تاریخ آذربایجان جدول زمانی

شخصیت ها

پانویسها و منابع

منابع


تاریخ آذربایجان
History of Azerbaijan ©HistoryMaps

6000 BCE - 2024

تاریخ آذربایجان



تاریخ آذربایجان، منطقه ای که با مرزهای جغرافیایی آن با رشته کوه های قفقاز، دریای خزر، ارتفاعات ارمنستان و فلات ایران مشخص شده است، چندین هزار سال را در بر می گیرد.اولین ایالت مهم در این منطقه آلبانی قفقاز بود که در دوران باستان تأسیس شد.مردم آن به زبانی صحبت می کردند که احتمالاً اجداد زبان اودی مدرن است.از دوران مادها و امپراتوری هخامنشی تا قرن نوزدهم، آذربایجان بیشتر تاریخ خود را با ایران کنونی به اشتراک گذاشت و حتی پس از تسخیر اعراب و معرفی اسلام نیز خصلت ایرانی خود را حفظ کرد.ورود قبایل ترک اوغوز تحت سلسله سلجوقیان در قرن یازدهم آغازگر ترکی شدن تدریجی منطقه بود.با گذشت زمان، جمعیت بومی فارسی‌زبان با اکثریت ترک‌زبان جذب شد که به زبان آذربایجانی امروزی تبدیل شد.در دوره قرون وسطی، شیروانشاهان به عنوان یک سلسله محلی قابل توجه ظهور کردند.علیرغم انقیاد مختصری از امپراتوری تیموری ، آنها استقلال را دوباره به دست آوردند و کنترل محلی را تا زمان ادغام منطقه به امپراتوری روسیه پس از جنگ‌های روسیه و ایران (1804-1813، 1826-1828) حفظ کردند.قراردادهای گلستان (1813) و ترکمانچای (1828) اراضی آذربایجان را از ایران قاجار به روسیه واگذار کرد و مرز امروزی را در امتداد رود ارس ایجاد کرد.در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، تحت حاکمیت روسیه، یک هویت ملی متمایز آذربایجان شروع به شکل گیری کرد.آذربایجان در سال 1918 پس از فروپاشی امپراتوری روسیه خود را یک جمهوری مستقل اعلام کرد، اما بلافاصله پس از آن در سال 1920 به عنوان جمهوری آذربایجان SSR به اتحاد جماهیر شوروی پیوست. استقلال.از زمان استقلال، آذربایجان چالش های سیاسی قابل توجهی را تجربه کرده است، به ویژه درگیری قره باغ کوهستانی با ارمنستان، که بسیاری از سیاست ملی و روابط خارجی آن پس از شوروی را شکل داده است.
عصر حجر در آذربایجان
عصر حجر در آذربایجان ©HistoryMaps
12000 BCE Jan 1

عصر حجر در آذربایجان

Qıraq Kəsəmən, Azerbaijan
عصر حجر در آذربایجان به دوره های پارینه سنگی، میان سنگی و نوسنگی طبقه بندی می شود که منعکس کننده تحولات انسانی و تغییرات فرهنگی در طول هزاران سال است.اکتشافات مهم باستان شناسی در محوطه های مختلف مانند قره باغ، غزاق، لریک، گوبوستان و نخجوان، این دوران را روشن کرده است.دوره پارینه سنگیپارینه سنگی که تا هزاره دوازدهم قبل از میلاد ادامه داشت به مراحل پارینه سنگی پایین، میانی و فوقانی تقسیم می شود.پارینه سنگی پایین: در این مرحله اولیه، فک پایین آزیخانتروپ قابل توجه در غار آزیخ کشف شد که نشان دهنده حضور گونه های اولیه انسان است.دره گوروچای مکان مهمی بود و ساکنان آن ابزارهایی را از سنگ‌های محلی ایجاد می‌کردند که «فرهنگ گوروچای» را نشان می‌داد که شباهت‌هایی با فرهنگ اولدووای دارد.پارینه سنگی میانی: قدمت این دوره از 100000 تا 35000 سال پیش، با فرهنگ موستری مشخص می شود که به دلیل ابزارهای نوک تیز آن مورد توجه قرار گرفته است.مکان‌های باستان‌شناسی کلیدی شامل غارهای تاغلار، آزوخ و زار در قره‌باغ و غارهای دمجیلی و قزمه است که ابزارهای گسترده و استخوان‌های حیوانات در آن‌ها یافت شد.پارینه سنگی بالایی: تا حدود 12000 سال پیش، این دوره شاهد اسکان انسان ها در غارها و اردوگاه های بیرونی بود.شکار تخصصی تر شد و نقش های اجتماعی به وضوح بین زن و مرد تمایز قائل شد.دوره میان سنگیبا گذار از دوران پارینه سنگی فوقانی در حدود 12000 پیش از میلاد، دوران میان سنگی در آذربایجان، به ویژه در گوبوستان و دمجیلی مشهود است، ابزارهای خرد سنگی و اتکای مداوم به شکار، با نشانه های اولیه اهلی کردن حیوانات.ماهیگیری نیز به یک فعالیت قابل توجه تبدیل شد.دوره نوسنگیدوره نوسنگی که در حدود هزاره هفتم تا ششم قبل از میلاد آغاز می‌شود، ظهور کشاورزی را نشان می‌دهد که منجر به سکونتگاه‌های گسترده در مناطق مناسب برای کشاورزی شد.مکان‌های قابل توجه عبارتند از مجموعه باستان‌شناسی گویتپه در جمهوری خودمختار نخجوان، جایی که موادی مانند سرامیک و ابزار ابسیدین نشان‌دهنده پیچیدگی فرهنگی در حال رشد است.دوره انئولیتیک (کالکولیتیک).از حدود هزاره ششم تا چهارم پیش از میلاد، دوره انئولیتیک شکاف بین عصر حجر و عصر برنز را پر کرد.کوه های غنی از مس منطقه، توسعه اولیه فرآوری مس را تسهیل کرد.سکونتگاه‌هایی مانند شوموتپه و کولتپه پیشرفت‌های کشاورزی، معماری و متالورژی را برجسته می‌کنند.
عصر برنز و آهن در آذربایجان
الگوی ظرف نقاشی شده از کول تپه I ©HistoryMaps
3500 BCE Jan 1 - 1500 BCE

عصر برنز و آهن در آذربایجان

Azerbaijan
عصر مفرغ در آذربایجان، که از نیمه دوم هزاره چهارم قبل از میلاد تا نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد را در بر می گیرد، پیشرفت های چشمگیری در سفالگری، معماری و متالورژی داشته است.این دوره به قرون برنز اولیه، میانی و اواخر تقسیم می‌شود و پیشرفت‌های فرهنگی و فناوری متمایز در هر مرحله مشاهده می‌شود.[1]اوایل عصر برنز (3500-2500 قبل از میلاد)عصر مفرغ اولیه با ظهور فرهنگ کور-آراکس مشخص می شود که نفوذ گسترده ای در سراسر ماوراء قفقاز، آناتولی شرقی، شمال غربی ایران و فراتر از آن داشت.این دوره شاهد ظهور انواع سکونت‌گاه‌های جدید، مانند آن‌هایی که در دامنه‌های کوه‌ها و سواحل رودخانه‌ها بودند، و توسعه تکنیک‌های متالورژی بود.تغییرات اجتماعی مهمی رخ داد، از جمله حرکت از نظام مادرسالاری به نظام پدرسالاری و جدایی کشاورزی از دامداری.مکان‌های باستان‌شناسی کلیدی عبارتند از کول تپه اول و دوم در نخجوان، بابادرویش در قزاق و منتش تپه در طووز، که در آن آثار متعددی مانند ظروف صیقلی، نقش‌های سرامیکی و اشیای برنزی یافت شده است.عصر برنز میانه (پایان هزاره سوم قبل از میلاد تا اوایل هزاره دوم پیش از میلاد)با گذار به عصر برنز میانه، اندازه سکونتگاه ها و پیچیدگی ساختارهای اجتماعی، با مالکیت و نابرابری های اجتماعی قابل توجه افزایش یافت.این دوره به دلیل فرهنگ "سفال های منقوش" که در بقایای یافت شده در نخجوان، گوبوستان و قره باغ دیده می شود، مورد توجه قرار گرفته است.این دوره همچنین آغاز کشت انگور و شراب سازی است که از یافته های باستان شناسی در اوزرلیک تپه و نخجوان مشهود است.ساخت شهرک های مستحکم با استفاده از سنگ تراشی سیکلوپی پاسخی دفاعی به پیچیدگی رو به رشد اجتماعی بود.اواخر عصر برنز تا عصر آهن (قرن 15-7 قبل از میلاد)عصر برنز پس از آن و عصر آهن متعاقب آن با گسترش سکونتگاه ها و استحکامات مشخص می شود، همانطور که توسط قلعه های سیکلوپی در منطقه قفقاز کوچک گواه است.شیوه های تدفین شامل گورهای جمعی و انفرادی بود که اغلب با اشیاء مفرغی غنی همراه بود که نشان دهنده حضور نخبگان نظامی بود.در این دوره همچنین اهمیت تداوم پرورش اسب، یکی از جنبه های حیاتی سبک زندگی عشایری رایج در منطقه، مشاهده شد.آثار فرهنگی کلیدی شامل آثار فرهنگی تالش-مغان است که مهارت های فلزکاری پیشرفته را نشان می دهد.
700 BCE
دوران باستانornament
دوره مادها و هخامنشیان در آذربایجان
جنگجوی مادها ©HistoryMaps
اعتقاد بر این است که آلبانی قفقاز، منطقه ای باستانی واقع در بخشی از آذربایجان امروزی، از اوایل قرن هفتم یا ششم قبل از میلاد تحت تأثیر امپراتوری های بزرگتر قرار گرفته یا در آن گنجانده شده است.طبق یک فرضیه، این ادغام در امپراتوری مادها [2] ممکن است در این دوره به عنوان بخشی از تلاش‌ها برای دفاع در برابر تهاجمات عشایری که مرزهای شمالی ایران را تهدید می‌کرد، رخ داده باشد.موقعیت استراتژیک آلبانی قفقاز، به ویژه از نظر گذرگاه های قفقاز، برای این اقدامات دفاعی قابل توجه بود.در قرن ششم قبل از میلاد، پس از فتح امپراتوری ماد، کوروش بزرگ ایران، آذربایجان را به امپراتوری هخامنشی ملحق کرد و بخشی از ساتراپی ماد هخامنشی شد.این امر منجر به گسترش دین زرتشتی در منطقه شد، که نشان از پرستی آتش در میان بسیاری از آلبانیایی های قفقاز دارد.این کنترل دوره ای از افزایش نفوذ ایران در منطقه را نشان می دهد که احتمالاً شامل ادغام نظامی و اداری در چارچوب امپراتوری ایران می شود.
دوران هلنیستی در آذربایجان
امپراتوری سلوکیان ©Igor Dzis
330 BCE Jan 1 - 247 BCE

دوران هلنیستی در آذربایجان

Azerbaijan
در سال 330 قبل از میلاد اسکندر مقدونی هخامنشیان را شکست داد و بر چشم انداز سیاسی مناطقی مانند آذربایجان تأثیر گذاشت.تقریباً در این زمان، آلبانی قفقاز برای اولین بار توسط آرین مورخ یونانی در نبرد گوگاملا ذکر شد، جایی که آنها به همراه مادها، کادوسی و ساکائی توسط آتروپات فرماندهی شدند.[3]پس از سقوط امپراتوری سلوکیان در ایران در سال 247 پیش از میلاد، بخش‌هایی از آذربایجان امروزی تحت فرمانروایی پادشاهی ارمنستان درآمد [که] از 190 قبل از میلاد تا 428 پس از میلاد ادامه یافت.در زمان سلطنت تیگران کبیر (95-56 پ.سرانجام، پادشاهی آلبانی به عنوان یک موجودیت مهم در قفقاز شرقی در طول قرن دوم یا یکم قبل از میلاد ظهور کرد و یک سه گانه با گرجی ها و ارمنی ها به عنوان ملت های کلیدی قفقاز جنوبی را تشکیل داد و تحت تأثیر فرهنگی و مذهبی قابل توجه ارمنیان قرار گرفت.جمعیت اصلی در کرانه راست رود کورا قبل از تسلط ارمنیان شامل گروه‌های خودمختار مختلف مانند اوتیان‌ها، میکی‌ها، خزرها، گارگریان‌ها، ساکاسنی‌ها، گلیان‌ها، سودیان‌ها، لوپنی‌ها، بالاساکانیان، پارسیان‌ها و پارسیان‌ها بود.رابرت اچ. هیوسن، مورخ، اشاره کرد که این قبایل اصالتاً ارمنی نبودند.در حالی که برخی از مردمان ایرانی ممکن است در زمان حکومت پارس و مادها ساکن شده باشند، اکثر بومیان هند و اروپایی نبودند.[5] با وجود این، تأثیر حضور طولانی مدت ارمنی ها منجر به ارمنی شدن قابل توجه این گروه ها شد و بسیاری از آنها در طول زمان به طور غیر قابل تشخیصی ارمنی شدند.
آتروپاتن
آتروپاتن یک پادشاهی باستانی ایرانی بود که در حدود سال 323 قبل از میلاد توسط آتروپاتس، ساتراپ ایرانی تأسیس شد. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
323 BCE Jan 1 - 226 BCE

