تاریخ ایرلند
History of Ireland ©HistoryMaps

4000 BCE - 2024

تاریخ ایرلند



قدمت حضور انسان در ایرلند به حدود 33000 سال پیش برمی‌گردد و شواهدی از هومو ساپینس از 10500 تا 7000 قبل از میلاد وجود دارد.یخ‌های پس‌رونده پس از درایاس جوان در حدود 9700 سال قبل از میلاد، آغاز ایرلند ماقبل تاریخ را نشان می‌دهد که از میان سنگی، نوسنگی، عصر مس و عصر برنز عبور کرده و در 600 سال قبل از میلاد در عصر آهن به اوج خود می‌رسد.فرهنگ La Tène حدود 300 سال قبل از میلاد وارد شد و بر جامعه ایرلند تأثیر گذاشت.در اواخر قرن چهارم میلادی، مسیحیت جایگزین شرک سلتی شد و فرهنگ ایرلندی را دگرگون کرد.وایکینگ ها در اواخر قرن هشتم وارد شدند و شهرها و پست های تجاری را تأسیس کردند.علیرغم اینکه نبرد کلونتارف در سال 1014 قدرت وایکینگ ها را محدود کرد، فرهنگ گالیک همچنان غالب بود.تهاجم نورمن ها در سال 1169 آغاز قرن ها مشارکت انگلیسی ها بود.کنترل انگلیسی ها پس ازجنگ های رز گسترش یافت، اما تجدید حیات گیلیک آنها را به مناطق اطراف دوبلین محدود کرد.اعلامیه هنری هشتم به عنوان پادشاه ایرلند در سال 1541 آغاز فتح تودور بود که با مقاومت در برابر اصلاحات پروتستان و جنگ های مداوم، از جمله شورش های دزموند و جنگ نه ساله مشخص شد.شکست در Kinsale در سال 1601 پایان تسلط گالیک بود.قرن هفدهم شاهد تشدید درگیری بین زمین داران پروتستان و اکثریت کاتولیک بود که در جنگ هایی مانند جنگ های کنفدراسیون ایرلند و جنگ ویلیامیت به اوج خود رسید.در سال 1801، ایرلند به بریتانیا ملحق شد.رهایی کاتولیک در سال 1829 اتفاق افتاد. قحطی بزرگ از 1845 تا 1852 باعث مرگ بیش از یک میلیون نفر و مهاجرت گسترده شد.خیزش عید پاک در سال 1916 منجر به جنگ استقلال ایرلند شد و در سال 1922 دولت آزاد ایرلند تأسیس شد و ایرلند شمالی بخشی از بریتانیا باقی ماند.مشکلات در ایرلند شمالی، که از اواخر دهه 1960 شروع شد، با خشونت فرقه‌ای مشخص شد تا اینکه توافق جمعه خوب در سال 1998، صلحی شکننده اما پایدار به ارمغان آورد.
12000 BCE - 400
ایرلند ماقبل تاریخ
11500 BCE Jan 1 - 8000 BCE

اولین انسان ها در ایرلند

Ireland
در طول آخرین حداکثر یخبندان، بین 26000 تا 20000 سال پیش، ورقه های یخی به ضخامت بیش از 3000 متر ایرلند را پوشانده بودند و به طرز چشمگیری منظره آن را تغییر دادند.تا 24000 سال پیش، این یخچال های طبیعی فراتر از سواحل جنوبی ایرلند گسترش یافتند.با این حال، با گرم شدن آب و هوا، یخ ها شروع به عقب نشینی کردند.تا 16000 سال پیش، تنها یک پل یخی ایرلند شمالی را به اسکاتلند متصل می کرد.تا 14000 سال پیش، ایرلند از بریتانیا جدا بود و دوره یخبندان حدود 11700 سال پیش به پایان رسید و ایرلند را به منظره تاندرای قطب شمال تبدیل کرد.این یخبندان به یخبندان میدلاندین معروف است.بین 17500 تا 12000 سال پیش، دوره گرمایش بولینگ-آلرود باعث شد تا شمال اروپا توسط شکارچیان جمع‌آوری شود.شواهد ژنتیکی نشان می دهد که اشغال مجدد در جنوب غربی اروپا آغاز شده است، در حالی که بقایای جانوران نشان می دهد که پناهگاه ایبریایی تا جنوب فرانسه گسترش یافته است.گوزن‌های شمالی و آئوروچ‌ها در این دوره پیش از کره شمالی به شمال مهاجرت کردند و انسان‌هایی را که در انتهای یخبندان تا شمال سوئد شکار می‌کردند، جذب کردند.با شروع هولوسن در حدود 11500 سال پیش، انسان ها به شمالی ترین مناطق عاری از یخ در قاره اروپا، از جمله مناطق نزدیک ایرلند، رسیدند.علیرغم گرم شدن آب و هوا، ایرلند در اوایل هولوسن غیرقابل مهمان‌نواز ماند و سکونت انسان را به فعالیت‌های ماهیگیری محدود کرد.اگرچه ممکن است یک پل زمینی فرضی بریتانیا و ایرلند را به هم متصل کرده باشد، اما احتمالاً در حدود 14000 سال قبل از میلاد به دلیل بالا آمدن سطح دریا ناپدید شده است و از عبور بیشتر گیاهان و جانوران زمینی جلوگیری می کند.برعکس، بریتانیا تا حدود 5600 سال قبل از میلاد به قاره اروپا متصل بود.قدیمی ترین انسان های مدرن شناخته شده در ایرلند به اواخر پارینه سنگی باز می گردد.بررسی رادیوکربن در سال 2016 استخوان خرس قصابی شده از غار آلیس و گوندولین در کانتی کلر، حضور انسان را در حدود 10500 سال قبل از میلاد، اندکی پس از عقب نشینی یخ نشان داد.اکتشافات اولیه، مانند سنگ چخماق یافت شده در مل، دروگدا، و یک قطعه استخوان گوزن شمالی از غار کسلپوک، نشان می‌دهد که قدمت فعالیت‌های انسانی به 33000 سال پیش بازمی‌گردد، اگرچه این نمونه‌ها کمتر قطعی هستند و ممکن است شامل موادی باشد که توسط یخ حمل می‌شود.شواهد به دست آمده از یک سایت 11000 قبل از میلاد در سواحل بریتانیایی دریای ایرلند حاکی از رژیم غذایی دریایی شامل صدف‌ها است که نشان می‌دهد ممکن است مردم ایرلند را با قایق مستعمره کرده باشند.با این حال، به دلیل منابع کمی فراتر از مناطق ساحلی، این جمعیت های اولیه ممکن است به طور دائم ساکن نشده باشند.درایاس جوان (10900 قبل از میلاد تا 9700 قبل از میلاد) شرایط یخبندان را بازگرداند و احتمالاً ایرلند را خالی از جمعیت کرد و اطمینان حاصل کرد که پل زمینی با بریتانیا هرگز دوباره ظاهر نخواهد شد.
ایرلند میان سنگی
شکارچیان میانسنگی در ایرلند با رژیم غذایی متنوعی زندگی می کردند که شامل غذاهای دریایی، پرندگان، گراز وحشی و فندق بود. ©HistoryMaps
8000 BCE Jan 1 - 4000 BCE

ایرلند میان سنگی

Ireland
آخرین عصر یخبندان در ایرلند به طور کامل در حدود 8000 سال قبل از میلاد به پایان رسید.قبل از کشف استخوان خرس پارینه سنگی در سال 2016 مربوط به 10500 سال قبل از میلاد، اولین شواهد شناخته شده از شغل انسان مربوط به دوره میان سنگی، حدود 7000 قبل از میلاد بود.در این زمان، ایرلند به دلیل سطح پایین تر دریا احتمالاً قبلاً یک جزیره بود و اولین مهاجران با قایق، احتمالاً از بریتانیا، وارد شدند.این ساکنان اولیه دریانوردانی بودند که به شدت به دریا متکی بودند و در نزدیکی منابع آب ساکن شدند.اگرچه مردم میان سنگی به شدت به محیط‌های رودخانه‌ای و ساحلی وابسته بودند، DNA باستانی نشان می‌دهد که ارتباط آنها با جوامع میان سنگی در بریتانیا و فراتر از آن قطع شده است.شواهدی از شکارچیان میانسنگی در سراسر ایرلند یافت شده است.مکان‌های حفاری کلیدی شامل استقرار در کوه سندل در کولرین، شهرستان لندندری، سوزاندن سوزاندن در هرمیتاژ در رودخانه شانون در شهرستان لیمریک، و محل کمپینگ در لاف بورا در شهرستان آفلی است.پراکندگی سنگی نیز از شهرستان دونگال در شمال تا شهرستان کورک در جنوب مشاهده شده است.جمعیت در این دوره حدود 8000 نفر تخمین زده می شود.شکارچیان میانسنگی در ایرلند با رژیم غذایی متنوعی زندگی می کردند که شامل غذاهای دریایی، پرندگان، گراز وحشی و فندق بود.هیچ مدرکی از گوزن در میان سنگی ایرلندی وجود ندارد، گوزن قرمز احتمالاً در دوره نوسنگی معرفی شده است.این جوامع از نیزه‌ها، پیکان‌ها و زوبین‌هایی استفاده می‌کردند که نوک آن‌ها با میکرولیت بود و رژیم غذایی خود را با آجیل، میوه و انواع توت‌ها تکمیل می‌کردند.آنها در پناهگاه‌های فصلی که با کشیدن پوست حیوانات یا کاهگل روی قاب‌های چوبی ساخته می‌شدند زندگی می‌کردند و اجاق‌هایی در فضای باز برای پخت و پز داشتند.جمعیت در دوران میان سنگی احتمالاً هرگز از چند هزار نفر تجاوز نکرده است.مصنوعات این دوره شامل تیغه‌ها و نقاط کوچک میکرولیت، و همچنین ابزارها و سلاح‌های سنگی بزرگ‌تر، به‌ویژه پوسته همه کاره Bann است که استراتژی‌های تطبیقی ​​آن‌ها را در یک محیط پس از یخبندان برجسته می‌کند.
ایرلند نوسنگی
Neolithic Ireland ©HistoryMaps
4000 BCE Jan 1 - 2500 BCE

