستن به کنفدراسیون آلمان شمالی وادار کند.مورخان دیگر ادعا می کنند که بیسمارک از این شرایط در زمان وقوع آنها سوء استفاده کرد.همه موافقند که بیسمارک پتانسیل اتحادهای جدید آلمان را با توجه به وضعیت به طور کلی تشخیص داد.فرانسه ارتش خود را در 15 ژوئیه 1870 بسیج کرد و کنفدراسیون آلمان شمالی را رهبری کرد که در اواخر همان روز با بسیج خود پاسخ دهد.در 16 ژوئیه 1870، پارلمان فرانسه به اعلان جنگ به پروس رأی داد.فرانسه در 2 اوت به خاک آلمان حمله کرد.ائتلاف آلمانی نیروهای خود را بسیار مؤثرتر از فرانسوی ها بسیج کرد و در 4 اوت به شمال شرقی فرانسه حمله کرد.نیروهای آلمانی از نظر تعداد، آموزش و رهبری برتر بودند و از فن آوری مدرن، به ویژه راه آهن و توپخانه استفاده مؤثرتری کردند.مجموعه ای از پیروزی های سریع پروس و آلمان در شرق فرانسه، که در محاصره متز و نبرد سدان به اوج خود رسید، منجر به دستگیری امپراتور فرانسه ناپلئون سوم و شکست قاطع ارتش امپراتوری دوم شد.یک دولت دفاع ملی در 4 سپتامبر در پاریس تشکیل شد و جنگ را برای پنج ماه دیگر ادامه داد.نیروهای آلمانی با ارتش های جدید فرانسوی در شمال فرانسه جنگیدند و آنها را شکست دادند، سپس پاریس را برای بیش از چهار ماه محاصره کردند تا اینکه در 28 ژانویه 1871 سقوط کرد و عملاً به جنگ پایان داد.در روزهای رو به زوال جنگ، با پیروزی آلمان، ایالت های آلمان اتحاد خود را به عنوان امپراتوری آلمان تحت رهبری ویلهلم اول پادشاه پروس و صدراعظم بیسمارک اعلام کردند.به استثنای اتریش، اکثریت قریب به اتفاق آلمانی ها برای اولین بار تحت یک دولت-ملت متحد شدند.پس از آتش بس با فرانسه، معاهده فرانکفورت در 10 مه 1871 امضا شد که به آلمان میلیاردها فرانک غرامت جنگی و همچنین بیشتر آلزاس و بخش هایی از لورن که به قلمرو امپراتوری آلزاس-لورین تبدیل شد، داد.این جنگ تأثیری ماندگار بر اروپا گذاشت.با تسریع اتحاد آلمان، جنگ به طور قابل توجهی توازن قوا در این قاره را تغییر داد.با دولت ملی جدید آلمان که فرانسه را به عنوان قدرت زمینی مسلط اروپا جایگزین کرد.بیسمارک به مدت دو دهه اقتدار زیادی در امور بین‌الملل داشت و برای Realpolitik شهرت پیدا کرد که جایگاه و نفوذ جهانی آلمان را بالا برد.در فرانسه، پایان نهایی حکومت امپراتوری را به همراه داشت و اولین حکومت جمهوری ماندگار را آغاز کرد.نارضایتی از شکست فرانسه، کمون پاریس را برانگیخت، یک قیام انقلابی که دو ماه قبل از سرکوب خونین آن قدرت را در دست گرفت و در دست داشت.این رویداد بر سیاست و سیاست های جمهوری سوم تأثیر می گذارد.
1914 - 1945
جنگ های جهانیornament
فرانسه در جنگ جهانی اول
114 پیاده نظام در پاریس، 14 ژوئیه 1917. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1914 Jul 28 - 1918 Nov 11