آتروپاتن

Leylan, East Azerbaijan Provin
آتروپاتن یک پادشاهی باستانی ایرانی بود که در حدود سال 323 قبل از میلاد توسط آتروپاتس، ساتراپ ایرانی تأسیس شد.این پادشاهی در شمال ایران کنونی قرار داشت.تبار آتروپاتها تا اوایل قرن اول بعد از میلاد بر این منطقه حکومت کردند، زمانی که سلسله اشکانیان اشکانی بر آن غلبه کردند.در سال 226 پس از میلاد، آتروپاتن توسط امپراتوری ساسانی فتح شد و به استانی تبدیل شد که تحت نظارت یک مرزبان یا "مرگرو" بود.آتروپاتن از زمان هخامنشیان تا تسخیر اعراب، تنها با یک وقفه کوتاه در دوران حکومت اسکندر مقدونی از 336 تا 323 پیش از میلاد، اقتدار دینی پیوسته زرتشتیان را حفظ کرد.نام این منطقه، آتروپاتین نیز در نامگذاری منطقه تاریخی آذربایجان در ایران نقش داشته است.زمینهدر سال 331 پیش از میلاد، در جریان نبرد گوگاملا، گروه‌های قومی مختلف از جمله مادها، آلبان، ساکاسن‌ها و کادوسیان تحت فرماندهی آتروپات، فرمانده هخامنشی، در کنار داریوش سوم علیه اسکندر مقدونی جنگیدند.پس از پیروزی اسکندر و متعاقب آن سقوط امپراتوری هخامنشی، آتروپاتس وفاداری خود را به اسکندر اعلام کرد و در سال های 328-327 ق.م به عنوان فرماندار ماد منصوب شد.پس از مرگ اسکندر در سال 323 قبل از میلاد، امپراتوری او بین ژنرال هایش در تجزیه بابل تقسیم شد.ماد که قبلاً ساتراپی واحد هخامنشی بود، به دو بخش تقسیم شد: مادیا مگنا که به پیتون داده شد و منطقه شمالی، آتروپاتین مادیا که توسط آتروپات اداره می شد.آتروپات که با پردیکا نایب السلدر اسکندر پیوندهای خانوادگی داشت، پس از امتناع از بیعت با سلوکوس، یکی از سرداران اسکندر، توانست مدیا آتروپاتنه را به عنوان پادشاهی مستقل تأسیس کند.در سال 223 قبل از میلاد، زمانی که آنتیوخوس سوم در امپراتوری سلوکی به قدرت رسید، به آتروپاتن مدیا حمله کرد که منجر به انقیاد موقت آن تحت کنترل سلوکیان شد.با این حال، Media Atropatene درجه ای از استقلال داخلی را حفظ کرد.با ظهور امپراتوری روم به عنوان یک نیروی مهم در مدیترانه و خاور نزدیک، چشم انداز سیاسی منطقه تغییر کرد.این به یک سری درگیری ها منجر شد، از جمله نبرد منیزیا در سال 190 قبل از میلاد که در آن رومیان سلوکیان را شکست دادند.زمانی که در سال 38 قبل از میلاد، پس از نبرد بین روم و پارت، ژنرال رومی آنتونی نتوانست شهر فرااسپا در آتروپاتنیا را با وجود محاصره طولانی تصرف کند، اتحادهای استراتژیک دوباره تغییر کردند.این درگیری و تهدید مداوم پارت، آتروپاتن را به روم نزدیک کرد و باعث شد که آریوبرزن دوم، پادشاه آتروپاتن در 20 پیش از میلاد، حدود یک دهه را در رم سپری کند و با منافع روم هماهنگی بیشتری داشته باشد.با شروع به زوال امپراتوری اشکانی، اشراف و دهقانان آتروپاتن متحد جدیدی در شاهزاده ایرانی ساسانی اردشیر اول یافتند. آتروپاتن با حمایت از لشکرکشی های او علیه فرمانروایان بعدی اشکانی، در ظهور امپراتوری ساسانی نقش داشت.در سال 226 پس از میلاد، پس از اینکه اردشیر اول آرتابانوس چهارم را در نبرد هرمزدگان شکست داد، آتروپاتن با کمترین مقاومت تسلیم ساسانیان شد و نشان دهنده گذار از حکومت اشکانیان به ساسانیان بود.این اتحاد احتمالاً ناشی از تمایل اشراف محلی به ثبات و نظم و نیز ترجیح کشیشان برای ارتباط قوی ساسانیان با آیین زرتشتی بود.
دوره پادشاهی ارمنستان بزرگ
تیگران و چهار پادشاه دست نشاند. ©Fusso
پس از سقوط امپراتوری سلوکیان در ایران در سال 247 پیش از میلاد، پادشاهی ارمنستان کنترل بخش هایی از آذربایجان امروزی را به دست آورد.[6]
نفوذ روم در آلبانی قفقاز
سربازان امپراتوری رومی در کوه‌های کاکوس. ©Angus McBride
تعامل آلبانی قفقاز با امپراتوری روم پیچیده و چند وجهی بود، که در درجه اول با وضعیت آن به عنوان یک دولت مشتری مشخص می شود تا یک استان کاملاً یکپارچه مانند همسایه ارمنستان .این رابطه در حدود قرن اول قبل از میلاد آغاز شد و مراحل مختلفی از نامزدی را تا حدود سال 250 بعد از میلاد تجربه کرد، با یک تجدید حیات کوتاه در زمان امپراتور دیوکلتیان در حدود سال 299 پس از میلاد.زمینهدر سال 65 قبل از میلاد، ژنرال رومی، پومپه، با تسلط بر ارمنستان، ایبریا و کلخیس ، وارد آلبانی قفقاز شد و به سرعت شاه اوروئز را شکست داد.اگرچه آلبانی تحت کنترل روم تقریباً به دریای خزر رسید، نفوذ امپراتوری اشکانی به زودی شورش را برانگیخت.در سال 36 قبل از میلاد، مارک آنتونی مجبور شد این شورش را سرکوب کند و پس از آن آلبانی به طور اسمی تحت الحمایه روم قرار گرفت.نفوذ روم در زمان امپراتور آگوستوس، که سفیران خود را از یک پادشاه آلبانیایی دریافت کرد، تثبیت شد، که نشان دهنده تعاملات دیپلماتیک مداوم است.تا سال 35 پس از میلاد، آلبانی قفقاز، که با ایبریا و روم متحد شد، در مقابله با قدرت اشکانی در ارمنستان نقش ایفا کرد.برنامه‌های امپراتور نرون در سال 67 پس از میلاد برای گسترش نفوذ روم به قفقاز با مرگ او متوقف شد.علیرغم این تلاش ها، آلبانی روابط فرهنگی و تجاری قوی با ایران حفظ کرد.تحت فرمان امپراتور تراژان در سال 114 پس از میلاد، کنترل روم تقریباً کامل شد، با رومی‌سازی قابل توجهی در سطوح بالای جامعه.با این حال، منطقه با تهدیداتی مانند حمله آلان ها در زمان امپراتور هادریان (117-138 بعد از میلاد) مواجه بود که منجر به تقویت اتحاد بین روم و آلبانی قفقاز شد.در سال 297 پس از میلاد، معاهده نیسیبیس نفوذ روم بر آلبانی قفقاز و ایبریا را دوباره برقرار کرد، اما این کنترل زودگذر بود.در اواسط قرن چهارم، این منطقه تحت کنترل ساسانیان قرار گرفت و تا اواخر قرن ششم به همین ترتیب باقی ماند.در طول جنگ سوم ایرانی و ترک در سال 627، امپراتور هراکلیوس با خزرها (گوکترک ها) متحد شد و در نتیجه یک رهبر خزرها حاکمیت خود را بر آلبانی اعلام کرد و مالیات را مطابق با ارزیابی اراضی ایران اعمال کرد.در نهایت، آلبانی قفقاز در امپراتوری ساسانی جذب شد و پادشاهان آن توانستند با پرداخت خراج، حکومت خود را حفظ کنند.این منطقه سرانجام توسط نیروهای عرب در سال 643 در جریان فتح ایران توسط مسلمانان فتح شد و این نشان دهنده پایان موقعیت پادشاهی باستانی آن بود.
امپراتوری ساسانیان در آلبانی قفقاز
امپراتوری ساسانی ©Angus McBride
از 252 تا 253 پس از میلاد، آلبانی قفقاز تحت کنترل امپراتوری ساسانی قرار گرفت و سلطنت خود را حفظ کرد اما تا حد زیادی به عنوان یک دولت تابعه با خودمختاری محدود عمل کرد.پادشاه آلبانی قدرت اسمی را در اختیار داشت در حالی که بیشترین اختیارات مدنی، مذهبی و نظامی توسط مرزبان (فرماندار نظامی) منصوب ساسانی اعمال می شد.اهمیت این الحاق در کتیبه سه زبانه شاپور اول در نقش رستم برجسته شده است.در طول سلطنت شاپور دوم (309-379 پس از میلاد)، اورنایر پادشاه آلبانی (343-371 بعد از میلاد) تا حدی استقلال داشت و در طول لشکرکشی‌های نظامی علیه رومیان، به ویژه در محاصره آمیدا در سال 359 میلادی، با شاپور دوم همسو شد.به دنبال آزار و شکنجه مسیحیان توسط شاپور دوم پس از پیروزی، اورنیر، یکی از متحدان نبرد، مجروح شد اما نقش مهمی در درگیری‌های نظامی داشت.در سال 387 بعد از میلاد، پس از یک سلسله درگیری ها، قراردادی بین روم و ساسانیان چندین استان را که در نبردهای قبلی از دست داده بودند، به آلبانی بازگرداند.در سال 450 پس از میلاد، شورش مسیحیان علیه زرتشتیان ایرانی به رهبری شاه یزدگرد دوم شاهد پیروزی‌های مهمی بود که به طور موقت آلبانی را از پادگان‌های ایرانی آزاد کرد.با این حال، در سال 462 بعد از میلاد، پس از کشمکش‌های داخلی در سلسله ساسانی، پروز اول هون‌های هایلندور (اونوکور) را علیه آلبانی بسیج کرد که منجر به کناره‌گیری واچه دوم پادشاه آلبانیایی در سال 463 میلادی شد.همانطور که مورخ آلبانیایی مویسی کالانکاتلی اشاره کرد، این دوره بی ثباتی منجر به 30 سال بدون حاکم شد.سلطنت در نهایت در سال 487 پس از میلاد، زمانی که واچگان سوم توسط شاه بالاش ساسانی (484-488 میلادی) بر سر کار آمد، احیا شد.واچاگان سوم که به خاطر ایمان مسیحی‌اش شهرت داشت، آزادی‌های مسیحی را احیا کرد و با زرتشتی‌گری، بت‌پرستی، بت‌پرستی و جادوگری مخالفت کرد.با این حال، در سال 510 پس از میلاد، ساسانیان نهادهای مستقل دولتی را در آلبانی از بین بردند و آغاز دوره طولانی تسلط ساسانیان تا سال 629 میلادی بود.در اواخر قرن ششم تا اوایل قرن هفتم آلبانی به میدان نبرد بین ایران ساسانی، امپراتوری بیزانس و خانات خزر تبدیل شد.در سال 628 پس از میلاد، در طول جنگ سوم ایرانی و ترک، خزرها به آن حمله کردند و رهبر آنها زیبل خود را ارباب آلبانی اعلام کرد و بر اساس بررسی‌های زمینی ایران، مالیات وضع کرد.سلسله میهرانیان از سال 630 تا 705 میلادی بر آلبانی حکومت کردند و پارتاو (باردا کنونی) پایتخت آن بود.واراز گریگور (628-642 پس از میلاد)، یک فرمانروای برجسته، در ابتدا از ساسانیان حمایت کرد اما بعداً با امپراتوری بیزانس متحد شد.جوانشیر، پسر وراز گریگور، علیرغم تلاش هایش برای حفظ خودمختاری و روابط دیپلماتیک با خلافت، در سال 681 میلادی ترور شد.حکومت میهرانید در سال 705 پس از میلاد با اعدام آخرین وارث در دمشق توسط نیروهای عرب پایان یافت و این نشان دهنده پایان استقلال داخلی آلبانی و آغاز حکومت مستقیم خلافت بود.
