تاریخ آلبانی جدول زمانی

ضمیمه ها

شخصیت ها

منابع


تاریخ آلبانی
History of Albania ©HistoryMaps

6000 BCE - 2024

تاریخ آلبانی



دوران باستان کلاسیک در آلبانی با حضور چندین قبایل ایلیاتی مانند آلبانوی، آردیایی و تاولانتی در کنار مستعمرات یونانی مانند اپیدامنوس-دیراکیوم و آپولونیا مشخص شد.اولین دولت برجسته ایلیاتی در اطراف قبیله انچله متمرکز بود.در حدود 400 سال قبل از میلاد، پادشاه بردلیس، اولین پادشاه شناخته شده ایلیاتی، به دنبال ایجاد ایلیریا به عنوان یک قدرت منطقه ای مهم بود و با موفقیت قبایل ایلیاتی جنوبی را متحد کرد و با شکست مقدونی ها و مولسیان قلمرو خود را گسترش داد.تلاش های او ایلیریا را به عنوان یک نیروی منطقه ای مسلط قبل از ظهور مقدونیه معرفی کرد.در اواخر قرن چهارم قبل از میلاد، پادشاهی تاولانتی‌ها، تحت فرمانروایی شاه گلوکیاس، بر امور جنوب ایلیاتی تأثیر چشمگیری گذاشت و از طریق اتحاد با پیروس اپیروس، نفوذ خود را به ایالت Epirote گسترش داد.در قرن سوم پیش از میلاد، آردیایی‌ها بزرگترین پادشاهی ایلیاتی را تشکیل دادند که منطقه وسیعی از رودخانه نرتوا تا مرزهای اپیروس را کنترل می‌کرد.این پادشاهی تا زمان شکست ایلیاتی در جنگ های ایلیرو-رومی (229–168 ق.م) یک قدرت دریایی و زمینی مهیب بود.این منطقه سرانجام در اوایل قرن دوم قبل از میلاد تحت حکومت رومیان قرار گرفت و بخشی از استان های رومی دالماسیا، مقدونیه و موزیا سوپریور شد.در طول قرون وسطی، این منطقه شاهد تشکیل حکومت اربر و ادغام با امپراتوری های مختلف، از جمله امپراتوری ونیزی و صربستان بود.در اواسط قرن 14 تا اواخر قرن 15، امپراتوری های آلبانیایی ظهور کردند اما به دست امپراتوری عثمانی افتادند، که آلبانی تا اوایل قرن بیستم تا حد زیادی تحت این امپراتوری باقی ماند.بیداری ملی در اواخر قرن نوزدهم در نهایت به اعلامیه استقلال آلبانی در سال 1912 منجر شد.آلبانی دوره های کوتاهی از سلطنت را در اوایل قرن بیستم تجربه کرد، به دنبال آن اشغال ایتالیا قبل از جنگ جهانی دوم و متعاقب آن اشغال آلمان.پس از جنگ، آلبانی تا سال 1985 توسط یک رژیم کمونیستی تحت حکومت انور خوجه اداره می شد. این رژیم در سال 1990 در بحبوحه بحران اقتصادی و ناآرامی های اجتماعی فروپاشید که منجر به مهاجرت قابل توجه آلبانیایی ها شد.ثبات سیاسی و اقتصادی در اوایل قرن بیست و یکم به آلبانی اجازه داد تا در سال 2009 به ناتو بپیوندد و در حال حاضر نامزد عضویت در اتحادیه اروپا است.
آلبانی ماقبل تاریخ
دوره پارینه سنگی در آلبانی ©HistoryMaps
40000 BCE Jan 1

آلبانی ماقبل تاریخ

Apollonia, Qyteti Antik Ilir,
سکونت انسان های ماقبل تاریخ در آلبانی دیرتر از سایر مناطق مدیترانه آغاز شد، با اولین شواهد موجود از هومو ساپینس به دوران پارینه سنگی فوقانی در حدود 40000 سال قبل از میلاد در دره Kryeجاتا در نزدیکی آپولونیا.مکان‌های پارینه سنگی بعدی شامل غار Konispol با قدمت تقریباً 24700 قبل از میلاد و مکان‌های دیگری مانند مکان‌های ابزار سنگ چخماق در نزدیکی Xarrë و پناهگاه‌های غار Blaz در نزدیکی Urakë است.در دوران میان سنگی، ابزارهای پیشرفته‌ای از سنگ، سنگ چخماق و شاخ به ویژه در سایت‌های اصلیگیتا، کونیسپول و گجتان توسعه یافتند.معدن سنگ چخماق گورانکسی که در حدود 7000 سال قبل از میلاد فعال بود، یکی از مکان‌های صنعتی مهم میان سنگی بود.دوره نوسنگی شاهد ظهور کشاورزی اولیه در آلبانی در سایت Vashtëmi در حدود 6600 سال قبل از میلاد بود که پیش از انقلاب گسترده کشاورزی نوسنگی در منطقه بود.این مکان در نزدیکی رودخانه دوول و دریاچه مالیق منجر به توسعه فرهنگ مالیق شد که شامل سکونتگاه‌های Vashtemi، Dunavec، Maliq و Podgorie بود.نفوذ این فرهنگ تا پایان نوسنگی پایین در سراسر آلبانی شرقی گسترش یافت، که مشخصه آن سفال، مصنوعات معنوی، و ارتباط با فرهنگ های آدریاتیک و دره دانوب بود.در دوران نوسنگی میانه (هزاره های پنجم تا چهارم قبل از میلاد)، یک وحدت فرهنگی در سراسر منطقه وجود داشت که در استفاده گسترده از سفال های صیقلی سیاه و خاکستری، اشیاء آیینی سرامیکی و مجسمه های مادر زمین مشهود است.این وحدت در اواخر نوسنگی با پذیرش فناوری های جدید مانند هیل ها و چرخ های نخ ریسی اولیه و پیشرفت در طراحی سرامیک تشدید شد.دوره کالکولیتیک، در نیمه دوم هزاره سوم پیش از میلاد، اولین ابزار مسی را معرفی کرد که کارایی کشاورزی و صنعتی را افزایش داد.سفال های این دوره به سنت های نوسنگی ادامه دادند، اما از دیگر فرهنگ های بالکان نیز تأثیر پذیرفتند.همزمان، این دوران آغاز مهاجرت های هند و اروپایی بود، با مهاجرت هند و اروپایی های پروتو از استپ های اروپای شرقی به منطقه.این مهاجرت‌ها منجر به ترکیبی از فرهنگ‌ها شد که به بنیاد فرهنگی قومی ایلیاتی‌های بعدی کمک کرد، همانطور که یافته‌های باستان‌شناسی و تفاسیر باستان‌شناس برجسته آلبانیایی، مظفر کورکوتی نشان می‌دهد.
عصر برنز در آلبانی
عصر برنز در بالکان. ©HistoryMaps
3000 BCE Jan 1

عصر برنز در آلبانی

Albania
پیش از تاریخ آلبانی در طول هند و اروپایی شدن بالکان تغییرات قابل توجهی به دلیل مهاجرت از استپ پونتیک، معرفی زبان های هند و اروپایی و کمک به شکل گیری اقوام پالئوبالکان از طریق آمیختگی گویشوران هندواروپایی با نوسنگی محلی مشاهده شد. جمعیت هادر آلبانی، این امواج مهاجر، به ویژه از نواحی شمالی، در شکل‌گیری فرهنگ اولیه ایلیاتی عصر آهن مؤثر بودند.در پایان عصر مفرغ اولیه (EBA)، این جنبش‌ها ظهور گروه‌هایی را تسهیل کرد که به عنوان نیاکان ایلیاتی‌های عصر آهن شناخته می‌شدند، که مشخصه آن ساخت محل دفن‌های تومولی بود، که نشان‌دهنده قبایل سازمان‌یافته پدری بود.اولین تومولی در آلبانی که قدمت آن به قرن 26 قبل از میلاد می رسد، بخشی از شاخه جنوبی فرهنگ آدریاتیک-لیوبلیانا است که مربوط به فرهنگ سیتینا در شمال بالکان است.این گروه فرهنگی که به سمت جنوب در امتداد سواحل آدریاتیک گسترش می‌یابد، گورهای مشابهی را در مونته‌نگرو و شمال آلبانی ایجاد کرد که نشان‌دهنده تأثیرات فرهنگی اولیه قبل از عصر آهن است.در اواخر عصر برنز و اوایل عصر آهن، آلبانی تغییرات جمعیتی بیشتری را با استقرار بریگزها در مناطق جنوبی هم مرز با شمال غربی یونان و مهاجرت قبایل ایلیاتی به آلبانی مرکزی تجربه کرد.این مهاجرت ها با گسترش گسترده تر فرهنگ های هند و اروپایی در سراسر شبه جزیره بالکان غربی مرتبط است.ورود قبایل Brygian با آغاز عصر آهن در بالکان، در اوایل هزاره اول پیش از میلاد، همسو است و بر ماهیت پویای جنبش‌های جمعیتی و دگرگونی‌های فرهنگی در آلبانی ماقبل تاریخ تأکید می‌کند.
700 BCE
دوره باستانornament
ایلیاتی ها
ایلیاتی ها ©HistoryMaps
700 BCE Jan 1

ایلیاتی ها

Balkan Peninsula
ایلیاتی ها که در شبه جزیره بالکان ساکن بودند، عمدتاً در عصر آهن به کشاورزی مختلط متکی بودند.جغرافیای متنوع منطقه هم از کشاورزی زراعی و هم دامداری حمایت می کرد.در میان نخستین پادشاهی های ایلیاتی، پادشاهی انچله ای در ایلیرای جنوبی بود که در قرن هشتم تا هفتم قبل از میلاد شکوفا شد و در قرن ششم پیش از میلاد رو به زوال بود.افول آن‌ها ظهور قبیله Dassaretii را در قرن پنجم قبل از میلاد تسهیل کرد و نشان‌دهنده تغییر در پویایی قدرت در ایلیریاست.در مجاورت Enchelei، پادشاهی Taulantii پدیدار شد که از نظر استراتژیک در سواحل آدریاتیک آلبانی مدرن واقع شده است.آنها از قرن هفتم قبل از میلاد تا قرن چهارم قبل از میلاد نقش اساسی در تاریخ منطقه، به ویژه در اپیدامنوس (دوررس امروزی) داشتند.اوج آنها در زمان شاه گلوکیاس بین سالهای 335 تا 302 قبل از میلاد رخ داد.قبایل ایلیاتی اغلب با مقدونیان باستان همسایه خود درگیر می شدند و به دزدی دریایی می پرداختند.درگیری‌های قابل توجه شامل درگیری‌هایی بود که علیه فیلیپ دوم مقدونیه در اواخر قرن چهارم قبل از میلاد انجام شد، که در سال 358 قبل از میلاد باردیلیس پادشاه ایلیاتی را به طور قاطع شکست داد.این پیروزی منجر به تسلط مقدونیه بر بخشهای قابل توجهی از ایلیات شد.در قرن سوم قبل از میلاد، چندین قبایل ایلیاتی در یک دولت اولیه به رهبری پادشاه آگرون از 250 قبل از میلاد متحد شدند که به دلیل اتکا به دزدی دریایی بدنام بود.موفقیت های نظامی آگرون در برابر اتولی ها در 232 یا 231 قبل از میلاد به طور قابل توجهی ثروت ایلیاتی را افزایش داد.پس از مرگ آگرون، بیوه او، ملکه توتا، مسئولیت را بر عهده گرفت که منجر به اولین تماس های دیپلماتیک با رم شد.لشکرکشی های بعدی رم علیه ایلیریا (229 قبل از میلاد، 219 پیش از میلاد و 168 پیش از میلاد) با هدف جلوگیری از دزدی دریایی و ایمن کردن گذرگاه امن برای تجارت روم بود.این جنگ‌های ایلیاتی در نهایت به فتح منطقه توسط رومیان منجر شد و منجر به تقسیم آن به استان‌های رومی پانونیا و دالماسیا تحت فرمان آگوستوس شد.در سرتاسر این دوره ها، منابع یونانی و رومی معمولاً ایلیاتی ها را با دیدی منفی نشان می دادند و اغلب آنها را به عنوان «بربر» یا «وحشی» می نامیدند.
دوره روم در آلبانی
دوره روم در آلبانی ©Angus Mcbride
168 BCE Jan 1 - 395