فرانسه در جنگ جهانی اول

Central Europe
فرانسه در سال 1914 انتظار جنگ را نداشت، اما هنگامی که در ماه اوت رخ داد، تمام ملت به مدت دو سال با شور و شوق تجمع کردند.در فرستادن پیاده نظام بارها و بارها به جلو تخصص داشت، اما بارها و بارها توسط توپخانه، سنگرها، سیم خاردارها و مسلسل های آلمانی با تلفات وحشتناک متوقف شد.علیرغم از دست دادن مناطق صنعتی عمده، فرانسه تولید عظیم مهمات داشت که هم ارتش فرانسه و هم ارتش آمریکا را مسلح می کرد.در سال 1917، پیاده نظام در آستانه شورش بود، با این احساس گسترده که اکنون نوبت آمریکاست تا به خطوط آلمانی حمله کند.اما آنها متحد شدند و بزرگترین حمله آلمان را که در بهار 1918 رخ داد، شکست دادند و سپس بر مهاجمان در حال فروپاشی غلتیدند.نوامبر 1918 موجی از غرور و اتحاد و تقاضای بی بند و باری برای انتقام به همراه داشت.فرانسه که درگیر مشکلات داخلی بود، در دوره 1911-1914 توجه چندانی به سیاست خارجی نداشت، اگرچه خدمت سربازی را از دو سال به سه سال به دلیل مخالفت های شدید سوسیالیست ها در سال 1913 افزایش داد. تشدید سریع بحران بالکان در سال 1914 فرانسه را غافل کرد تنها نقش کوچکی در آغاز جنگ جهانی اول ایفا کرد.بحران صربستان مجموعه پیچیده ای از ائتلاف های نظامی را بین کشورهای اروپایی ایجاد کرد که باعث شد بیشتر قاره از جمله فرانسه در عرض چند هفته به جنگ کشیده شود.اتریش-مجارستان در اواخر ژوئیه به صربستان اعلان جنگ کرد که باعث بسیج روسیه شد.در 1 اوت آلمان و فرانسه دستور بسیج را صادر کردند.آلمان از نظر نظامی بسیار بهتر از سایر کشورهای درگیر از جمله فرانسه آماده بود.امپراتوری آلمان به عنوان متحد اتریش به روسیه اعلام جنگ کرد.فرانسه با روسیه متحد بود و بنابراین آماده جنگ با امپراتوری آلمان بود.در 3 اوت آلمان به فرانسه اعلام جنگ کرد و ارتش خود را از طریق بلژیک بی طرف فرستاد.بریتانیا در 4 اوت وارد جنگ شد و در 7 اوت شروع به اعزام نیرو کرد.ایتالیا ، اگرچه به آلمان وابسته بود، اما بی طرف ماند و سپس در سال 1915 به متفقین پیوست."طرح شلیفن" آلمان برای شکست سریع فرانسوی ها بود.آنها تا 20 اوت بروکسل، بلژیک را تصرف کردند و به زودی بخش بزرگی از شمال فرانسه را تصرف کردند.طرح اولیه ادامه جنوب غربی و حمله بهپاریس از غرب بود.در اوایل سپتامبر آنها در 65 کیلومتری پاریس بودند و دولت فرانسه به بوردو نقل مکان کرده بود.متفقین سرانجام پیشروی شمال شرق پاریس را در رودخانه مارن متوقف کردند (5-12 سپتامبر 1914).جنگ اکنون به بن بست تبدیل شده است - "جبهه غربی" معروف عمدتاً در فرانسه جنگیده شد و با وجود نبردهای بسیار بزرگ و خشونت آمیز، اغلب با فناوری های جدید و مخرب نظامی، با حرکت بسیار کمی مشخص شد.در جبهه غربی، سنگرهای کوچک دست ساز در چند ماه اول به سرعت عمیق تر و پیچیده تر شدند و به تدریج به مناطق وسیعی از کارهای دفاعی در هم تنیده تبدیل شدند.جنگ زمینی به سرعت تحت سلطه بن بست خونین و گل آلود جنگ خندق قرار گرفت، شکلی از جنگ که در آن هر دو ارتش مخالف دارای خطوط دفاعی ثابت بودند.جنگ جنبش به سرعت به جنگ موضعی تبدیل شد.هیچ یک از طرفین زیاد پیشروی نکردند، اما هر دو طرف صدها هزار تلفات دادند.ارتش آلمان و متفقین اساساً یک جفت خط سنگر مشابه از مرز سوئیس در جنوب تا ساحل دریای شمال بلژیک تولید کردند.در همین حال، مناطق وسیعی از شمال شرقی فرانسه تحت کنترل وحشیانه اشغالگران آلمانی قرار گرفت.جنگ خندق در جبهه غربی از سپتامبر 1914 تا مارس 1918 غالب بود. نبردهای معروف در فرانسه عبارتند از: نبرد وردون (10 ماه از 21 فوریه تا 18 دسامبر 1916)، نبرد سام (1 ژوئیه تا 18 نوامبر 1916) و پنج نبرد. درگیری های جداگانه ای به نام نبرد یپرس (از 1914 تا 1918).پس از اینکه ژان ژورس، رهبر سوسیالیست، صلح‌طلب، در آغاز جنگ ترور شد، جنبش سوسیالیست فرانسه مواضع ضد نظامی خود را رها کرد و به تلاش‌های جنگ ملی پیوست.نخست وزیر رنه ویویانی خواستار اتحاد شد - برای "اتحادیه مقدس" - که آتش بس زمان جنگ بین جناح های راست و چپ بود که به شدت در حال جنگ بودند.فرانسه مخالفان کمی داشت.با این حال، خستگی از جنگ تا سال 1917 عامل اصلی بود، حتی رسیدن به ارتش.سربازان تمایلی به حمله نداشتند.شورش عاملی بود زیرا سربازان گفتند که بهتر است منتظر ورود میلیون ها آمریکایی باشیم.سربازان نه تنها به بیهودگی حملات پیشانی در مواجهه با مسلسل های آلمانی اعتراض می کردند، بلکه به شرایط نامناسب در خط مقدم و خانه، به ویژه برگ های نادر، غذای ضعیف، استفاده از استعمارگران آفریقایی و آسیایی در جبهه داخلی اعتراض می کردند. نگرانی در مورد رفاه همسران و فرزندانشان.پس از شکست روسیه در سال 1917، آلمان اکنون می‌توانست روی جبهه غربی متمرکز شود و یک حمله همه جانبه را در بهار 1918 برنامه‌ریزی کرد، اما باید قبل از اینکه ارتش آمریکا به سرعت در حال رشد نقشی ایفا کند، این کار را انجام می‌داد.در مارس 1918 آلمان حمله خود را آغاز کرد و در ماه مه به مارن رسید و دوباره به پاریس نزدیک شد.با این حال، در نبرد دوم مارن (15 ژوئیه تا 6 اوت 1918)، خط متفقین ادامه یافت.متفقین سپس به تهاجمی روی آوردند.آلمانی‌ها، بدون نیروی کمکی، روز به روز غرق شدند و فرماندهی عالی آن را ناامید کننده دید.اتریش و ترکیه سقوط کردند و دولت قیصر سقوط کرد.آلمان "آتش بس" را امضا کرد که در 11 نوامبر 1918، "ساعت یازدهم روز یازدهم ماه یازدهم" به جنگ پایان داد.
فرانسه در جنگ جهانی دوم
©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1939 Sep 1 - 1945 May 8

فرانسه در جنگ جهانی دوم

France
حمله آلمان به لهستان در سال 1939 به طور کلی آغازگر جنگ جهانی دوم است.اما متفقین حملات گسترده ای را آغاز نکردند و در عوض موضع دفاعی خود را حفظ کردند: این جنگ در بریتانیا جنگ تلفنی یا Drôle de guerre - نوع خنده دار جنگ - در فرانسه نامیده می شد.این امر با تاکتیک‌های ابتکاری بلیتزکریگ خود، که با حمله اتحاد جماهیر شوروی به لهستان نیز همراه بود، مانع از فتح لهستان در عرض چند هفته نشد.زمانی که آلمان دستان خود را برای حمله به غرب باز داشت، نبرد فرانسه در می 1940 آغاز شد و همان تاکتیک های بلیتزکریگ در آنجا نیز به همان اندازه ویرانگر بود.ورماخت با راهپیمایی در جنگل آردن، خط ماژینو را دور زد.دومین نیروی آلمانی به بلژیک و هلند فرستاده شد تا به عنوان انحراف در این محور اصلی عمل کند.در شش هفته نبرد وحشیانه، فرانسوی ها 90000 مرد را از دست دادند.پاریس در 14 ژوئن 1940 به دست آلمان ها افتاد، اما نه قبل از اینکه نیروهای اعزامی بریتانیا به همراه بسیاری از سربازان فرانسوی از دانکرک تخلیه شوند.ویشی فرانسه در 10 ژوئیه 1940 برای اداره بخش اشغال نشده فرانسه و مستعمرات آن تأسیس شد.رهبری آن را فیلیپ پتن، قهرمان جنگ جهانی اول بر عهده داشت.نمایندگان پتین در 22 ژوئن 1940 آتش بس سختی را امضا کردند که به موجب آن آلمان بیشتر ارتش فرانسه را در اردوگاه های آلمان نگه داشت و فرانسه مجبور شد مبالغ هنگفتی را به عنوان طلا و مواد غذایی بپردازد.آلمان سه پنجم خاک فرانسه را اشغال کرد و بقیه را در جنوب شرقی به دولت جدید ویشی واگذار کرد.با این حال، در عمل، اکثر حکومت های محلی توسط مقامات سنتی فرانسوی اداره می شد.در نوامبر 1942 تمام ویشی فرانسه سرانجام توسط نیروهای آلمانی اشغال شد.ویشی به حیات خود ادامه داد اما آلمانی ها از نزدیک بر آن نظارت داشتند.
1946
پس از جنگornament
سی با شکوه
پاریس ©Willem van de Poll
1946 Jan 1 - 1975