سلسله اشکانی آلبانی قفقاز
امپراتوری پارت. ©Angus McBride
سلسله اشکانی که از پارت سرچشمه می گیرند، از قرن سوم تا ششم پس از میلاد بر آلبانی قفقاز حکومت می کردند.این سلسله شاخه ای از اشکانیان اشکانی بود و بخشی از یک فدراسیون گسترده تر خانواده پان آرشایی بود که شامل فرمانروایان همسایه ارمنستان و ایبریا بود.زمینهآلبانی قفقاز در اواخر قرن دوم پیش از میلاد در سیاست منطقه‌ای اهمیت یافت، احتمالاً به دلیل درگیری‌های بین پادشاه اشکانی میتریداتیس دوم (ح. 124–91 ق. م.) و پادشاه ارمنی آرتاواسدس اول (ح. 159–115 ق.م).به گفته مورتزعلی گاجیف مورخ مدرن، در پایان قرن سوم میلادی بود که آرشاکیدها توسط رومیان به عنوان پادشاه آلبانی با هدف کنترل بیشتر بر قفقاز منصوب شدند.به قدرت رسیدن آنها منجر به تسلط عناصر فرهنگی ایرانی و زبان اشکانی در میان طبقه تحصیل کرده آلبانی شد.در طول دهه 330 پس از میلاد، شاپور دوم پادشاه ساسانی (309-379) بر پادشاه آلبانیایی واچاگان اول که بعداً در حدود سال 375 پس از میلاد توسط واچاگان دوم جانشین وی شد، اقتدار کرد.در سال 387 پس از میلاد، دستکاری ساسانیان منجر به واگذاری استان‌های ارمنی آرتساخ، اوتیک، شاکاشن، گردمان و کلت به آلبانی شد.با این حال، در حدود سال 462 پس از میلاد، شاهنشاه پرز اول ساسانی، حکومت اشکانیان را در پی شورشی به رهبری واچه دوم لغو کرد، اگرچه این حکومت در سال 485 میلادی با عروج واچگان سوم، به لطف برادر و جانشین پروز، بالاش (ح. 484-488) احیا شد. ).واچاگان سوم یک مسیحی پرشور بود که بازگشت اشراف مرتد آلبانیایی را به مسیحیت اجباری کرد و علیه زرتشتیان، بت پرستی، بت پرستی و جادوگری مبارزه کرد.حاکمان اشکانی آلبانی پیوندهای عمیق زناشویی و خانوادگی با خاندان سلطنتی ساسانی داشتند که باعث تقویت نفوذ ساسانیان در منطقه شد.این پیوندها شامل ازدواج بین حاکمان اشکانی و اعضای خاندان سلطنتی ساسانی بود که برجستگی زبان و فرهنگ فارسی میانه در آلبانی را تقویت کرد.این ارتباطات بر تأثیر متقابل پیچیده روابط سیاسی، خانوادگی و فرهنگی بین آلبانی قفقاز و ایران ساسانی تأکید کرد و به طور قابل توجهی تاریخ و هویت منطقه را شکل داد.
مسیحیت در آلبانی قفقاز
کلیسایی در کوه های قفقاز ©HistoryMaps
پس از اینکه ارمنستان مسیحیت را به عنوان دین دولتی خود در سال 301 میلادی پذیرفت، آلبانی قفقاز نیز در زمان پادشاه اورنایر شروع به پذیرش مسیحیت کرد.او توسط قدیس گریگوری روشنگر، اولین کاتولیکوس ارمنستان غسل تعمید داده شد.پس از مرگ اورنایر، آلبانیایی های قفقازی از نوه سنت گرگوری، سنت گرگوریس، درخواست کردند که کلیسای آنها را رهبری کند.او در گسترش مسیحیت در سرتاسر آلبانی قفقاز و ایبریا نقش داشت و توسط بت پرستان در شمال شرقی آلبانی قفقاز به شهادت رسید.بقایای او در نزدیکی صومعه آماراس که پدربزرگش در آرتساخ ساخته بود به خاک سپرده شد.در اوایل قرن پنجم، یک اسقف محلی به نام جرمی، کتاب مقدس را به زبان اودی قدیم، زبان آلبانیایی‌های قفقاز ترجمه کرد که نشان‌دهنده پیشرفت فرهنگی مهمی بود.این ترجمه عمدتاً بر اساس نسخه های قبلی ارمنی است.در قرن پنجم میلادی، یزدگرد دوم پادشاه ساسانی تلاش کرد تا دین زرتشتی را بر سران آلبانی قفقاز، ارمنستان و گرجستان تحمیل کند.علیرغم رضایت اولیه در تیسفون، اشراف پس از بازگشت به خانه مقاومت کردند، که به شورش ناموفق به رهبری ژنرال ارمنی واردان مامیکنیان در سال 451 پس از میلاد منجر شد.علیرغم شکست در نبرد، آلبانیایی ها ایمان مسیحی خود را حفظ کردند.ایمان مسیحی در زمان پادشاه واچگان پارسا در اواخر قرن پنجم به اوج رسید، که به شدت با بت پرستی مخالفت کرد و مسیحیت را در سراسر سلطنت خود ترویج کرد.در سال 488 پس از میلاد، او شورای آغوئن را تشکیل داد که ساختار کلیسا و روابط آن با دولت را رسمیت بخشید.در قرن ششم، در زمان حکومت جوانشیر، آلبانی قفقاز تا زمان ترور جوانشیر در سال 669، روابط مسالمت آمیزی با هون ها داشت که منجر به تهاجم هون ها شد.تلاش‌هایی برای تبدیل هون‌ها به مسیحیت انجام شد، اما این تلاش‌ها در نهایت کوتاه بود.در قرن هشتم، پس از فتح اعراب ، منطقه با فشارهای قابل توجهی مواجه شد که منجر به اسلامی شدن جمعیت محلی شد.در قرن یازدهم، مساجد برجسته در مراکز سابق مسیحیت آلبانیایی قرار داشتند و بسیاری از آلبانیایی‌ها در گروه‌های قومی مختلف از جمله آذری‌ها و ایرانی‌ها جذب شدند.
600 - 1500
آذربایجان قرون وسطیornament
فتوحات و حکومت اعراب در آذربایجان
فتوحات اعراب ©HistoryMaps
در طول تهاجمات اعراب به قفقاز در اواسط قرن هفتم میلادی، آلبانی قفقاز تابع نیروهای عرب شد، اما سلطنت محلی خود را حفظ کرد.لشکرکشی های اولیه اعراب به رهبری سلمان بن ربیعه و حبیب بن.مسلمه در سال 652 پس از میلاد منتج به معاهداتی شد که خراج، جزیه (مالیات رای بر غیر مسلمانان) و خراج (مالیات زمین) را بر جمعیت محلی مناطقی مانند نخجوان و بیلاگان تحمیل کرد.اعراب به توسعه خود ادامه دادند و با فرمانداران مناطق کلیدی دیگر مانند گابالا، شکی، شکاشن و شیروان قراردادهایی را تضمین کردند.در سال 655 میلادی، پس از پیروزی در دربند (باب الابواب)، اعراب با شکست خزرها از جمله کشته شدن سلمان در نبرد مواجه شدند.خزرها با بهره گیری از جنگ داخلی اول مسلمانان و اشتغال اعراب به جبهه های دیگر، به ماوراء قفقاز حمله کردند.اگرچه خزرها در ابتدا دفع شدند، اما با موفقیت غنایم قابل توجهی را در یک یورش گسترده در حدود سالهای 683 یا 685 پس از میلاد بدست آوردند.واکنش اعراب در اوایل قرن هشتم، به ویژه در 722-723 پس از میلاد، زمانی که الجراح الحکامی با موفقیت خزرها را عقب راند و حتی پایتخت آنها، بالانجار را برای مدت کوتاهی تصرف کرد، رخ داد.علی‌رغم این درگیری‌های نظامی، جمعیت محلی در مناطقی مانند آلبانی قفقاز، ارمنستان و گرجستان غالباً تحت تأثیر مذهب عمدتاً مسیحی خود در برابر حکومت اعراب مقاومت می‌کردند.این مقاومت به ویژه در سال 450 پس از میلاد، زمانی که یزدگرد دوم پادشاه امپراتوری ساسانی تلاش کرد این مناطق را به دین زرتشتی تبدیل کند، مشهود بود که منجر به مخالفت‌های گسترده و عهد پنهانی برای حمایت از مسیحیت شد.این دوره پیچیده از تعاملات اعراب، فارس ها و محلی به طور قابل توجهی بر ساختارهای اداری، مذهبی و اجتماعی منطقه تأثیر گذاشت.در زمان امویان و بعدها عباسیان ، حکومت از حفظ نظامهای ساسانی به معرفی نظام امارت تکامل یافت و منطقه را به محلات (نواحی) و منتگها (منطقه‌های فرعی) تقسیم کرد که توسط امیرانی منصوب شده توسط خلیفه اداره می‌شد.در این مدت، چشم انداز اقتصادی نیز دگرگون شد.معرفی محصولات زراعی مانند برنج و پنبه، با تقویت تکنیک های آبیاری بهبود یافته، منجر به پیشرفت های کشاورزی قابل توجهی شد.گسترش تجارت رشد صنایعی مانند پرورش شتر و بافندگی را تسهیل کرد، به ویژه در شهرهایی مانند بردا که به دلیل تولید ابریشم مشهور بود.حکومت اعراب در نهایت تغییرات فرهنگی و اقتصادی عمیقی را در آلبانی قفقاز و قفقاز جنوبی گسترده‌تر ایجاد کرد و تأثیرات اسلامی را در خود جای داد که مسیر تاریخی منطقه را برای قرن‌ها شکل داد.
دولت های فئودالی در آذربایجان
باکوی قرون وسطی در زمان شیروانشاهان. ©HistoryMaps