ایرلند نوسنگی

Ireland
در حدود 4500 سال قبل از میلاد، دوره نوسنگی در ایرلند با معرفی یک «بسته» که شامل ارقام غلات، حیوانات اهلی مانند گوسفند، بز و گاو، و همچنین سفال، مسکن و بناهای سنگی بود، آغاز شد.این بسته مشابه آنهایی بود که در اسکاتلند و سایر بخش‌های اروپا یافت می‌شد و نشان‌دهنده ورود جوامع کشاورزی و مستقر بود.گذار نوسنگی در ایرلند با پیشرفت های قابل توجهی در کشاورزی و دامپروری مشخص شد.گوسفند، بز و گاو به همراه محصولات غلات مانند گندم و جو از جنوب غربی قاره اروپا وارد می شدند.این مقدمه منجر به افزایش قابل توجه جمعیت شد، همانطور که یافته های باستان شناسی مختلف نشان می دهد.یکی از اولین شواهد واضح کشاورزی در ایرلند از یارو فریتر در شبه جزیره دینگل می آید، جایی که چاقوی سنگ چخماق، استخوان گاو و دندان گوسفند مربوط به حدود 4350 سال قبل از میلاد مسیح کشف شد.این نشان می دهد که در این زمان شیوه های کشاورزی در جزیره ایجاد شده است.مزارع Céide در شهرستان مایو شواهد بیشتری از کشاورزی دوران نوسنگی ارائه می دهد.این سیستم میدانی وسیع، که یکی از قدیمی‌ترین سیستم‌های شناخته شده در جهان به حساب می‌آید، از مزارع کوچکی تشکیل شده است که با دیوارهای سنگی خشک جدا شده‌اند.این مزارع بین 3500 تا 3000 سال قبل از میلاد به طور فعال کشاورزی می شدند و گندم و جو به عنوان محصولات اصلی کشت می شدند.سفال های دوران نوسنگی نیز در همین زمان ظاهر شد، با سبک هایی شبیه به آنچه در شمال بریتانیای کبیر یافت می شود.در اولستر و لیمریک، کاسه‌های دهان گشاد و ته گرد نمونه‌ای از این دوره حفاری شده‌اند که نشان‌دهنده نفوذ فرهنگی مشترک در سراسر منطقه است.علی‌رغم این پیشرفت‌ها، برخی از مناطق ایرلند الگوهای دامداری را به نمایش گذاشتند، که نشان‌دهنده تقسیم کار است که در آن فعالیت‌های شبانی گاهی بر فعالیت‌های کشاورزی غالب می‌شد.در اوج دوران نوسنگی، جمعیت ایرلند احتمالاً بین 100000 تا 200000 بود.با این حال، حدود 2500 سال قبل از میلاد، یک فروپاشی اقتصادی رخ داد که منجر به کاهش موقت جمعیت شد.
عصر مس و برنز ایرلند
Copper and Bronze Ages of Ireland ©HistoryMaps
2500 BCE Jan 1 - 500 BCE

عصر مس و برنز ایرلند

Ireland
ورود متالورژی به ایرلند ارتباط نزدیکی با مردم Bell Beaker دارد که به خاطر سفال‌های متمایزشان که شبیه زنگ‌های معکوس هستند، نامگذاری شده‌اند.این نشان دهنده انحراف قابل توجهی از سفال های نوسنگی با ته گرد و با ظرافت بود.فرهنگ بیکر با آغاز استخراج مس مرتبط است، که در مکان هایی مانند جزیره راس مشهود است، که در حدود 2400 قبل از میلاد آغاز شد.در مورد اینکه اولین بار چه زمانی گویشوران زبان سلتیک وارد ایرلند شدند، در میان محققان بحث هایی وجود دارد.برخی این را با مردم بیکر عصر برنز مرتبط می‌دانند، در حالی که برخی دیگر استدلال می‌کنند که سلت‌ها دیرتر، در آغاز عصر آهن وارد شدند.گذار از عصر مس (کالکولیتیک) به عصر برنز در حدود سال 2000 قبل از میلاد اتفاق افتاد، زمانی که مس با قلع آلیاژ شد تا برنز واقعی تولید شود.در این دوره تبرهای مسطح از نوع بالی بیگ و سایر فلزات تولید شد.مس عمدتاً در جنوب غربی ایرلند، به ویژه در مکان هایی مانند جزیره راس و کوه گابریل در شهرستان کورک استخراج می شد.قلع لازم برای ساختن برنز از کورنوال وارد شد.در عصر مفرغ، ابزارها و سلاح‌های مختلفی از جمله شمشیر، تبر، خنجر، هشیر، هالبرد، بال، ظروف نوشیدنی و شیپورهای شاخ ساخته می‌شد.صنعتگران ایرلندی به دلیل شیپورهای شاخ مانند خود که با استفاده از فرآیند موم گم شده ساخته می شدند، شهرت داشتند.علاوه بر این، ذخایر غنی طلای بومی ایرلند منجر به ایجاد زیور آلات طلای متعددی شد که اقلام طلای ایرلندی تا دوردست آلمان و اسکاندیناوی یافت شد.یکی دیگر از پیشرفت های مهم در این دوره ساخت دایره های سنگی، به ویژه در اولستر و مونستر بود.کرانوگ‌ها یا خانه‌های چوبی که برای امنیت در دریاچه‌های کم‌عمق ساخته شده‌اند، در عصر برنز نیز پدید آمدند.این سازه ها اغلب دارای راهروهای باریکی به سمت ساحل بودند و در دوره های طولانی حتی در قرون وسطی مورد استفاده قرار می گرفتند.Dowris Hoard، شامل بیش از 200 مورد عمدتاً برنزی است، پایان عصر برنز در ایرلند (حدود 900-600 قبل از میلاد) را برجسته می کند.این انبار شامل جغجغه‌های برنزی، شاخ، سلاح و ظروف بود که نشان‌دهنده فرهنگی بود که در آن جشن‌های نخبگان و فعالیت‌های تشریفاتی مهم بودند.قلاب گوشتی Dunaverney، مربوط به اندکی قبل (1050-900 قبل از میلاد)، تأثیرات قاره اروپا را نشان می دهد.در طول عصر برنز، آب و هوای ایرلند بدتر شد و منجر به جنگل زدایی گسترده شد.جمعیت در پایان این دوره احتمالاً بین 100000 تا 200000 نفر بوده است، مشابه اوج دوران نوسنگی.عصر برنز ایرلند تا حدود 500 سال قبل از میلاد، دیرتر از اروپای قاره ای و بریتانیا ادامه یافت.
عصر آهن در ایرلند
عصر آهن در ایرلند ©Angus McBride
600 BCE Jan 1 - 400