دوره روم در آلبانی

Albania
رومیان سه جنگ ایلیاتی را از سال 229 پیش از میلاد تا 168 پیش از میلاد به راه انداختند که هدف آن سرکوب دزدی دریایی و توسعه ایلیاتی بود که سرزمین های روم و یونانی متفقین را تهدید می کرد.جنگ اول ایلیاتی ( 229–228 پ.تجدید خصومت‌ها در سال 220 قبل از میلاد، با حملات بیشتر ایلیاتی، جرقه جنگ دوم ایلیاتی (219–218 قبل از میلاد) را برانگیخت و با پیروزی دیگری روم پایان یافت.جنگ سوم ایلیاتی (168 قبل از میلاد) مصادف با سومین جنگ مقدونیه بود که طی آن ایلیاتی ها در کنار مقدونیه علیه روم قرار گرفتند.رومی ها به سرعت ایلیری ها را شکست دادند و آخرین پادشاه آنها جنتیوس را در اسکودرا دستگیر کردند و در سال 165 قبل از میلاد به رم آوردند.به دنبال آن، روم پادشاهی ایلیریا را منحل کرد و استان ایلیریکوم را ایجاد کرد که شامل مناطقی از رودخانه دریلون در آلبانی تا ایستریا و رودخانه ساوا بود.اسکودرا در ابتدا به عنوان پایتخت فعالیت می کرد و بعداً به سالونا تغییر مکان داد.پس از فتح، این منطقه چندین تغییر اداری را تجربه کرد، از جمله تقسیم در سال 10 پس از میلاد به استان های پانونیا و دالماتیا، اگرچه نام Illyricum از نظر تاریخی باقی ماند.آلبانی امروزی به عنوان بخشی از ایلیریکوم و مقدونیه روم به امپراتوری روم ادغام شد.ایلیریکوم که از رودخانه دریلون تا ایستریا و رود ساوا امتداد داشت، در ابتدا بخش زیادی از ایلیریای باستان را شامل می شد.سالونا به عنوان پایتخت آن خدمت می کرد.قلمرو جنوب رودخانه درین به عنوان Epirus Nova شناخته می شد که تحت عنوان مقدونیه رومی طبقه بندی می شد.زیرساخت‌های قابل توجه رومی در این منطقه شامل «ویا ایگناتیا» بود که از آلبانی عبور می‌کرد و به Dyrrachium (دوررس امروزی) ختم می‌شد.تا سال 357 پس از میلاد، این منطقه بخشی از استان پراتورین ایلیریکوم بود که بخش اداری اصلی امپراتوری روم متأخر بود.تجدید ساختار اداری بیشتر در سال 395 پس از میلاد منجر به تقسیم منطقه به اسقف داکیا (به عنوان Praevalitana) و اسقف مقدونیه (به عنوان Epirus Nova) شد.امروزه، بیشتر آلبانی با اپیروس نووا باستان مطابقت دارد.
مسیحیت در آلبانی
مسیحیت در آلبانی ©HistoryMaps
مسیحیت در قرون سوم و چهارم پس از میلاد به اپیروس نوا، بخشی از استان روم مقدونیه، گسترش یافت.در این زمان، مسیحیت به دین غالب در بیزانس تبدیل شده بود، و جایگزین شرک بت پرستی شده بود و پایه های فرهنگی یونانی-رومی را تغییر می داد.آمفی‌تئاتر دوررس در آلبانی، بنای تاریخی مهم این دوره، برای تبلیغ مسیحیت مورد استفاده قرار می‌گرفت.با تقسیم امپراتوری روم در سال 395 پس از میلاد، سرزمین‌های شرق رودخانه درینوس، از جمله آلبانی کنونی، تحت مدیریت امپراتوری روم شرقی قرار گرفتند، اما از نظر کلیسایی با رم مرتبط ماندند.این ترتیب تا سال 732 پس از میلاد ادامه داشت تا زمانی که امپراتور بیزانس، لئو سوم، در خلال مناقشات نمادین شکن، روابط کلیسایی منطقه را با روم قطع کرد و آن را تحت سلسله ایلخانی قسطنطنیه قرار داد.نفاق 1054، که مسیحیت را به ارتدوکس شرقی و کاتولیک رومی تقسیم کرد، منجر به حفظ روابط جنوب آلبانی با قسطنطنیه شد، در حالی که شمال با روم همسو شد.این تقسیم‌بندی با تأسیس حکومت اسلاوی دیوکلیا ( مونته‌نگرو امروزی) و متعاقب آن ایجاد مرکز شهری بار در سال 1089 پیچیده‌تر شد و اسقف‌های شمال آلبانی مانند «شکدر» و «اولسین» را تحت سلطه خود قرار داد.تا سال 1019، اسقف‌نشین‌های آلبانیایی که از آیین بیزانسی پیروی می‌کردند، تحت سلسله اسقف‌نشینی تازه مستقل اوهرید قرار گرفتند.بعداً، در طول اشغال ونیزی در قرن سیزدهم، اسقف نشین لاتین دورس تأسیس شد که دوره قابل توجهی از نفوذ کلیسایی و فرهنگی در منطقه را نشان داد.
آلبانی تحت امپراتوری بیزانس
آلبانی تحت امپراتوری بیزانس ©HistoryMaps
پس از فتح آن توسط رومیان در سال 168 قبل از میلاد، منطقه ای که اکنون به نام آلبانی شناخته می شود، به اپیروس نوا، بخشی از استان رومی مقدونیه، ملحق شد.پس از تقسیم امپراتوری روم در سال 395 میلادی، این منطقه تحت کنترل امپراتوری بیزانس قرار گرفت.در قرن‌های اولیه حکومت بیزانس، اپیروس نووا با تهاجمات متعددی مواجه شد، ابتدا توسط گوت‌ها و هون‌ها در قرن چهارم و سپس آوارها در سال 570 میلادی و سپس اسلاوها در اوایل قرن هفتم.در اواخر قرن هفتم، بلغارها کنترل بسیاری از بالکان، از جمله آلبانی مرکزی را به دست گرفتند.این تهاجمات منجر به تخریب و تضعیف مراکز فرهنگی رومی و بیزانسی در سراسر منطقه شد.مسیحیت از قرون 1 و 2 در امپراتوری روم شرقی دین مستقر بود و جای شرک بت پرستی را گرفت.حتی به عنوان بخشی از بیزانس، جوامع مسیحی در این منطقه تا سال 732 پس از میلاد تحت حاکمیت پاپ رم باقی ماندند.در آن سال، امپراتور بیزانس، لئو سوم، در پاسخ به حمایت اسقف اعظم محلی از رم در جریان مناقشه های شمایل شکن، کلیسا را ​​از رم جدا کرد و آن را تحت سلسله ایلخانی قسطنطنیه قرار داد.کلیسای مسیحی به طور رسمی در سال 1054 به ارتدوکس شرقی و کاتولیک رومی تقسیم شد، با جنوب آلبانی روابط خود را با قسطنطنیه حفظ کرد، در حالی که مناطق شمالی به روم بازگشت.دولت بیزانس موضوع Dyrrachium را در اوایل قرن نهم ایجاد کرد که در اطراف شهر Dyrrhachium (دوررس امروزی) متمرکز بود و بیشتر مناطق ساحلی را پوشش می داد، در حالی که قسمت داخلی تحت کنترل اسلاوها و بعداً بلغارها باقی ماند.کنترل کامل بیزانس بر آلبانی تنها پس از فتح بلغارستان در اوایل قرن یازدهم دوباره برقرار شد.در اواخر قرن یازدهم، گروه‌های قومی آلبانیایی در اسناد تاریخی ذکر شده‌اند.آنها در این زمان به طور کامل مسیحیت را پذیرفته بودند.در اواخر قرن یازدهم و دوازدهم، این منطقه یک میدان نبرد مهم در جنگ‌های بیزانس-نورمن بود، به‌دلیل موقعیتش در انتهای جاده ایگناتیا، که مستقیماً به قسطنطنیه منتهی می‌شد، دیرهاکیوم یک شهر استراتژیک بود.در پایان قرن دوازدهم، با تضعیف اقتدار بیزانس، منطقه اربانون به یک حکومت خودمختار تبدیل شد و آغازگر ظهور اشراف فئودالی محلی مانند توپیاها، بالشاها و کاستریوتی ها بود که در نهایت استقلال قابل توجهی از حکومت بیزانس به دست آوردند.پادشاهی آلبانی برای مدت کوتاهی توسط سیسیلی ها در سال 1258 تأسیس شد و بخش هایی از سواحل آلبانی و جزایر مجاور را پوشش می داد و به عنوان پایگاهی استراتژیک برای تهاجمات احتمالی به امپراتوری بیزانس عمل می کرد.با این حال، بیشتر آلبانی تا سال 1274 به جز چند شهر ساحلی توسط بیزانسی ها بازپس گرفته شد.این منطقه عمدتاً تا اواسط قرن چهاردهم تحت کنترل بیزانس باقی ماند، زمانی که در طول جنگ‌های داخلی بیزانس تحت حاکمیت صرب‌ها قرار گرفت.
تهاجمات بربرها در آلبانی
تهاجمات بربرها در آلبانی ©Angus McBride
در طول قرون اولیه حکومت بیزانس، تا حدود سال 461 پس از میلاد، منطقه اپیروس نوا، بخشی از آلبانی کنونی، حملات ویرانگر ویزیگوت ها، هون ها و استروگوت ها را تجربه کرد.این تهاجمات بخشی از الگوی گسترده‌تری از تهاجمات بربرها بود که از قرن چهارم به بعد بر امپراتوری روم تأثیر گذاشت و گوت‌های ژرمنی و هون‌های آسیایی رهبری حملات اولیه را داشتند.در قرن ششم و هفتم، مهاجرت اسلاوها به اروپای جنوب شرقی باعث بی ثباتی بیشتر منطقه شد.این مهاجران جدید خود را در سرزمین‌های رومی سابق مستقر کردند و جمعیت بومی آلبانیایی و ولاچ را وادار کردند تا به مناطق کوهستانی عقب نشینی کنند، سبک زندگی عشایری را اتخاذ کنند یا به مناطق امن‌تر یونان بیزانس فرار کنند.در اواخر قرن ششم، موج دیگری از تهاجمات آوارها رخ داد و اندکی پس از آن بلغارها، که در حدود قرن هفتم بسیاری از شبه جزیره بالکان، از جمله مناطق پست آلبانی مرکزی را تسخیر کردند، رخ داد.این امواج متوالی تهاجمات نه تنها ساختارهای اجتماعی و سیاسی محلی را مختل کرد، بلکه به تخریب یا تضعیف مراکز فرهنگی رومی و بیزانسی در سراسر منطقه منجر شد.این دوره پر فراز و نشیب دگرگونی قابل توجهی را در بالکان رقم زد و زمینه را برای چشم انداز پیچیده قومی و سیاسی که مشخصه این منطقه در دوره قرون وسطی بود، فراهم کرد.
800 - 1500
دوره قرون وسطیornament
آلبانی تحت امپراتوری بلغارستان
آلبانی تحت امپراتوری بلغارستان ©HistoryMaps
در طول قرن ششم، شبه جزیره بالکان، از جمله آلبانی، عمدتاً توسط اسلاوهایی که از شمال مهاجرت کرده بودند، سکنی گزیدند.امپراتوری بیزانس که قادر به دفاع مؤثر از قلمروهای بالکان خود نبود، شاهد بود که اکثر جمعیت بومی خود به شهرهای بزرگ ساحلی عقب نشینی کردند یا توسط اسلاوها در داخل کشور جذب شدند.ورود بلغارها در قرن هفتم، جمعیتی و چشم انداز سیاسی منطقه را بیشتر تغییر داد و گروهی به رهبری کوبر در مقدونیه و آلبانی شرقی مستقر شدند.تأسیس اولین امپراتوری بلغارستان به رهبری خان آسپاروخ در سال 681 پیشرفت قابل توجهی بود.بلغارها و اسلاوها را علیه امپراتوری بیزانس متحد کرد و دولت قدرتمندی را ایجاد کرد که در دهه 840 به آلبانی و مقدونیه کنونی تحت حاکمیت پرسیان گسترش یافت.پس از گرویدن بلغارستان به مسیحیت در اواسط قرن نهم تحت رهبری بوریس اول، شهرهای جنوب و شرق آلبانی تحت تأثیر مکتب ادبی اوهرید به مراکز فرهنگی مهم تبدیل شدند.دستاوردهای ارضی بلغارستان شامل پیشرفت های قابل توجهی در نزدیکی دیراخیوم (دوررس امروزی) بود، اگرچه خود شهر تحت کنترل بیزانس باقی ماند تا اینکه سرانجام در اواخر قرن دهم توسط امپراتور سامویل تصرف شد.حکومت سامویل شاهد تلاش‌هایی برای تحکیم کنترل بلغارها بر دیرهاکیوم بود، اگرچه نیروهای بیزانس آن را در سال 1005 بازپس گرفتند.پس از شکست ویرانگر در نبرد کلیدیون در سال 1014، کنترل بلغارستان کاهش یافت و منطقه شاهد مقاومت و شورش های متناوب علیه حکومت بیزانس بود.شایان ذکر است، شورشی در سال 1040 به رهبری تیهومیر در اطراف دورس، اگرچه در ابتدا موفقیت آمیز بود، اما در نهایت شکست خورد و قدرت بیزانس تا سال 1041 احیا شد.این منطقه با ادغام مجدد کوتاهی به امپراتوری بلغارستان تحت فرمان کالویان (1197-1207) مواجه شد، اما پس از مرگ او به استبداد اپیروس بازگشت.با این حال، در سال 1230، ایوان آسن دوم، امپراتور بلغارستان، قاطعانه ارتش اپروت ها را شکست داد و تسلط بلغارها بر آلبانی را دوباره تثبیت کرد.علیرغم این پیروزی، اختلافات داخلی و مسائل جانشینی منجر به از دست رفتن بیشتر مناطق آلبانیایی تا سال 1256 شد و پس از آن نفوذ بلغارستان در منطقه کاهش یافت.این قرون دوره‌ای از درگیری‌ها و تغییرات فرهنگی شدید در آلبانی را نشان می‌دهد که به طور قابل توجهی تحت تأثیر تعاملات بین بیزانسی‌ها، بلغارها و جمعیت‌های محلی اسلاو و آلبانیایی قرار گرفته است.
شاهزاده اربانون
شاهزاده اربانون ©HistoryMaps
1190 Jan 1 - 1215