با کاهش قدرت نظامی و سیاسی خلافت عرب در قرن نهم و دهم، چندین استان شروع به اعلام استقلال خود از دولت مرکزی کردند.این دوره شاهد ظهور دولت های فئودالی مانند شیروانشاهان، شدادیان، سالاریان و ساجدان در خاک آذربایجان بود.شیروانشاه (861-1538)شیروانشاهان، که از سال 861 تا 1538 حکومت کردند، به عنوان یکی از ماندگارترین سلسله های جهان اسلام برجسته شدند.لقب «شیروانشاه» از لحاظ تاریخی با فرمانروایان شیروان مرتبط بوده است که بنا بر گزارش‌ها توسط اولین امپراتور ساسانی، اردشیر اول، اعطا شده است. آنها در طول تاریخ خود، بین استقلال و تحت سلطه امپراتوری‌های همسایه در نوسان بوده‌اند.در اوایل قرن یازدهم، شیروان با تهدیدات دربند مواجه شد و حملات روس ها و آلان ها را در دهه 1030 دفع کرد.سلسله مزیادیان سرانجام در سال 1027 جای خود را به کسرانیان دادند که تا تهاجمات سلجوقیان در سال 1066 به طور مستقل حکومت کردند. شیروانشاه فریبرز اول علیرغم تصدیق فرمانروایی سلجوقیان، توانست خودمختاری داخلی خود را حفظ کند و حتی قلمرو خود را گسترش داد تا اران را در بر گیرد و فرمانداری را در گنجه منصوب کند. دهه 1080دربار شیروان به یک پیوند فرهنگی تبدیل شد، به ویژه در قرن دوازدهم، که شاعران نامدار پارسی زبان مانند خاقانی، نظامی گنجوی و فلکی شیروانی را به خود جذب کرد و دوره ای غنی از شکوفایی ادبی را پرورش داد.این سلسله از سال 1382 با آغاز به کار سلسله دربندی از شیروانشاهان توسط ابراهیم اول، شاهد تحولات چشمگیری بود.اوج نفوذ و شکوفایی آنها در قرن پانزدهم، به ویژه در زمان سلطنت خلیل الله اول (1417-1463) و فرخ یاسار (1463-1500) بود.با این حال، انحطاط این سلسله با شکست و مرگ فرخ یسار به دست اسماعیل اول صفوی در سال 1500 آغاز شد که منجر به تبدیل شدن شیروانشاهان به صفویان شد.ساجد (889–929)سلسله ساجد که از سال 889 یا 890 تا 929 حکومت می کرد، یکی از سلسله های مهم آذربایجان قرون وسطی بود.محمد بن ابی‌الساج دیوداد که در سال 889 یا 890 توسط خلافت عباسی به عنوان حاکم منصوب شد، آغاز حکومت ساجدان بود.پدرش زیر نظر شخصیت های کلیدی نظامی و خلافت خدمت کرده بود و به عنوان پاداش خدمات نظامی، استانداری آذربایجان را به دست آورد.تضعیف اقتدار مرکزی عباسیان به محمد اجازه داد تا یک کشور شبه مستقل در آذربایجان تأسیس کند.تحت حکومت محمد، خاندان ساجد به نام او سکه ضرب کردند و قلمرو خود را به طور قابل توجهی در قفقاز جنوبی گسترش دادند و مراغه به عنوان اولین پایتخت آن بود که بعداً به بردا منتقل شد.جانشین او، یوسف بن ابی‌الساج، پایتخت را بیشتر به اردبیل منتقل کرد و دیوارهای مراغه را ویران کرد.دوران تصدی او با تیرگی روابط با خلافت عباسی همراه بود که منجر به درگیری های نظامی شد.تا سال 909، پس از توافق نامه صلح که توسط وزیر ابوالحسن علی بن الفرات تسهیل شد، یوسف از خلیفه به رسمیت شناخته شد و یک فرماندار رسمی آذربایجان شد که حکومت او را مستحکم کرد و نفوذ ساجد را گسترش داد.سلطنت یوسف همچنین به دلیل اقدامات او برای ایمن سازی و تقویت مرزهای شمالی قلمرو ساجد در برابر تهاجمات روس ها از ولگا در سال های 913-914 قابل توجه بود.او دیوار دربند را تعمیر کرد و بخش های رو به دریا آن را بازسازی کرد.لشکرکشی های او تا گرجستان گسترش یافت و در آنجا چندین سرزمین از جمله کاختی، اوجارما و بوچورما را تصرف کرد.سلسله ساجد با آخرین فرمانروای دیثم بن ابراهیم منعقد شد که در سال 941 توسط مرزبان بن محمد از دیلم شکست خورد.این شکست نشان دهنده پایان حکومت ساجدان و ظهور سلسله سالاریان با پایتخت آن اردبیل بود که نشان دهنده تغییر چشمگیر در چشم انداز سیاسی منطقه بود.سالارید (941-979)سلسله سالاریان که در سال 941 توسط مرزوبن بن محمد تأسیس شد، تا سال 979 بر آذربایجان و آذربایجان ایران حکومت کرد. مرزبان، از نوادگان سلسله مسفریان، ابتدا پدرش را در دیلم سرنگون کرد و سپس کنترل خود را به شهرهای مهم آذربایجان از جمله اردبیل، تبریز، گسترش داد. باردا و دربند.به رهبری او، شیروانشاهان تابع سالاریان شدند و با پرداخت خراج موافقت کردند.در سال‌های 943–944، لشکرکشی شدید روس‌ها منطقه خزر را هدف قرار داد، که تأثیر قابل‌توجهی بر بردا گذاشت و برجستگی منطقه را به گنجه تغییر داد.نیروهای سالارید شکست های متعددی را تجربه کردند و باردا تحت کنترل روسیه با غارت و باج گیری قابل توجهی متحمل رنج شد.با این حال، اشغال روسیه با شیوع اسهال خونی مختل شد و به مرزوبان اجازه داد پس از عقب نشینی آنها دوباره کنترل را به دست گیرد.با وجود موفقیت های اولیه، تصرف مرزبان در سال 948 توسط رکن الدوله، حاکم همدان، نقطه عطفی بود.زندانی شدن او منجر به اختلافات داخلی در میان خانواده‌اش و سایر قدرت‌های منطقه‌ای مانند روادید و شدادی شد که از فرصت‌ها برای اعمال کنترل در مناطق اطراف تبریز و دوین استفاده کردند.رهبری به ابراهیم، ​​کوچکترین پسر مرزوبان رسید که از سال 957 تا 979 بر دوین حکومت کرد و به طور متناوب آذربایجان را کنترل کرد تا اینکه دوره دوم او در سال 979 به پایان رسید.در سال 971، سالاریدها برتری شدادی ها را در گنجه به رسمیت شناختند که نشان دهنده تغییر پویایی قدرت بود.در نهایت، نفوذ سلسله سالارید کاهش یافت و در پایان قرن یازدهم توسط ترکان سلجوقی جذب شدند.شدادیز (951-1199)شدادیان یک سلسله مسلمان برجسته بودند که از سال 951 تا 1199 پس از میلاد بر منطقه بین رودهای کورا و آراکس حکومت می کردند.محمد بن شداد این سلسله را با سرمایه گذاری بر سلسله تضعیف سالاریان برای به دست گرفتن کنترل دوین تأسیس کرد و بدین وسیله حکومت خود را تأسیس کرد که به شهرهای بزرگی مانند بردا و گنجه گسترش یافت.در اواخر دهه 960، شدادیان، تحت رهبری لسکری بن محمد و برادرش فضل بن محمد، موقعیت خود را با تصرف گنجه و پایان دادن به نفوذ مصفریان در اران در سال 971 تقویت کردند. سرزمین های شدید، به ویژه با احداث پل های خداآفرین بر روی رود ارس برای اتصال کرانه های شمالی و جنوبی.شدادیان با چالش های متعددی مواجه شدند، از جمله حمله قابل توجه نیروهای روسی در سال 1030. در این دوره، درگیری های داخلی نیز رخ داد، مانند شورش عسکویه پسر فضل اول در بیلاگان، که با کمک روس ها که توسط پسر دیگر فضل اول ترتیب داده شده بود، سرکوب شد. موسی.اوج دوران شدادی به دست ابوالاسوار شاوور که آخرین امیر حاکم مستقل شدید به شمار می رفت، قرار گرفت.حکومت او به دلیل ثبات و اتحادهای استراتژیک از جمله به رسمیت شناختن اقتدار سلطان سلجوقی طغرل و همکاری با تفلیس در برابر تهدیدات بیزانس و آلان مورد توجه قرار گرفت.با این حال، پس از مرگ شاوور در سال 1067، قدرت شدادی کاهش یافت.فضل سوم برای مدت کوتاهی حکومت این سلسله را تا سال 1073 ادامه داد، زمانی که آلپ ارسلان از امپراتوری سلجوقیان در سال 1075 سرزمین های باقیمانده شدادی را ضمیمه کرد و آنها را به عنوان فیوف بین پیروان خود تقسیم کرد.این امر عملاً به حکومت مستقل شدادیان پایان داد، اگرچه شاخه ای به عنوان تابعین در امارت انی تحت فرمانروایی سلجوقیان ادامه یافت.
دوره ترکان سلجوقی در آذربایجان
ترکان سلجوقی ©HistoryMaps
در قرن یازدهم سلسله سلجوقیان ترک اوغوز از آسیای میانه پدید آمدند و از رود آراز گذشتند و پیشروی های چشمگیری به سرزمین های گیلان و سپس اران داشتند.در سال 1048 با همکاری اربابان فئودال آذربایجان، ائتلاف مسیحی کشورهای بیزانس و قفقاز جنوبی را با موفقیت شکست دادند.طغرل بیگ، حاکم سلجوقی، در سال 1054 سلطه خود را در آذربایجان و اران مستحکم کرد و رهبران محلی مانند حاکم روادید وهسودان در تبریز، و بعدها ابوالاسوار شاوور در گنجه، حاکمیت او را پذیرفتند.پس از مرگ طغرل بیگ، جانشینان او، آلپ ارسلان و وزیرش، نظام الملک، همچنان بر قدرت سلجوقیان تاکید کردند.خواسته های آنها از حاکمان محلی شامل خراج های قابل توجهی بود که در تعامل آنها با فضل محمد دوم شدادیان مشهود است.اگرچه لشکرکشی برنامه ریزی شده علیه آلان ها به دلیل شرایط زمستانی متوقف شد، اما تا سال 1075، آلپ ارسلان به طور کامل سرزمین های شدادی را ضمیمه کرد.شدادی ها تا سال 1175 به عنوان دست نشانده در آنی و تفلیس حضور داشتند.در اوایل قرن دوازدهم، نیروهای گرجستان به رهبری پادشاه دیوید چهارم و ژنرالش دمتریوس اول، حملات قابل توجهی به شیروان انجام دادند و مکان های استراتژیک را تصرف کردند و بر توازن قوای منطقه ای تأثیر گذاشتند.با این حال، پس از مرگ پادشاه داوود در سال 1125، نفوذ گرجستان کاهش یافت.در اواسط قرن دوازدهم، شیروانشاهان، تحت فرمان منوچهر سوم، پرداخت خراجی خود را متوقف کردند که منجر به درگیری با سلجوقیان شد.با این وجود، پس از درگیری‌ها، آنها موفق شدند تا حدی از خودمختاری را حفظ کنند، همانطور که در غیاب نام سلطان در ضرب سکه‌های بعدی منعکس شد، که نشان از تضعیف نفوذ سلجوقیان دارد.در سال 1160، پس از مرگ منوچهر سوم، جنگ قدرتی در شیروان درگرفت و تامار گرجستانی تلاش کرد تا از طریق پسرانش نفوذ خود را اعمال کند، اگرچه این امر در نهایت ناموفق بود.پویایی قدرت در منطقه به تکامل خود ادامه داد و شیروانشاهان با کاهش قدرت سلجوقیان استقلال بیشتری را ابراز کردند.در سراسر دوره سلجوقی، تحولات فرهنگی و معماری قابل توجهی در آذربایجان رخ داد که سهم قابل توجهی در ادبیات فارسی و سبک معماری متمایز سلجوقی داشت.چهره هایی مانند نظامی گنجوی و معمارانی مانند عجمی ابوبکر اوغلو نخجوانی نقش مهمی در شکوفایی فرهنگی منطقه ایفا کردند و میراث ماندگاری در ادبیات و معماری بر جای گذاشتند که در آثار شاخص و آثار ادبی آن دوره مشهود است.
اتابگ آذربایجان
اتابگ آذربایجان ©HistoryMaps
1137 Jan 1 - 1225