عصر آهن در ایرلند

Ireland
عصر آهن در ایرلند حدود 600 سال قبل از میلاد آغاز شد که با نفوذ تدریجی گروه های کوچکی از مردم سلتیک زبان مشخص شد.اعتقاد بر این است که مهاجرت سلت ها به ایرلند طی چندین قرن در امواج متعدد رخ داده است که ریشه آن به مناطق مختلف اروپا بازمی گردد.امواج مهاجرتموج اول (اواخر عصر برنز تا اوایل عصر آهن): موج اولیه مهاجرت سلتیک ها به ایرلند احتمالاً در اواخر عصر برنز تا اوایل عصر آهن (حدود 1000 قبل از میلاد تا 500 قبل از میلاد) رخ داده است.این مهاجران اولیه ممکن است از حوزه فرهنگی هالشتات آمده باشند و تکنیک های پیشرفته فلزکاری و سایر ویژگی های فرهنگی را با خود به همراه داشته باشند.موج دوم (حدود 500 قبل از میلاد تا 300 قبل از میلاد): دومین موج مهم مهاجرت با فرهنگ La Tène مرتبط است.این سلت ها سبک های هنری متمایز از جمله فلزکاری و طرح های پیچیده را با خود به ارمغان آوردند.این موج احتمالاً تأثیر عمیق تری بر فرهنگ و جامعه ایرلند داشته است، همانطور که سوابق باستان شناسی نشان می دهد.موج سوم (دوران بعدی): برخی از مورخان پیشنهاد می‌کنند که موج‌های مهاجرت بعدی، احتمالاً در چند قرن اول بعد از میلاد، وجود داشته است، اگرچه شواهدی برای آن‌ها کمتر روشن است.این امواج بعدی می‌توانست شامل گروه‌های کوچک‌تری باشد که همچنان تأثیرات فرهنگی سلتیک را به ایرلند وارد می‌کردند.این دوره شاهد آمیختگی فرهنگ های سلتیک و بومی بود که منجر به ظهور فرهنگ گالیک در قرن پنجم پس از میلاد شد.در طول این زمان، پادشاهی های اصلی In Tuisceart، Airgialla، Ulaid، Mide، Laigin، Mumhain، و Coiced Ol nEchmacht شروع به شکل گیری کردند، و محیط فرهنگی غنی را پرورش دادند که تحت سلطه طبقه بالایی از جنگجویان اشرافی و احتمالاً افراد دانش آموخته بود. از جمله درویدهااز قرن هفدهم به بعد، زبان شناسان، زبان های گویدلی را که در ایرلند صحبت می شود به عنوان شاخه ای از زبان های سلتی معرفی کردند.معرفی زبان سلتی و عناصر فرهنگی اغلب به تهاجمات سلت های قاره ای نسبت داده می شود.با این حال، برخی از محققان پیشنهاد می‌کنند که فرهنگ به تدریج از طریق تبادلات فرهنگی پایدار با گروه‌های سلتی از جنوب غربی قاره اروپا تکامل یافته است، که از اوایل دوره نوسنگی شروع شده و تا عصر برنز ادامه دارد.این فرضیه جذب فرهنگی تدریجی از تحقیقات ژنتیکی اخیر حمایت شده است.در سال 60 پس از میلاد، رومی ها به آنگلسی در ولز حمله کردند و نگرانی هایی را در سراسر دریای ایرلند ایجاد کردند.اگرچه در مورد اینکه آیا رومی ها هرگز پا به ایرلند گذاشته اند یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد، اما گفته می شود که نزدیک ترین رم به حمله به ایرلند در حدود سال 80 پس از میلاد بوده است.طبق گزارشات، تواتال تکتمار، پسر پادشاه معزول، ممکن است از خارج به ایرلند حمله کرده باشد تا پادشاهی خود را در این زمان پس بگیرد.رومی ها ایرلند را هیبرنیا می نامیدند و تا سال 100 میلادی، بطلمیوس جغرافیا و قبایل آن را ثبت کرده بود.اگرچه ایرلند هرگز بخشی از امپراتوری روم نبود، نفوذ روم فراتر از مرزهای آن گسترش یافت.تاسیتوس خاطرنشان کرد که یک شاهزاده ایرلندی تبعیدی همراه آگریکولا در بریتانیای روم بود و قصد داشت قدرت را در ایرلند به دست گیرد، در حالی که جوونال اشاره کرد که رومی ها "اسلحه ها را فراتر از سواحل ایرلند برده اند."برخی از کارشناسان این فرضیه را مطرح می کنند که نیروهای گالیک تحت حمایت روم یا افراد منظم رومی ممکن است در حدود سال 100 پس از میلاد حمله ای را انجام داده باشند، اگرچه ماهیت دقیق رابطه بین روم و سلسله های ایرلندی نامشخص است.در سال 367 پس از میلاد، در طول توطئه بزرگ، کنفدراسیون های ایرلندی معروف به اسکاتلندی به بریتانیا حمله کردند و برخی در بریتانیا مستقر شدند، به ویژه دال ریاتا، که خود را در غرب اسکاتلند و جزایر غربی مستقر کردند.این جنبش نمونه ای از تعاملات و مهاجرت های جاری بین ایرلند و بریتانیا در این دوره بود.
400 - 1169
ایرلند مسیحی اولیه و وایکینگ
مسیحی شدن ایرلند
مسیحی شدن ایرلند ©HistoryMaps
قبل از قرن پنجم، مسیحیت به احتمال زیاد از طریق تعامل با بریتانیای رومی، راه خود را به ایرلند باز کرد.در حدود سال 400 میلادی، عبادت مسیحیان به جزیره ای که عمدتاً بت پرست بود، رسیده بود.برخلاف تصور عمومی، سنت پاتریک مسیحیت را به ایرلند معرفی نکرد.قبلاً قبل از ورود او حضور پیدا کرده بود.صومعه ها به عنوان مکان هایی که راهبان به دنبال زندگی مشترک دائمی با خدا بودند، شروع به ظهور کردند، که نمونه آن صومعه دور افتاده اسکلیگ مایکل بود.از ایرلند، مسیحیت به پیکت ها و نورثومبرین ها گسترش یافت که به طور قابل توجهی تحت تأثیر اسقف آیدان بود.در سال 431 پس از میلاد، پاپ سلستین اول، پالادیوس، شماس اهل گال را به عنوان اسقف تقدیم کرد و او را برای خدمت به مسیحیان ایرلندی، به ویژه در سرزمین‌های میانی شرقی، لینستر، و احتمالاً مونستر شرقی فرستاد.در حالی که اطلاعات کمی در مورد ماموریت او وجود دارد، به نظر می رسد که نسبتاً موفق بوده است، اگرچه بعداً تحت الشعاع روایات پیرامون سنت پاتریک قرار گرفت.تاریخ دقیق سنت پاتریک نامشخص است، اما او در قرن پنجم زندگی می کرد و به عنوان یک اسقف مبلغ خدمت می کرد و بر مناطقی مانند اولستر و شمال کاناخت تمرکز داشت.بسیاری از آنچه که به طور سنتی در مورد او باور می شود از منابع متأخر و غیر قابل اعتماد است.در قرن ششم، چندین مؤسسه رهبانی برجسته تأسیس شد: کلونارد توسط سنت فینیان، کلونفرت توسط سنت برندان، بانگور توسط سنت کامگال، کلونماکنویز توسط سنت کیران، و کیلینی توسط سنت اندا.قرن هفتم شاهد تأسیس لیزمور توسط سنت کارتاژ و گلندالاف توسط سنت کوین بود.
ایرلند مسیحی اولیه
Early Christian Ireland ©Angus McBride
400 Jan 1 - 800