شاهزاده اربانون

Kruje, Albania
اربانون که از نظر تاریخی به نام های Arbën (در گگ قدیم) یا Arbër (در توسک قدیم) نیز شناخته می شود، و در لاتین Arbanum نامیده می شود، یک شاهزاده قرون وسطایی بود که در منطقه آلبانی فعلی واقع شده بود.در سال 1190 توسط آرکون آلبانیایی پروگون در منطقه اطراف کروجا، درست در شرق و شمال شرق مناطق تحت کنترل ونیزی، تأسیس شد.این شاهزاده که توسط خانواده بومی پروگونی اداره می شود، نشان دهنده اولین ایالت آلبانیایی است که در تاریخ ثبت شده است.پسرانش جین و سپس دمتریوس (دیمیتر) جانشین پروگون شدند.تحت رهبری آنها، آربانون درجه قابل توجهی از خودمختاری را از امپراتوری بیزانس حفظ کرد.این شاهزاده در سال 1204 به استقلال سیاسی کامل هر چند کوتاه دست یافت و از هرج و مرج در قسطنطنیه پس از غارت آن در طول جنگ صلیبی چهارم بهره برد.اما این استقلال کوتاه مدت بود.در حدود سال 1216، فرمانروای اپیروس، مایکل اول کومننوس دوکاس، تهاجمی را آغاز کرد که به سمت شمال به آلبانی و مقدونیه گسترش یافت، کروجا را تصرف کرد و عملاً به خودمختاری شاهزاده پایان داد.پس از مرگ دمتریوس، آخرین فرمانروای پروگونی، اربانون متوالی توسط استبداد اپیروس، امپراتوری بلغارستان ، و از سال 1235، امپراتوری نیکیه کنترل شد.در طول دوره بعدی، اربانون توسط لرد یونانی-آلبانیایی گریگوریوس کاموناس، که با بیوه دمتریوس، کومنه نمانجیچ صربستان ازدواج کرده بود، اداره می شد.پس از کاموناس، سلطنت تحت رهبری گولم (گولام)، یک نجیب محلی که با کاموناس و دختر کومنا ازدواج کرد، درآمد.فصل آخر شاهزاده زمانی رخ داد که توسط دولتمرد بیزانسی جورج آکروپولیتیس در زمستان 1256-1257 ضمیمه شد و پس از آن گولم از اسناد تاریخی ناپدید شد.منابع اصلی تاریخ آربانون متاخر از تواریخ جورج آکروپولیتیس است که مفصل ترین گزارش از این دوره در تاریخ آلبانی را ارائه می دهد.
حکومت مستبد اپیروس در آلبانی
مستبد اپیروس ©HistoryMaps
استبداد اپیروس یکی از چندین ایالت جانشین یونانی بود که از بقایای تکه تکه شده امپراتوری بیزانس به دنبال جنگ صلیبی چهارم در سال 1204 تشکیل شد. این حکومت که توسط شاخه ای از سلسله آنجلوس تأسیس شد، در کنار امپراتوری نیکیه و امپراتوری نیقیه و امپراتوری امپراتوری نیقیه و امپراتوری امپراتوری نیقیه و امپراتوری نیقیه، توسط شاخه ای از سلسله آنجلوس تأسیس شد. امپراتوری ترابیزون، که به عنوان جانشین امپراتوری بیزانس ادعای مشروعیت داشت.اگرچه گاهی اوقات خود را به عنوان امپراتوری تسالونیکی بین سال‌های 1227 و 1242 تحت حکومت تئودور کومنوس دوکاس می‌نامید، اما این نام عمدتاً توسط مورخان مدرن به جای منابع معاصر استفاده می‌شود.از نظر جغرافیایی، مرکز استبداد در منطقه اپیروس بود، اما در اوج خود، بخش‌هایی از مقدونیه یونان غربی، آلبانی، تسالی و یونان غربی تا نافپکتوس را نیز در بر می‌گرفت.تئودور کومنوس دوکاس به شدت این قلمرو را گسترش داد تا مقدونیه مرکزی و حتی بخش‌هایی از تراکیا را در بر گیرد و تا شرق دیدیموتیکو و آدریانوپل رسید.جاه طلبی های او تقریباً امپراتوری بیزانس را احیا کرد، زیرا او به آستانه بازپس گیری قسطنطنیه نزدیک شد.با این حال، تلاش های او در نبرد کلوکوتنیتسا در سال 1230 خنثی شد، جایی که او توسط امپراتوری بلغارستان شکست خورد و منجر به کاهش قابل توجهی در قلمرو و نفوذ استبداد شد.به دنبال این شکست، استبداد اپیروس به مناطق اصلی خود در اپیروس و تسالی منقبض شد و در سال‌های بعد به یک دولت تابع قدرت‌های منطقه‌ای مختلف تبدیل شد.این شهر تا حدودی خودمختاری را حفظ کرد تا اینکه در نهایت توسط امپراتوری بیزانسی بازسازی شده Palaiologan در حدود سال 1337 فتح شد.
آلبانی تحت صربستان در قرون وسطی
استفان دوشان. ©HistoryMaps
در اواسط و اواخر قرن سیزدهم، تضعیف امپراتوری های بیزانس و بلغارستان باعث گسترش نفوذ صرب ها به آلبانی امروزی شد.در ابتدا بخشی از شاهزاده بزرگ صربستان و بعداً امپراتوری صربستان، کنترل صربستان بر جنوب آلبانی همچنان مورد بحث است و برخی از مورخان پیشنهاد می کنند که نفوذ صرب ها ممکن است به تسلیم اسمی قبایل آلبانیایی محلی به جای کنترل مستقیم محدود شده باشد.در این دوره، سرزمین‌های شمالی آلبانی به طور قطعی تحت سلطه صرب‌ها بود، از جمله شهرهای مهمی مانند شکدر، دایچ و دریوست.توسعه صربستان به طور قابل توجهی تحت تأثیر تقویت نظامی و اقتصادی صربستان بود، به ویژه در زمان حاکمانی مانند استفان دوشان، که از ثروت معدن و تجارت برای استخدام ارتش مزدور بزرگ شامل گروه های قومی مختلف مانند آلبانیایی ها استفاده کرد.در سال 1345، استفان دوشان خود را "امپراتور صرب ها و یونانیان" معرفی کرد، که نمادی از اوج قلمروی صربستان بود که شامل سرزمین های آلبانیایی می شد.این منطقه همچنین به طور متناوب تحت فرمانروایی آنژوین ها بود که پادشاهی آلبانی را بین سال های 1272 تا 1368 تأسیس کردند و بخش هایی از آلبانی امروزی را در بر می گرفت.در اواخر قرن چهاردهم، با کاهش قدرت صرب‌ها به دنبال مرگ استفان دوشان، چندین حکومت آلبانیایی ظهور کردند که نشان‌دهنده تاکید مجدد بر کنترل محلی است.در سراسر حکومت صربستان، کمک های نظامی آلبانیایی ها قابل توجه بود و امپراتور استفان دوشان گروه قابل توجهی متشکل از 15000 سواره نظام سبک آلبانیایی را به خدمت گرفت.اهمیت استراتژیک این منطقه با گنجاندن آن در تعاملات ژئوپلیتیک گسترده‌تر آن دوره، از جمله درگیری‌ها و اتحاد با دولت‌های همسایه مانند امپراتوری بیزانس و امپراتوری نوظهور عثمانی، مورد تأکید قرار گرفت.کنترل آلبانی بعد از دوران دوشان به یک موضوع بحث برانگیز تبدیل شد، به ویژه در استبداد اپیروس، جایی که سران محلی آلبانیایی مانند پیتر لوشا و جین بوآ شپاتا حکومت خود را در اواخر قرن چهاردهم تأسیس کردند و دولت هایی را تشکیل دادند که عملاً از صرب ها یا صرب ها مستقل بودند. کنترل بیزانس.این دولت‌های تحت رهبری آلبانی بر چشم‌انداز سیاسی پراکنده و پویای آلبانی قرون وسطی تأکید می‌کنند که منجر به پیشروی عثمانی‌ها به بالکان و در طول آن شد.
پادشاهی قرون وسطی آلبانی
شام سیسیلی (1846)، اثر فرانچسکو هایز ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
پادشاهی آلبانی که توسط چارلز آنژو در سال 1271 تأسیس شد، از طریق فتوحات امپراتوری بیزانس و با حمایت اشراف محلی آلبانیایی شکل گرفت.پادشاهی که در فوریه 1272 اعلام شد، از دورازو (دوررس امروزی) در جنوب تا بوترینت گسترش یافت.جاه طلبی آن برای پیشروی به سمت قسطنطنیه در محاصره برات در سال های 1280-1281 متزلزل شد و ضدحمله های بعدی بیزانس به زودی آنژوین ها را به منطقه کوچکی در اطراف دورازو محدود کرد.در طول این دوران، تغییرات قدرت مختلف شامل استبداد اپیروس و امپراتوری نیکیه رخ داد.به عنوان مثال، لرد گولم از کروجا در ابتدا در سال 1253 از اپیروس جانبداری کرد، اما پس از عهدنامه ای با جان واتاتز، که قول داد به خودمختاری او احترام بگذارد، به نیکیه تغییر وفاداری داد.این تعاملات، چشم انداز سیاسی پیچیده و اغلب ناپایدار آلبانی قرون وسطی را نشان می دهد.نیکیایی‌ها موفق شدند تا سال 1256 بر مناطقی مانند دورس کنترل کنند و تلاش کردند اقتدار بیزانسی را مجدداً مستقر کنند که به شورش‌های محلی آلبانیایی منجر شد.اوضاع سیاسی با تهاجم مانفرد سیسیلی، بهره‌برداری از بی‌ثباتی منطقه‌ای، و تصرف سرزمین‌های قابل توجهی در امتداد سواحل آلبانی تا سال 1261 پیچیده‌تر شد. با این حال، مرگ مانفرد در سال 1266 منجر به معاهده ویتربو شد که سلطه آلبانیایی‌اش را به چارلز آنژو واگذار کرد.حکومت چارلز در ابتدا شاهد تلاش هایی برای تحکیم کنترل او از طریق تحمیل نظامی و کاهش خودمختاری محلی بود که باعث نارضایتی اشراف آلبانیایی شد.این نارضایتی توسط امپراتور بیزانس مایکل هشتم مورد سوء استفاده قرار گرفت که تا سال 1274 لشکرکشی موفقیت آمیزی را در آلبانی به راه انداخت و شهرهای کلیدی مانند برات را تصرف کرد و باعث تغییر وفاداری های محلی به سمت حوزه بیزانس شد.علی‌رغم این شکست‌ها، چارلز از آنژو به مشارکت در سیاست منطقه ادامه داد، وفاداری رهبران محلی را تضمین کرد و تلاش‌های نظامی بیشتری را انجام داد.با این حال، طرح های او به طور مداوم توسط مقاومت بیزانس و مداخلات استراتژیک پاپ خنثی شد، که به دنبال جلوگیری از درگیری بیشتر بین دولت های مسیحی بود.در اواخر قرن سیزدهم، پادشاهی آلبانی به طور قابل توجهی کاهش یافت، و چارلز تنها بر دژهای ساحلی مانند دورازو کنترل داشت.نفوذ پادشاهی پس از مرگ چارلز کاهش یافت و وارثان او قادر به حفظ کنترل قوی بر سرزمین های آلبانی در میان فشار مداوم بیزانس و افزایش قدرت شاهزادگان محلی آلبانیایی نبودند.
شاهزادگان آلبانی
شاهزادگان آلبانی ©HistoryMaps
در طول قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم، زمانی که با افول امپراتوری صربستان و قبل از حمله عثمانی مشخص شد، چندین حکومت آلبانیایی تحت رهبری اشراف زادگان محلی پدید آمدند.در این دوره زمانی که سران آلبانیایی از خلاء قدرت منطقه ای سرمایه گذاری کردند، شاهد ظهور دولت های مستقل بود.یک رویداد مهم در تابستان 1358 رخ داد، زمانی که نیکفوروس دوم اورسینی، آخرین مستبد اپیروس از سلسله اورسینی، با روسای آلبانیایی در آچلوس در آکارنانیا درگیر شد.نیروهای آلبانی پیروز ظاهر شدند و متعاقباً دو ایالت جدید در قلمروهای جنوبی استبداد اپیروس تأسیس کردند.این پیروزی‌ها باعث شد که آنها لقب " مستبد" را به دست آورند، یک درجه بیزانسی که توسط تزار صربستان برای اطمینان از وفاداری آنها اعطا شد.ایالت های تشکیل شده توسط اشراف آلبانیایی رهبری می شد: پژتر لوشا، که پایتخت خود را در آرتا تأسیس کرد، و جین بوآ شپاتا، با مرکز آنجلوکاسترون.پس از مرگ لوشا در سال 1374، دو منطقه تحت رهبری جین بوآ شپاتا متحد شدند.از سال 1335 تا 1432، چهار حکومت اصلی چشم انداز سیاسی آلبانی را تقویت کردند:شاهزاده مزکج برات : در سال 1335 در برات و میزق تأسیس شد.شاهزاده آلبانی : این پادشاهی از بقایای پادشاهی آلبانی پدید آمد و در ابتدا توسط کارل توپیا رهبری شد.کنترل متناوب بین دودمان های توپیا و بالشا تا زمانی که در سال 1392 به فرمان عثمانی افتاد.آندریا دوم توپیا بعداً قبل از پیوستن به لیگ لژه در سال 1444، کنترل را دوباره به دست گرفت.شاهزاده کاستریوتی : در ابتدا توسط Gjon Kastrioti تاسیس شد، زمانی که توسط اسکندربیگ، قهرمان ملی آلبانی از کنترل عثمانی بازپس گرفته شد، قابل توجه شد.شاهزاده دوکاگینی : از منطقه مالسیا تا پریشتینا در کوزوو را شامل می شود.این حکومت‌ها نه تنها منعکس‌کننده ماهیت پرآشوب و پرآشوب سیاست قرون وسطایی آلبانی هستند، بلکه بر انعطاف‌پذیری و هوش استراتژیک رهبران آلبانیایی در حفظ خودمختاری در میان تهدیدهای خارجی و رقابت‌های داخلی تأکید می‌کنند.ایجاد اتحادیه لژه در سال 1444، اتحادیه ای از این شاهنشاهی ها به رهبری اسکندربیگ، نقطه اوج مقاومت جمعی آلبانی ها علیه عثمانی ها را رقم زد و لحظه ای مهم در تاریخ آلبانی را به نمایش گذاشت.
1385 - 1912
دوره عثمانیornament
اوایل دوره عثمانی در آلبانی
اوایل دوره عثمانی ©HistoryMaps
امپراتوری عثمانی پس از پیروزی خود در نبرد ساورا در سال 1385، برتری خود را در بالکان غربی اعلام کرد. در سال 1415، عثمانی‌ها رسماً سنجاق آلبانی را تأسیس کردند، یک بخش اداری که شامل مناطقی بود که از رودخانه مات در شمال امتداد داشتند. به چمره در جنوب.جیروکاستر در سال 1419 به عنوان مرکز اداری این سنجاک تعیین شد که نشان دهنده اهمیت استراتژیک آن در منطقه است.علیرغم تحمیل حکومت عثمانی، اشراف شمالی آلبانی تا حدی خودمختاری را حفظ کردند و توانستند بر سرزمین های خود تحت یک قرارداد خراجی حکومت کنند.با این حال، وضعیت در جنوب آلبانی به طور قابل توجهی متفاوت بود.این منطقه تحت کنترل مستقیم عثمانی قرار گرفت.این تغییر شامل جابجایی اشراف محلی با مالکان عثمانی و اجرای سیستم های حکومتی متمرکز و مالیاتی بود.این تغییرات مقاومت قابل توجهی را در میان مردم محلی و اشراف برانگیخت که منجر به شورش قابل توجهی به رهبری جرج آریانیتی شد.مراحل اولیه این شورش شاهد اقدامات قابل توجهی علیه عثمانی بود و بسیاری از دارندگان تیمار (مالکین تحت سیستم اعطای زمین عثمانی) کشته یا اخراج شدند.شورش با بازگشت اشراف محروم برای پیوستن به قیام شتاب گرفت که شاهد تلاش هایی برای ایجاد اتحاد با قدرت های خارجی مانند امپراتوری مقدس روم بود.با وجود موفقیت‌های اولیه، از جمله تصرف مکان‌های کلیدی مانند داگنوم، شورش تلاش کرد تا شتاب خود را حفظ کند.ناتوانی در تصرف شهرهای بزرگ در سنجاق آلبانی، همراه با درگیری های طولانی مانند محاصره جیروکاستر، به عثمانی ها فرصت داد تا نیروهای قابل توجهی را از سراسر امپراتوری به خدمت بگیرند.ساختار فرماندهی غیرمتمرکز شورش آلبانی، که با اقدامات خودمختار خانواده‌های پیشرو مانند دوکاجینی، زنبیشی، توپیا، کاستریوتی و آریانیتی مشخص می‌شود، مانع هماهنگی مؤثر شد و در نهایت به شکست شورش در پایان سال 1436 کمک کرد. عثمانی‌ها برای تحکیم کنترل خود و جلوگیری از قیام‌های آتی، سلطه خود را در منطقه تقویت کردند.این دوره تثبیت قابل توجهی از قدرت عثمانی در آلبانی را نشان داد و زمینه را برای گسترش و کنترل مستمر آنها در بالکان فراهم کرد.
اسلامی شدن آلبانی
سیستم استخدام و توسعه جانیچی. ©HistoryMaps
روند اسلامی‌سازی در میان جمعیت آلبانیایی به‌ویژه تحت تأثیر ادغام آنها در نظام‌های نظامی و اداری عثمانی بود، به‌ویژه از طریق نظم بکتاشی، که نقش مهمی در گسترش اسلام داشت.نظم بکتاشی، که به خاطر اعمال دگرگراتر و سطوح تسامح قابل توجه خود شناخته می شود، به دلیل رویکرد کمتر سختگیرانه اش به ارتدکس اسلامی و ادغام آن در بافت اجتماعی-سیاسی امپراتوری عثمانی، برای بسیاری از آلبانیایی ها جذابیت داشت.سیستم استخدام جانیچی و Devşirmeمراحل اولیه اسلامی شدن به طور قابل توجهی با استخدام آلبانیایی ها در واحدهای نظامی عثمانی، به ویژه جانیچرها، از طریق سیستم Devşirme پیش رفت.این سیستم که شامل مالیات پسران مسیحی بود که به اسلام گرویدند و به عنوان سربازان نخبه آموزش دیدند، مسیری را برای پیشرفت اجتماعی و سیاسی در ساختار عثمانی فراهم کرد.اگرچه در ابتدا غیر ارادی بود، اما اعتبار و فرصت های مرتبط با جنیچر بودن باعث شد که بسیاری از آلبانیایی ها داوطلبانه به اسلام گرویده و از مزایای مشابهی برخوردار شوند.در امپراتوری عثمانی به شهرت رسیددر قرن 15 و در قرن 16 و 17 ادامه یافت، با گرایش بیشتر آلبانیایی ها به اسلام، آنها شروع به ایفای نقش های فزاینده مهمی در امپراتوری عثمانی کردند.این دوره نشانگر افزایش تعداد آلبانیایی‌هایی بود که پست‌های نظامی و اداری کلیدی را اشغال می‌کردند و به طور نامتناسبی بر حکومت امپراتوری نسبت به جمعیت آنها تأثیر می‌گذاشت.برجستگی آلبانیایی ها در سلسله مراتب عثمانی با این واقعیت برجسته می شود که 48 وزیر بزرگ آلبانیایی الاصل تقریباً 190 سال امور دولتی را اداره می کردند.ارقام قابل توجه در این میان عبارتند از:جورج کاستریتی اسکندربیگ : ابتدا به عنوان افسر عثمانی خدمت می کرد و سپس شورش علیه عثمانی ها را رهبری می کرد.پرگلی ابراهیم پاشا : وزیر اعظم در زمان سلیمان اعظم که به دلیل نفوذ چشمگیرش در اداره امپراتوری شهرت داشت.کوپرولو محمد پاشا : بنیانگذار سلسله سیاسی کوپرولو که در اواسط قرن هفدهم بر امپراتوری عثمانی تسلط یافت.محمد علی مصری : اگرچه بعداً، او یک دولت خودمختار را تأسیس کرد که عملاً از کنترل مستقیم عثمانی جدا شد و مصر را به طور قابل توجهی مدرن کرد.علی پاشا از ایوانینا : آلبانیایی بانفوذ دیگری که بر پاشالیک یانینا، تقریباً مستقل از سلطان عثمانی، حکومت می کرد.کمک های نظامیآلبانیایی‌ها در جنگ‌های مختلف عثمانی، از جمله جنگ‌های عثمانی-ونیزی، جنگ‌های عثمانی-مجارستانی، و درگیری‌ها علیه هابسبورگ‌ها بسیار مهم بودند.قدرت نظامی آنها نه تنها در این درگیری ها مؤثر بود، بلکه تضمین کرد که آلبانیایی ها برای استراتژی نظامی عثمانی، به ویژه به عنوان مزدور، تا اوایل قرن نوزدهم حیاتی باقی می مانند.
اسکندربیگ
جرج کاستریوتی (اسکندربیگ) ©HistoryMaps
1443 Nov 1 - 1468 Jan 17