سی با شکوه

France
Les Trente Glorieuses یک دوره سی ساله رشد اقتصادی در فرانسه بین سال های 1945 و 1975، پس از پایان جنگ جهانی دوم بود.این نام برای اولین بار توسط جمعیت شناس فرانسوی ژان فوراستی استفاده شد که در سال 1979 با انتشار کتاب خود Les Trente Glorieuses, ou la révolution invisible de 1946 à 1975 («سی باشکوه یا انقلاب نامرئی از 1946 تا 1975» این اصطلاح را ابداع کرد. ').در اوایل سال 1944، شارل دوگل یک سیاست اقتصادی مستقیم را معرفی کرد که شامل کنترل اساسی دولت بر اقتصاد سرمایه داری بود.این سی سال رشد بی سابقه ای را به دنبال داشت که به ترنته گلوریوز معروف است.در این دوره سی ساله، اقتصاد فرانسه مانند اقتصاد سایر کشورهای توسعه یافته در چارچوب طرح مارشال مانند آلمان غربی ،ایتالیا وژاپن به سرعت رشد کرد.این دهه‌های شکوفایی اقتصادی، بهره‌وری بالا را با دستمزدهای متوسط ​​و مصرف بالا ترکیب کرد و همچنین با سیستم بسیار توسعه‌یافته‌ای از مزایای اجتماعی مشخص شد.بر اساس مطالعات مختلف، قدرت خرید واقعی متوسط ​​حقوق کارگران فرانسوی بین سال‌های 1950 و 1975 به میزان 170 درصد افزایش یافت، در حالی که مصرف کل خصوصی 174 درصد در دوره 1950-1974 افزایش یافت.استاندارد زندگی فرانسه، که در هر دو جنگ جهانی آسیب دیده بود، به یکی از بالاترین استانداردهای جهان تبدیل شد.جمعیت نیز به مراتب شهری تر شدند.بسیاری از بخش‌های روستایی کاهش جمعیت را تجربه کردند در حالی که کلان‌شهرهای بزرگ‌تر به‌ویژهپاریس رشد قابل‌توجهی داشتند.مالکیت کالاهای مختلف خانگی و امکانات رفاهی به طور قابل توجهی افزایش یافت، در حالی که دستمزد طبقه کارگر فرانسه به طور قابل توجهی افزایش یافت زیرا اقتصاد شکوفاتر شد.
جمهوری چهارم فرانسه
©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1946 Jan 2 - 1958

جمهوری چهارم فرانسه

France
جمهوری چهارم فرانسه (به فرانسوی: Quatrième république française) حکومت جمهوری فرانسه از 27 اکتبر 1946 تا 4 اکتبر 1958 بود که بر اساس قانون اساسی جمهوری چهارم اداره می شد.این از بسیاری جهات احیای جمهوری سوم بود که از سال 1870 در طول جنگ فرانسه و پروس تا 1940 در طول جنگ جهانی دوم برقرار بود و بسیاری از مشکلات مشابه را متحمل شد.فرانسه قانون اساسی جمهوری چهارم را در 13 اکتبر 1946 تصویب کرد.با وجود ناکارآمدی سیاسی، جمهوری چهارم شاهد دوران رشد اقتصادی بزرگ در فرانسه و بازسازی نهادهای اجتماعی و صنعت کشور پس از جنگ جهانی دوم با کمک ایالات متحده از طریق طرح مارشال بود.همچنین شاهد آغاز نزدیکی با آلمان دشمن دیرینه سابق بود که به نوبه خود به همکاری فرانسه و آلمان و در نهایت به توسعه اتحادیه اروپا منجر شد.همچنین برخی تلاش‌ها برای تقویت قوه مجریه برای جلوگیری از وضعیت بی‌ثباتی که قبل از جنگ وجود داشت انجام شد، اما بی‌ثباتی همچنان پابرجا بود و جمهوری چهارم شاهد تغییرات مکرر در دولت بود - در تاریخ ۱۲ ساله‌اش ۲۱ دولت وجود داشت.علاوه بر این، ثابت شد که دولت قادر به اتخاذ تصمیمات مؤثر در مورد استعمار زدایی از مستعمرات متعدد باقی مانده فرانسه نیست.پس از یک سلسله بحران ها، مهم ترین آن بحران الجزایر در سال 1958، جمهوری چهارم فروپاشید.رهبر زمان جنگ، شارل دوگل از بازنشستگی بازگشت تا ریاست یک دولت انتقالی را برعهده بگیرد که صلاحیت طراحی قانون اساسی جدید فرانسه را داشت.جمهوری چهارم در 5 اکتبر 1958 پس از یک همه پرسی عمومی که جمهوری پنجم امروزی را با ریاست جمهوری تقویت شده تأسیس کرد، منحل شد.
Play button
1946 Dec 19 - 1954 Aug 1