ایرلند مسیحی اولیه

Ireland
ایرلند مسیحی اولیه از کاهش اسرارآمیز جمعیت و استانداردهای زندگی که از حدود 100 تا 300 پس از میلاد ادامه داشت، شروع به ظهور کرد.در این دوره، که به عنوان عصر تاریک ایرلندی شناخته می شود، جمعیت کاملاً روستایی و پراکنده بودند، با حلقه های کوچک به عنوان بزرگترین مراکز اشغال بشر.این حلقه‌ها، که حدود 40000 مورد از آن‌ها شناخته شده است و احتمالاً 50000 مورد از آن‌ها وجود داشته است، عمدتاً محصورات مزرعه‌ای برای افراد مرفه بوده و اغلب شامل مسیرهای زیرزمینی می‌شوند که برای مخفی شدن یا فرار استفاده می‌شوند.اقتصاد ایرلند تقریباً به طور کامل کشاورزی بود، اگرچه حمله به بریتانیا برای برده و غارت نیز نقش مهمی داشت.کرانوگ یا محوطه‌های کنار دریاچه برای صنایع دستی استفاده می‌شد و رونق اقتصادی مهمی به همراه داشت.برخلاف دیدگاه‌های قبلی مبنی بر اینکه کشاورزی قرون وسطایی ایرلند عمدتاً بر دام‌داری متمرکز بود، مطالعات گرده نشان داده است که کشاورزی غلات، به‌ویژه جو و جو، از حدود سال 200 میلادی اهمیت فزاینده‌ای پیدا کرد.دام ها، به ویژه گاو، ارزش زیادی داشتند، به طوری که گاو هجوم بخش عمده ای از جنگ بود.گله های بزرگ، به ویژه آنهایی که متعلق به صومعه ها بودند، در اواخر این دوره رایج بود.در طول دوره اوایل قرون وسطی، جنگل‌زدایی قابل‌توجهی وجود داشت، که باعث کاهش سطح جنگل‌های بزرگ تا قرن نهم شد، اگرچه باتلاق‌ها نسبتاً بی‌تأثیر باقی ماندند.در سال 800 پس از میلاد، شهرهای کوچک در اطراف صومعه های بزرگتر، مانند تریم و لیزمور، با برخی از پادشاهان مستقر در این شهرهای صومعه شروع به شکل گیری کردند.پادشاهان عموماً در حلقه‌های بزرگ‌تر زندگی می‌کردند، اما با اشیاء لوکس بیشتری مانند سنجاق‌های سلتی.در این دوره همچنین اوج هنر جزیره ای ایرلندی با دست نوشته های تذهیب شده مانند کتاب کلز، سنجاق سینه، صلیب های مرتفع سنگی تراشیده شده، و فلزکاری مانند انبارهای درینافلان و ارداق بود.از نظر سیاسی، قدیمی‌ترین واقعیت قطعی در تاریخ ایرلند وجود یک پنتارکیه در اواخر ماقبل تاریخ است که شامل کویسدا یا «پنجم‌های» اولید (اولستر)، کوناچتا (کاناکت)، لایگین (لینستر)، مومو (مونستر) و مید است. (میت).با این حال، این پنج گانه در طلوع تاریخ ثبت شده منحل شده بود.ظهور سلسله های جدید، به ویژه Uí Néill در شمال و سرزمین های میانی و Eóganachta در جنوب غربی، چشم انداز سیاسی را تغییر داد.Uí Néill، همراه با گروه مادری خود Connachta، قلمرو Ulaid را تا قرن چهارم یا پنجم به مناطقی کاهش دادند که اکنون به عنوان شهرستان‌های Down و Antrim نامیده می‌شوند و پادشاهی خراج‌دار Airgíalla و پادشاهی Uí Néill آیلک را تأسیس کردند.Uí Néill همچنین درگیر جنگ منظم با Laigin در سرزمین‌های میانی بود و قلمرو خود را به جنوب تا مرز Kildare/Offaly پیش برد و ادعای سلطنت تارا را داشت که به عنوان پادشاهی عالی ایرلند شناخته می‌شد.این منجر به تقسیم جدید ایرلند به دو نیمه شد: Leth Cuinn ("نیمه کان") در شمال، به نام Conn of the Hundred Battles، جد فرضی Uí Néill و Connachta.و لث موگا ("نیمه لیوان") در جنوب، به نام موگ نوادات، جد فرضی Eoganachta.اگرچه تبلیغات سلسله‌ای ادعا می‌کرد که این تقسیم‌بندی به قرن دوم بازمی‌گردد، اما احتمالاً در قرن هشتم، در دوران اوج قدرت Uí Néill سرچشمه گرفته است.
ماموریت هایبرنو اسکاتلندی
سنت کلمبا در طی یک ماموریت به پیکت ها. ©HistoryMaps
در قرن‌های 6 و 7، مأموریت هیبرنو اسکاتلندی، مبلغان گیلکی از ایرلند را دید که مسیحیت سلتیک را در سراسر اسکاتلند، ولز، انگلستان و فرانسه مرووینگ گسترش دادند.در ابتدا، مسیحیت کاتولیک در داخل خود ایرلند گسترش یافت.اصطلاح «مسیحیت سلتیک» که در قرن هشتم و نهم ظهور کرد، تا حدودی گمراه کننده است.منابع کاتولیک استدلال می کنند که این مأموریت ها تحت اقتدار سریر مقدس عمل می کردند، در حالی که مورخان پروتستان بر درگیری بین روحانیون سلتیک و رومی تأکید می کنند و به عدم هماهنگی دقیق در این مأموریت ها اشاره می کنند.علی‌رغم تغییرات منطقه‌ای در مراسم مذهبی و ساختار، مناطق سلتیک زبان احترام زیادی برای پاپ حفظ کردند.دانود، یکی از شاگردان کلمبا، در سال 560 مدرسه کتاب مقدس مهمی را در بانگور-آن-دی تأسیس کرد. این مدرسه به خاطر جمعیت بزرگ دانش آموزی اش که زیر نظر هفت رئیس سازماندهی شده بود، که هر کدام حداقل 300 دانش آموز را نظارت می کردند، قابل توجه بود.این مأموریت با آگوستین، که توسط پاپ گرگوری اول در سال 597 به بریتانیا فرستاده شده بود، با قدرت بر اسقف های بریتانیایی مواجه شد.در یک کنفرانس، دینوخ، ابی بنگور، در برابر تقاضای آگوستین مبنی بر تسلیم شدن به احکام کلیسای روم مقاومت کرد و آمادگی خود را برای گوش دادن به کلیسا و پاپ اعلام کرد، اما لزوم اطاعت مطلق از روم را رد کرد.نمایندگان بنگور آداب و رسوم باستانی خود را حفظ کردند و برتری آگوستین را رد کردند.در سال 563، سنت کلمبا، همراه با همراهان، از Donegal به Caledonia سفر کرد و یک صومعه در Iona تأسیس کرد.تحت رهبری کلمبا، صومعه شکوفا شد و به مرکزی برای بشارت اسکاتلندی‌ها و پیکت‌ها تبدیل شد.با مرگ کلمبا در سال 597، مسیحیت در سراسر کالدونیا و جزایر غربی آن گسترش یافت.در قرن بعد، ایونا رونق یافت و راهبایش، سنت آدامنان، "زندگی سنت کلمبا" را به لاتین نوشت.از ایونا، مبلغانی مانند آیدان ایرلندی به گسترش مسیحیت تا نورثومبریا، مرسیا و اسکس ادامه دادند.در انگلستان، آیدان که در ایونا تحصیل کرده بود، در سال 634 توسط پادشاه اسوالد برای آموزش مسیحیت سلتیک در نورثومبریا دعوت شد.اسوالد به او لیندیس فارنه اعطا کرد تا یک مدرسه کتاب مقدس تأسیس کند.جانشینان آیدان، فینان و کولمن، به کار او ادامه دادند و این مأموریت را در سراسر پادشاهی آنگلوساکسون گسترش دادند.تخمین زده می شود که دو سوم جمعیت آنگلوساکسون در این زمان به مسیحیت سلتیک گرویدند.کلمبانوس، متولد 543، تا حدود سال 590 در صومعه بانگور تحصیل کرد و سپس با دوازده همراه به این قاره سفر کرد.آنها با استقبال پادشاه گانترام بورگوندی، مدارسی را در آنگری، لوکسویل و فونتینز تأسیس کردند.کلمبانوس که توسط تئودریک دوم در سال 610 اخراج شد، به لمباردی نقل مکان کرد و در سال 614 مدرسه ای را در بابیو تأسیس کرد. شاگردان او صومعه های متعددی را در سراسر فرانسه، آلمان ، بلژیک و سوئیس، از جمله سنت گال در سوئیس و دیزیبودنبرگ در راین پالاتینات تأسیس کردند.درایتالیا ، شخصیت های مهم این مأموریت شامل سنت دوناتوس فیزوله و اندرو اسکاتلندی بودند.مبلغان برجسته دیگر عبارتند از Fridolin of Säckingen که صومعه‌هایی را در بادن و کنستانتس تأسیس کرد و شخصیت‌هایی مانند وندلین از تریر، سنت کیلیان و روپرت سالزبورگ که در گسترش مسیحیت سلتیک در سراسر اروپا نقش داشتند.
عصر طلایی رهبانیت ایرلندی
عصر طلایی رهبانیت ایرلندی ©HistoryMaps
در طول قرون ششم تا هشتم، ایرلند شکوفایی چشمگیری از فرهنگ رهبانی را تجربه کرد.این دوره که اغلب به عنوان "عصر طلایی رهبانیت ایرلندی" نامیده می شود، با تأسیس و گسترش جوامع رهبانی که به مراکز یادگیری، هنر و معنویت تبدیل شدند، مشخص شد.این سکونتگاه های رهبانی در دورانی که بیشتر اروپا در حال انحطاط فرهنگی و فکری بود، نقش اساسی در حفظ و انتقال دانش داشتند.جوامع صومعه در ایرلند توسط چهره هایی مانند سنت پاتریک، سنت کلمبا و سنت بریجید تأسیس شد.این صومعه ها نه تنها مراکز مذهبی بلکه مرکز آموزش و تولید نسخه های خطی نیز بودند.راهبان خود را وقف نسخه برداری و تذهیب متون مذهبی کردند که منجر به خلق برخی از نفیس ترین نسخه های خطی دوره قرون وسطی شد.این دست نوشته‌های تذهیب‌شده به‌خاطر آثار هنری پیچیده، رنگ‌های زنده، و طرح‌های دقیق، که اغلب عناصر هنر سلتیک را در خود جای می‌دهند، شهرت دارند.کتاب کلز شاید معروف ترین این دست نوشته های تذهیب شده باشد.این کتاب انجیل که اعتقاد بر این است که در حدود قرن هشتم خلق شده است، شاهکاری از هنر جزیره ای است، سبکی که شمایل نگاری مسیحی را با نقوش سنتی ایرلندی ترکیب می کند.کتاب کلز دارای تصاویر استادانه‌ای از چهار انجیل است، با صفحاتی که با الگوهای درهم پیچیده، حیوانات خارق‌العاده و حروف اول پر زرق و برق آراسته شده‌اند.هنر و هنر آن نشان دهنده سطح بالای مهارت و فداکاری کاتبان و روشنگران صومعه است.از دیگر نسخ خطی قابل توجه این دوره می توان به کتاب دورو و انجیل لیندیسفارن اشاره کرد.کتاب دورو، متعلق به اواخر قرن هفتم، یکی از اولین نمونه های تذهیب جزیره ای است و متمایز بودن هنر رهبانی ایرلندی را نشان می دهد.اناجیل لیندیسفارن، اگرچه در نورثامبریا تولید شده‌اند، اما به شدت تحت تأثیر رهبانیت ایرلندی قرار گرفته‌اند و نمونه‌ای از تبادل بین‌فرهنگی تکنیک‌ها و سبک‌های هنری هستند.صومعه های ایرلندی نیز نقش مهمی در احیای فکری و فرهنگی گسترده اروپا داشتند.علمای رهبانی از ایرلند در سراسر این قاره سفر کردند و صومعه‌ها و مراکز آموزشی را در مکان‌هایی مانند ایونا در اسکاتلند و بابیو در ایتالیا تأسیس کردند.این مبلغان با خود دانش لاتین، الهیات و متون کلاسیک را به ارمغان آوردند که در رنسانس کارولینژی در قرن نهم مشارکت داشتند.شکوفایی فرهنگ رهبانی در ایرلند طی قرون ششم تا هشتم تأثیر عمیقی بر حفظ و انتشار دانش داشت.نسخ خطی روشن تولید شده توسط این جوامع صومعه برخی از مهم ترین و زیباترین مصنوعات جهان قرون وسطی باقی مانده است که بینش هایی را در مورد زندگی معنوی و هنری ایرلند اولیه قرون وسطی ارائه می دهد.