اسکندربیگ

Albania
قرن چهاردهم و به‌ویژه قرن پانزدهم برای مقاومت آلبانیایی‌ها در برابر گسترش عثمانی بسیار مهم بود.این دوره شاهد ظهور اسکندربیگ بود، شخصیتی که تبدیل به قهرمان ملی آلبانی و نماد مقاومت در برابر امپراتوری عثمانی شد.زندگی اولیه و فرارGjon Kastrioti از Krujë، یکی از اشراف آلبانیایی، در سال 1425 تسلیم فرمانروایی عثمانی شد و مجبور شد چهار پسر خود، از جمله جوانترین جورج کاستریوتی (1403-1468) را به دربار عثمانی بفرستد.جورج در آنجا با گرویدن به اسلام به اسکندر تغییر نام داد و یک ژنرال برجسته عثمانی شد.در سال 1443، در طول لشکرکشی در نزدیکی نیش، اسکندربیگ از ارتش عثمانی جدا شد و به کروج بازگشت و با فریب دادن پادگان ترک قلعه را تصرف کرد.او سپس اسلام را رها کرد و به کاتولیک رومی بازگشت و علیه عثمانیان اعلام جنگ مقدس کرد.تشکیل لیگ لژدر 1 مارس 1444، روسای آلبانیایی به همراه نمایندگانی از ونیز و مونته نگرو در کلیسای جامع لژه تشکیل جلسه دادند.آنها اسکندربیگ را فرمانده مقاومت آلبانیایی اعلام کردند.در حالی که رهبران محلی کنترل مناطق خود را حفظ کردند، آنها تحت رهبری اسکندربیگ علیه دشمن مشترک متحد شدند.مبارزات نظامی و مقاومتاسکندربیگ تقریباً 10000 تا 15000 مرد را گرد هم آورد و تحت رهبری او 24 سال تا زمان مرگش و 11 سال دیگر در مقابل لشکرکشی های عثمانی مقاومت کردند.شایان ذکر است، آلبانیایی ها بر سه محاصره کروژ، از جمله پیروزی قابل توجهی در برابر سلطان مراد دوم در سال 1450، غلبه کردند. اسکندربیگ همچنین از آلفونسو اول پادشاه ناپل در برابر رقبای خود در جنوبایتالیا حمایت کرد و در طول جنگ آلبانی-ونیزی، پیروزی هایی را علیه ونیز به دست آورد.سالهای بعد و میراثبا وجود دوره‌های بی‌ثباتی و همکاری‌های گاه‌گاهی محلی با عثمانی‌ها، مقاومت اسکندربیگ از جانب پادشاهی ناپل و واتیکان حمایت شد.پس از مرگ اسکندربیگ در سال 1468، کروژ تا سال 1478 مقاومت کرد و در سال 1479، اسکودر به دنبال محاصره شدیدی که منجر به واگذاری شهر ونیز به عثمانی‌ها شد، سقوط کرد.سقوط این سنگرها باعث مهاجرت قابل توجهی از اشراف آلبانیایی به ایتالیا، ونیز و سایر مناطق شد، جایی که آنها همچنان بر جنبش های ملی آلبانیایی تأثیر گذاشتند.این مهاجران نقش مهمی در حفظ کاتولیک در شمال آلبانی ایفا کردند و به هویت ملی آلبانیایی کمک کردند.مقاومت اسکندربیگ نه تنها همبستگی و هویت آلبانیایی را تقویت کرد، بلکه به روایتی اساسی برای مبارزات بعدی برای وحدت و آزادی ملی تبدیل شد.میراث او با الهام از نماد هرالدیک خانواده اش در پرچم آلبانی محصور شده است و تلاش های او به عنوان فصل مهمی در دفاع از سلطه عثمانی در جنوب شرقی اروپا به یاد می آید.
لیگ لژا
لیگ لژا ©HistoryMaps
1444 Mar 2 - 1479

لیگ لژا

Albania
اتحادیه لژه که در 2 مارس 1444 توسط اسکندربیگ و دیگر اشراف آلبانی تأسیس شد، نقطه مهمی در تاریخ آلبانی بود و اولین باری بود که سران منطقه تحت یک پرچم واحد برای مقاومت در برابر تهاجم عثمانی متحد شدند.این اتحاد نظامی و دیپلماتیک، که در شهر لژه شکل گرفت، در تقویت حس وحدت ملی مؤثر بود و آغازی بود برای اولین دولت مستقل آلبانیایی در قرون وسطی.شکل گیری و ساختاراتحادیه توسط خانواده‌های سرشناس آلبانیایی از جمله کاستریوتی، آریانیتی، زاهاریا، موزاکا، اسپانی، توپیا، بالشا و کرنویویچ تشکیل شد.این خانواده ها یا به صورت مادرزادی یا از طریق ازدواج به هم مرتبط بودند و انسجام داخلی اتحاد را تقویت می کردند.هر یک از اعضا با حفظ کنترل بر حوزه های مربوطه خود، به نیروها و منابع مالی کمک کردند.این ساختار امکان دفاع هماهنگ در برابر عثمانی‌ها را فراهم می‌آورد و در عین حال استقلال قلمرو هر نجیب را حفظ می‌کرد.چالش ها و تعارض هااتحادیه با چالش‌های فوری مواجه شد، به‌ویژه از سوی خانواده‌های بالشیچی و کرنویویچی که با ونیزی همسو بودند، که از اتحاد خارج شدند و به جنگ آلبانی-ونیزی (1447–1447) منجر شد.علیرغم این درگیری های داخلی، اتحادیه به عنوان یک نهاد مستقل در معاهده صلح با ونیز در سال 1448 به رسمیت شناخته شد، که نشان دهنده یک دستاورد دیپلماتیک قابل توجه است.مبارزات نظامی و تأثیرتحت رهبری اسکندربیگ، اتحادیه چندین حمله عثمانی را با موفقیت دفع کرد و در نبردهایی مانند تورویول (1444)، اوتونته (1446)، و محاصره کروژ (1450) پیروزی های قابل توجهی به دست آورد.این موفقیت ها شهرت اسکندربیگ را در سراسر اروپا تقویت کرد و در حفظ استقلال آلبانی در طول زندگی او بسیار مهم بود.انحلال و میراثعلیرغم موفقیت اولیه، اتحادیه مدت کوتاهی پس از تأسیس به دلیل اختلافات داخلی و منافع متفاوت اعضای آن شروع به تکه تکه شدن کرد.در اواسط دهه 1450، اتحاد عملاً به عنوان یک واحد متحد عمل نکرد، اگرچه اسکندربیگ تا زمان مرگش در سال 1468 به مقاومت در برابر پیشروی‌های عثمانی ادامه داد. پس از درگذشت او، اتحادیه به طور کامل از هم پاشید و در سال 1479 مقاومت آلبانی ها فروپاشید و منجر شد. به تسلط عثمانی بر منطقه.اتحادیه لژه همچنان نماد اتحاد و مقاومت آلبانیایی است و به عنوان یک فصل کلیدی در تاریخ این کشور جشن گرفته می شود.این نمونه پتانسیل اقدام جمعی علیه دشمنان هولناک بود و اسطوره های بنیادی برای هویت ملی بعدی ایجاد کرد.میراث اتحادیه، به ویژه رهبری اسکندربیگ، همچنان الهام بخش غرور فرهنگی است و در تاریخ نگاری ملی آلبانی به یادگار مانده است.
پاشالیک آلبانیایی
کارا محمود پاشا ©HistoryMaps
1760 Jan 1 - 1831

پاشالیک آلبانیایی

Albania
پاشالیک های آلبانیایی دوره ای متمایز در تاریخ بالکان را نشان می دهند که طی آن رهبران آلبانیایی به طور نیمه خودمختار تا عملاً مستقل بر سرزمین های وسیعی در امپراتوری رو به زوال عثمانی کنترل داشتند.این دوره با ظهور خانواده‌های آلبانیایی برجسته مانند بوشاتی‌ها در اسکودر و علی پاشا تپلنه در ایوانینا مشخص شد که از قدرت مرکزی ضعیف برای گسترش نفوذ و قلمروهای خود استفاده کردند.ظهور پاشالیک های آلبانیتضعیف سیستم تیمار عثمانی و اقتدار مرکزی در قرن هجدهم منجر به خودمختاری منطقه ای قابل توجهی در سرزمین های آلبانی شد.خانواده بوشاتی در اسکودر و علی پاشا در یوانینا به عنوان حاکمان منطقه ای قدرتمند ظاهر شدند.هر دو در زمانی که سودمند بود با دولت مرکزی عثمانی درگیر ائتلاف های استراتژیک بودند، اما در صورت اقتضای منافعشان به طور مستقل عمل کردند.پاشالیک شکدر: سلطه خانواده بوشاتی که در سال 1757 تأسیس شد، منطقه وسیعی از جمله شمال آلبانی، بخش‌هایی از مونته‌نگرو، کوزوو، مقدونیه و جنوب صربستان را پوشش می‌داد.بوشاتی ها سعی کردند استقلال خود را اعلام کنند و با رژیم خودمختار محمدعلی پاشا در مصر مقایسه کنند.توسعه تهاجمی کارا محمود بوشاتی و تلاش برای به رسمیت شناخته شدن از سوی قدرت های خارجی مانند اتریش تا زمان شکست و مرگ او در مونته نگرو در سال 1796 قابل توجه بود. جانشینان او با درجات متفاوتی از وفاداری به امپراتوری عثمانی به حکومت ادامه دادند تا اینکه پاشالیک در سال 1831 منحل شد. لشکرکشی عثمانی.پاشالیک جانینا: این پاشالیک در سال 1787 توسط علی پاشا تأسیس شد و در اوج خود شامل بخش هایی از سرزمین اصلی یونان، جنوب و مرکز آلبانی و جنوب غربی مقدونیه شمالی بود.علی پاشا که به حکمرانی حیله گر و ظالم شهرت داشت، عملاً ایوانین را به یک مرکز فرهنگی و اقتصادی مهم تبدیل کرد.حکومت او تا سال 1822 ادامه داشت که توسط عوامل عثمانی ترور شد و به وضعیت خودمختار پاشالیک جانینا پایان داد.تاثیر و زوالپاشالیک های آلبانیایی با پرکردن خلاء قدرت به جا مانده از قدرت عثمانی در حال عقب نشینی، نقش مهمی در چشم انداز سیاسی بالکان ایفا کردند.آنها به توسعه فرهنگی و اقتصادی مناطق خود کمک کردند، اما چالش‌های حفظ سرزمین‌های خودمختار بزرگ در یک امپراتوری اسمی متمرکز را نیز مثال زدند.در اوایل قرن نوزدهم، ظهور جنبش‌های ناسیونالیستی و ادامه بی‌ثباتی، امپراتوری عثمانی را بر آن داشت تا اصلاحات مهمی را با هدف تمرکز مجدد قدرت و محدود کردن خودمختاری پاشاهای منطقه آغاز کند.اصلاحات تنزیمات در اواسط قرن نوزدهم و اصلاحات اداری بعدی با هدف ادغام سرزمین های آلبانی به طور مستقیم در ساختار امپراتوری انجام شد.این تغییرات، همراه با لشکرکشی علیه رهبران مقاوم آلبانیایی، به تدریج استقلال پاشالیک ها را از بین برد.
قتل عام بیگ های آلبانی
رشید محمد پاشا. ©HistoryMaps
1830 Aug 9