اتابگ آذربایجان

Azerbaijan
عنوان «اتابگ» از واژه‌های ترکی «آتا» (پدر) و «بی» (ارباب یا رهبر) سرچشمه می‌گیرد، که نشان‌دهنده نقش فرمانداری است که در آن دارنده به عنوان نگهبان و مربی برای ولیعهد جوان در حین اداره یک استان یا منطقه عمل می‌کند. .این عنوان به ویژه در دوره امپراتوری سلجوقیان ، به ویژه بین سال‌های 1160 و 1181، که گاهی اوقات از اتابگ‌ها به عنوان «اتابک‌های بزرگ» سلطان سلجوقیان عراق یاد می‌شد که نفوذ قابل‌توجهی بر خود سلاطین داشتند، مهم بود.شمس الدین الدیگز (1136-1175)شمس الدین الدیغوز، غلام کیپچاک، در سال 1137 از سوی سلطان غیاث الدین مسعود به عنوان اقتا (نوعی شاه نشین) به استان اران سلجوقی اعطا شد.او بردا را به عنوان محل سکونت خود انتخاب کرد و به تدریج بیعت امیران محلی را به دست آورد و نفوذ خود را گسترش داد و تا سال 1146 به فرمانروایی واقعی آذربایجان امروزی تبدیل شد. موقعیت خود را تقویت کرد.الدیگوز در سال 1161 به عنوان اتابگ بزرگ ارسلانشاه اعلام شد و این مقام را به عنوان محافظ و دلال قدرت مهم در سلطنت حفظ کرد و حاکمان محلی مختلف را به عنوان دست نشانده تحت کنترل داشت.لشکرکشی های او شامل دفاع در برابر تهاجمات گرجستان و حفظ اتحاد، به ویژه با احمدیلی ها، تا زمان مرگش در نخجوان در سال 1175 بود.محمد جهان پهلوان (1175-1186)پس از مرگ الدیگوز، پسرش محمد جهان پهلوان پایتخت را از نخجوان به همدان در غرب ایران منتقل کرد و حکومت خود را گسترش داد و برادرش قزل ارسلان عثمان را به عنوان حاکم اران منصوب کرد.او توانست با مناطق همجوار از جمله گرجی ها صلح برقرار کند و با خوارزمشاه تکیش روابط دوستانه برقرار کرد.دوران سلطنت او با ثبات و تهاجم خارجی محدود مشخص شد، دستاوردی قابل توجه در دوره ای که مشخصه آن اختلافات مکرر سلسله ای و سرزمینی بود.قزل ارسلان (1186-1191)پس از مرگ محمد جهان پهلوان، برادرش قزل ارسلان به قدرت رسید.دوران تصدی او شاهد مبارزات مداوم علیه قدرت مرکزی تضعیف سلاطین سلجوقی بود.گسترش قاطعانه او شامل حمله موفقیت آمیز به شیروان در سال 1191 و سرنگونی طغرل سوم، آخرین حاکم سلجوقی بود.با این حال، حکومت او کوتاه مدت بود زیرا او توسط بیوه برادرش، ایناچ خاتون، در سپتامبر 1191 ترور شد.مشارکت های فرهنگیدوران اتابگ ها در آذربایجان با دستاوردهای معماری و ادبی قابل توجهی همراه بود.معماران برجسته ای مانند عجمی ابوبکر اوغلو نخجوانی با طراحی سازه های کلیدی مانند مقبره یوسف بن کوسییر و مقبره مومنه خاتون به میراث معماری منطقه کمک کردند.این بناها که به دلیل طراحی پیچیده و اهمیت فرهنگی خود شناخته شده اند، پیشرفت های هنری و معماری را در این دوره برجسته می کنند.در ادبیات شاعرانی چون نظامی گنجوی و مهستی گنجوی نقش های محوری داشتند.آثار نظامی، از جمله «خمسه» معروف، در شکل‌دهی ادبیات فارسی ، که غالباً حمایت حاکمان اتابگ، سلجوقی و شیروانشاه را جشن می‌گرفت، مؤثر بود.مهستی گنجوی، که به رباعیاتش معروف است، شادی های زندگی و عشق را جشن می گرفت و به ملیله فرهنگی آن زمان کمک فراوانی می کرد.
تهاجم مغول به آذربایجان
تهاجم مغول به آذربایجان ©HistoryMaps
تهاجمات مغولان به آذربایجان ، که در قرون سیزدهم و چهاردهم رخ داد، تأثیر عمیقی بر این منطقه گذاشت و منجر به تغییرات چشمگیری در چشم انداز سیاسی آن و ادغام آذربایجان در دولت هولاگو شد.این سلسله تهاجمات را می توان به چند مرحله کلیدی تقسیم کرد که هر کدام با لشکرکشی های شدید نظامی و دگرگونی های سیاسی-اجتماعی بعدی مشخص می شوند.اولین حمله (1220-1223)موج اول حمله مغول در سال 1220 و پس از شکست خوارزمشاهیان آغاز شد و مغولان به فرماندهی ژنرال جبه و سوبوتای یک نیروی اعزامی 20000 نفری را به ایران و سپس آذربایجان هدایت کردند.شهرهای بزرگی چون زنجان، قزوین، مراغه، اردبیل، بیلاگان، بردا و گنجه با ویرانی های وسیعی مواجه شدند.مشخصه این دوره آشفتگی سیاسی در داخل دولت اتابگهای آذربایجان بود که مغولها از آن برای ایجاد سریع کنترل سوء استفاده کردند.اقامت اولیه مغول ها در استپ مغان در طول زمستان و استراتژی نظامی بی امان آنها منجر به خسارات و تحولات قابل توجهی در جمعیت محلی شد.تهاجم دوم (1230)تهاجم دوم به رهبری چورماگان نویون در دهه 1230 به دستور اوگدی خان، جلال الدین خوارزمشاه را هدف قرار داد که پس از عقب نشینی اولیه مغولان منطقه را تحت کنترل گرفته بود.ارتش مغول که اکنون 30000 نفر نیرو دارد، به راحتی بر نیروهای جلال الدین چیره شد و منجر به تحکیم بیشتر قدرت مغول در شمال ایران و سرزمین های آذربایجان شد.شهرهایی مانند مراغه، اردبیل و تبریز تصرف شدند و تبریز بعداً با پرداخت خراج قابل توجهی از ویرانی کامل جلوگیری کرد.تهاجم سوم (دهه 1250)سومین تهاجم بزرگ توسط هولاگو خان ​​به دنبال دستور برادرش مونگکه خان برای تسخیر خلافت عباسی انجام شد.پس از اینکه در ابتدا با چین شمالی مامور شد، تمرکز هولاگو به خاورمیانه معطوف شد.در سالهای 1256 و 1258 او نه تنها دولت اسماعیلیه نزاری و خلافت عباسی را سرنگون کرد، بلکه خود را ایلخان معرفی کرد و دولت مغولی را تأسیس کرد که شامل ایران امروزی، آذربایجان و بخشهایی از ترکیه و عراق بود.این دوره با تلاش هایی برای اصلاح ویرانی ناشی از تهاجمات قبلی مغول مشخص شد.تحولات بعدیپس از هلاکو، نفوذ مغول با حاکمانی مانند غازان خان که در سال 1295 خود را حاکم تبریز اعلام کرد و تلاش کرد تا روابط خود را با جوامع غیرمسلمان بازگرداند، البته با موفقیت های متفاوت، ادامه یافت.گرویدن غازان به اسلام سنی تغییر قابل توجهی را در چشم انداز مذهبی ایلخانان رقم زد.سلطنت او در سال 1304 به پایان رسید و برادرش اولجایتو جانشین او شد.مرگ ابوسعید در سال 1335 بدون وارث منجر به تجزیه ایلخانان شد.این منطقه شاهد ظهور سلسله‌های محلی مانند جلایریان و چوبانیان بود که تا اواسط قرن چهاردهم بر بخش‌های مختلف آذربایجان و اطراف آن کنترل داشتند.میراث مغول در آذربایجان با تخریب و ایجاد چارچوب های اداری جدید که بر توسعه منطقه در قرون بعدی تأثیر گذاشت، مشخص شد.
حمله تامرلن به آذربایجان
حمله تامرلن به آذربایجان ©HistoryMaps
در طول دهه 1380، تیمور، همچنین به عنوان تیمورلنگ ، امپراتوری وسیع اوراسیا خود را به آذربایجان گسترش داد و آن را به عنوان بخشی از قلمرو گسترده خود ادغام کرد.این دوره فعالیت نظامی و سیاسی قابل توجهی داشت و حاکمان محلی مانند ابراهیم اول شیروان به دست تیمور دست یافتند.ابراهیم اول به طور مشخص به تیمور در لشکرکشی‌هایش علیه توختامیش از اردوی طلایی کمک کرد و سرنوشت آذربایجان را با فتوحات تیموریان بیشتر در هم آمیخت.این دوره همچنین با ناآرامی اجتماعی و درگیری‌های مذهبی قابل توجهی همراه بود که با ظهور و گسترش جنبش‌های مذهبی مختلف مانند حروفی گری و فرقه بکتاشی دامن می‌خورد.این جنبش‌ها اغلب به درگیری‌های فرقه‌ای منجر می‌شد که عمیقاً بر بافت اجتماعی آذربایجان تأثیر می‌گذاشت.پس از مرگ تیمور در سال 1405، امپراتوری او به پسرش شاهرخ به ارث رسید که تا سال 1447 حکومت کرد. سلطنت شاهرخ تا حدودی شاهد تثبیت قلمرو تیموری بود، اما پس از مرگ او، منطقه شاهد ظهور دو سلسله رقیب ترک بود. در غرب قلمرو تیموریان سابق.قره قویونلوها، مستقر در اطراف دریاچه وان، و آق قویونلوها، با مرکزیت اطراف دیاربکر، به عنوان قدرت های مهمی در منطقه ظاهر شدند.این سلسله ها که هر کدام سرزمین ها و جاه طلبی های خود را داشتند، پاره پاره شدن اقتدار در منطقه را رقم زدند و زمینه را برای درگیری ها و صف آرایی های آینده در آذربایجان و مناطق اطراف فراهم کردند.
دوره آق گویونلو در آذربایجان
دوره آق گویونلو در آذربایجان ©HistoryMaps
1402 Jan 1 - 1503