اولین عصر وایکینگ ها در ایرلند
First Viking age in Ireland ©Angus McBride
اولین حمله ثبت شده وایکینگ ها در تاریخ ایرلند در سال 795 پس از میلاد رخ داد، زمانی که وایکینگ ها، احتمالاً اهل نروژ، جزیره لامبی را غارت کردند.این یورش با حملاتی به سواحل برگا در سال 798 و سواحل کوناخت در سال 807 دنبال شد. این تهاجمات اولیه وایکینگ ها، عموماً کوچک و سریع، عصر طلایی فرهنگ مسیحی ایرلندی را قطع کرد و دو قرن جنگ متناوب را منعکس کرد.وایکینگ ها، عمدتاً از غرب نروژ، معمولاً قبل از رسیدن به ایرلند از طریق شتلند و اورکنی حرکت می کردند.از جمله اهداف آنها جزایر اسکلیگ در سواحل کانتی کری بود.مشخصه این حملات اولیه، کار آزاد اشرافی بود که رهبرانی مانند ساکسولب در سال 837، تورگز در سال 845 و آگون در سال 847 در سالنامه های ایرلندی ذکر شده اند.در سال 797، Áed Oirdnide از شاخه Cenél nEogain از Uí Néill شمالی، پس از مرگ پدرشوهرش و رقیب سیاسی خود Donnhad Midi، پادشاه تارا شد.دوران سلطنت او شاهد مبارزاتی در مید، لینستر و اولید بود تا اقتدار خود را نشان دهد.برخلاف سلف خود، عید در مونستر مبارزات انتخاباتی انجام نداد.او به عنوان ممانعت از حملات بزرگ وایکینگ ها به ایرلند در طول سلطنتش پس از سال 798 شناخته می شود، اگرچه در سالنامه ها به صراحت به دخالت او در درگیری با وایکینگ ها اشاره نشده است.حملات وایکینگ ها به ایرلند از سال 821 به بعد تشدید شد و وایکینگ ها اردوگاه های مستحکم یا بندرگاه های طولانی مانند لین دوچیل و دوبلین (دوبلین) ایجاد کردند.نیروهای بزرگ وایکینگ شروع به هدف قرار دادن شهرهای بزرگ صومعه‌ها کردند، در حالی که کلیساهای محلی کوچک‌تر اغلب از توجه آنها دور بودند.یکی از رهبران برجسته وایکینگ ها به نام Thorgest که با حملات به Connacht، Mide و Clonmacnoise در سال 844 مرتبط بود، توسط Máel Sechnaill Mac Maíl Ruanaid دستگیر و غرق شد.با این حال، تاریخی بودن تورگست نامشخص است و تصویر او ممکن است تحت تأثیر احساسات ضد وایکینگ بعدی قرار گیرد.در سال 848، رهبران ایرلندی Ólchobar mac Cináeda از مونستر و لورکان مک سلایگ از Leinster ارتش نورس را در Sciath Nechtain شکست دادند.مائل سکنیل، پادشاه کنونی، ارتش دیگر نورس را در همان سال در فوراچ شکست داد.این پیروزی ها منجر به سفارتی به امپراتور فرانک چارلز طاس شد.در سال 853، اولاف، احتمالاً "پسر پادشاه لوکلان" به ایرلند رسید و رهبری وایکینگ ها را در کنار همبستگانش ایوار به عهده گرفت.نوادگان آنها، Uí Ímair، تا دو قرن آینده تأثیرگذار باقی خواهند ماند.از اواسط قرن نهم، اتحاد نورس با حاکمان مختلف ایرلندی رایج شد.Cerball mac Dúnlainge از Osraige در ابتدا با مهاجمان وایکینگ جنگید اما بعداً با اولاف و ایوار علیه مائل سکنیل متحد شد، اگرچه این اتحادها موقتی بودند.در پایان قرن نهم، پادشاهان عالی Uí Néill با مخالفت خویشاوندان خود و اسکاندیناوی دوبلین مواجه شدند و اختلافات داخلی مداوم در ایرلند را برجسته کردند.Áed Findliath، جانشین مائل سکنیل به عنوان پادشاه عالی، موفقیت هایی را در برابر نورس ها به شمار آورد، به ویژه در سال 866، بندرهای طولانی آنها را در شمال به آتش کشید. با این حال، اقدامات او ممکن است با جلوگیری از رشد شهرهای بندری مانع از توسعه اقتصادی شمال شده باشد.آخرین ذکر اولاف در سالنامه در سال 871 است، زمانی که او و ایوار از آلبا به دوبلین بازگشتند.ایوار در سال 873 درگذشت و به عنوان "پادشاه نورسمن های تمام ایرلند و بریتانیا" توصیف شد.در سال 902، نیروهای ایرلندی وایکینگ ها را از دوبلین اخراج کردند، اگرچه نورس ها همچنان بر سیاست ایرلند تأثیر می گذاشتند.گروهی از وایکینگ ها به رهبری هینگاموند پس از خروج اجباری از ایرلند، با شواهدی از حضور ایرلندی در منطقه، در ویرال، انگلستان مستقر شدند.وایکینگ ها از پراکندگی سیاسی ایرلند برای تهاجم استفاده کردند، اما ماهیت غیرمتمرکز حکومت ایرلند حفظ کنترل را برای آنها دشوار کرد.علی‌رغم شکست‌های اولیه، حضور وایکینگ‌ها در نهایت بر فعالیت‌های فرهنگی ایرلند تأثیر گذاشت و منجر به تشکیل یک دیاسپورای علمی ایرلندی در اروپا شد.دانشمندان ایرلندی مانند جان اسکاتوس اریوجنا و سدولیوس اسکاتوس در قاره اروپا برجسته شدند و به گسترش فرهنگ و دانش ایرلندی کمک کردند.
دومین عصر وایکینگ ایرلند
Second Viking age of Ireland ©Angus McBride
پس از اخراج از دوبلین در سال 902، نوادگان ایوار که به آنها Uí Ímair گفته می شود، در اطراف دریای ایرلند فعال ماندند و در پیکتلند، استراتکلاید، نورثومبریا و مان فعالیت کردند.در سال 914، یک ناوگان وایکینگ جدید در بندر واترفورد ظاهر شد و به دنبال آن Uí Ímair که کنترل فعالیت های وایکینگ ها در ایرلند را دوباره به دست گرفت.راگنال با یک ناوگان در واترفورد وارد شد، در حالی که سیتریک در Cenn Fuait در لینستر فرود آمد.نایل گلوندوب، که در سال 916 به اوئی نیل تبدیل شد، تلاش کرد در مانستر با راگنال مقابله کند اما بدون درگیری قاطع.مردان لینستر، به رهبری اوگر مک آیلا، به سیتریک حمله کردند اما در نبرد کانفی (917) به شدت شکست خوردند و سیتریک را قادر ساختند تا کنترل نورس ها را بر دوبلین دوباره برقرار کند.سپس راگنال در سال 918 به یورک رفت و در آنجا پادشاه شد.از سال 914 تا 922، دوره فشرده‌تری از اسکان وایکینگ‌ها در ایرلند آغاز شد و نورس‌ها شهرهای بزرگ ساحلی از جمله واترفورد، کورک، دوبلین، وکسفورد و لیمریک را تأسیس کردند.کاوش‌های باستان‌شناسی در دوبلین و واترفورد میراث قابل توجهی از وایکینگ‌ها، از جمله سنگ‌های تدفین معروف به تخته‌های راثدان در دوبلین جنوبی را کشف کرده‌اند.وایکینگ ها شهرهای ساحلی متعدد دیگری را تأسیس کردند و در طول نسل ها، یک گروه قومی مختلط ایرلندی-اسکاندیناوی به نام نورس-گال ها پدید آمدند.با وجود نخبگان اسکاندیناوی، مطالعات ژنتیکی نشان می دهد که اکثر ساکنان بومی ایرلندی بودند.در سال 919، نایل گلوندوب به دوبلین لشکر کشید اما در نبرد آیلندبریج توسط سیتریک شکست خورد و کشته شد.سیتریک در سال 920 به یورک رفت و جانشین خویشاوندش گوفرید در دوبلین شد.حملات Gofraid مقداری خویشتنداری نشان داد، که نشان‌دهنده تغییر استراتژی‌های نورس از حمله صرف به ایجاد حضور دائمی‌تر است.این تغییر در لشکرکشی های گوفرید در شرق اولستر از سال 921 تا 927 مشهود بود که هدف آن ایجاد یک پادشاهی اسکاندیناوی بود.Muirchertach mac Néill، پسر Niall Glúndub، به عنوان یک ژنرال موفق ظاهر شد و نورس ها را شکست داد و مبارزاتی را برای وادار کردن سایر پادشاهی های استانی به تسلیم رهبری کرد.در سال 941، او پادشاه مونستر را اسیر کرد و ناوگانی را به سمت هیبریدها هدایت کرد.گوفرید، پس از مدت کوتاهی در یورک، به دوبلین بازگشت و در آنجا با وایکینگ‌های لیمریک مبارزه کرد.پسر گوفرید، املایب، قاطعانه لیمریک را در سال 937 شکست داد و با کنستانتین دوم اسکاتلند و اوون اول از استراثکلاید متحد شد.ائتلاف آنها در سال 937 توسط آتلستان در برونانبره شکست خورد.در سال 980، Máel Sechnaill mac Domnaill تبدیل به Uí Néill شد که دوبلین را در نبرد تارا شکست داد و مجبور به تسلیم شد.در همین حال، در مونستر، Dál gCais، به رهبری پسران Cennétig mac Lorcáin، Mathgamain و Brian Boru، به قدرت رسیدند.برایان در سال 977 نورس لیمریک را شکست داد و کنترل مانستر را به دست آورد.در سال 997، برایان بورو و مائل سکنیل ایرلند را تقسیم کردند و برایان جنوب را کنترل کرد.پس از یک سری مبارزات، برایان تا سال 1002 ادعای پادشاهی بر کل ایرلند کرد. او پادشاهان استانی را مجبور به تسلیم کرد و در سال 1005 خود را "امپراتور ایرلندی ها" در آرماگ اعلام کرد.سلطنت او شاهد تسلیم شدن پادشاهان منطقه ای ایرلند بود، اما در سال 1012، شورش ها آغاز شد.نبرد کلونتارف در سال 1014 شاهد پیروزی نیروهای برایان بود اما منجر به مرگ او شد.دوره پس از مرگ برایان با تغییر اتحادها و تداوم نفوذ نورس در ایرلند مشخص شد و حضور نورس-گائلی به بخش مهمی از تاریخ ایرلند تبدیل شد.
نبرد کلونترف
Battle of Clontarf ©Angus McBride
1014 Apr 23