قتل عام بیگ های آلبانی

Manastïr, North Macedonia
قتل عام بیگ‌های آلبانیایی در 9 اوت 1830، یک رویداد بحرانی و خشونت‌آمیز در تاریخ آلبانی تحت سلطه عثمانی است.این رویداد نه تنها رهبری بیگ‌های آلبانیایی را تضعیف کرد، بلکه قدرت ساختاری و خودمختاری را که این رهبران محلی در جنوب آلبانی داشتند، تضعیف کرد و الگویی برای سرکوب بعدی پاشالیک آلبانیایی شمالی اسکوتاری ایجاد کرد.زمینهدر طول دهه 1820، به‌ویژه پس از جنگ استقلال یونان ، بیگ‌های آلبانیایی محلی تلاش کردند تا اقتدار خود را که با از دست دادن پاشالیک یانینا تضعیف شده بود، دوباره به دست آورند و محکم کنند.در واکنش به کاهش نفوذ خود، رهبران آلبانیایی در دسامبر 1828 در مجمع برات به رهبری افراد با نفوذی مانند اسماعیل بیگ قمالی از خانواده ولورا تشکیل جلسه دادند.هدف این مجمع احیای قدرت های سنتی اشراف آلبانیایی بود.با این حال، امپراتوری عثمانی به طور همزمان در حال اجرای اصلاحات متمرکز و مدرنیزاسیون در زمان محمود دوم بود که خودمختاری قدرت های منطقه ای مانند بیگ های آلبانیایی را تهدید می کرد.قتل عامدر تلاشی برای سرکوب قیام‌های احتمالی و احیای مجدد اقتدار مرکزی، پورت عالی، به فرماندهی رشید محمد پاشا، جلسه‌ای را با رهبران کلیدی آلبانی به بهانه پاداش دادن به آنها برای وفاداریشان ترتیب داد.این جلسه یک کمین با برنامه ریزی دقیق بود.هنگامی که بیگ های آلبانیایی ناآگاه و نگهبانان آنها به نقطه ملاقات در موناستیر (بیتولا فعلی، مقدونیه شمالی) رسیدند، آنها را به یک میدان محصور هدایت کردند و توسط نیروهای عثمانی که در انتظار تشریفات ظاهری بودند، قتل عام شدند.این قتل عام منجر به کشته شدن حدود 500 بیگ آلبانیایی و نگهبانان شخصی آنها شد.عواقب و تأثیراین قتل عام عملاً ساختارهای باقیمانده خودمختاری آلبانیایی در امپراتوری عثمانی را از بین برد.با حذف بخش قابل توجهی از رهبری آلبانیایی، قدرت مرکزی عثمانی توانست کنترل خود را به طور کامل در سراسر منطقه گسترش دهد.سال بعد، در سال 1831، عثمانی‌ها پاشالیک اسکوتاری را سرکوب کردند و تسلط خود را بر سرزمین‌های آلبانی تثبیت کردند.حذف این رهبران محلی منجر به تغییر در حکومت ولایات آلبانی شد.عثمانی‌ها رهبری را برگزیدند که اغلب با سیاست‌های مرکزی و اسلامی امپراتوری همسو بود و در طول بیداری ملی آلبانی بر چشم‌انداز اجتماعی و سیاسی تأثیر گذاشت.علاوه بر این، قتل عام و اقدامات نظامی متعاقب آن علیه دیگر رهبران آلبانیایی پیام روشنی برای مخالفان باقی مانده ارسال کرد و احتمال مقاومت در مقیاس بزرگ در آینده را کاهش داد.میراثعلیرغم ضربه شدید قتل عام، مقاومت آلبانیایی به طور کامل فروکش نکرد.شورش های بیشتری در سال های 1830 و 1847 رخ داد که نشان دهنده ناآرامی های مداوم و تمایل به خودمختاری در منطقه است.این رویداد همچنین تأثیر طولانی‌مدتی بر حافظه و هویت جمعی آلبانیایی داشت و به روایت‌های مقاومت و مبارزه ملی که مشخصه بیداری ملی آلبانی و در نهایت حرکت به سوی استقلال در اوایل قرن بیستم بود، وارد شد.
شورش های آلبانیایی 1833-1839
مزدوران آلبانیایی در ارتش عثمانی، اواسط قرن نوزدهم. ©Amadeo Preziosi
سلسله قیام های آلبانیایی از 1833 تا 1839 مقاومت مکرر علیه قدرت مرکزی عثمانی را نشان می دهد که نشان دهنده نارضایتی عمیق رهبران و جوامع آلبانیایی نسبت به اصلاحات و شیوه های حکومتی عثمانی است.این شورش‌ها با ترکیبی از آرمان‌های خودمختاری محلی، نارضایتی‌های اقتصادی و مخالفت با اصلاحات متمرکز ارائه شده توسط امپراتوری عثمانی هدایت می‌شد.زمینهپس از سقوط رهبران برجسته آلبانیایی در جریان کشتار بیگ‌های آلبانیایی در سال 1830، خلاء قدرت در منطقه به وجود آمد.این دوره شاهد کاهش نفوذ حاکمان محلی سنتی مانند بیگ‌ها و آغا بود که زمانی در قلمرو آلبانی نفوذ قابل توجهی داشتند.دولت مرکزی عثمانی با اجرای اصلاحاتی برای تحکیم کنترل تلاش کرد تا از این امر سود ببرد، اما این اصلاحات با مقاومت روبرو شد و جرقه‌ای از قیام‌ها را در سراسر آلبانی برانگیخت.قیام هاقیام در اسکودر، 1833 : این قیام که توسط تقریباً 4000 آلبانیایی از اسکودر و اطراف آن آغاز شد، پاسخی به مالیات ظالمانه و نادیده گرفتن امتیازات قبلی بود.شورشیان مکان های استراتژیک را اشغال کردند و خواستار لغو مالیات های جدید و احیای حقوق قدیمی شدند.علیرغم مذاکرات اولیه، زمانی که نیروهای عثمانی تلاش کردند کنترل خود را به دست گیرند، درگیری رخ داد، که منجر به مقاومت طولانی مدت شد که در نهایت باعث شد عثمانی امتیازاتی بدهد.قیام در آلبانی جنوبی، 1833 : همزمان با شورش شمال، جنوب آلبانی نیز شاهد ناآرامی های قابل توجهی بود.این قیام به رهبری شخصیت هایی مانند بلیل نشو و تفیل بوزی با گستردگی وسیع جغرافیایی و درگیری های شدید نظامی که روی داد، مشخص شد.خواسته های شورشیان بر انتصاب مقامات آلبانیایی و برداشتن بار مالیاتی ظالمانه متمرکز بود.موفقیت درگیری‌های اولیه آنها منجر به تصرف مکان‌های کلیدی مانند برات شد و دولت عثمانی را به مذاکره و پذیرش برخی از خواسته‌های شورشیان واداشت.قیام های 1834-1835 : این قیام ها نتایج متفاوتی را دیدند، با پیروزی در شمال آلبانی اما با شکست در جنوب.شمال از ائتلاف قدرتمندی از رهبران محلی سود می برد که توانستند به طور مؤثر تلاش های نظامی عثمانی را دفع کنند.در مقابل، قیام های جنوب، علیرغم موفقیت های اولیه، به دلیل اهمیت استراتژیک این منطقه برای امپراتوری عثمانی، با سرکوب های سخت تری مواجه شدند.قیام های 1836-1839 در آلبانی جنوبی : سال های آخر دهه 1830 شاهد تجدید حیات شورشیان در جنوب آلبانی بود که با موفقیت متناوب و سرکوب شدید مشخص شد.شورش سال 1839 در برات و مناطق اطراف آن، مبارزه مداوم علیه حکومت عثمانی و تمایل محلی برای خودمختاری را برجسته کرد، که علیرغم چالش‌های نظامی و سیاسی قابل توجه ادامه یافت.
بیداری ملی آلبانی
لیگ پریزرن، عکس دسته جمعی، 1878 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
بیداری ملی آلبانی، همچنین به عنوان Rilindja Kombëtare یا رنسانس آلبانیایی شناخته می شود، دوره مهمی را در قرن 19 و اوایل قرن 20 رقم زد که آلبانی یک جنبش عمیق فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را تجربه کرد.مشخصه این دوران بسیج آگاهی ملی آلبانیایی و تلاش برای ایجاد یک نهاد فرهنگی و سیاسی مستقل بود که در نهایت منجر به ایجاد دولت آلبانیایی مدرن شد.زمینهبرای نزدیک به پنج قرن، آلبانی تحت سلطه عثمانی بود، که به شدت هر گونه وحدت ملی یا بیان هویت متمایز آلبانیایی را سرکوب می کرد.دولت عثمانی سیاست هایی را اجرا کرد که هدف آن خنثی کردن توسعه احساسات ملی گرایانه در میان جمعیت های تابع خود، از جمله آلبانیایی ها بود.خاستگاه بیداری ملی آلبانیمنشأ دقیق جنبش ملی گرای آلبانیایی در میان مورخان مورد بحث است.برخی استدلال می کنند که این جنبش با شورش های دهه 1830 علیه تلاش های تمرکز عثمانی آغاز شد، که می تواند به عنوان بیان اولیه خودمختاری سیاسی آلبانی در نظر گرفته شود.برخی دیگر به انتشار اولین الفبای استاندارد آلبانیایی توسط Naum Veqilharxhi در سال 1844 به عنوان یک نقطه عطف فرهنگی مهم اشاره می کنند که به تحکیم هویت ملی کمک کرد.علاوه بر این، فروپاشی اتحادیه پریزرن در طول بحران شرق در سال 1881 اغلب به عنوان یک نقطه عطف مهم ذکر می شود که آرزوهای ملی گرای آلبانیایی را تقویت کرد.تکامل جنبشدر ابتدا، این جنبش فرهنگی و ادبی بود که توسط دیاسپورا و روشنفکران آلبانیایی هدایت می شد که بر نیاز به اصلاحات آموزشی و اجتماعی تأکید داشتند.این دوره شاهد خلق ادبیات و آثار علمی به زبان آلبانیایی بود که نقش مهمی در پرورش حس هویت ملی داشت.در اواخر قرن نوزدهم، این تلاش های فرهنگی به یک جنبش ملی گرایانه سیاسی آشکارا تبدیل شد.رویدادهای کلیدی مانند اتحادیه پریزرن که در سال 1878 برای دفاع از حقوق آلبانیایی ها در امپراتوری عثمانی تأسیس شد، این گذار را مشخص کرد.تمرکز اولیه اتحادیه بر دفاع از اراضی آلبانیایی در برابر تقسیم و دفاع از خودمختاری، سیاسی شدن فزاینده جنبش را نشان داد.به رسمیت شناختن بین المللیاوج این تلاش های ملی گرایانه در 20 دسامبر 1912 به دست آمد، زمانی که کنفرانس سفیران در لندن رسما استقلال آلبانی را در مرزهای امروزی آن به رسمیت شناخت.این به رسمیت شناختن یک پیروزی قابل توجه برای جنبش ملی آلبانیایی بود که موفقیت چندین دهه مبارزه و دفاع را تأیید کرد.
قیام درویش کارا
Uprising of Dervish Cara ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1843 Jan 1 - 1844

قیام درویش کارا

Skopje, North Macedonia
قیام درویش کارا (1843-1844) یک شورش مهم در شمال آلبانی عثمانی علیه اصلاحات تنزیمات بود که توسط امپراتوری عثمانی در سال 1839 آغاز شد. این اصلاحات با هدف مدرن سازی و متمرکز کردن دولت و ارتش عثمانی، ساختارهای سنتی فئودالی را مختل کرد و استقلال رهبران محلی را تهدید کرد و باعث نارضایتی و مقاومت گسترده در سراسر استان های غربی بالکان شد.علت فوری این قیام دستگیری و اعدام رهبران برجسته محلی آلبانیایی بود که به مقاومت مسلحانه به رهبری درویش کارا دامن زد.شورش در Üsküb (اکنون اسکوپیه) در ژوئیه 1843 آغاز شد، به سرعت به مناطق دیگر از جمله Gostivar، Kalkandelen (Tetovo) گسترش یافت و در نهایت به شهرهایی مانند Pristina، Gjakova و Shkodër رسید.شورشیان، متشکل از آلبانیایی‌های مسلمان و مسیحی، با هدف لغو خدمت سربازی برای آلبانیایی‌ها، استخدام رهبران محلی آشنا به زبان آلبانیایی، و به رسمیت شناختن خودمختاری آلبانیایی مشابه آنچه در سال 1830 به صربستان اعطا شد، بودند.علیرغم موفقیت های اولیه، از جمله تأسیس شورای بزرگ و کنترل موقت بر چندین شهر، شورشیان با یک ضد حمله هولناک به رهبری عمر پاشا و نیروی بزرگ عثمانی روبرو شدند.در ماه مه 1844، در پی نبردهای سنگین و شکست‌های استراتژیک، شورش تا حد زیادی سرکوب شد و مناطق کلیدی توسط ارتش عثمانی بازپس‌گرفت و درویش کارا در نهایت اسیر و زندانی شد.همزمان در دیبر قیام حتی پس از تصرف کارا به رهبری شاه مصطفی زرقانی و دیگر رهبران محلی ادامه یافت.با وجود مقاومت شدید، از جمله مشارکت قابل توجه مردم محلی، نیروهای برتر عثمانی به تدریج شورش را سرکوب کردند.واکنش عثمانی شامل اقدامات تلافی جویانه و جابجایی اجباری بود، اگرچه آنها در نهایت اجرای کامل اصلاحات تنظیمات را در پاسخ به مقاومت مداوم به تعویق انداختند.قیام درویش کارا چالش‌های پیش روی امپراتوری عثمانی را در اجرای اصلاحات متمرکز در مناطق مختلف قومی و نیمه خودمختار برجسته کرد.همچنین بر تأثیر متقابل پیچیده ناسیونالیسم محلی و وفاداری های سنتی در مواجهه با بازسازی امپراتوری تاکید کرد.
شورش آلبانی در سال 1847
Albanian revolt of 1847 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1847 Jun 1 - Dec

شورش آلبانی در سال 1847

Berat, Albania
شورش آلبانیایی در سال 1847 یک قیام کلیدی در جنوب آلبانی علیه اصلاحات تنزیمات عثمانی بود.این اصلاحات که برای مدرن کردن و متمرکز کردن مدیریت عثمانی انجام شد، در دهه 1840 بر آلبانی تأثیر گذاشت و منجر به افزایش مالیات ها، خلع سلاح و انتصاب مقامات جدید عثمانی شد که مورد خشم مردم محلی آلبانیایی قرار گرفت.پیش از این شورش، قیام درویش کارا در سال 1844 رخ داد که نشان دهنده مقاومت مستمر در برابر سیاست های عثمانی در منطقه بود.در سال 1846، اصلاحات تنزیمات به طور رسمی در جنوب آلبانی اجرا شد و ناآرامی های بیشتری را به دلیل روش های سنگین جمع آوری مالیات و خلع سلاح به رهبری منصوبین محلی عثمانی مانند هیسن پاشا وریونی ایجاد کرد.نارضایتی در مجمع مساپلیک در ژوئن 1847 به اوج خود رسید، جایی که رهبران آلبانیایی از جوامع مختلف، اعم از مسلمان و مسیحی، برای رد مالیات های جدید، خدمت اجباری و تغییرات اداری تحمیل شده توسط عثمانی ها متحد شدند.این نشست سرآغاز رسمی شورش به رهبری شخصیت هایی مانند زنل گئولکا و راپو هکالی بود.شورشیان به سرعت کنترل چندین شهر از جمله دلوین و جیروکاستر را به دست گرفتند و در چندین برخورد نیروهای عثمانی را شکست دادند.علیرغم تلاش‌های دولت عثمانی برای سرکوب قیام از طریق نیروی نظامی و مذاکرات، شورشیان مقاومت قابل توجهی را انجام دادند و از دوره‌های کوتاه کنترل بر مناطق کلیدی برخوردار بودند.درگیری با نبردهای بزرگ در برات و مناطق اطراف آن شدت گرفت.نیروهای عثمانی، علیرغم شکست های اولیه، در نهایت یک ضد حمله قابل توجه را شامل هزاران سرباز از مناطق مختلف امپراتوری انجام دادند.شورشیان با محاصره و تعداد زیادی مواجه شدند که منجر به دستگیری و اعدام رهبران کلیدی و سرکوب مقاومت سازمان یافته شد.این شورش در نهایت در اواخر سال 1847 با پیامدهای شدید برای مردم محلی، از جمله دستگیری، تبعید، و اعدام رهبرانی مانند راپو هکالی، سرکوب شد.با وجود این شکست، شورش 1847 یک قسمت مهم در تاریخ مقاومت آلبانی ها علیه حکومت عثمانی است که منعکس کننده تنش های عمیق بین اصلاحات مرکزی و خودمختاری محلی است.
لیگ پریزرن
علی پاشا گوسینجه (نشسته، چپ) به همراه حاجی زکا (نشسته، وسط) و برخی دیگر از اعضای لیگ پریزرین ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1878 Jun 10