دوره آق گویونلو در آذربایجان

Bayburt, Türkiye
آق قویونلوها که با نام ترکمانان گوسفند سفید نیز شناخته می شوند، یک کنفدراسیون قبیله ای ترکمن سنی بودند که در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم به شهرت رسیدند.آنها از نظر فرهنگی ایرانی بودند و بر قلمرو وسیعی که شامل بخش‌هایی از ترکیه شرقی، ارمنستان ، آذربایجان، ایران ، عراق امروزی بود، حکومت می‌کردند و حتی در اواخر قرن پانزدهم نفوذ خود را به عمان نیز گسترش دادند.امپراتوری آنها تحت رهبری اوزون حسن به اوج خود رسید که توانست قلمروهای خود را به میزان قابل توجهی گسترش دهد و آق قویونلوها را به عنوان یک قدرت منطقه ای مهیب معرفی کند.پس زمینه و ظهور به قدرتآق قویونلوها که در منطقه دیاربکر توسط قره یولوک عثمان بیگ تأسیس شدند، ابتدا بخشی از ناحیه بایبورت در جنوب کوههای پونتیک بودند و اولین بار در دهه 1340 مورد تأیید قرار گرفتند.آنها در ابتدا به عنوان دست نشانده تحت حکومت غازان ایلخان خدمت کردند و از طریق لشکرکشی های نظامی، از جمله محاصره های ناموفق مانند ترابیزون، در منطقه شهرت یافتند.گسترش و تعارضتا سال 1402، تیمور تمام دیاربکر را به آق قویونلوها اعطا کرد، اما تنها با رهبری اوزون حسن، آنها واقعاً شروع به گسترش قلمرو خود کردند.قدرت نظامی اوزون حسن در شکست او از ترکمانان گوسفند سیاه (قره قویونلو) در سال 1467 نشان داده شد که نقطه عطفی بود که به آق قویونلوها اجازه داد بر بسیاری از ایران و مناطق اطراف تسلط پیدا کنند.تلاش ها و درگیری های دیپلماتیکحکومت اوزون حسن نه تنها با فتوحات نظامی، بلکه با تلاش های دیپلماتیک قابل توجه، از جمله اتحاد و درگیری با قدرت های بزرگی مانند امپراتوری عثمانی و کارامانیان، مشخص شد.علیرغم دریافت وعده های کمک نظامی از ونیز علیه عثمانی ها، این حمایت هرگز محقق نشد و منجر به شکست او در نبرد اوتلوکبلی در سال 1473 شد.حکمرانی و شکوفایی فرهنگیدر زمان اوزون حسن، آق قویونلوها نه تنها از نظر سرزمینی گسترش یافتند، بلکه یک رنسانس فرهنگی را نیز تجربه کردند.اوزون حسن آداب و رسوم ایرانی را برای اداره، حفظ ساختار بوروکراسی که توسط سلسله های قبلی ایجاد شده بود و پرورش فرهنگ درباری که آینه سلطنت ایران بود، پذیرفت.این دوره شاهد حمایت از هنر، ادبیات و معماری بود که به طور قابل توجهی به چشم انداز فرهنگی منطقه کمک کرد.زوال و میراثمرگ اوزون حسن در سال 1478 منجر به جانشینی حاکمان کم کارآمدی شد که در نهایت به درگیری های داخلی و تضعیف دولت آق قویونلو منجر شد.این آشفتگی داخلی باعث ظهور صفویان شد که از زوال آق قویونلوها بهره بردند.در سال 1503، اسماعیل اول، رهبر صفویان، قاطعانه آق قویونلوها را شکست داد و پایان حکومت آنها و آغاز تسلط صفویان در منطقه بود.میراث آق قویونلوها به دلیل نقش آنها در شکل دادن به پویایی سیاسی و فرهنگی خاورمیانه در طول قرن پانزدهم قابل توجه است.الگوی حکومتی آنها، با آمیختن سنت‌های ترکمان عشایری با شیوه‌های اداری بی‌تحرک ایرانی، زمینه را برای امپراتوری‌های آینده در منطقه، از جمله صفویان فراهم کرد، که از الگوی آق قویونلوها برای ایجاد امپراتوری پایدار خود استفاده کردند.
دوره سیاه گوسفند در آذربایجان
دوره سیاه گوسفند در آذربایجان. ©HistoryMaps
قره قویونلوها یا کارا کویونلوها یک پادشاهی ترکمن بودند که از حدود سال 1375 تا 1468 بر سرزمین‌هایی شامل آذربایجان امروزی، بخش‌هایی از قفقاز و فراتر از آن حکومت می‌کرد. و استقلال به رهبری قره یوسف که تبریز را تصرف کرد و به حکومت جلایریان پایان داد.به قدرت برسقره یوسف برای امنیت در طول حملات تیمور به امپراتوری عثمانی گریخت اما پس از مرگ تیمور در سال 1405 بازگشت. سپس با شکست دادن جانشینان تیمور در نبردهایی مانند نبرد مهم نخجوان در سال 1406 و سردرود در سال 1408، مناطقی را پس گرفت. و میران شاه پسر تیمور را کشت.تحکیم و تعارضاتدر زمان قره یوسف و جانشینان او، قره قویونلوها قدرت را در آذربایجان تحکیم کردند و نفوذ خود را به عراق ، فارس و کرمان گسترش دادند.مشخصه حکومت آنها مانورهای سیاسی و درگیری های نظامی برای حفظ و گسترش قلمرو خود بود.جهانشاه که در سال 1436 به قدرت رسید، به طور قابل توجهی قلمرو و نفوذ کارا کویونلوها را گسترش داد.او با موفقیت به مذاکره و جنگ پرداخت و کارا کویونلو را به عنوان یک قدرت مسلط در منطقه قرار داد و حتی در برابر فشارها و تهدیدات کشورهای همسایه و سلسله های رقیب مانند آک کویونلوها مقاومت کرد.افول و سقوطمرگ جهانشاه در سال 1467 در جریان نبرد با اوزون حسن از آک کویونلوها، آغاز زوال کارا کویونلوها بود.امپراتوری برای حفظ انسجام و قلمروهای خود در میان کشمکش‌های داخلی و فشارهای خارجی تلاش کرد که در نهایت منجر به انحلال آن شد.حکومتساختار حکومتی قره قویونلو به شدت تحت تأثیر پیشینیان خود، جلایریان و ایلخانیان بود.آنها یک سیستم اداری سلسله مراتبی داشتند که در آن استان ها توسط فرمانداران نظامی یا بیگ ها اداره می شدند که اغلب از پدر به پسر منتقل می شدند.دولت مرکزی شامل مقامات موسوم به داروغه بود که امور مالی و اداری را مدیریت می کردند و از قدرت سیاسی قابل توجهی برخوردار بودند.القابی مانند سلطان، خان و پادیشاه به کار می رفت که نشان دهنده حاکمیت و حکومت آنها بود.دوره سلطنت قره قویونلو نشان دهنده دوره ای پرتلاطم و در عین حال تأثیرگذار در تاریخ آذربایجان و منطقه وسیع تر است که با فتوحات نظامی، مبارزات سلسله ای و تحولات فرهنگی و اداری قابل توجهی مشخص شده است.
حکومت امپراتوری صفوی در آذربایجان
ایرانیان صفوی در آذربایجان. ©HistoryMaps
فرقه صفوی که در اصل یک گروه مذهبی صوفیانه بود که توسط صفی الدین اردبیلی در دهه 1330 در ایران تشکیل شد، در طول زمان به طور قابل توجهی تکامل یافت.در اواخر قرن پانزدهم، این نظم به اسلام شیعه دوازده امامی گروید، که تحولی عمیق در مسیر ایدئولوژیک و سیاسی آن رقم زد.این تغییر، شالوده به قدرت رسیدن سلسله صفویه و تأثیر عمیق آن بر چشم انداز مذهبی و سیاسی ایران و نواحی اطراف را پایه گذاری کرد.شکل گیری و تغییر دینیسلسله صفوی که توسط صفی الدین اردبیلی تأسیس شد، در ابتدا پیرو اسلام صوفیانه بود.تبدیل شدن به یک نظم شیعه در اواخر قرن پانزدهم بسیار مهم بود.صفویان ادعا می کردند که از علی و فاطمه دخترمحمد نسب دارند و همین امر به آنها کمک کرد مشروعیت دینی و جذابیت را در میان پیروان خود ایجاد کنند.این ادعا به شدت در میان قزلباش ها، گروهی مبارز از پیروان که در استراتژی های نظامی و سیاسی صفویان نقش اساسی داشتند، طنین انداز شد.گسترش و تحکیمتحت رهبری اسماعیل اول که در سال 1501 شاه شد، صفویان از یک نظام مذهبی به یک سلسله حاکم تبدیل شدند.اسماعیل اول از غیرت قزلباش ها برای فتح آذربایجان، ارمنستان و داغستان بین سال های 1500 تا 1502 استفاده کرد و دامنه صفویه را به میزان قابل توجهی گسترش داد.سال‌های اولیه حکومت صفویه با لشکرکشی‌های تهاجمی همراه بود که مناطقی مانند قفقاز، آناتولی، بین‌النهرین، آسیای مرکزی و بخش‌هایی از آسیای جنوبی را نیز هدف قرار داد.تحمیل دینی و تئوکراسی فئودالیاسماعیل اول و جانشین او، طهماسب اول، اسلام شیعه را بر جمعیت عمدتاً سنی مناطق خود، به ویژه در مناطقی مانند شیروان، تحمیل کردند.این تحمیل اغلب به درگیری ها و مقاومت های قابل توجهی در میان مردم محلی انجامید، اما در نهایت زمینه را برای یک ایران با اکثریت شیعه فراهم کرد.دولت صفوی به یک حکومت دینی فئودالی تبدیل شد که شاه هم به عنوان یک رهبر الهی و هم رهبر سیاسی بود که توسط سران قزلباش به عنوان مدیران استانی حمایت می شد.درگیری با عثمانیامپراتوری صفوی اغلب با امپراتوری عثمانی سنی درگیر بود که نشان دهنده شکاف فرقه ای عمیق بین دو قدرت بود.این درگیری نه تنها سرزمینی بلکه مذهبی نیز بود و بر صف بندی های سیاسی و استراتژی های نظامی منطقه تأثیر گذاشت.تحولات فرهنگی و اجتماعی در دوران عباس کبیرسلطنت عباس کبیر (1587-1630) اغلب به عنوان اوج قدرت صفویه دیده می شود.عباس اصلاحات نظامی و اداری قابل توجهی را به اجرا درآورد و قدرت قزلباش ها را با ترویج غلام ها - قفقازی های مسلمان شده ای که عمیقاً به شاه وفادار بودند و در مشاغل مختلف در داخل امپراتوری خدمت می کردند - محدود کرد.این سیاست به تحکیم اقتدار مرکزی و ادغام مناطق متنوع امپراتوری بیشتر در بخش اداری دولت صفوی کمک کرد.میراث در آذربایجانتأثیر صفویان در آذربایجان عمیق بود و حضور پایدار شیعیان را ایجاد کرد که همچنان بر جمعیت مذهبی منطقه تأثیر می گذارد.آذربایجان یکی از کشورهایی است که دارای جمعیت قابل توجهی از مسلمانان شیعه است که میراث تغییر مذهب در اوایل قرن شانزدهم تحت حکومت صفویه است.در مجموع، صفویان از یک نظام صوفیانه به یک قدرت سیاسی بزرگ تبدیل شدند و اسلام شیعه را به عنوان عنصر تعیین کننده هویت ایرانی تثبیت کردند و منظر فرهنگی و مذهبی منطقه را تغییر دادند.میراث آنها در تداوم اعمال مذهبی و فرهنگی در ایران و مناطقی مانند آذربایجان مشهود است.
تکه تکه شدن به خانات ترک در آذربایجان
آقا محمد خان قاجار ©HistoryMaps
پس از ترور نادرشاه در سال 1747، سلسله افشاریان از هم پاشید و منجر به ظهور خانات های ترک مختلف در منطقه شد که هر کدام دارای سطوح مختلف خودمختاری بودند.این دوره نشان دهنده چندپارگی اقتدار بود که زمینه را برای ظهور آقا محمدخان قاجار فراهم کرد که هدفش بازگرداندن سرزمین هایی بود که زمانی متعلق به امپراتوری صفویه و افشاریه بود.کوشش های مرمت آغا محمد خان قاجارآغا محمدخان قاجار پس از تحکیم قدرت خود در تهران در سال 1795، نیروهای قابل توجهی گرد آورد و به تسخیر مجدد سرزمین های سابق ایران در قفقاز که تحت نفوذ امپراتوری عثمانی و روسیه قرار گرفته بود، توجه کرد.این منطقه شامل چندین خانات مهم مانند قره باغ، گنجه، شیروان و گرجستان مسیحی (گرجستان) بود که همگی اسماً تحت فرمانروایی پارسیان بودند اما اغلب درگیر درگیری‌های داخلی بودند.لشکرکشی ها و فتوحاتآغا محمدخان در لشکرکشی های خود در ابتدا موفق شد و مناطقی را که شامل شیروان، اریوان، نخجوان و غیره می شد، بازپس گرفت.پیروزی قابل توجه او در سال 1795 با غارت تفلیس به دست آمد که نشان دهنده ادغام مجدد گرجستان به کنترل ایران بود.تلاش های او با تاج گذاری او به عنوان شاه در سال 1796 به اوج رسید و به طور نمادین خود را به میراث نادرشاه گره زد.کمپین گرجستان و پیامدهای آندرخواست‌های آقا محمدخان از پادشاه گرجستان، هراکلیوس دوم، مبنی بر انصراف از معاهده گئورگیوسک با روسیه و پذیرش مجدد حاکمیت ایران، نمونه‌ای از مبارزه ژئوپلیتیک گسترده‌تر در منطقه است.با وجود عدم حمایت روسیه، هراکلیوس دوم مقاومت کرد که منجر به حمله آغا محمد خان و متعاقب آن غارت وحشیانه تفلیس شد.ترور و میراثآغا محمد خان در سال 1797 ترور شد و لشکرکشی های بیشتر متوقف شد و منطقه ناپایدار شد.مرگ او به سرعت با الحاق گرجستان به روسیه در سال 1801 همراه شد، زیرا روسیه به گسترش خود در قفقاز ادامه داد.گسترش روسیه و پایان نفوذ ایراناوایل قرن نوزدهم شاهد واگذاری رسمی بسیاری از سرزمین های قفقاز از ایران به روسیه از طریق معاهدات گلستان (1813) و ترکمنچای (1828)، پس از یک رشته جنگ های روسیه و ایران بود.این معاهدات نه تنها پایانی بر ادعاهای مهم سرزمینی ایران در قفقاز بود، بلکه پویایی منطقه را نیز تغییر داد و روابط فرهنگی و سیاسی دیرینه ایران و مناطق قفقاز را قطع کرد.
حکومت روسیه در آذربایجان
جنگ روسیه و ایران (1804–1813). ©Franz Roubaud
جنگ‌های روسیه و ایران (1804-1813 و 1826-1828) در تغییر شکل مرزهای سیاسی قفقاز بسیار مهم بود.عهدنامه گلستان (1813) و عهدنامه ترکمنچای (1828) خسارات ارضی قابل توجهی برای ایران به همراه داشت.این معاهدات داغستان، گرجستان و بسیاری از مناطق کنونی آذربایجان را به امپراتوری روسیه واگذار کردند.این معاهدات همچنین مرزهای مدرن بین آذربایجان و ایران را تعیین کردند و نفوذ ایران در قفقاز را به میزان قابل توجهی کاهش دادند.الحاق روسیه حاکمیت منطقه را متحول کرد.خانات های سنتی مانند باکو و گنجه یا منسوخ شدند یا تحت حمایت روسیه قرار گرفتند.دولت روسیه این مناطق را به استان های جدید سازماندهی کرد که بعداً بیشتر آذربایجان کنونی را تشکیل داد.این سازماندهی مجدد شامل ایجاد نواحی اداری جدید، مانند الیزوتپل (گنجه فعلی) و ناحیه شاماخی بود.انتقال از حکومت ایران به روسیه نیز باعث تحولات فرهنگی و اجتماعی قابل توجهی شد.علی‌رغم تحمیل قوانین و سیستم‌های اداری روسیه، نفوذ فرهنگی ایران در میان محافل روشنفکری مسلمان در شهرهایی مانند باکو، گنجه و تفلیس در طول قرن نوزدهم قوی باقی ماند.در این دوره، هویت ملی آذربایجان تحت تأثیر گذشته پارسی منطقه و چارچوب سیاسی جدید روسیه شروع به ادغام کرد.کشف نفت در باکو در اواخر قرن نوزدهم، آذربایجان را به یک منطقه صنعتی و اقتصادی بزرگ در امپراتوری روسیه تبدیل کرد.رونق نفت باعث جذب سرمایه گذاری خارجی و توسعه سریع اقتصادی شد.با این حال، اختلافات فاحشی را بین سرمایه داران عمدتا اروپایی و نیروی کار مسلمان محلی ایجاد کرد.این دوره شاهد توسعه زیرساختی قابل توجهی بود، از جمله ایجاد راه آهن و خطوط مخابراتی که آذربایجان را بیشتر در حوزه اقتصادی روسیه ادغام کرد.
1900
تاریخ مدرنornament
جنگ ارمنستان و آذربایجان
یازدهمین حمله ارتش سرخ به آذربایجان به جنگ ارمنستان و آذربایجان پایان داد. ©HistoryMaps
1918 Mar 30 - 1920 Nov 28