نبرد کلونترف

Clontarf Park, Dublin, Ireland
نبرد کلونتارف که در 23 آوریل 1014 پس از میلاد انجام شد، یک لحظه مهم در تاریخ ایرلند بود.این نبرد در نزدیکی دوبلین رخ داد و نیروهایی به رهبری پادشاه عالی ایرلند، برایان بورو، علیه ائتلافی از پادشاهی های ایرلند و نیروهای وایکینگ درگیر شدند.ریشه این درگیری هم در مبارزات قدرت سیاسی و هم در درگیری های فرهنگی بین مهاجران بومی ایرلندی و وایکینگ ها بود که نفوذ قابل توجهی در ایرلند ایجاد کرده بودند.برایان بورو، در اصل پادشاه مونستر، با متحد کردن قبایل مختلف ایرلندی و تسلط خود بر کل جزیره به قدرت رسیده بود.ظهور او نظم مستقر را به چالش کشید، به ویژه پادشاهی لینستر و پادشاهی هیبرنو نورس دوبلین، که دژ اصلی وایکینگ ها بود.رهبران این مناطق، Máel Mórda Mac Murchada از لینستر و Sigtrygg Silkbeard از دوبلین، به دنبال مقاومت در برابر اقتدار برایان بودند.آنها با دیگر نیروهای وایکینگ از آن سوی دریا، از جمله نیروهای اورکنی و جزیره من، متحد شدند.نبرد به خودی خود یک ماجرای بی‌رحمانه و پر هرج و مرج بود که مشخصه آن نبردهای نزدیک به آن زمان بود.نیروهای برایان بورو عمدتاً متشکل از جنگجویان مونستر، کاناخت و سایر متحدان ایرلندی بودند.طرف مقابل نه تنها مردان لینستر و دوبلین بلکه تعداد قابل توجهی از مزدوران وایکینگ را شامل می شد.با وجود مقاومت شدید، نیروهای برایان در نهایت دست برتر را به دست آوردند.یکی از نقاط عطف کلیدی مرگ چندین رهبر برجسته در سمت وایکینگ و لینستر بود که منجر به فروپاشی روحیه و ساختار آنها شد.با این حال، نبرد بدون ضرر قابل توجهی برای طرف برایان نیز به پایان نرسید.خود برایان بورو با وجود اینکه در آن زمان مردی مسن بود، در چادرش توسط جنگجویان وایکینگ فراری کشته شد.این عمل پایانی غم انگیز اما نمادین برای نبرد بود.بلافاصله پس از نبرد کلونتارف، قدرت وایکینگ ها در ایرلند نابود شد.در حالی که وایکینگ ها در ایرلند زندگی می کردند، نفوذ سیاسی و نظامی آنها به شدت کاهش یافت.مرگ برایان بورو، با این حال، خلأ قدرت را نیز ایجاد کرد و به دوره ای از بی ثباتی و درگیری داخلی در میان قبایل ایرلندی منجر شد.میراث او به عنوان یک متحد کننده و یک قهرمان ملی پابرجا ماند و از او به عنوان یکی از بزرگترین شخصیت های تاریخی ایرلند یاد می شود.کلونتارف اغلب به عنوان لحظه ای مهم در نظر گرفته می شود که نماد پایان تسلط وایکینگ ها در ایرلند است، حتی اگر بلافاصله کشور را تحت یک قانون واحد متحد نکند.این نبرد در فولکلور و تاریخ ایرلند به دلیل نشان دادن انعطاف پذیری ایرلندی و پیروزی نهایی بر مهاجمان خارجی جشن گرفته می شود.
پادشاهی تکه تکه شده
Fragmented Kingship ©HistoryMaps
1022 Jan 1 - 1166