جنگ اول هندوچین

Vietnam
اولین جنگ هندوچین در 19 دسامبر 1946 در هندوچین فرانسه آغاز شد و تا 20 ژوئیه 1954 ادامه یافت. نبرد بین نیروهای فرانسوی و مخالفان وینت مین در جنوب از سپتامبر 1945 شروع شد. سپاه اعزامی شرق دور فرانسه اتحادیه به رهبری دولت فرانسه و با حمایت ارتش ملی ویتنامی امپراتور سابق باو دای علیه ارتش خلق ویتنام و ویت مین (بخشی از حزب کمونیست) به رهبری وو نگوین گیاپ و ه چی مین. .بیشتر نبردها در تونکین در شمال ویتنام اتفاق افتاد، اگرچه درگیری کل کشور را فرا گرفت و همچنین به مناطق تحت الحمایه هندوچین فرانسه، لائوس و کامبوج نیز کشیده شد.چند سال اول جنگ شامل یک شورش روستایی سطح پایین علیه فرانسوی ها بود.در سال 1949 این درگیری به یک جنگ متعارف بین دو ارتش مجهز به تسلیحات مدرن توسط ایالات متحده ،چین و اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد.نیروهای اتحادیه فرانسه شامل نیروهای استعماری از امپراتوری استعماری خود - اعراب/بربرهای مراکشی، الجزایری و تونسی بودند.اقلیت های قومی لائوس، کامبوجی و ویتنامی؛سیاه پوستان آفریقایی - و نیروهای حرفه ای فرانسوی، داوطلبان اروپایی و واحدهای لژیون خارجی.استفاده از نیروهای استخدام شده در کلانشهرها توسط دولت ممنوع شد تا از منفورتر شدن جنگ در داخل کشور جلوگیری شود.چپ‌ها در فرانسه آن را «جنگ کثیف» (la sale guerre) نامیدند.استراتژی سوق دادن Việt Minh به سمت حمله به پایگاه های دفاع شده در نقاط دورافتاده کشور در انتهای مسیرهای لجستیکی آنها در نبرد ناسن تأیید شد، حتی اگر پایگاه به دلیل کمبود بتن و فولاد نسبتاً ضعیف بود.تلاش‌های فرانسه به دلیل کاربرد محدود تانک‌های زرهی در محیط جنگل، نبود نیروی هوایی قوی برای پوشش هوایی و بمباران فرش و استفاده از نیروهای خارجی از سایر مستعمرات فرانسه (عمدتاً از الجزایر، مراکش و حتی ویتنام) دشوارتر شد. .اما Võ Nguyên Giáp از تاکتیک‌های کارآمد و بدیع توپخانه آتش مستقیم، کمین کاروان و تفنگ‌های ضدهوایی انبوه برای ممانعت از تحویل تدارکات زمینی و هوایی همراه با استراتژی مبتنی بر استخدام ارتش منظم قابل ملاحظه‌ای که با حمایت گسترده مردمی، یعنی یک چریک کمک می‌کرد، استفاده کرد. دکترین جنگ و دستورالعمل توسعه در چین، و استفاده از مواد جنگی ساده و قابل اعتماد ارائه شده توسط اتحاد جماهیر شوروی.این ترکیب برای دفاع پایگاه‌ها کشنده بود و با شکست قاطع فرانسه در نبرد Dien Bien Phu به اوج خود رسید.حدود 400000 تا 842707 سرباز در طول جنگ و همچنین بین 125000 تا 400000 غیرنظامی کشته شدند.هر دو طرف در جریان درگیری مرتکب جنایات جنگی شده اند، از جمله کشتار غیرنظامیان (مانند قتل عام ترش توسط سربازان فرانسوی)، تجاوز جنسی و شکنجه.در کنفرانس بین‌المللی ژنو در 21 ژوئیه 1954، دولت سوسیالیست جدید فرانسه و وینت مین توافقی را امضا کردند که عملاً کنترل ویت مین شمالی را در بالای موازی هفدهم به وینت مین داد.جنوب زیر نظر Bảo Đại ادامه یافت.این توافق توسط دولت ویتنام و ایالات متحده محکوم شد.یک سال بعد، Bảo Đại توسط نخست وزیرش Ngô Đình Diệm برکنار شد و جمهوری ویتنام (ویتنام جنوبی) را ایجاد کرد.به زودی شورشی با حمایت شمال علیه دولت دیم شکل گرفت.این درگیری به تدریج به جنگ ویتنام (1955-1975) تبدیل شد.
Play button
1954 Nov 1 - 1962 Mar 19

جنگ استقلال الجزایر

Algeria
جنگ الجزایر بین فرانسه و جبهه آزادیبخش ملی الجزایر از سال 1954 تا 1962 در جریان بود که منجر به استقلال الجزایر از فرانسه شد.یک جنگ مهم استعمار زدایی، یک درگیری پیچیده بود که با جنگ چریکی و استفاده از شکنجه مشخص می شد.این درگیری همچنین به یک جنگ داخلی بین جوامع مختلف و درون جوامع تبدیل شد.جنگ عمدتاً در قلمرو الجزایر اتفاق افتاد و عواقبی در کلان شهر فرانسه داشت.این درگیری که به طور مؤثر توسط اعضای جبهه آزادی‌بخش ملی (FLN) در 1 نوامبر 1954 در جریان توسن روژ («روز همه مقدسین سرخ») آغاز شد، به بحران‌های سیاسی جدی در فرانسه منجر شد و باعث سقوط جمهوری چهارم (1946) شد. -58) توسط جمهوری پنجم با ریاست جمهوری تقویت شده جایگزین می شود.وحشیانه روش های به کار گرفته شده توسط نیروهای فرانسوی نتوانست قلب ها و ذهن ها را در الجزایر به دست آورد، حمایت در کلان شهر فرانسه را بیگانه کرد و اعتبار فرانسه را در خارج از کشور بی اعتبار کرد.با طولانی شدن جنگ، افکار عمومی فرانسه به آرامی علیه آن روی آوردند و بسیاری از متحدان کلیدی فرانسه، از جمله ایالات متحده، از حمایت از فرانسه به رای ممتنع در بحث سازمان ملل درباره الجزایر روی آوردند.پس از تظاهرات بزرگ در الجزیره و چندین شهر دیگر به نفع استقلال (1960) و قطعنامه سازمان ملل برای به رسمیت شناختن حق استقلال، شارل دوگل، اولین رئیس جمهور جمهوری پنجم، تصمیم به آغاز یک سری مذاکرات با FLN گرفت.اینها با امضای توافقنامه اوین در مارس 1962 به پایان رسید. یک همه پرسی در 8 آوریل 1962 برگزار شد و رای دهندگان فرانسوی توافقنامه اوین را تأیید کردند.نتیجه نهایی 91 درصد به نفع تصویب این توافق بود و در 1 ژوئیه، توافقنامه در معرض رفراندوم دوم در الجزایر قرار گرفت که در آن 99.72 درصد به استقلال و فقط 0.28 درصد مخالف رای دادند.پس از استقلال در سال 1962، 900000 اروپایی-الجزایری (Pieds-noirs) در مدت چند ماه از ترس انتقام FLN به فرانسه گریختند.دولت فرانسه برای پذیرش چنین تعداد زیادی پناهنده آماده نبود که باعث آشفتگی در فرانسه شد.اکثر مسلمانان الجزایری که برای فرانسوی ها کار کرده بودند خلع سلاح شدند و رها شدند، زیرا توافق بین مقامات فرانسه و الجزایر اعلام کرد که هیچ اقدامی علیه آنها نمی توان انجام داد.با این حال، هارکی‌ها به‌ویژه، که به‌عنوان نیروهای کمکی در ارتش فرانسه خدمت می‌کردند، به عنوان خائن تلقی می‌شدند و بسیاری از آنها توسط FLN یا توسط اوباش لینچ، اغلب پس از ربوده شدن و شکنجه به قتل رسیدند.حدود 90000 نفر توانستند به فرانسه فرار کنند، برخی با کمک افسران فرانسوی خود که بر خلاف دستور عمل می کردند، و امروز آنها و فرزندانشان بخش قابل توجهی از جمعیت الجزایری-فرانسوی را تشکیل می دهند.
جمهوری پنجم فرانسه
کاروان خودروی شارل دوگل از جزیره سور سوئیپ (مارن) می گذرد، رئیس جمهور از سیتروئن DS معروف خود به جمعیت سلام می کند. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1958 Oct 4