جنگ ارمنستان و آذربایجان

Caucasus
جنگ ارمنستان و آذربایجان در سال‌های 1918-1920 درگیری مهمی بود که در دوره پرآشوب پس از جنگ جهانی اول و در میان بافت وسیع‌تر جنگ داخلی روسیه و فروپاشی امپراتوری عثمانی رخ داد.این درگیری بین جمهوری دموکراتیک آذربایجان و جمهوری ارمنستان که به تازگی تأسیس شده است، به دلیل نارضایتی های پیچیده تاریخی و جاه طلبی های ملی گرایانه رقابتی بر سر سرزمین هایی با جمعیت های مختلط به وجود آمد.جنگ عمدتاً حول مناطقی بود که اکنون ارمنستان و آذربایجان امروزی هستند، به ویژه در مناطقی مانند استان اریوان و قره باغ که هر دو طرف بر اساس دلایل تاریخی و قومی ادعا می کردند.خلاء قدرت به جا مانده از فروپاشی امپراتوری روسیه به جنبش های ملی گرایانه در ارمنستان و آذربایجان اجازه داد تا جمهوری های مربوطه خود را تشکیل دهند که هر کدام دارای ادعاهای ارضی بودند که به طور قابل توجهی همپوشانی داشتند.این درگیری با نبردهای شدید و وحشیانه همراه بود و نیروهای ارمنی و آذربایجانی مرتکب اعمال خشونت آمیز و جنایاتی شدند که شامل کشتار و پاکسازی قومی بود.وقایع غم انگیز قابل توجه در این دوره شامل کشتار روزهای مارس و سپتامبر و کشتار شوش بود که هر کدام به درد و رنج قابل توجه غیرنظامیان کمک کردند و ساختار جمعیتی منطقه را تغییر دادند.این درگیری سرانجام با پیشروی ارتش سرخ شوروی به قفقاز متوقف شد.شوروی شدن ارمنستان و آذربایجان در سال 1920 با تحمیل چارچوب سیاسی جدید بر منطقه عملاً به خصومت ها پایان داد.مقامات اتحاد جماهیر شوروی مرزها را دوباره تغییر دادند، اغلب با توجه کمی به سکونتگاه‌های قومی سنتی، که بذر درگیری‌های آینده را کاشت.
جمهوری دموکراتیک آذربایجان
بنیانگذار و رئیس جمهوری، محمد امین رسول زاده به طور گسترده به عنوان رهبر ملی آذربایجان شناخته می شود. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1918 May 28 - 1920 Apr 28

جمهوری دموکراتیک آذربایجان

Azerbaijan
جمهوری دموکراتیک آذربایجان (ADR) که در 28 مه 1918 در تفلیس تأسیس شد، اولین جمهوری دموکراتیک سکولار در جهان ترک و مسلمان بود.پس از انحلال جمهوری فدرال دموکراتیک ماوراء قفقاز تأسیس شد.ADR تا 28 آوریل 1920 وجود داشت، زمانی که نیروهای شوروی از آن سبقت گرفتند.ADR از شمال با روسیه، از شمال غربی با گرجستان ، از غرب با ارمنستان و از جنوب با ایران هم مرز بود و جمعیتی در حدود 3 میلیون نفر را در بر می گرفت.گنجه به دلیل کنترل بلشویک ها بر باکو، پایتخت موقت آن بود.شایان ذکر است که اصطلاح «آذربایجان» به دلایل سیاسی توسط حزب مساوات برای جمهوری انتخاب شد، نامی که قبلاً فقط با منطقه مجاور در شمال غربی ایران معاصر ارتباط داشت.ساختار حکومتی ADR شامل یک پارلمان به عنوان عالی ترین مرجع دولتی بود که از طریق نمایندگی جهانی، آزاد و متناسب انتخاب می شد.هیئت وزیران در برابر این مجلس پاسخگو بود.فتعلی خان خویسکی به عنوان اولین نخست وزیر منصوب شد.پارلمان متنوع بود، از جمله نمایندگانی از حزب مساوات، احرار، اتحاد، و سوسیال دموکرات های مسلمان، و همچنین نمایندگان اقلیت از جوامع ارمنی، روسی، لهستانی، آلمانی و یهودی.دستاوردهای مهم ADR شامل گسترش حق رای به زنان است که آن را به یکی از اولین کشورها و اولین کشوری با اکثریت مسلمان تبدیل کرد که به زنان حقوق سیاسی برابر با مردان اعطا کرد.علاوه بر این، تاسیس دانشگاه دولتی باکو نشان دهنده ایجاد اولین دانشگاه مدرن در آذربایجان بود که به پیشرفت آموزشی منطقه کمک کرد.
آذربایجان شوروی
رژه در میدان لنین در باکو به افتخار پنجاهمین سالگرد تأسیس آذربایجان شوروی، اکتبر 1970 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1920 Apr 28 - 1991 Aug 30

آذربایجان شوروی

Azerbaijan
پس از تسلیم شدن دولت آذربایجان به نیروهای بلشویک، اتحاد جماهیر شوروی آذربایجان در 28 آوریل 1920 تأسیس شد. علیرغم استقلال اسمی، جمهوری به شدت تحت کنترل مسکو بود و در مارس به همراه ارمنستان و گرجستان به جمهوری شوروی سوسیالیستی فدراتیو ماوراء قفقاز (TSFSR) ادغام شد. 1922. این فدراسیون بعداً در دسامبر 1922 به یکی از چهار جمهوری اصلی اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد. TSFSR در سال 1936 منحل شد و مناطق خود را به جمهوری های جداگانه شوروی تبدیل کرد.در طول دهه 1930، پاکسازی های استالینی به طور قابل توجهی آذربایجان را تحت تأثیر قرار داد و منجر به کشته شدن هزاران نفر از جمله شخصیت های برجسته ای مانند حسین جاوید و میکائیل مشفیق شد.در طول جنگ جهانی دوم ، آذربایجان برای اتحاد جماهیر شوروی به دلیل تولید نفت و گاز قابل توجهی که داشت، نقش مهمی در تلاش های جنگ داشت.در دوره پس از جنگ، به ویژه در دهه 1950، آذربایجان شهرنشینی و صنعتی شدن سریع را تجربه کرد.با این حال، در دهه 1960، صنعت نفت آذربایجان به دلیل تغییر در تولید نفت شوروی و کاهش منابع زمینی شروع به کاهش کرد که منجر به چالش های اقتصادی شد.تنش‌های قومی، به‌ویژه بین ارمنی‌ها و آذربایجانی‌ها افزایش یافت، اما در ابتدا سرکوب شد.در سال 1969، حیدر علی اف به عنوان دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان منصوب شد و به طور موقت وضعیت اقتصادی را با تنوع بخشیدن به صنایعی مانند پنبه بهبود بخشید.علی اف در سال 1982 به دفتر سیاسی مسکو رفت، بالاترین مقامی که یک آذری در اتحاد جماهیر شوروی به دست آورده بود.او در سال 1987 در جریان شروع اصلاحات پرسترویکا توسط میخائیل گورباچف ​​بازنشسته شد.اواخر دهه 1980 شاهد ناآرامی های فزاینده در قفقاز، به ویژه بر سر منطقه خودمختار قره باغ کوهستانی بود که منجر به درگیری های قومی شدید و قتل عام شد.علیرغم تلاش مسکو برای کنترل اوضاع، ناآرامی ها ادامه یافت و با ظهور جبهه خلق آذربایجان و درگیری های خشونت آمیز در باکو به اوج خود رسید.آذربایجان در 30 اوت 1991 استقلال خود را از اتحاد جماهیر شوروی اعلام کرد و به کشورهای مشترک المنافع پیوست.در پایان سال، جنگ اول قره باغ آغاز شده بود که منجر به ایجاد جمهوری خودخوانده آرتساخ شد و دوره طولانی درگیری و بی ثباتی سیاسی در منطقه را نشان داد.
1988
آذربایجان مستقلornament
1988 Feb 20 - 2024 Jan

مناقشه قره باغ کوهستانی

Nagorno-Karabakh
مناقشه قره باغ کوهستانی یک مناقشه قومی و سرزمینی طولانی بین ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه قره باغ کوهستانی بود که عمدتاً توسط ارمنی‌ها سکونت داشتند و مناطق مجاور که عمدتاً آذربایجانی‌ها در آن زندگی می‌کردند تا زمان اخراج آنها در دهه 1990.قره باغ کوهستانی که در سطح بین المللی به عنوان بخشی از آذربایجان شناخته شده بود، توسط جمهوری خودخوانده آرتساخ مدعی و تا حدودی کنترل می شد.در دوران اتحاد جماهیر شوروی، ساکنان ارمنی منطقه خودمختار قره باغ کوهستانی با تبعیض مواجه بودند، از جمله تلاش مقامات آذربایجان شوروی برای سرکوب فرهنگ ارمنی و تشویق اسکان مجدد آذربایجان، اگرچه ارامنه اکثریت را حفظ کردند.در سال 1988، یک همه پرسی در قره باغ از انتقال این منطقه به ارمنستان شوروی حمایت کرد که با قوانین شوروی در مورد خودمختاری هماهنگ شد.این اقدام به کشتارهای ضد ارمنی در سراسر آذربایجان منجر شد و به خشونت های قومی متقابل افزایش یافت.پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، درگیری ها در اوایل دهه 1990 به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد.این جنگ با پیروزی آرتساخ و ارمنستان به پایان رسید و منجر به اشغال سرزمین های اطراف آذربایجان و جابجایی قابل توجه جمعیت از جمله اخراج ارمنی های قومی از آذربایجان و آذربایجانی ها از ارمنستان و مناطق تحت کنترل ارامنه شد.در پاسخ، شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال 1993 قطعنامه هایی را تصویب کرد که در آن تمامیت ارضی آذربایجان تایید و خواستار خروج نیروهای ارمنی از اراضی آذربایجان شد.آتش‌بس در سال 1994 ثبات نسبی را به ارمغان آورد، اگرچه تنش‌ها ادامه یافت.درگیری مجدد در آوریل 2016، معروف به جنگ چهار روزه، منجر به تلفات متعدد اما تغییرات جزئی سرزمینی شد.با جنگ دوم قره باغ کوهستانی در اواخر سال 2020، وضعیت به طور قابل توجهی بدتر شد، که منجر به دستاوردهای قابل توجه آذربایجان بر اساس توافق آتش بس در 10 نوامبر 2020، از جمله بازیابی مناطق اطراف قره باغ کوهستانی و بخشی از خود منطقه شد.تداوم نقض آتش بس دوره پس از 2020 را نشان می دهد.در دسامبر 2022، آذربایجان محاصره آرتساخ را آغاز کرد و در سپتامبر 2023، یک حمله نظامی قاطع را آغاز کرد که منجر به تسلیم شدن مقامات آرتساخ شد.در پی این رویدادها، بیشتر ارمنی‌های قومی از منطقه گریختند و آرتساخ در 1 ژانویه 2024 رسماً منحل شد و به استقلال عملی خود پایان داد و کنترل آذربایجان بر این سرزمین را دوباره به دست آورد.
ریاست جمهوری متلبوف
ایاز مطلبوف. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1991 Sep 8 - 1992 Mar 6