لیگ پریزرن

Prizren
اتحادیه پریزرن که رسماً به عنوان اتحادیه دفاع از حقوق ملت آلبانی شناخته می شود، در 10 ژوئن 1878 در شهر پریزرن در استان کوزوو در امپراتوری عثمانی تشکیل شد.این سازمان سیاسی به عنوان پاسخی مستقیم به پیامدهای جنگ روسیه و ترکیه در سال های 1877-1878 و معاهده های بعدی سن استفانو و برلین، که تهدیدی برای تقسیم سرزمین های آلبانیایی نشین بین کشورهای همسایه بالکان بود، پدیدار شد.زمینهجنگ روسیه و ترکیه کنترل امپراتوری عثمانی بر بالکان را به شدت تضعیف کرد و ترس از تقسیم ارضی را در بین آلبانیایی ها برانگیخت.معاهده سن استفانو در مارس 1878 چنین تقسیماتی را پیشنهاد کرد و مناطق آلبانی‌نشین را به صربستان، مونته‌نگرو و بلغارستان اختصاص داد.این ترتیب با مداخله اتریش- مجارستان و بریتانیا مختل شد و در اواخر همان سال به کنگره برلین منتهی شد.هدف کنگره رسیدگی به این اختلافات ارضی بود، اما در نهایت با نادیده گرفتن ادعاهای آلبانیایی، انتقال اراضی آلبانی به مونته نگرو و صربستان را تحریم کرد.شکل گیری و اهدافدر پاسخ، رهبران آلبانیایی اتحادیه پریزرن را برای بیان یک موضع ملی جمعی تشکیل دادند.در ابتدا، اتحادیه با هدف حفظ سرزمین های آلبانیایی در چارچوب عثمانی، از امپراتوری در برابر تجاوز دولت های همسایه حمایت می کرد.با این حال، تحت تأثیر شخصیت‌های کلیدی مانند عبدالله فراشری، اهداف اتحادیه به سمت خودمختاری بیشتر تغییر کرد و در نهایت، موضع رادیکال‌تری اتخاذ کرد و از استقلال آلبانی حمایت کرد.اقدامات و مقاومت نظامیاتحادیه کمیته مرکزی تشکیل داد، ارتش تشکیل داد و مالیات هایی را برای تأمین مالی فعالیت های خود وضع کرد.این کشور برای دفاع از سرزمین های آلبانی در برابر ضمیمه شدن، دست به اقدامات نظامی زد.به طور قابل توجه، اتحادیه برای حفظ مناطق پلاو و گوسینجه علیه کنترل مونته نگرو که توسط کنگره برلین دستور داده شده بود، مبارزه کرد.علیرغم موفقیت های اولیه، امپراتوری عثمانی از ترس ظهور جدایی طلبی آلبانیایی، برای سرکوب اتحادیه حرکت کرد.تا آوریل 1881، نیروهای عثمانی قاطعانه نیروهای اتحادیه را شکست دادند، رهبران کلیدی را دستگیر کردند و ساختارهای اداری آن را برچیدند.میراث و پیامدهاسرکوب اتحادیه، آرزوهای ناسیونالیستی آلبانیایی را خاموش نکرد.هویت ملی متمایز در میان آلبانیایی ها را برجسته کرد و زمینه را برای تلاش های ناسیونالیستی بیشتر، مانند اتحادیه پژا فراهم کرد.تلاش‌های اتحادیه پریزرن توانست وسعت قلمرو آلبانیایی را که به مونته نگرو و یونان واگذار شده بود کاهش دهد و از این طریق بخش قابل توجهی از جمعیت آلبانیایی را در امپراتوری عثمانی حفظ کرد.اقدامات اتحادیه در این دوره پرتلاطم، تأثیر متقابل پیچیده ناسیونالیسم، وفاداری به امپراتوری، و دیپلماسی قدرت های بزرگ در اواخر قرن نوزدهم بالکان را نشان داد.این یک تلاش قابل توجه، هرچند در ابتدا ناموفق، برای متحد کردن جمعیت آلبانیایی تحت یک آرمان ملی مشترک بود، که الگویی برای جنبش‌های ملی‌گرایانه آینده در منطقه بود.
1912
دوره مدرنornament
آلبانی مستقل
نمایندگان اصلی کنگره آلبانی تریست با پرچم ملی خود، 1913. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1912 Jan 1 - 1914 Jan

آلبانی مستقل

Albania
آلبانی مستقل در 28 نوامبر 1912 در شهر اولولو در میان آشفتگی های جنگ اول بالکان اعلام شد.این یک لحظه حساس در بالکان بود زیرا آلبانی در تلاش بود تا خود را به عنوان یک کشور مستقل و فارغ از سلطه عثمانی تثبیت کند.پیش درآمد استقلالپیش از استقلال، منطقه به دلیل اصلاحات ترک‌های جوان، که شامل سربازگیری و خلع سلاح آلبانیایی‌ها بود، ناآرامی‌های قابل توجهی را تجربه کرد.شورش آلبانیایی در سال 1912 که در خواسته های خود برای خودمختاری در داخل یک ویلای یکپارچه آلبانی موفق بود، بر تضعیف تسلط امپراتوری عثمانی تأکید کرد.متعاقباً، جنگ اول بالکان شاهد جنگ اتحادیه بالکان علیه عثمانی بود که باعث بی ثباتی بیشتر منطقه شد.بیانیه و چالش های بین المللیدر 28 نوامبر 1912، رهبران آلبانیایی گرد هم آمدند در شهر ویلوله اعلام استقلال کردند از امپراتوری عثمانی.اندکی بعد، دولت و سنا تأسیس شد.با این حال، تضمین به رسمیت شناختن بین المللی چالش برانگیز بود.در کنفرانس لندن در سال 1913، پیشنهادات اولیه آلبانی را تحت فرمانروایی عثمانی با حکومت خودمختار قرار داد.توافقات نهایی به طور قابل توجهی قلمرو آلبانی را کاهش داد و بسیاری از آلبانیایی‌های قومی را کنار گذاشت و کشور نوپا را تحت حمایت قدرت‌های بزرگ قرار داد.نمایندگان آلبانی به طور خستگی ناپذیری برای به رسمیت شناختن مرزهای ملی خود که شامل همه آلبانیایی های قومی باشد، تلاش کردند.علیرغم تلاش‌های آنها، معاهده لندن (30 مه 1913) تقسیم مناطق قابل‌توجهی که آلبانی‌ها ادعا می‌کردند بین صربستان، یونان و مونته‌نگرو تأیید کرد.تنها آلبانی مرکزی به عنوان یک نهاد مستقل تحت قانون اساسی شاهزاده باقی ماند.پس از این معاهده، آلبانی با چالش های فوری ارضی و حاکمیت داخلی مواجه شد.نیروهای صرب در نوامبر 1912 دورس را تصرف کردند، اما بعداً عقب نشینی کردند.در همین حال، دولت موقت آلبانی با هدف ایجاد ثبات در منطقه تحت کنترل خود، ارتقای هماهنگی و اجتناب از درگیری ها از طریق توافق نامه ها بود.در طول سال 1913، رهبران آلبانی، از جمله اسماعیل کمال، به دفاع از حاکمیت و تمامیت ارضی کشور خود ادامه دادند.آنها از قیام های منطقه ای علیه کنترل صربستان حمایت کردند و به طور دیپلماتیک با قدرت های بین المللی درگیر شدند.با این حال، جمهوری آلبانی مرکزی که توسط اسد پاشا توپتانی در اکتبر 1913 اعلام شد، اختلافات داخلی مداوم و پیچیدگی ایجاد یک دولت ملی واحد را برجسته کرد.عواقببا وجود این چالش‌های بزرگ، اعلام استقلال در سال 1912 گامی تاریخی در سفر طولانی آلبانی به سوی حاکمیت ملی بود.سال‌های اولیه استقلال آلبانی با مبارزات دیپلماتیک، درگیری‌های منطقه‌ای و تلاش مداوم برای به رسمیت شناختن بین‌المللی و ثبات در بالکان مشخص شد.تلاش‌ها در این دوره زمینه را برای آینده آلبانی به‌عنوان یک دولت-ملت، که در چشم‌انداز پیچیده سیاسی اوایل قرن بیستم اروپا حرکت می‌کند، ایجاد کرد.
شورش آلبانی در سال 1912
تصویری از شورش، اوت 1910 ©The Illustrated Tribune
شورش آلبانیایی 1912، که از ژانویه تا اوت همان سال رخ داد، آخرین قیام بزرگ علیه حکومت عثمانی در آلبانی بود.این شورش با موفقیت دولت عثمانی را مجبور کرد تا خواسته‌های شورشیان آلبانیایی را برآورده کند که منجر به اصلاحات قابل توجهی در 4 سپتامبر 1912 شد. این شورش عمدتاً توسط آلبانیایی‌های مسلمان علیه رژیم ترک‌های جوان رهبری می‌شد که سیاست‌های نامطلوب مانند افزایش مالیات و اجباری را اجرا کرده بود. سربازی اجباریزمینهشورش آلبانی ها در سال 1910 و انقلاب ترک های جوان زمینه را برای قیام 1912 فراهم کردند.آلبانیایی‌ها به‌طور فزاینده‌ای از سیاست‌های ترک‌های جوان، که شامل خلع سلاح جمعیت غیرنظامی و اجباری آلبانیایی‌ها به ارتش عثمانی بود، ناامید شده بودند.این نارضایتی بخشی از ناآرامی های گسترده تر در سراسر امپراتوری، از جمله قیام ها در سوریه و شبه جزیره عرب بود.پیش درآمد شورشدر اواخر سال 1911، نارضایتی آلبانی ها در پارلمان عثمانی توسط شخصیت هایی مانند حسن پریشتینا و اسماعیل قمالی که برای حقوق بیشتر آلبانیایی تلاش می کردند، مورد توجه قرار گرفت.تلاش آنها پس از یک سری جلسات در استانبول و در هتل پرا پالاس، با یک قیام برنامه ریزی شده به اوج رسید و زمینه را برای اقدام هماهنگ نظامی و سیاسی علیه کنترل عثمانی فراهم کرد.شورششورش در بخش غربی ولایت کوزوو آغاز شد و شخصیت‌های مهمی مانند حسن پریشتینا و نجیپ دراگا نقش‌های کلیدی را ایفا کردند.شورشیان از حمایت بین المللی، به ویژه از سوی بریتانیا و بلغارستان ، برخوردار شدند، که بلغارستان متحدی بالقوه در ایجاد یک کشور آلبانیایی-مقدونیایی می دید.شورشیان دستاوردهای نظامی قابل توجهی به دست آوردند و بسیاری از سربازان آلبانیایی ارتش عثمانی را ترک کردند تا به شورش بپیوندند.خواسته ها و حل و فصلشورشیان مجموعه ای واضح از خواسته ها داشتند که شامل انتصاب مقامات آلبانیایی، تأسیس مدارسی به زبان آلبانیایی، و خدمت سربازی محدود به ویلایت های آلبانی بود.تا اوت 1912، این مطالبات به فراخوانی برای اداره خودمختار و عدالت در مناطق پرجمعیت آلبانیایی، تأسیس مؤسسات آموزشی جدید و حقوق فرهنگی و مدنی گسترده‌تر تبدیل شد.در 4 سپتامبر 1912، دولت عثمانی در برابر اکثر خواسته های آلبانی تسلیم شد و محاکمه افسران عثمانی را که سعی در سرکوب شورش داشتند، در نظر نگرفت.این امتیاز به شورش پایان داد و یک پیروزی مهم برای خودمختاری آلبانی در داخل امپراتوری بود.عواقبشورش موفقیت آمیز و رویدادهای همزمان مانند جنگایتالو و ترکیه تضعیف تسلط امپراتوری عثمانی در بالکان را نشان داد و اعضای اتحادیه بالکان را تشویق کرد تا فرصتی برای حمله ببینند.نتیجه شورش آلبانی ها به طور غیرمستقیم زمینه را برای جنگ اول بالکان فراهم کرد، زیرا کشورهای همسایه امپراتوری عثمانی را آسیب پذیر و ناتوان از حفظ کنترل بر سرزمین های خود می دانستند.این شورش در شکل دادن به خواسته‌های ملی‌گرایانه آلبانیایی‌ها مؤثر بود و زمینه را برای اعلام بعدی استقلال آلبانی در نوامبر 1912 فراهم کرد. این شورش تعامل پیچیده بین جنبش‌های ملی گرایانه در امپراتوری عثمانی و منافع ژئوپلیتیکی قدرت‌های اروپایی اطراف را برجسته کرد.
آلبانی در طول جنگ های بالکان
بازار تیرانا در آغاز قرن بیستم. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
در سال 1912، در بحبوحه جنگ های بالکان ، آلبانی استقلال خود را از امپراتوری عثمانی در 28 نوامبر اعلام کرد. این ادعای حاکمیت در دوران پرآشوبی صورت گرفت که اتحادیه بالکان - متشکل از صربستان، مونته نگرو و یونان - به طور فعال با عثمانی ها درگیر بود و هدفش این بود که الحاق سرزمین های ساکن آلبانیایی نژاد.این اعلامیه از آنجایی صادر شد که این دولت ها قبلاً بخش هایی از آلبانی را اشغال کرده بودند و به طور قابل توجهی بر خطوط جغرافیایی و سیاسی دولت تازه اعلام شده تأثیر گذاشته بودند.ارتش صربستان در اکتبر 1912 وارد سرزمین های آلبانی شد و مکان های استراتژیک از جمله دوررس را تصرف کرد و ساختارهای اداری را برای تحکیم اشغال خود ایجاد کرد.این اشغال با مقاومت چریک‌های آلبانیایی همراه بود و با اقدامات شدید صرب‌ها با هدف تغییر ترکیب قومی منطقه همراه بود.اشغال صربستان تا عقب نشینی آنها در اکتبر 1913 ادامه داشت، پس از معاهده لندن، که مرزهای منطقه ای را دوباره تعریف کرد اما تمامیت ارضی آلبانی را به طور کامل مورد توجه قرار نداد.مونته نگرو نیز در آلبانی جاه طلبی های ارضی داشت و بر تصرف اسکودر تمرکز داشت.علیرغم تصرف شهر در آوریل 1913 پس از یک محاصره طولانی، فشار بین المللی در کنفرانس سفیران لندن، مونته نگرو را مجبور کرد تا نیروهای خود را از شهر تخلیه کند، و سپس به آلبانی بازگردانده شد.عملیات نظامی یونان عمدتاً جنوب آلبانی را هدف قرار داد.سرگرد اسپیروس اسپیرومیلیوس درست قبل از اعلام استقلال، شورش قابل توجهی را علیه عثمانی ها در منطقه هیمارا رهبری کرد.نیروهای یونانی به طور موقت چندین شهر جنوبی را اشغال کردند، که تنها پس از پروتکل فلورانس در دسامبر 1913، تحت شرایطی که یونان عقب نشینی کرد و کنترل را به آلبانی بازگرداند، رها شدند.با پایان این درگیری ها و پس از دیپلماسی قابل توجه بین المللی، دامنه ارضی آلبانی به طور قابل توجهی در مقایسه با اعلامیه اولیه 1912 کاهش یافت.پادشاهی جدید آلبانی که در سال 1913 تشکیل شد، تنها حدود نیمی از جمعیت آلبانیایی قومی را شامل می شد و تعداد قابل توجهی را تحت صلاحیت کشورهای همسایه قرار می داد.این ترسیم مجدد مرزها و متعاقب آن تأسیس دولت آلبانی به طور قابل توجهی تحت تأثیر اقدامات و منافع اتحادیه بالکان و تصمیمات قدرت های بزرگ در طول جنگ های بالکان و پس از آن قرار گرفت.
جنگ جهانی اول در آلبانی
راهپیمایی داوطلبان آلبانیایی از کنار سربازان اتریشی 1916 در صربستان. ©Anonymous
1914 Jul 28 - 1918 Nov 11