جمهوری پنجم فرانسه

France
جمهوری پنجم سیستم حکومتی جمهوری‌خواه کنونی فرانسه است.در 4 اکتبر 1958 توسط شارل دوگل بر اساس قانون اساسی جمهوری پنجم تأسیس شد.جمهوری پنجم از فروپاشی جمهوری چهارم سربرآورد و جمهوری پارلمانی سابق را با یک نظام نیمه ریاستی (یا دو اجرایی) جایگزین کرد که اختیارات را بین رئیس جمهور به عنوان رئیس دولت و نخست وزیر به عنوان رئیس دولت تقسیم می کرد.دوگل، که اولین رئیس جمهور فرانسه بود که در جمهوری پنجم در دسامبر 1958 انتخاب شد، به یک رئیس دولت قوی اعتقاد داشت که او آن را مظهر l'esprit de la nation ("روح ملت") توصیف کرد.جمهوری پنجم سومین رژیم سیاسی طولانی مدت فرانسه است، پس از سلطنت های موروثی و فئودالی رژیم باستانی (اواخر قرون وسطی - 1792) و جمهوری سوم پارلمانی (1870-1940).اگر جمهوری پنجم در 11 اوت 2028 باقی بماند، جمهوری سوم را به عنوان دومین رژیم ماندگار و طولانی ترین جمهوری فرانسه پیشی خواهد گرفت.
Play button
1968 May 2 - Jun 23

اردیبهشت 68

France
از ماه مه 1968، دوره‌ای از ناآرامی‌های مدنی در سراسر فرانسه روی داد که حدود هفت هفته به طول انجامید و با تظاهرات، اعتصابات عمومی و همچنین اشغال دانشگاه‌ها و کارخانه‌ها همراه بود.در اوج حوادث، که از آن زمان به ماه مه 68 معروف شد، اقتصاد فرانسه متوقف شد.اعتراضات به حدی رسید که رهبران سیاسی از جنگ داخلی یا انقلاب هراس داشتند.پس از آنکه رئیس جمهور شارل دوگل در روز 29 به طور مخفیانه از فرانسه به آلمان غربی گریخت، دولت ملی برای مدت کوتاهی فعالیت خود را متوقف کرد.این اعتراضات گاهی به جنبش‌های مشابهی مرتبط می‌شود که تقریباً در همان زمان در سراسر جهان اتفاق افتاد و الهام‌بخش نسلی از هنر اعتراضی در قالب آهنگ‌ها، گرافیتی‌های تخیلی، پوسترها و شعارها بود.ناآرامی ها با یک سری اعتراضات چپ افراطی اشغالگر دانشجویی علیه سرمایه داری، مصرف گرایی، امپریالیسم آمریکا و نهادهای سنتی آغاز شد.سرکوب شدید پلیس بر معترضان، کنفدراسیون‌های اتحادیه‌های کارگری فرانسه را وادار کرد تا اعتصاب‌های همدردی را فراخوانی کنند، اعتصاب‌هایی که بسیار سریع‌تر از آنچه انتظار می‌رفت گسترش یافت و ۱۱ میلیون کارگر، بیش از ۲۲ درصد از کل جمعیت فرانسه در آن زمان را دربر گرفت.این جنبش با گربه وحشی خود به خود و غیرمتمرکز مشخص شد.این امر باعث ایجاد تضاد و حتی در برخی مواقع درگیری داخلی در بین اتحادیه های کارگری و احزاب چپ شد.این بزرگترین اعتصاب عمومی بود که تا به حال در فرانسه انجام شد و اولین اعتصاب عمومی سراسری گربه‌های وحشی بود.اشغال‌های دانشجویی و اعتصاب‌های عمومی که در سراسر فرانسه آغاز شده بود، با برخورد شدید مدیران دانشگاه و پلیس مواجه شد.تلاش‌های دولت دوگل برای فرونشاندن این اعتصاب‌ها با اقدامات پلیس فقط باعث شعله‌ورتر شدن اوضاع شد و منجر به نبردهای خیابانی با پلیس در محله لاتینپاریس شد.وقایع می 1968 همچنان بر جامعه فرانسه تأثیر می گذارد.این دوره نقطه عطف فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی در تاریخ کشور به شمار می رود.آلن گیزمار - یکی از رهبران آن زمان - بعداً اظهار داشت که جنبش "به عنوان یک انقلاب اجتماعی، نه به عنوان یک انقلاب سیاسی" موفق بوده است.