پادشاهی تکه تکه شده

Ireland
پس از مرگ مائل سکنیل در سال 1022، دانشاد مک برایان تلاش کرد تا عنوان "پادشاه ایرلند" را به خود اختصاص دهد.با این حال، تلاش های او بیهوده بود زیرا او نتوانست به رسمیت شناخته شود.در طول این دوره پر فراز و نشیب، تصور یک پادشاه عالی ایرلند مبهم باقی ماند، همانطور که با آشکارسازی کتاب Baile In Scáil، که Flaitbertach Ua Néill را علیرغم ناتوانی او در کنترل حتی مناطق شمالی، به عنوان پادشاه عالی فهرست می کرد، گواه بود.از سال 1022 تا 1072، هیچ کس نمی توانست به طور قانع کننده ای ادعای پادشاهی بر کل ایرلند کند، و این دوران را به عنوان یک دوره بین سلطنتی مهم، که توسط ناظران معاصر به رسمیت شناخته شده است، مشخص کرد.Flann Mainistrech در شعر سلطنتی خود Ríg Themra tóebaige iar tain که بین سالهای 1014 و 1022 نوشته شده است، نام پادشاهان مسیحی تارا را ذکر کرده است اما در سال 1056 پادشاهی بلندپایه را معرفی نکرده است. در عوض، او چندین پادشاه منطقه را ذکر کرده است: Conchobar Ua Maíl Schechnaed of Mied. Conchobair of Connacht، Garbíth Ua Cathassaig از Brega، Diarmait mac Maíl na mBó از Leinster، Donnchad mac Briain از Munster، Niall Mac Máel Sechnaill از Ailech، و Niall Mac Eochada از Ulaid.درگیری داخلی در Cenél nEógain به Niall Mac Eochada از Ulaid اجازه داد تا نفوذ خود را گسترش دهد.نایل با Diarmait mac Maíl na mBó که بیشتر سواحل شرقی ایرلند را کنترل می کرد، اتحاد تشکیل داد.این اتحاد دیارمیت را قادر ساخت تا کنترل مستقیم دوبلین را در سال 1052 به دست گیرد، که یک فاصله قابل توجه از رهبران گذشته مانند مائل سکنیل و برایان بود که صرفاً شهر را غارت کردند.دیارمیت نقش بی‌سابقه‌ای از پادشاهی «خارجی‌ها» (ریگ گال) را برعهده گرفت و تغییر قابل‌توجهی را در پویایی قدرت ایرلند نشان داد.پس از کنترل Diarmait mac Maíl na mBó بر دوبلین، پسرش مورچاد نفوذ خود را در شرق حفظ کرد.با این حال، پس از مرگ مورچاد در سال 1070، چشم انداز سیاسی دوباره تغییر کرد.پادشاهی اعظم با حاکمان مختلف که به سرعت قدرت را در دست گرفته و از دست می‌دادند، مورد مناقشه باقی ماند.یکی از چهره های برجسته این دوره مویرچرتاخ اوآ بریاین، نوه برایان بورو بود.هدف مویرچرتاخ تحکیم قدرت و احیای میراث پدربزرگش بود.سلطنت او (1086-1119) شامل تلاش هایی برای تسلط بر پادشاهی عالی بود، اگرچه قدرت او با چالش های مداوم روبرو بود.او اتحادهایی به ویژه با حاکمان اسکاندیناوی-گائلیکی دوبلین تشکیل داد و برای تقویت موقعیت خود درگیر درگیری ها شد.در اوایل قرن دوازدهم، اصلاحات کلیسایی قابل توجهی انجام شد، به طوری که انجمن راث بریسیل در 1111 و شورای کلیسای کلز در سال 1152 کلیسای ایرلندی را بازسازی کردند.این اصلاحات با هدف همسویی بیشتر کلیسای ایرلند با شیوه های رومی، تقویت سازمان کلیسایی و نفوذ سیاسی انجام شد.در اواسط قرن دوازدهم، Toirdelbach Ua Conchobair (Turlough O'Connor) از Connacht به عنوان یک رقیب قدرتمند برای سلطنت عالی ظهور کرد.او مبارزات متعددی را برای اعمال کنترل بر مناطق دیگر راه‌اندازی کرد و در استحکامات سرمایه‌گذاری کرد که به آشفتگی سیاسی آن دوران کمک کرد.دیارمیت مک مورچادا (درموت مک مورو)، پادشاه لینستر، یکی از شخصیت‌های محوری که منجر به تهاجم آنگلو نورمن شد.در سال 1166، دیارمیت توسط ائتلافی از پادشاهان ایرلندی به رهبری Ruaidrí Ua Conchobair (روری اوکانر)، پادشاه عالی سلطنت، خلع شد.دیارمیت به دنبال بازپس گیری تاج و تخت خود به انگلستان گریخت و از شاه هنری دوم کمک گرفت.
1169 - 1536
نورمن و ایرلند قرون وسطی
تهاجم آنگلو نورمن به ایرلند
Anglo-Norman invasion of Ireland ©HistoryMaps
تهاجم آنگلو-نورمن به ایرلند، که در اواخر قرن دوازدهم آغاز شد، یک لحظه مهم در تاریخ ایرلند بود، که آغازگر بیش از 800 سال دخالت مستقیم انگلیس و بعداً بریتانیا در ایرلند بود.این تهاجم با ورود مزدوران آنگلو-نورمن، که به تدریج مناطق وسیعی از زمین را فتح کردند و به دست آوردند، حاکمیت انگلیس را بر ایرلند تثبیت کردند، که گفته می شود توسط گاو پاپ Laudabiliter تایید شده بود.در ماه مه 1169، مزدوران انگلو نورمن به درخواست دیارمیت مک مورچادا، پادشاه مخلوع لینستر، در ایرلند فرود آمدند.دیارمیت در تلاش برای به دست آوردن سلطنت خود، از نورمن ها کمک گرفت، که به سرعت به او کمک کردند تا به هدف خود برسد و شروع به حمله به پادشاهی های همسایه کرد.این مداخله نظامی توسط هنری دوم پادشاه انگلستان، که دیارمیت به او قسم خورده بود وفاداری کرده بود و در ازای کمک قول داده بود، انجام شد.در سال 1170، نیروهای اضافی نورمن به رهبری ریچارد «استرانگبو» دکلر، ارل پمبروک، وارد شدند و شهرهای کلیدی اسکاندیناوی-ایرلندی، از جمله دوبلین و واترفورد را تصرف کردند.ازدواج استرانگ باو با دختر دیارمیت، آئوفی، ادعای او را نسبت به لینستر تقویت کرد.پس از مرگ دیارمیت در ماه مه 1171، استرانگبو مدعی لینستر شد، اما قدرت او توسط پادشاهی ایرلند مورد اعتراض قرار گرفت.با وجود ائتلافی به رهبری پادشاه اعظم Ruaidrí Ua Conchobair که دوبلین را محاصره کرد، نورمن ها توانستند بیشتر قلمروهای خود را حفظ کنند.در اکتبر 1171، پادشاه هنری دوم با ارتش بزرگی در ایرلند فرود آمد تا بر نورمن ها و ایرلندی ها کنترل داشته باشد.هنری با حمایت کلیسای کاتولیک روم، که مداخله او را وسیله ای برای اعمال اصلاحات مذهبی و جمع آوری مالیات می دانست، استرانگبو لینستر را به عنوان یک شاه نشین اعطا کرد و شهرهای اسکاندیناوی-ایرلندی را به عنوان تاج پادشاهی معرفی کرد.او همچنین برای اصلاح کلیسای ایرلند، سینود کشل را تشکیل داد.بسیاری از پادشاهان ایرلندی تسلیم هنری شدند، به احتمال زیاد امیدوار بودند که او گسترش نورمن را مهار کند.با این حال، اعطای میث توسط هنری به هیو دی لیسی و سایر اقدامات مشابه، تداوم درگیری های نورمن-ایرلندی را تضمین کرد.با وجود معاهده ویندزور در سال 1175، که هنری را به عنوان فرمانروای سرزمین های فتح شده و روایدری را به عنوان فرمانروای بقیه ایرلند به رسمیت شناخت، جنگ ادامه یافت.لردهای نورمن به فتوحات خود ادامه دادند و نیروهای ایرلندی مقاومت کردند.در سال 1177، هنری پسرش جان را به عنوان "ارباب ایرلند" اعلام کرد و اجازه گسترش بیشتر نورمن را صادر کرد.نورمن ها ارباب ایرلند، بخشی از امپراتوری آنژوین را تأسیس کردند.ورود نورمن ها به طور قابل توجهی چشم انداز فرهنگی و اقتصادی ایرلند را تغییر داد.آنها شیوه های کشاورزی جدیدی را معرفی کردند، از جمله یونجه سازی در مقیاس بزرگ، درختان میوه کشت شده، و نژادهای جدید دام.استفاده گسترده از ضرب سکه که توسط وایکینگ ها معرفی شد، بیشتر توسط نورمن ها ایجاد شد و ضرابخانه ها در شهرهای بزرگ کار می کردند.نورمن ها همچنین قلعه های متعددی ساختند و سیستم فئودالی را متحول کردند و سکونتگاه های جدیدی را ایجاد کردند.رقابت ها و اتحاد بین نورمن ها با اربابان ایرلندی مشخصه دوره پس از فتح اولیه بود.نورمن ها غالباً از لردهای گیلکی که با متحدان رقبای خود رقابت می کردند و سیستم سیاسی گیلکی را دستکاری می کردند، حمایت می کردند.استراتژی هنری دوم برای ترویج رقابت بین نورمنی به او کمک کرد تا زمانی که درگیر امور اروپا بود، کنترل خود را حفظ کند.اعطای میث به هیو دی لیسی برای متعادل کردن قدرت استرانگبو در لینستر، نمونه ای از این رویکرد بود.دی لیسی و دیگر رهبران نورمن با مقاومت مداوم پادشاهان ایرلند و درگیری های منطقه ای مواجه شدند که منجر به بی ثباتی مداوم شد.پس از خروج هنری دوم در سال 1172، جنگ بین نورمن ها و ایرلندی ها ادامه یافت.هیو دی لیسی به میث حمله کرد و با مخالفت پادشاهان محلی روبرو شد.درگیری ها و اتحاد بین نورمن ها با اربابان ایرلندی ادامه یافت و چشم انداز سیاسی را بیشتر پیچیده کرد.نورمن ها تسلط خود را در مناطق مختلف تثبیت کردند، اما مقاومت همچنان ادامه داشت.در اوایل قرن سیزدهم، ورود بیشتر مهاجران نورمن و ادامه مبارزات نظامی، کنترل آنها را تثبیت کرد.توانایی نورمن ها برای انطباق و ادغام با جامعه گیلیک، همراه با قدرت نظامی آنها، تسلط آنها را در ایرلند برای قرن های آینده تضمین کرد.با این حال، حضور آنها همچنین زمینه ساز درگیری های پایدار و تاریخ پیچیده روابط انگلیس و ایرلند شد.
ارباب ایرلند
Lordship of Ireland ©Angus McBride
1171 Jan 1 - 1300