جنگ جهانی اول در آلبانی

Albania
در طول جنگ جهانی اول ، آلبانی، کشور نوپایی که استقلال خود را از امپراتوری عثمانی در سال 1912 اعلام کرده بود، با چالش های داخلی و خارجی شدیدی مواجه شد.این کشور که در سال 1913 توسط قدرت های بزرگ به عنوان شاهزاده آلبانی به رسمیت شناخته شد، با شروع جنگ در سال 1914 به سختی توانست حاکمیت خود را ایجاد کند.سال های اولیه استقلال آلبانی پرآشوب بود.شاهزاده ویلهلم وید، آلمانی که به عنوان حاکم آلبانی منصوب شد، تنها چند ماه پس از به دست گرفتن قدرت، به دلیل قیام و شروع هرج و مرج در سراسر منطقه، مجبور به ترک کشور شد.بی ثباتی کشور با دخالت کشورهای همسایه و منافع استراتژیک قدرت های بزرگ تشدید شد.در جنوب، اقلیت یونانی در شمال اپیروس، نارضایتی از حاکمیت آلبانیایی، به دنبال خودمختاری بودند که منجر به پروتکل کورفو در سال 1914 شد که به آنها حقوق خودگردانی قابل توجهی اعطا کرد، البته تحت حاکمیت اسمی آلبانی.با این حال، شروع جنگ جهانی اول و اقدامات نظامی متعاقب آن این ترتیب را تضعیف کرد.نیروهای یونانی دوباره منطقه را در اکتبر 1914 اشغال کردند، در حالی که ایتالیا، با هدف حفظ منافع خود، نیروهای خود را به شهر وللو مستقر کرد.مناطق شمالی و مرکزی آلبانی در ابتدا تحت کنترل صربستان و مونته نگرو قرار گرفت.با این حال، هنگامی که صربستان در سال 1915 با شکست‌های نظامی از سوی قدرت‌های مرکزی مواجه شد، ارتش آن از طریق آلبانی عقب‌نشینی کرد و منجر به وضعیت آشفته‌ای شد که در آن جنگ سالاران محلی کنترل را به دست گرفتند.در سال 1916، اتریش- مجارستان تهاجمی را آغاز کرد و بخش‌های قابل توجهی از آلبانی را اشغال کرد و منطقه را با یک حکومت نظامی نسبتاً ساختاریافته اداره کرد و بر زیرساخت‌ها و توسعه فرهنگی برای جلب حمایت محلی تمرکز کرد.ارتش بلغارستان نیز حملاتی انجام داد اما با مقاومت و شکست های استراتژیک مواجه شد.در سال 1918، با نزدیک شدن به پایان جنگ، آلبانی تحت کنترل ارتش های خارجی مختلف از جمله نیروهایایتالیایی و فرانسوی تقسیم شد.اهمیت ژئوپلیتیکی این کشور در معاهده محرمانه لندن (1915) برجسته شد، جایی که به ایتالیا قول داده شد که تحت الحمایه آلبانی قرار گیرد و بر مذاکرات ارضی پس از جنگ تأثیر بگذارد.پایان جنگ جهانی اول آلبانی را در یک کشور تکه تکه مشاهده کرد که حاکمیت آن توسط جاه طلبی های ارضی ایتالیا، یوگسلاوی و یونان در خطر بود.با وجود این چالش ها، مداخله رئیس جمهور ایالات متحده وودرو ویلسون در کنفرانس صلح پاریس به جلوگیری از تجزیه آلبانی کمک کرد و منجر به به رسمیت شناختن آن به عنوان یک کشور مستقل توسط جامعه ملل در سال 1920 شد.به طور کلی، جنگ جهانی اول به شدت دولت اولیه آلبانی را مختل کرد، با اشغال های خارجی متعدد و شورش های داخلی که منجر به یک دوره طولانی بی ثباتی و مبارزه برای استقلال واقعی شد.
پادشاهی آلبانیایی
گارد افتخاری ارتش سلطنتی آلبانی در حدود سال 1939. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1928 Jan 1 - 1939

پادشاهی آلبانیایی

Albania
آلبانی پس از جنگ جهانی اول با بی ثباتی شدید سیاسی و فشارهای خارجی همراه بود و این کشور در تلاش بود تا استقلال خود را در میان منافع کشورهای همسایه و قدرت های بزرگ اعلام کند.آلبانی که در سال 1912 از امپراتوری عثمانی اعلام استقلال کرده بود، در طول جنگ با اشغال نیروهای صرب وایتالیا مواجه شد.این اشغال ها تا دوره پس از جنگ ادامه یافت و ناآرامی های منطقه ای و ملی قابل توجهی را دامن زد.پس از جنگ جهانی اول، آلبانی فاقد یک دولت متحد و شناخته شده بود.خلأ سیاسی منجر به ترس در بین آلبانیایی ها شد که ایتالیا، یوگسلاوی و یونان کشور را تجزیه کنند و حاکمیت آن را تضعیف کنند.در پاسخ به این اشغال‌ها و احتمال از دست دادن قلمرو، آلبانی در دسامبر 1918 مجلس ملی را در دورس تشکیل داد. هدف این مجمع حفاظت از تمامیت ارضی و استقلال آلبانی بود و در صورت تضمین حفظ اراضی آلبانی، تمایل خود را برای پذیرش حمایت ایتالیایی اعلام کرد.کنفرانس صلح پاریس در سال 1920 چالش هایی را به وجود آورد زیرا آلبانی در ابتدا از نمایندگی رسمی محروم شد.متعاقباً، مجلس ملی لوشنج ایده تقسیم تحت حوزه‌های نفوذ خارجی را رد کرد و یک دولت موقت تأسیس کرد و پایتخت را به تیرانا منتقل کرد.این دولت که توسط یک نایب السلطنه چهار نفره و یک پارلمان دو مجلسی نمایندگی می شد، به دنبال مدیریت وضعیت مخاطره آمیز آلبانی بود.رئیس جمهور ایالات متحده ، وودرو ویلسون، نقش مهمی در حمایت از استقلال آلبانی در سال 1920 با ممانعت از توافقنامه تقسیم در کنفرانس صلح پاریس ایفا کرد.حمایت او، همراه با به رسمیت شناختن بعدی آلبانی توسط جامعه ملل در دسامبر 1920، موقعیت آلبانی را به عنوان یک کشور مستقل تقویت کرد.با این حال، اختلافات ارضی حل نشده باقی ماند، به ویژه پس از جنگ ولورا در سال 1920، که منجر به بازپس گیری کنترل اراضی اشغال شده توسط ایتالیا، به جز جزیره استراتژیک ساسنو، آلبانی شد.چشم انداز سیاسی در آلبانی در اوایل دهه 1920 با تغییرات سریع در رهبری دولت بسیار بی ثبات بود.در سال 1921، حزب مردمی به رهبری خشافر یپی به قدرت رسید و احمد بیگ زوگو وزیر امور داخلی بود.با این حال، دولت با چالش های فوری از جمله قیام های مسلحانه و بی ثباتی منطقه ای مواجه شد.ترور آونی رستمی در سال 1924، یک رهبر ملی گرا، آشفتگی سیاسی بیشتری را تسریع کرد و به انقلاب ژوئن به رهبری فن اس. نولی منجر شد.با این حال، دولت نولی عمر کوتاهی داشت و فقط تا دسامبر 1924 دوام آورد، زمانی که زوگو با حمایت نیروهای یوگسلاوی و تسلیحات، دوباره کنترل خود را به دست گرفت و دولت نولی را سرنگون کرد.به دنبال آن، آلبانی در سال 1925 با ریاست زوگو به عنوان یک جمهوری اعلام شد که بعداً در سال 1928 پادشاه زوگ اول شد و آلبانی را به سلطنت تبدیل کرد.مشخصه رژیم زوگ حکومت اقتدارگرا، همسویی با منافع ایتالیا، و تلاش برای مدرنیزاسیون و تمرکز بود.علی‌رغم این تلاش‌ها، زوگ با تهدیدات مستمری هم در داخل و هم از خارج، به‌ویژه از سوی ایتالیا و یوگسلاوی، که منافعی در موقعیت و منابع استراتژیک آلبانی داشتند، مواجه بود.در طول این دوره، آلبانی با اختلافات داخلی، عدم توسعه اقتصادی و تهدید مستمر سلطه خارجی دست و پنجه نرم می کرد و زمینه را برای درگیری های بیشتر و تهاجم نهایی ایتالیا در سال 1939 فراهم کرد.
جنگ جهانی دوم در آلبانی
سربازان ایتالیایی در مکانی ناشناس در آلبانی، 12 آوریل 1939. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1939 Jan 1 - 1944 Nov 29

جنگ جهانی دوم در آلبانی

Albania
در آوریل 1939، جنگ جهانی دوم برای آلبانی با تهاجمایتالیای موسولینی آغاز شد که منجر به تأسیس آن به عنوان یک دولت دست نشانده تحت کنترل ایتالیا شد.تهاجم ایتالیا بخشی از جاه طلبی های امپراتوری گسترده موسولینی در بالکان بود.علیرغم مقاومت اولیه، مانند دفاع از دورس توسط یک نیروی کوچک آلبانیایی، آلبانی به سرعت تسلیم قدرت نظامی ایتالیا شد.پادشاه زوگ مجبور به تبعید شد و ایتالیا آلبانی را با پادشاهی خود ادغام کرد و کنترل مستقیم بر امور نظامی و اداری خود را اعمال کرد.در دوران اشغال ایتالیا، پروژه‌های توسعه‌ای مختلفی راه‌اندازی شد و موج اولیه حسن نیت از طریق کمک‌های اقتصادی و بهبود زیرساخت‌ها آغاز شد.با این حال، اشغالگران همچنین قصد داشتند آلبانی را نزدیک‌تر با ایتالیا ادغام کنند که منجر به تلاش‌هایی برای ایتالیایی‌سازی شد.پس از تسلیم ایتالیا در سال 1943 در طول جنگ جهانی دوم، آلمان به سرعت اشغال آلبانی را به دست گرفت.در پاسخ، گروه‌های مختلف مقاومت آلبانیایی، از جمله جنبش آزادی‌بخش ملی (NLM) به رهبری کمونیست‌ها و جبهه ملی محافظه‌کارتر (Balli Kombëtar)، در ابتدا علیه قدرت‌های محور جنگیدند، اما همچنین درگیر درگیری داخلی بر سر دیدگاه‌های آنها برای آینده آلبانی شدند.پارتیزان های کمونیست، به رهبری انور خوجه، در نهایت با حمایت پارتیزان های یوگسلاوی و نیروهای متفقین گسترده تر، دست برتر را به دست آوردند.در اواخر سال 1944، آنها نیروهای آلمانی را بیرون کردند و کنترل کشور را به دست گرفتند و زمینه را برای استقرار یک رژیم کمونیستی در آلبانی فراهم کردند.در طول اشغال و آزادسازی متعاقب آن، آلبانی ویرانی های قابل توجهی را تجربه کرد، با تعداد زیادی تلفات، تخریب گسترده اموال، و جمعیت غیرنظامی به شدت آسیب دیده.این دوره همچنین شاهد تغییرات قابل توجهی در جمعیت بود، از جمله جنبش‌های مرتبط با تنش‌های قومی و سرکوب‌های سیاسی، به‌ویژه علیه کسانی که به عنوان همدستان یا مخالف رژیم کمونیستی جدید شناخته می‌شوند.پایان جنگ جهانی دوم آلبانی را به شدت تحت تأثیر یوگسلاوی و دیگر قدرت‌های متفقین در موقعیتی نامطمئن قرار داد که منجر به دوره تثبیت کمونیستی تحت رهبری خوجه شد.
جمهوری سوسیالیستی خلق آلبانی
انور خوجه در سال 1971 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
پس از جنگ جهانی دوم ، آلبانی تحت یک دوره دگرگونی تحت حاکمیت کمونیستی قرار گرفت که اساساً جامعه، اقتصاد و روابط بین‌المللی آن را تغییر داد.حزب کمونیست آلبانی، که در ابتدا توسط چهره هایی مانند انور خوجا و کوچی خوکس رهبری می شد، به سرعت با هدف قرار دادن نخبگان قبل از جنگ برای انحلال، زندان یا تبعید به سمت تحکیم قدرت حرکت کرد.این پاکسازی هزاران نفر از جمله سیاستمداران مخالف، روسای قبایل و روشنفکران را تحت تأثیر قرار داد و چشم انداز سیاسی را به شدت تغییر داد.رژیم کمونیستی جدید اصلاحات اجتماعی و اقتصادی رادیکالی را اجرا کرد.یکی از اولین گام‌های عمده اصلاحات ارضی بود که زمین را از املاک بزرگ به دهقانان بازتوزیع کرد و عملاً طبقه بی‌های زمین‌دار را از بین برد.این امر با ملی شدن صنعت و جمعی شدن کشاورزی که تا دهه 1960 ادامه یافت، دنبال شد.هدف این سیاست ها تبدیل آلبانی به یک کشور سوسیالیستی با یک اقتصاد متمرکز بود.رژیم همچنین تغییرات قابل توجهی در سیاست های اجتماعی به ویژه در مورد حقوق زنان ایجاد کرد.به زنان برابری قانونی با مردان اعطا شد که منجر به مشارکت بیشتر در تمام زمینه‌های زندگی عمومی شد، که کاملاً در تضاد با نقش‌های سنتی آنها در جامعه آلبانی بود.در سطح بین المللی، همسویی آلبانی در طول دهه های پس از جنگ به طور چشمگیری تغییر کرد.در ابتدا یک اقمار یوگسلاوی بود، روابط به دلیل اختلافات اقتصادی و اتهامات استثمار یوگسلاوی تیره شد.پس از جدایی از یوگسلاوی در سال 1948، آلبانی با اتحاد جماهیر شوروی همسو شد و کمک های اقتصادی و فنی قابل توجهی دریافت کرد.این رابطه تا زمانی ادامه داشت که سیاست های استالین زدایی در دهه های 1950 و 1960 به تنش هایی بر سر خلوص ایدئولوژیک و استالینیسم شدید آلبانی منجر شد.انشعاب آلبانی از اتحاد جماهیر شوروی منجر به اتحاد جدیدی با چین شد که پس از آن حمایت اقتصادی قابل توجهی ارائه کرد.با این حال، این رابطه در دهه 1970 زمانی که چین شروع به تعقیب نزدیکی با ایالات متحده کرد و منجر به شکاف چین و آلبانی شد، بدتر شد.این امر آلبانی تحت رهبری خوجه را بر آن داشت تا به طور فزاینده ای خود را از هر دو بلوک شرق و غرب منزوی کند و مسیر خوداتکایی را دنبال کند.در داخل کشور، دولت آلبانی کنترل شدیدی بر زندگی سیاسی داشت و مخالفان را از طریق سرکوب شدید سرکوب می کرد.این دوره شاهد نقض گسترده حقوق بشر از جمله اردوگاه های کار اجباری و اعدام های سیاسی بود.حزب کمونیست قدرت خود را از طریق ترکیبی از تبلیغات، پاکسازی های سیاسی و یک دستگاه امنیتی فراگیر دولتی حفظ کرد.با وجود این اقدامات سرکوبگرانه، رژیم کمونیستی در آلبانی به پیشرفت‌های اقتصادی و اصلاحات اجتماعی خاصی دست یافت.این سازمان مدعی موفقیت در ریشه کنی بی سوادی، بهبود مراقبت های بهداشتی و ارتقای برابری جنسیتی بود، اگرچه این دستاوردها هزینه انسانی قابل توجهی را به همراه داشت.میراث این دوران در حافظه آلبانیایی پیچیده و بحث برانگیز باقی مانده است.
از کمونیسم تا اصلاحات دموکراتیک در آلبانی
دورس در سال 1978 ©Robert Schediwy
با رو به زوال سلامتی انور خوجه، او شروع به برنامه ریزی برای انتقال آرام قدرت کرد.در سال 1980، خوجه رامیز علیا، متحد مورد اعتماد خود را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد و سایر اعضای ارشد دولت خود را دور زد.این تصمیم آغاز یک تغییر مهم در رهبری آلبانیایی بود.رویکرد خوجه برای تحکیم قدرت شامل اتهامات و پاکسازی در صفوف حزب بود، به ویژه هدف قرار دادن مهمت شهو، که متهم به جاسوسی بود و بعداً در شرایط مرموزی درگذشت.مکانیسم‌های کنترلی سفت و سخت خوجه حتی زمانی که او در سال 1983 نیمه بازنشسته شد، ادامه یافت و آلیا مسئولیت‌های اداری بیشتری را بر عهده گرفت و به یک چهره برجسته در رژیم تبدیل شد.قانون اساسی آلبانی در سال 1976 که تحت حکومت خوجه به تصویب رسید، آلبانی را به عنوان یک جمهوری سوسیالیستی معرفی کرد و بر تبعیت حقوق فردی از وظایف در قبال جامعه تأکید کرد.این خودکامگی را ترویج می‌کرد و از تعاملات مالی با دولت‌های کمونیستی سرمایه‌داری و «تجدیدنظر طلب» جلوگیری می‌کرد، و ریشه‌کنی اعمال مذهبی را اعلام می‌کرد که نشان‌دهنده موضع بی‌خدایی سرسخت دولت بود.پس از مرگ خوجه در سال 1985، رامیز عالیه ریاست جمهوری را بر عهده گرفت.علی‌رغم پایبندی اولیه‌اش به سیاست‌های خوجه، آلیا در واکنش به تغییر چشم‌انداز سیاسی در سراسر اروپا، تحت تأثیر گلاسنوست و پرسترویکای میخائیل گورباچف ​​در اتحاد جماهیر شوروی، شروع به اجرای اصلاحات تدریجی کرد.آلیا تحت فشار اعتراضات داخلی و فشار گسترده‌تر برای دموکراسی‌سازی، اجازه سیاست کثرت‌گرا را داد که منجر به اولین انتخابات چند حزبی در آلبانی از زمان به قدرت رسیدن کمونیست‌ها شد.اگرچه حزب سوسیالیست به رهبری آلیا در ابتدا در این انتخابات در سال 1991 پیروز شد، اما تقاضا برای تغییر غیرقابل توقف بود.گذار از یک دولت سوسیالیستی به یک سیستم دموکراتیک در آلبانی با چالش های مهمی همراه بود.قانون اساسی موقت در سال 1991 راه را برای ایجاد یک چارچوب دموکراتیک دائمی هموار کرد که در نهایت در نوامبر 1998 تصویب شد. با این حال، اوایل دهه 1990 پرآشوب بود.کمونیست ها در ابتدا قدرت را حفظ کردند، اما به زودی طی یک اعتصاب عمومی سرنگون شدند، که منجر به تشکیل کمیته کوتاه مدت "نجات ملی" شد.در مارس 1992، حزب دموکرات به رهبری سالی بریشا در انتخابات پارلمانی پیروز شد که نشان دهنده پایان قاطع حکومت کمونیستی بود.گذار پس از کمونیستی مستلزم اصلاحات اقتصادی و اجتماعی اساسی بود، اما با پیشرفت آهسته و ناتوانی در برآورده ساختن انتظارات بالای رفاه سریع در میان مردم مانع شد.این دوره زمان تحولات مهمی بود که با تداوم بی ثباتی سیاسی و چالش های اقتصادی مشخص شد زیرا آلبانی به دنبال تعریف مجدد خود در دوره پسا کمونیستی بود.
آلبانی دموکراتیک
پس از سقوط کمونیسم در آلبانی، رشد چشمگیر تحولات جدید در تیرانا با تعداد زیادی آپارتمان و آپارتمان منحصر به فرد جدید رخ داده است. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
پس از سقوط کمونیسم، آلبانی دستخوش دگرگونی‌های مهمی شد که با ریاست رامیز آلیا در سال 1985 آغاز شد. آلیا تلاش کرد میراث انور خوجه را ادامه دهد اما به دلیل تغییر فضای سیاسی در سراسر اروپا مجبور به انجام اصلاحات شد، با الهام از سیاست‌های گلاسنوست و میخائیل گورباچف. پرسترویکااین تغییرات منجر به قانونی شدن احزاب مخالف و اولین انتخابات چند حزبی کشور در سال 1991 شد که توسط حزب سوسیالیست به رهبری علیا به پیروزی رسید.با این حال، فشار برای تغییر غیرقابل توقف بود و یک قانون اساسی دموکراتیک در سال 1998 به تصویب رسید که نشان دهنده خروج رسمی از حکومت توتالیتر بود.علیرغم این اصلاحات، آلبانی در دوران گذار خود به اقتصاد بازار و حکومت دموکراتیک با چالش های مهمی مواجه شد.اوایل دهه 1990 با بی‌ثباتی اقتصادی و ناآرامی‌های اجتماعی همراه بود که با فروپاشی شرکت‌های هرمی در اواسط دهه 1990 به اوج خود رسید که منجر به هرج و مرج گسترده و مداخله نظامی و بشردوستانه نهایی توسط نیروهای چند ملیتی در سال 1997 شد. به رهبری سالی بریشا، در انتخابات پارلمانی 1997 از حزب سوسیالیست شکست خورد.سال‌های بعد با بی‌ثباتی سیاسی مداوم و همچنین گام‌های مهمی در جهت اصلاحات اقتصادی و ادغام در نهادهای بین‌المللی مشخص شد.آلبانی در سال 1995 به شورای اروپا پیوست و به دنبال عضویت در ناتو شد که نشان دهنده جهت گیری گسترده تر سیاست خارجی آن به سمت همگرایی یورو-آتلانتیک است.در اوایل دهه 2000 شاهد تداوم آشفتگی های سیاسی و همچنین تلاش هایی برای تقویت نهادهای دموکراتیک و حاکمیت قانون بود.انتخابات در سراسر این دوره مشاجره‌آمیز بود و اغلب به دلیل بی‌نظمی‌ها مورد انتقاد قرار می‌گرفت، اما آنها همچنین نشانگر سرزندگی فضای سیاسی جدید در آلبانی بودند.از نظر اقتصادی، آلبانی بهبود تدریجی را تجربه کرد و نرخ رشد در اواسط دهه 2000 افزایش یافت.لک به میزان قابل توجهی در برابر دلار تقویت شد که نشان دهنده ثبات اقتصادی رو به رشد است.در اواخر دهه 2000، بازگشت سالی بریشا به عنوان نخست وزیر در سال 2005 پس از هشت سال حکومت سوسیالیست، تغییر دیگری را در صحنه سیاسی آلبانی نشان داد و بر پویایی مداوم تغییرات و چالش های دگرگونی پسا کمونیستی در این کشور تأکید کرد.
جنگ کوزوو
اعضای ارتش آزادیبخش کوزوو سلاح های خود را به تفنگداران دریایی آمریکا تحویل می دهند ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1998 Feb 28 - 1999 Jun 11