Appendices



APPENDIX 1

France's Geographic Challenge


Play button




APPENDIX 2

Why France's Geography is Almost Perfect


Play button




APPENDIX 2

Why 1/3rd of France is Almost Empty


Play button

Characters



Cardinal Richelieu

Cardinal Richelieu

First Minister of State

Georges Clemenceau

Georges Clemenceau

Prime Minister of France

Jean Monnet

Jean Monnet

Entrepreneur

Denis Diderot

Denis Diderot

Co-Founder of the Encyclopédie

Voltaire

Voltaire

Philosopher

Hugh Capet

Hugh Capet

King of the Franks

Clovis I

Clovis I

King of the Franks

Napoleon

Napoleon

Emperor of the French

Alphonse de Lamartine

Alphonse de Lamartine

Member of the National Assembly

Charlemagne

Charlemagne

King of the Franks

Cardinal Mazarin

Cardinal Mazarin

First Minister of State

Maximilien Robespierre

Maximilien Robespierre

Committee of Public Safety

Adolphe Thiers

Adolphe Thiers

President of France

Napoleon III

Napoleon III

First President of France

Louis IX

Louis IX

King of France

Joan of Arc

Joan of Arc

Patron Saint of France

Louis XIV

Louis XIV

King of France

Philip II

Philip II

King of France

Henry IV of France

Henry IV of France

King of France

Francis I

Francis I

King of France

Montesquieu

Montesquieu

Philosopher

Henry II

Henry II

King of France

Charles de Gaulle

Charles de Gaulle

President of France

References



  • Agulhon, Maurice (1983). The Republican Experiment, 1848–1852. The Cambridge History of Modern France. ISBN 978-0-521289887.
  • Andress, David (1999). French Society in Revolution, 1789–1799.
  • Ariès, Philippe (1965). Centuries of Childhood: A Social History of Family Life.
  • Artz, Frederick (1931). France Under the Bourbon Restoration, 1814–1830. Harvard University Press.
  • Azema, Jean-Pierre (1985). From Munich to Liberation 1938–1944. The Cambridge History of Modern France).
  • Baker, Keith Michael (1990). Inventing the French Revolution: Essays on French Political Culture in the Eighteenth Century.
  • Beik, William (2009). A Social and Cultural History of Early Modern France.
  • Bell, David Scott; et al., eds. (1990). Biographical Dictionary of French Political Leaders Since 1870.
  • Bell, David Scott; et al., eds. (1990). Biographical Dictionary of French Political Leaders Since 1870.
  • Berenson, Edward; Duclert, Vincent, eds. (2011). The French Republic: History, Values, Debates. 38 short essays by leading scholars on the political values of the French Republic
  • Bergeron, Louis (1981). France Under Napoleon. ISBN 978-0691007892.
  • Bernard, Philippe, and Henri Dubief (1988). The Decline of the Third Republic, 1914–1938. The Cambridge History of Modern France).
  • Berstein, Serge, and Peter Morris (2006). The Republic of de Gaulle 1958–1969 (The Cambridge History of Modern France).
  • Berstein, Serge, Jean-Pierre Rioux, and Christopher Woodall (2000). The Pompidou Years, 1969–1974. The Cambridge History of Modern France).
  • Berthon, Simon (2001). Allies at War: The Bitter Rivalry among Churchill, Roosevelt, and de Gaulle.
  • Bloch, Marc (1972). French Rural History an Essay on Its Basic Characteristics.
  • Bloch, Marc (1989). Feudal Society.
  • Blom, Philipp (2005). Enlightening the World: Encyclopédie, the Book That Changed the Course of History.
  • Bourg, Julian, ed. (2004). After the Deluge: New Perspectives on the Intellectual and Cultural History of Postwar France. ISBN 978-0-7391-0792-8.
  • Bury, John Patrick Tuer (1949). France, 1814–1940. University of Pennsylvania Press. Chapters 9–16.
  • Cabanes Bruno (2016). August 1914: France, the Great War, and a Month That Changed the World Forever. argues that the extremely high casualty rate in very first month of fighting permanently transformed France
  • Cameron, Rondo (1961). France and the Economic Development of Europe, 1800–1914: Conquests of Peace and Seeds of War. economic and business history
  • Campbell, Stuart L. (1978). The Second Empire Revisited: A Study in French Historiography.
  • Caron, François (1979). An Economic History of Modern France.
  • Cerny, Philip G. (1980). The Politics of Grandeur: Ideological Aspects of de Gaulle's Foreign Policy.
  • Chabal, Emile, ed. (2015). France since the 1970s: History, Politics and Memory in an Age of Uncertainty.
  • Charle, Christophe (1994). A Social History of France in the 19th century.
  • Charle, Christophe (1994). A Social History of France in the Nineteenth Century.
  • Chisick, Harvey (2005). Historical Dictionary of the Enlightenment.
  • Clapham, H. G. (1921). Economic Development of France and Germany, 1824–1914.
  • Clough, S. B. (1939). France, A History of National Economics, 1789–1939.
  • Collins, James B. (1995). The state in early modern France. doi:10.1017/CBO9781139170147. ISBN 978-0-521382847.
  • Daileader, Philip; Whalen, Philip, eds. (2010). French Historians 1900–2000: New Historical Writing in Twentieth-Century France. ISBN 978-1-444323665.
  • Davidson, Ian (2010). Voltaire. A Life. ISBN 978-1-846682261.
  • Davis, Natalie Zemon (1975). Society and culture in early modern France.
  • Delon, Michel (2001). Encyclopedia of the Enlightenment.
  • Diefendorf, Barbara B. (2010). The Reformation and Wars of Religion in France: Oxford Bibliographies Online Research Guide. ISBN 978-0-199809295. historiography
  • Dormois, Jean-Pierre (2004). The French Economy in the Twentieth Century.
  • Doyle, William (1989). The Oxford History of the French Revolution.
  • Doyle, William (2001). Old Regime France: 1648–1788.
  • Doyle, William (2001). The French Revolution: A Very Short Introduction. ISBN 978-0-19-157837-3. Archived from the original on 29 April 2012.
  • Doyle, William, ed. (2012). The Oxford Handbook of the Ancien Régime.
  • Duby, Georges (1993). France in the Middle Ages 987–1460: From Hugh Capet to Joan of Arc. survey by a leader of the Annales School
  • Dunham, Arthur L. (1955). The Industrial Revolution in France, 1815–1848.
  • Echard, William E. (1985). Historical Dictionary of the French Second Empire, 1852–1870.
  • Emsley, Clive. Napoleon 2003. succinct coverage of life, France and empire; little on warfare
  • Englund, Steven (1992). "Church and state in France since the Revolution". Journal of Church & State. 34 (2): 325–361. doi:10.1093/jcs/34.2.325.
  • Englund, Steven (2004). Napoleon: A Political Life. political biography