ریاست جمهوری متلبوف

Azerbaijan
در سال 1991، ایاز متلبوف، رئیس جمهور وقت جمهوری آذربایجان SSR، همراه با رئیس جمهور گرجستان، زویاد گامساخوردیا، از کودتای شوروی حمایت کردند.متلبوف همچنین اصلاحاتی در قانون اساسی پیشنهاد کرد تا امکان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مستقیم در آذربایجان فراهم شود.او متعاقباً در 8 سپتامبر 1991 در انتخاباتی که به دلیل عدم انصاف و آزادی مورد انتقاد گسترده قرار گرفت، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد.پس از انتخاب وی، شورای عالی آذربایجان در 18 اکتبر 1991 اعلام استقلال کرد که منجر به انحلال حزب کمونیست شد، اگرچه بسیاری از اعضای آن، از جمله متلبوف، سمت خود را حفظ کردند.این اعلامیه توسط یک همه پرسی ملی در دسامبر 1991 تأیید شد و آذربایجان مدت کوتاهی پس از آن به رسمیت شناخته شد و ایالات متحده آن را در 25 دسامبر به رسمیت شناخت.درگیری مستمر قره باغ در اوایل سال 1992 زمانی که رهبری ارمنستان قره باغ یک جمهوری مستقل را اعلام کرد، تشدید شد و درگیری را به یک جنگ تمام عیار تبدیل کرد.ارمنستان با حمایت مخفیانه ارتش روسیه به یک مزیت استراتژیک دست یافت.در این دوره، جنایات مهمی رخ داد، از جمله قتل عام خوجالی در 25 فوریه 1992، که در آن غیرنظامیان آذربایجانی کشته شدند و انتقادهایی را متوجه دولت به دلیل عدم اقدام آن کرد.برعکس، نیروهای آذربایجانی مسئول قتل عام ماراگا با مشارکت غیرنظامیان ارمنی بودند.متلبوف تحت فشار روزافزون، به ویژه از سوی حزب جبهه مردمی آذربایجان، و با انتقاد به دلیل ناتوانی در تشکیل یک ارتش مؤثر، در 6 مارس 1992 استعفا داد. اما پس از تحقیقات در مورد کشتار خوجالی که وی را از مسئولیت مبرا کرد، استعفا داد. سرنگون شد و او در 14 مه بازگردانده شد. این بازگردانی کوتاه مدت بود، زیرا متلبوف روز بعد، 15 مه، توسط نیروهای مسلح جبهه مردمی آذربایجان خلع شد و منجر به فرار وی به مسکو شد.به دنبال این وقایع، شورای ملی منحل شد و مجلس ملی متشکل از اعضای جبهه مردمی و کمونیست های سابق جایگزین آن شد.در بحبوحه عقب‌نشینی‌های نظامی، در حالی که نیروهای ارمنی لاچین را تصرف کردند، عیسی گمبار در 17 مه به ریاست مجلس ملی انتخاب شد و وظایف رئیس‌جمهور را تا انتخابات بعدی که قرار بود در 17 ژوئن 1992 برگزار شود، بر عهده گرفت. این دوره با تغییرات سیاسی سریع و ادامه درگیری مشخص شد. در منطقه
ریاست ایلچی بی
ابوالفضل ایلچی بی ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1992 Jan 1 - 1993

ریاست ایلچی بی

Azerbaijan
در انتخابات ریاست جمهوری آذربایجان در سال 1992، کمونیست های سابق نتوانستند کاندیدای قدرتمندی ارائه دهند که منجر به انتخاب ابوالفضل الچی بی، رهبر جبهه مردمی آذربایجان (PFA) و یک زندانی سیاسی سابق شد.الچی بی با بیش از 60 درصد آرا پیروز شد.دوران ریاست جمهوری وی با موضع گیری روشن علیه عضویت آذربایجان در کشورهای مشترک المنافع، تلاش برای روابط نزدیکتر با ترکیه و علاقه به بهبود روابط با جمعیت آذربایجان در ایران مشخص شد.در همین حال، حیدر علی اف، یک شخصیت سیاسی مهم و رهبر پیشین نظام شوروی، به دلیل محدودیت سنی با محدودیت هایی در جاه طلبی های ریاست جمهوری خود مواجه شد.علی‌رغم این محدودیت‌ها، او نفوذ قابل‌توجهی را در نخجوان، منطقه‌ای آذربایجانی که تحت محاصره ارمنستان بود، حفظ کرد.آذربایجان در پاسخ به درگیری مداوم با ارمنستان بر سر قره باغ کوهستانی، بسیاری از ارتباطات زمینی ارمنستان را با توقف حمل و نقل ریلی قطع کرد و این امر وابستگی متقابل اقتصادی در منطقه ماوراء قفقاز را برجسته کرد.ریاست‌جمهوری الچی‌بی به سرعت با چالش‌های شدیدی مشابه آنچه که پیش از او، متلبوف با آن مواجه بود، مواجه شد.مناقشه قره باغ کوهستانی به طور فزاینده ای به نفع ارمنستان بود که توانست حدود یک پنجم خاک آذربایجان را تصرف کند و بیش از یک میلیون نفر را در آذربایجان آواره کند.وخامت اوضاع منجر به شورش نظامی در ژوئن 1993 به رهبری سورات حسینوف در گنجه شد.با مشکلات PFA به دلیل شکست های نظامی، اقتصاد متزلزل، و افزایش مخالفت ها - از جمله از سوی گروه های همسو با علی اف - موقعیت الچی بی به طور قابل توجهی تضعیف شد.در پایتخت باکو، حیدر علی اف از فرصت استفاده کرد و قدرت را به دست گرفت.پس از تثبیت موقعیت خود، همه پرسی در ماه اوت رهبری علی اف را تأیید کرد و عملاً الچی بی از ریاست جمهوری برکنار شد.این یک تغییر اساسی در سیاست آذربایجان بود، زیرا صعود علی اف هم ادامه و هم تغییر چشم انداز سیاسی را نشان می داد و کشور را در زمان های آشفته ای که با درگیری و تغییر مشخص شده بود هدایت کرد.
ریاست الهام علی اف
الهام علی اف ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
2003 Oct 31

ریاست الهام علی اف

Azerbaijan
الهام علی اف، پسر حیدر علی اف، در انتخابات سال 2003 که با خشونت همراه بود و ناظران بین المللی به دلیل تخلفات انتخاباتی از آنها انتقاد کردند، به عنوان رئیس جمهور آذربایجان جانشین پدرش شد.مخالفت با دولت علی اف ادامه داشته است و منتقدان خواستار ساختار حکومتی دموکراتیک تر هستند.با وجود این جنجال ها، علی اف در سال 2008 با 87 درصد آرا در انتخاباتی که توسط احزاب اصلی مخالف تحریم شده بود، مجدداً انتخاب شد.در سال 2009، همه پرسی قانون اساسی عملاً محدودیت های دوره ریاست جمهوری را حذف کرد و محدودیت هایی بر آزادی مطبوعات اعمال کرد.انتخابات پارلمانی در سال 2010 کنترل علی اف را بیشتر تثبیت کرد و منجر به تشکیل مجلس ملی بدون هیچ نماینده ای از احزاب اصلی مخالف، جبهه مردمی آذربایجان و مساوات شد.این امر باعث شد تا آذربایجان توسط اکونومیست در شاخص دموکراسی سال 2010 به عنوان اقتدارگرا معرفی شود.در سال 2011، آذربایجان با ناآرامی های داخلی قابل توجهی روبرو شد، زیرا تظاهراتی که خواستار اصلاحات دموکراتیک بودند آغاز شد.دولت با سرکوب شدید امنیتی پاسخ داد و بیش از 400 نفر را که در اعتراضاتی که در ماه مارس آغاز شد، دستگیر کرد.علیرغم سرکوب پلیس، رهبران اپوزیسیون مانند عیسی گمبار از مساوات قول دادند به تظاهرات خود ادامه دهند.در میان این چالش‌های داخلی، آذربایجان در 24 اکتبر 2011 به‌عنوان عضو غیردائم شورای امنیت سازمان ملل انتخاب شد. درگیری‌های جاری با ارمنستان بر سر قره‌باغ کوهستانی بار دیگر با درگیری‌های مهم در آوریل 2016 شعله‌ور شد. الهام علی‌اف دوره ریاست‌جمهوری خود را بیشتر تمدید کرد. در آوریل 2018، برای چهارمین دوره متوالی در انتخابات تحریم شده توسط اپوزیسیون، که آن را تقلبی خواندند، به دست آورد.

Characters



Mirza Fatali Akhundov

Mirza Fatali Akhundov

Azerbaijani author

Garry Kasparov

Garry Kasparov

World Chess Champion

Jalil Mammadguluzadeh

Jalil Mammadguluzadeh

Azerbaijani writer

Heydar Aliyev

Heydar Aliyev

Third president of Azerbaijan

Lev Landau

Lev Landau

Azerbaijani physicist

Nizami Ganjavi

Nizami Ganjavi

Azerbaijan Poet

Footnotes



  1. "ARCHEOLOGY viii. REPUBLIC OF AZERBAIJAN – Encyclopaedia Iranica". www.iranicaonline.org. Retrieved 2019-08-26.
  2. Chaumont, M. L. "Albania". Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 2007-03-10.
  3. Chaumont, M. L. "Albania". Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 2007-03-10.
  4. Hewsen, Robert H. (2001). Armenia: A Historical Atlas. Chicago: University of Chicago Press. ISBN 978-0226332284, p.40.
  5. Hewsen, Robert H. "Ethno-History and the Armenian Influence upon the Caucasian Albanians", in: Samuelian, Thomas J. (Ed.), Classical Armenian Culture. Influences and Creativity. Chicago: 1982, pp. 27-40.
  6. "Armenia-Ancient Period" Archived 2019-05-07 at the Wayback Machine – US Library of Congress Country Studies (retrieved 23 June 2006).

References



  • Altstadt, Audrey. The Azerbaijani Turks: Power and Identity Under Russian Rule (Azerbaijan: Hoover Institution Press, 1992).
  • Altstadt, Audrey. Frustrated Democracy in Post-Soviet Azerbaijan (2018)
  • Ashurbeyli, S. "History of Shirvanshahs" Elm 1983, 408 (in Azeri)
  • de Waal, Thomas. Black Garden. NYU (2003). ISBN 0-8147-1945-7
  • Goltz, Thomas. "Azerbaijan Diary: A Rogue Reporter's Adventures in an Oil-Rich, War-Torn, Post-Soviet Republic".M.E. Sharpe (1998). ISBN 0-7656-0244-X
  • Gasimov, Zaur: The Caucasus, European History Online, Mainz: Institute of European History, 2011, retrieved: November 18, 2011.
  • Kalankatu, Moisey (Movses). The History of Caucasian Albanians. transl by C. Dowsett. London oriental series, vol 8, 1961 (School of Oriental and African Studies, Univ of London)
  • At Tabari, Ibn al-Asir (trans by Z. Bunyadov), Baku, Elm, 1983?
  • Jamil Hasanli. At the Dawn of the Cold War: The Soviet-American Crisis Over Iranian Azerbaijan, 1941–1946, (Rowman & Littlefield; 409 pages; $75). Discusses the Soviet-backed independence movement in the region and argues that the crisis in 1945–46 was the first event to bring the Soviet Union in conflict with the United States and Britain after the alliance of World War II
  • Momen, M. An Introduction to Shii Islam, 1985, Yale University Press 400 p
  • Shaffer, B. Borders and Brethren: Iran and the Challenge of Azerbaijani Identity (Cambridge: MIT Press, 2002).
  • Swietochowski, Tadeusz. Russia and Azerbaijan: Borderland in Transition (New York: Columbia University Press, 1995).
  • Van der Leew, Ch. Azerbaijan: A Quest for Identity: A Short History (New York: St. Martin's Press, 2000).
  • History of Azerbaijan Vol I-III, 1960 Baku (in Russian)