جنگ کوزوو

Kosovo
جنگ کوزوو که از 28 فوریه 1998 تا 11 ژوئن 1999 به طول انجامید، درگیری بین جمهوری فدرال یوگسلاوی (صربستان و مونته نگرو ) و ارتش آزادیبخش کوزوو (KLA)، یک شبه نظامی جدایی طلب آلبانیایی بود.این درگیری از تلاش های KLA برای مبارزه با تبعیض و سرکوب سیاسی آلبانیایی های قومی توسط مقامات صرب، پس از لغو خودمختاری کوزوو توسط رهبر صرب اسلوبودان میلوشویچ در سال 1989، ناشی شد.با تشدید حملات KLA که در اوایل دهه 1990 تشکیل شد، در اواخر دهه 1990 که منجر به انتقام‌جویی شدید از سوی نیروهای یوگسلاوی و صرب شد، وضعیت تشدید شد.این خشونت ها منجر به تلفات قابل توجه غیرنظامیان و آواره شدن صدها هزار آلبانیایی کوزوو شد.در پاسخ به تشدید خشونت و بحران انسانی، ناتو در مارس 1999 با بمباران هوایی علیه نیروهای یوگسلاوی مداخله کرد که در نهایت منجر به خروج نیروهای صرب از کوزوو شد.جنگ با قرارداد کومانوو خاتمه یافت که بر اساس آن نیروهای یوگسلاوی عقب نشینی کردند و امکان استقرار یک حضور بین المللی به رهبری ناتو و بعداً سازمان ملل را فراهم کرد.پیامدهای جنگ شاهد آوارگی بسیاری از صرب‌ها و غیرآلبانیایی‌ها، آسیب‌های گسترده و تداوم بی‌ثباتی منطقه‌ای بود.ارتش آزادیبخش کوزوو منحل شد و برخی از اعضای سابق به دیگر تلاش های نظامی منطقه ای یا پلیس تازه تأسیس کوزوو پیوستند.درگیری و دخالت ناتو همچنان موضوع مناقشه است، به ویژه در مورد قانونی بودن و پیامدهای بمباران ناتو، که منجر به تلفات غیرنظامی شد و تایید شورای امنیت سازمان ملل را نداشت.دادگاه جنایی بین المللی برای یوگسلاوی سابق بعداً چندین مقام از هر دو طرف را به جرم جنایات جنگی که در جریان درگیری مرتکب شده بودند محکوم کرد.
آلبانی معاصر
آلبانی در سال 2010 به اجلاس سران ناتو در بروکسل پیوست. ©U.S. Air Force Master Sgt. Jerry Morrison
2009 Jan 1

آلبانی معاصر

Albania
از زمان فروپاشی بلوک شرق، آلبانی گام های مهمی در جهت ادغام با اروپای غربی برداشته است که با پیوستن این کشور به ناتو در آوریل 2009 و وضعیت آن به عنوان نامزد رسمی عضویت در اتحادیه اروپا از ژوئن 2014 برجسته شده است. چشم انداز سیاسی این کشور چشم انداز قابل توجهی داشته است. تحولات، به ویژه تحت رهبری ادی راما، که پس از پیروزی حزب سوسیالیست در انتخابات پارلمانی 2013، سی و سومین نخست وزیر شد.در زمان نخست وزیری راما، آلبانی اصلاحات گسترده ای را با هدف مدرن سازی اقتصاد و دموکراتیزه کردن نهادهای دولتی از جمله قوه قضاییه و اجرای قانون انجام داده است.این تلاش ها به کاهش مداوم بیکاری کمک کرده است و آلبانی را به یکی از پایین ترین نرخ های بیکاری در بالکان تبدیل کرده است.در انتخابات پارلمانی 2017، حزب سوسیالیست به رهبری ادی راما قدرت را حفظ کرد و ایلیر متا، در ابتدا رئیس و سپس نخست وزیر، در یک سری آرا که در آوریل 2017 به پایان رسید، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. در این دوره نیز آلبانی به طور رسمی آغاز شد. مذاکرات الحاق اتحادیه اروپا، که بر ادامه مسیر آن به سوی یکپارچگی اروپایی تاکید دارد.در انتخابات پارلمانی 2021، حزب سوسیالیست ادی راما برای سومین دوره متوالی پیروز شد و کرسی های کافی برای حکومت بدون شرکای ائتلافی را به دست آورد.با این حال، تنش های سیاسی همچنان مشهود بود، همانطور که دادگاه قانون اساسی در فوریه 2022 استیضاح رئیس جمهور ایلیر متا، منتقد حزب سوسیالیست را لغو کرد.در ژوئن 2022، باجرام بگاج، تحت حمایت حزب حاکم سوسیالیست، به عنوان رئیس جمهور جدید آلبانی انتخاب شد.او در 24 ژوئیه 2022 سوگند یاد کرد. علاوه بر این، در سال 2022، آلبانی میزبان اجلاس سران اتحادیه اروپا و بالکان غربی در تیرانا بود که نقطه مهمی در تعامل بین‌المللی آن بود زیرا این اولین اجلاس سران اتحادیه اروپا بود که در این شهر برگزار شد.این رویداد نقش رو به رشد آلبانی را در امور منطقه ای و اروپایی در ادامه مذاکرات خود برای عضویت در اتحادیه اروپا نشان می دهد.

Appendices



APPENDIX 1

History of the Albanians: Origins of the Shqiptar


Play button

Characters



Naim Frashëri

Naim Frashëri

Albanian historian

Sali Berisha

Sali Berisha

President of Albania

Ismail Qemali

Ismail Qemali

Founder of modern Albania

Ramiz Alia

Ramiz Alia

First Secretary Party of Labour of Albania

Skanderbeg

Skanderbeg

Albanian military commander

Ismail Kadare

Ismail Kadare

Albanian novelist

Pjetër Bogdani

Pjetër Bogdani

Albanian Writer

Fan Noli

Fan Noli

Prime Minister of Albania

Enver Hoxha

Enver Hoxha

First Secretary of the Party of Labour of Albania

Eqrem Çabej

Eqrem Çabej

Albanian historical linguist

References



  • Abrahams, Fred C Modern Albania : From Dictatorship to Democracy in Europe (2015)
  • Bernd Jürgen Fischer. Albania at war, 1939-1945 (Purdue UP, 1999)
  • Ducellier, Alain (1999). "24(b) – Eastern Europe: Albania, Serbia and Bulgaria". In Abulafia, David (ed.). The New Cambridge Medieval History: Volume 5, c.1198 – c.1300. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 779–795. ISBN 978-0-52-136289-4.
  • Ellis, Steven G.; Klusáková, Lud'a (2007). Imagining Frontiers, Contesting Identities. Edizioni Plus. pp. 134–. ISBN 978-88-8492-466-7.
  • Elsie, Robert (2010). Historical Dictionary of Albania. Scarecrow Press. ISBN 978-0-8108-7380-3.
  • Elsie, Robert. Historical Dictionary of Albania (2010) online
  • Elsie, Robert. The Tribes of Albania: History, Society and Culture (I.B. Tauris, 2015)
  • Fine, John Van Antwerp Jr. (1994) [1987]. The Late Medieval Balkans: A Critical Survey from the Late Twelfth Century to the Ottoman Conquest. Ann Arbor, Michigan: University of Michigan Press. ISBN 0472082604.
  • Fischer, Bernd J., and Oliver Jens Schmitt. A Concise History of Albania (Cambridge University Press, 2022).
  • Gjon Marku, Ndue (2017). Mirdita House of Gjomarku Kanun. CreateSpace Independent Publishing Platform. ISBN 978-1542565103.
  • Gori, Maja; Recchia, Giulia; Tomas, Helen (2018). "The Cetina phenomenon across the Adriatic during the 2nd half of the 3rd millennium BC: new data and research perspectives". 38° Convegno Nazionale Sulla Preistoria, Protostoria, Storia DellaDaunia.
  • Govedarica, Blagoje (2016). "The Stratigraphy of Tumulus 6 in Shtoj and the Appearance of the Violin Idols in Burial Complexes of the South Adriatic Region". Godišnjak Centra za balkanološka ispitivanja (45). ISSN 0350-0020. Retrieved 7 January 2023.
  • Hall, Richard C. War in the Balkans: An Encyclopedic History from the Fall of the Ottoman Empire to the Breakup of Yugoslavia (2014) excerpt
  • Kyle, B.; Schepartz, L. A.; Larsen, C. S. (2016). "Mother City and Colony: Bioarchaeological Evidence of Stress and Impacts of Corinthian Colonisation at Apollonia, Albania". International Journal of Osteoarchaeology. 26 (6). John Wiley & Sons, Ltd.: 1067–1077. doi:10.1002/oa.2519.
  • Lazaridis, Iosif; Alpaslan-Roodenberg, Songül; et al. (26 August 2022). "The genetic history of the Southern Arc: A bridge between West Asia and Europe". Science. 377 (6609): eabm4247. doi:10.1126/science.abm4247. PMC 10064553. PMID 36007055. S2CID 251843620.
  • Najbor, Patrice. Histoire de l'Albanie et de sa maison royale (5 volumes), JePublie, Paris, 2008, (ISBN 978-2-9532382-0-4).
  • Rama, Shinasi A. The end of communist rule in Albania : political change and the role of the student movement (Routledge, 2019)
  • Reci, Senada, and Luljeta Zefi. "Albania-Greece sea issue through the history facts and the future of conflict resolution." Journal of Liberty and International Affairs 7.3 (2021): 299–309.
  • Sette, Alessandro. From Paris to Vlorë. Italy and the Settlement of the Albanian Question (1919–1920), in The Paris Peace Conference (1919–1920) and Its Aftermath: Settlements, Problems and Perceptions, eds. S. Arhire, T. Rosu, (2020).
  • The American Slavic and East European Review 1952. 1952. ASIN 1258092352.
  • Varzos, Konstantinos (1984). Η Γενεαλογία των Κομνηνών [The Genealogy of the Komnenoi]. Centre for Byzantine Studies, University of Thessaloniki.
  • Vickers, Miranda. The Albanians: A Modern History (I.B. Tauris, 2001)
  • Winnifrith, T. J. Nobody's Kingdom: A History of Northern Albania (2021).
  • Winnifrith, Tom, ed. Perspectives on Albania. (Palgrave Macmillan, 1992).