  • Enlightenment
  • Esmein, Jean Paul Hippolyte Emmanuel Adhémar (1911). "France/History" . In Chisholm, Hugh (ed.). Encyclopædia Britannica. Vol. 10 (11th ed.). Cambridge University Press. pp. 801–929.
  • Fenby, Jonathan (2010). The General: Charles de Gaulle and the France He Saved.
  • Fenby, Jonathan (2016). France: A Modern History from the Revolution to the War with Terror.
  • Fierro, Alfred (1998). Historical Dictionary of Paris (abridged translation of Histoire et dictionnaire de Paris ed.).
  • Fisher, Herbert (1913). Napoleon.
  • Forrest, Alan (1981). The French Revolution and the Poor.
  • Fortescue, William (1988). Revolution and Counter-revolution in France, 1815–1852. Blackwell.
  • Fourth and Fifth Republics (1944 to present)
  • Fremont-Barnes, Gregory, ed. (2006). The Encyclopedia of the French Revolutionary and Napoleonic Wars: A Political, Social, and Military History. ABC-CLIO.
  • Fremont-Barnes, Gregory, ed. (2006). The Encyclopedia of the French Revolutionary and Napoleonic Wars: A Political, Social, and Military History. ABC-CLIO.
  • Frey, Linda S. and Marsha L. Frey (2004). The French Revolution.
  • Furet, François (1995). Revolutionary France 1770-1880. pp. 326–384. Survey of political history
  • Furet, François (1995). Revolutionary France 1770–1880.
  • Furet, François (1995). The French Revolution, 1770–1814 (also published as Revolutionary France 1770–1880). pp. 1–266. survey of political history
  • Furet, François; Ozouf, Mona, eds. (1989). A Critical Dictionary of the French Revolution. history of ideas
  • Gildea, Robert (1994). The Past in French History.
  • Gildea, Robert (1994). The Past in French History. ISBN 978-0-300067118.
  • Gildea, Robert (2004). Marianne in Chains: Daily Life in the Heart of France During the German Occupation.
  • Gildea, Robert (2008). Children of the Revolution: The French, 1799–1914.
  • Goodliffe, Gabriel; Brizzi, Riccardo (eds.). France After 2012. Berghahn Books, 2015.
  • Goodman, Dena (1994). The Republic of Letters: A Cultural History of the French Enlightenment.
  • Goubert, Pierre (1972). Louis XIV and Twenty Million Frenchmen. social history from Annales School
  • Goubert, Pierre (1988). The Course of French History. French textbook
  • Grab, Alexander (2003). Napoleon and the Transformation of Europe. ISBN 978-1-403937575. maps and synthesis
  • Greenhalgh, Elizabeth (2005). Victory through Coalition: Britain and France during the First World War. Cambridge University Press.
  • Guérard, Albert (1959). France: A Modern History. ISBN 978-0-758120786.
  • Hafter, Daryl M.; Kushner, Nina, eds. (2014). Women and Work in Eighteenth-Century France. Louisiana State University Press. Essays on female artists, "printer widows," women in manufacturing, women and contracts, and elite prostitution
  • Haine, W. Scott (2000). The History of France. textbook
  • Hampson, Norman (2006). Social History of the French Revolution.
  • Hanson, Paul R. (2015). Historical dictionary of the French Revolution.
  • Hardman, John (1995). French Politics, 1774–1789: From the Accession of Louis XVI to the Fall of the Bastille.
  • Hardman, John (2016) [1994]. Louis XVI: The Silent King (2nd ed.). biography
  • Harison, Casey. (2002). "Teaching the French Revolution: Lessons and Imagery from Nineteenth and Twentieth Century Textbooks". History Teacher. 35 (2): 137–162. doi:10.2307/3054175. JSTOR 3054175.
  • Harold, J. Christopher (1963). The Age of Napoleon. popular history stressing empire and diplomacy
  • Hauss, Charles (1991). Politics in Gaullist France: Coping with Chaos.
  • Hazard, Paul (1965). European thought in the eighteenth century: From Montesquieu to Lessing.
  • Hewitt, Nicholas, ed. (2003). The Cambridge Companion to Modern French Culture.
  • Heywood, Colin (1995). The Development of the French Economy 1750–1914.
  • Historiography
  • Holt, Mack P. (2002). Renaissance and Reformation France: 1500–1648.
  • Holt, Mack P., ed. (1991). Society and Institutions in Early Modern France.
  • Jardin, André, and Andre-Jean Tudesq (1988). Restoration and Reaction 1815–1848. The Cambridge History of Modern France.
  • Jones, Colin (1989). The Longman Companion to the French Revolution.
  • Jones, Colin (2002). The Great Nation: France from Louis XV to Napoleon.
  • Jones, Colin (2002). The Great Nation: France from Louis XV to Napoleon.
  • Jones, Colin (2004). Paris: Biography of a City.
  • Jones, Colin; Ladurie, Emmanuel Le Roy (1999). The Cambridge Illustrated History of France. ISBN 978-0-521669924.
  • Jones, Peter (1988). The Peasantry in the French Revolution.
  • Kaiser, Thomas E. (Spring 1988). "This Strange Offspring of Philosophie: Recent Historiographical Problems in Relating the Enlightenment to the French Revolution". French Historical Studies. 15 (3): 549–562. doi:10.2307/286375. JSTOR 286375.
  • Kedward, Rod (2007). France and the French: A Modern History. pp. 1–245.
  • Kedward, Rod (2007). France and the French: A Modern History. pp. 310–648.
  • Kersaudy, Francois (1990). Churchill and De Gaulle (2nd ed.).
  • Kolodziej, Edward A. (1974). French International Policy under de Gaulle and Pompidou: The Politics of Grandeur.
  • Kors, Alan Charles (2003) [1990]. Encyclopedia of the Enlightenment (2nd ed.).
  • Kritzman, Lawrence D.; Nora, Pierre, eds. (1996). Realms of Memory: Rethinking the French Past. ISBN 978-0-231106344. essays by scholars
  • Lacouture, Jean (1991) [1984]. De Gaulle: The Rebel 1890–1944 (English ed.).
  • Lacouture, Jean (1993). De Gaulle: The Ruler 1945–1970.
  • Le Roy Ladurie, Emmanuel (1974) [1966]. The Peasants of Languedoc (English translation ed.).
  • Le Roy Ladurie, Emmanuel (1978). Montaillou: Cathars and Catholics in a French Village, 1294–1324.
  • Le Roy Ladurie, Emmanuel (1999). The Ancien Régime: A History of France 1610–1774. ISBN 978-0-631211969. survey by leader of the Annales School
  • Lefebvre, Georges (1962). The French Revolution. ISBN 978-0-231025195.
  • Lefebvre, Georges (1969) [1936]. Napoleon: From Tilsit to Waterloo, 1807–1815. ISBN 978-0-710080141.
  • Lehning, James R. (2001). To Be a Citizen: The Political Culture of the Early French Third Republic.
  • Lucas, Colin, ed. (1988). The Political Culture of the French Revolution.
  • Lynn, John A. (1999). The Wars of Louis XIV, 1667–1714.
  • Markham, Felix. Napoleon 1963.
  • Mayeur, Jean-Marie; Rebérioux, Madeleine (1984). The Third Republic from its Origins to the Great War, 1871–1914. ISBN 978-2-73-510067-5.
  • McDonald, Ferdie; Marsden, Claire; Kindersley, Dorling, eds. (2010). France. Europe. Gale. pp. 144–217.
  • McLynn, Frank (2003). Napoleon: A Biography. stress on military
  • McMillan, James F. (1992). Twentieth-Century France: Politics and Society in France 1898–1991.
  • McMillan, James F. (1992). Twentieth-Century France: Politics and Society in France 1898–1991.
  • McMillan, James F. (2000). France and Women 1789–1914: Gender, Society and Politics. Routledge.
  • McMillan, James F. (2009). Twentieth-Century France: Politics and Society in France 1898–1991.
  • McPhee, Peter (2004). A Social History of France, 1789–1914 (2nd ed.).
  • Messenger, Charles, ed. (2013). Reader's Guide to Military History. pp. 391–427. ISBN 978-1-135959708. evaluation of major books on Napoleon & his wars
  • Montague, Francis Charles; Holland, Arthur William (1911). "French Revolution, The" . In Chisholm, Hugh (ed.). Encyclopædia Britannica. Vol. 11 (11th ed.). Cambridge University Press. pp. 154–171.
  • Murphy, Neil (2016). "Violence, Colonization and Henry VIII's Conquest of France, 1544–1546". Past & Present. 233 (1): 13–51. doi:10.1093/pastj/gtw018.
  • Nafziger, George F. (2002). Historical Dictionary of the Napoleonic Era.
  • Neely, Sylvia (2008). A Concise History of the French Revolution.
  • Nicholls, David (1999). Napoleon: A Biographical Companion.
  • Northcutt, Wayne (1992). Historical Dictionary of the French Fourth and Fifth Republics, 1946–1991.
  • O'Rourke, Kevin H. (2006). "The Worldwide Economic Impact of the French Revolutionary and Napoleonic Wars, 1793–1815". Journal of Global History. 1 (1): 123–149. doi:10.1017/S1740022806000076.
  • Offen, Karen (2003). "French Women's History: Retrospect (1789–1940) and Prospect". French Historical Studies. 26 (4): 757+. doi:10.1215/00161071-26-4-727. S2CID 161755361.
  • Palmer, Robert R. (1959). The Age of the Democratic Revolution: A Political History of Europe and America, 1760–1800. Vol. 1. comparative history
  • Paxton, John (1987). Companion to the French Revolution. hundreds of short entries
  • Pinkney, David H. (1951). "Two Thousand Years of Paris". Journal of Modern History. 23 (3): 262–264. doi:10.1086/237432. JSTOR 1872710. S2CID 143402436.
  • Plessis, Alain (1988). The Rise and Fall of the Second Empire, 1852–1871. The Cambridge History of Modern France.
  • Popkin, Jeremy D. (2005). A History of Modern France.
  • Potter, David (1995). A History of France, 1460–1560: The Emergence of a Nation-State.
  • Potter, David (2003). France in the Later Middle Ages 1200–1500.
  • Price, Roger (1987). A Social History of Nineteenth-Century France.
  • Price, Roger (1993). A Concise History of France.
  • Raymond, Gino (2008). Historical Dictionary of France (2nd ed.).
  • Restoration: 1815–1870
  • Revel, Jacques; Hunt, Lynn, eds. (1995). Histories: French Constructions of the Past. ISBN 978-1-565841956. 64 essays; emphasis on Annales School
  • Revolution
  • Richardson, Hubert N. B. (1920). A Dictionary of Napoleon and His Times.
  • Rioux, Jean-Pierre, and Godfrey Rogers (1989). The Fourth Republic, 1944–1958. The Cambridge History of Modern France.
  • Robb, Graham (2007). The Discovery of France: A Historical Geography, from the Revolution to the First World War.
  • Roberts, Andrew (2014). Napoleon: A Life. pp. 662–712. ISBN 978-0-670025329. biography
  • Roche, Daniel (1998). France in the Enlightenment.
  • Roche, Daniel (1998). France in the Enlightenment. wide-ranging history 1700–1789
  • Schama, Simon (1989). Citizens. A Chronicle of the French Revolution. narrative
  • Schwab, Gail M.; Jeanneney, John R., eds. (1995). The French Revolution of 1789 and Its Impact.
  • Scott, Samuel F. and Barry Rothaus (1984). Historical Dictionary of the French Revolution, 1789–1799. short essays by scholars
  • See also: Economic history of France § Further reading, and Annales School
  • Shirer, William L. (1969). The Collapse of the Third Republic. New York: Simon & Schuster.
  • Shusterman, Noah (2013). The French Revolution Faith, Desire, and Politics. ISBN 978-1-134456000.
  • Sowerwine, Charles (2009). France since 1870: Culture, Society and the Making of the Republic.
  • Sowerwine, Charles (2009). France since 1870: Culture, Society and the Making of the Republic.
  • Spencer, Samia I., ed. (1984). French Women and the Age of Enlightenment.
  • Spitzer, Alan B. (1962). "The Good Napoleon III". French Historical Studies. 2 (3): 308–329. doi:10.2307/285884. JSTOR 285884. historiography
  • Strauss-Schom, Alan (2018). The Shadow Emperor: A Biography of Napoleon III.
  • Stromberg, Roland N. (1986). "Reevaluating the French Revolution". History Teacher. 20 (1): 87–107. doi:10.2307/493178. JSTOR 493178.
  • Sutherland, D. M. G. (2003). France 1789–1815. Revolution and Counter-Revolution (2nd ed.).
  • Symes, Carol (Winter 2011). "The Middle Ages between Nationalism and Colonialism". French Historical Studies. 34 (1): 37–46. doi:10.1215/00161071-2010-021.
  • Thébaud, Françoise (2007). "Writing Women's and Gender History in France: A National Narrative?". Journal of Women's History. Project Muse. 19 (1): 167–172. doi:10.1353/jowh.2007.0026. S2CID 145711786.
  • Thompson, J. M. (1954). Napoleon Bonaparte: His Rise and Fall.
  • Tombs, Robert (2014). France 1814–1914. ISBN 978-1-317871439.
  • Tucker, Spencer, ed. (1999). European Powers in the First World War: An Encyclopedia.
  • Tulard, Jean (1984). Napoleon: The Myth of the Saviour.
  • Vovelle, Michel; Cochrane, Lydia G., eds. (1997). Enlightenment Portraits.
  • Weber, Eugen (1976). Peasants into Frenchmen: The Modernization of Rural France, 1870–1914. ISBN 978-0-80-471013-8.
  • Williams, Charles (1997). The Last Great Frenchman: A Life of General De Gaulle.
  • Williams, Philip M. and Martin Harrison (1965). De Gaulle's Republic.
  • Wilson, Arthur (1972). Diderot. Vol. II: The Appeal to Posterity. ISBN 0195015061.
  • Winter, J. M. (1999). Capital Cities at War: Paris, London, Berlin, 1914–1919.
  • Wolf, John B. (1940). France: 1815 to the Present. PRENTICE - HALL.
  • Wolf, John B. (1940). France: 1815 to the Present. PRENTICE - HALL. pp. 349–501.
  • Wolf, John B. (1968). Louis XIV. biography
  • Zeldin, Theodore (1979). France, 1848–1945. topical approach