ارباب ایرلند

Ireland
ارباب ایرلند که پس از تهاجم آنگلو-نورمن به ایرلند در سال های 1169-1171 تأسیس شد، دوره مهمی در تاریخ ایرلند بود که در آن پادشاه انگلیس که به عنوان "ارباب ایرلند" نامیده می شد، حکومت خود را بر بخش هایی از جزیره گسترش داد.این ارباب به‌عنوان یک شاهنشاهی پاپی ایجاد شد که از طریق گاو نر Laudabiliter به پادشاهان Plantagenet انگلستان اعطا شد.استقرار ارباب با معاهده ویندزور در سال 1175 آغاز شد، جایی که هنری دوم انگلستان و روآدری اوا کنچوبایر، پادشاه عالی ایرلند، با شرایطی موافقت کردند که اقتدار هنری را به رسمیت می شناخت و در عین حال اجازه کنترل روئدری بر مناطقی را که توسط آنگلو-نورمن ها فتح نشده بود. .علی‌رغم این معاهده، کنترل واقعی تاج و تخت انگلیسی کاهش یافت و بخش اعظم ایرلند تحت سلطه روسای بومی گیلیک باقی ماند.در سال 1177، هنری دوم تلاش کرد تا با اعطای فرمانروایی ایرلند به کوچکترین پسرش، جان، که بعدها به عنوان پادشاه جان انگلستان شناخته شد، اختلاف خانوادگی را حل کند.اگرچه هنری آرزو داشت که جان به عنوان پادشاه ایرلند تاج گذاری شود، پاپ لوسیوس سوم تاج گذاری را رد کرد.شکست بعدی دولت جان در اولین سفر او به ایرلند در سال 1185 باعث شد که هنری تاجگذاری برنامه ریزی شده را لغو کند.هنگامی که جان در سال 1199 بر تاج و تخت انگلیس نشست، ربوبیت ایرلند تحت سلطه مستقیم تاج و تخت انگلیس قرار گرفت.در طول قرن سیزدهم، حکومت ایرلند در طول دوره گرم قرون وسطی رونق گرفت، که باعث بهبود برداشت و ثبات اقتصادی شد.نظام فئودالی معرفی شد و تحولات مهمی شامل ایجاد شهرستان‌ها، ساخت شهرها و قلعه‌های محصور شده و تأسیس پارلمان ایرلند در سال 1297 بود. اغلب جمعیت بومی ایرلندی را به حاشیه می‌برند.اربابان نورمن و کلیساها در ایرلند به زبان فرانسه و لاتین نورمن صحبت می کردند، در حالی که بسیاری از مهاجران فقیرتر به زبان انگلیسی، ولزی و فلاندری صحبت می کردند.ایرلندی‌های گیلیک زبان مادری خود را حفظ کردند و شکاف زبانی و فرهنگی ایجاد کردند.علیرغم معرفی ساختارهای حقوقی و سیاسی انگلیسی، پوسیدگی محیط زیست و جنگل زدایی ادامه یافت که با افزایش فشار جمعیت تشدید شد.
نورمن دکلاین در ایرلند
Norman Decline in Ireland ©Angus McBride
نقطه اوج سلطنت نورمن ها در ایرلند با تأسیس پارلمان ایرلند در سال 1297 مشخص شد که به دنبال جمع آوری موفق مالیات یارانه ای در سال 1292 بود. به عنوان سرشماری اولیه و فهرست اموال مشابه کتاب Domesday.با این حال، شکوفایی هیبرنو-نورمن ها در قرن چهاردهم به دلیل یک سری رویدادهای بی ثبات کننده شروع به کاهش کرد.لردهای گیلیک که در رویارویی مستقیم با شوالیه‌های نورمن شکست خورده بودند، تاکتیک‌های چریکی مانند حملات و حملات غافلگیرکننده را اتخاذ کردند، منابع نورمن را کاهش دادند و به سران گیلکی این امکان را دادند که سرزمین‌های قابل توجهی را پس بگیرند.همزمان، استعمارگران نورمن از عدم حمایت سلطنت انگلیس رنج می بردند، زیرا هنری سوم و ادوارد اول هر دو درگیر امور بریتانیای کبیر و حوزه های قاره ای خود بودند.اختلافات داخلی موقعیت نورمن را بیشتر تضعیف کرد.رقابت بین اربابان قدرتمند هیبرنو-نورمن مانند دو بورگ، فیتز جرالد، باتلر و دو برمینگام به جنگ داخلی منجر شد.تقسیم املاک بین وارثان، ارباب های بزرگ را به واحدهای کوچکتر و کمتر قابل دفاع تقسیم کرد و تقسیم مارشال های لینستر به ویژه زیانبار بود.حمله ادوارد بروس اسکاتلند به ایرلند در سال 1315 اوضاع را تشدید کرد.مبارزات انتخاباتی بروس بسیاری از لردهای ایرلندی را علیه انگلیسی ها گرد آورد، و اگرچه او در نهایت در نبرد فاگارت در سال 1318 شکست خورد، تهاجم باعث ویرانی قابل توجهی شد و به اربابان محلی ایرلندی اجازه داد تا زمین ها را پس بگیرند.علاوه بر این، برخی از پارتیزان های انگلیسی که از سلطنت ناامید شده بودند، در کنار بروس قرار گرفتند.قحطی اروپا در سال های 1315-1317 هرج و مرج را تشدید کرد، زیرا بنادر ایرلند نمی توانستند مواد غذایی لازم را به دلیل شکست گسترده محصولات وارد کنند.این وضعیت با سوزاندن گسترده محصولات در طول حمله بروس وخیم تر شد که منجر به کمبود شدید مواد غذایی شد.قتل ویلیام دون دی برگ، سومین ارل اولستر، در سال 1333 منجر به تقسیم اراضی وی در میان بستگانش شد و آتش جنگ داخلی برک را شعله ور ساخت.این درگیری منجر به از دست دادن اقتدار انگلیسی در غرب رودخانه شانون و ظهور قبایل جدید ایرلندی مانند مک ویلیام بورکز شد.در اولستر، سلسله اونیل کنترل را به دست گرفت و نام سرزمین ارلدوم را به کلندبوی تغییر داد و در سال 1364 عنوان پادشاه اولستر را به خود گرفت.ورود مرگ سیاه در سال 1348 سکونتگاه های هیبرنو نورمن را که عمدتاً شهری بودند ویران کرد، در حالی که ترتیبات زندگی روستایی پراکنده ایرلندی های بومی تا حد زیادی از آنها در امان بود.طاعون جمعیت انگلیسی و نورمنی را از بین برد که منجر به احیای زبان و آداب و رسوم ایرلندی شد.پس از مرگ سیاه، منطقه تحت کنترل انگلیسی ها به منطقه ای مستحکم در اطراف دوبلین، پال، منقبض شد.پس زمینه فراگیر جنگ صد ساله بین انگلستان و فرانسه (1337-1453) منابع نظامی انگلیس را بیشتر منحرف کرد و توانایی لردشیبی را برای دفع حملات لردهای خودمختار گیلکی و نورمن تضعیف کرد.در پایان قرن چهاردهم، این رویدادهای انباشته به طور قابل توجهی از نفوذ و قدرت ارباب نورمن در ایرلند کاسته و منجر به دوره افول و چندپارگی شد.
تجدید حیات گیلکی
Gaelic Resurgence ©HistoryMaps
1350 Jan 1 - 1500

تجدید حیات گیلکی

Ireland
افول قدرت نورمن ها در ایرلند و احیای نفوذ گالیک که به احیای گیلیک معروف است، به دلیل ترکیبی از نارضایتی های سیاسی و تأثیر ویرانگر قحطی های متوالی بود.ایرلندی‌ها که توسط نورمن‌ها مجبور به ورود به زمین‌های حاشیه‌ای شدند، به کشاورزی معیشتی پرداختند، که آنها را در طول برداشت‌های ضعیف و قحطی، به ویژه در دوره 1319-1311 آسیب‌پذیر کرد.از آنجایی که قدرت نورمن ها در خارج از Pale از بین رفت، اربابان هایبرنو-نورمن شروع به پذیرش زبان و آداب و رسوم ایرلندی کردند و در نهایت به انگلیسی قدیم معروف شدند.این یکسان سازی فرهنگی منجر به این شد که در تاریخ نگاری بعدی عبارت «ایرلندی تر از خود ایرلندی ها باشد».انگلیسی‌های قدیم اغلب با ایرلندی‌های بومی در درگیری‌های سیاسی و نظامی خود علیه حاکمیت انگلیس همسو بودند و تا حد زیادی پس از اصلاحات کاتولیک باقی ماندند.مقامات در Pale که نگران گالیکی شدن ایرلند بودند، اساسنامه کیلکنی را در سال 1367 تصویب کردند. این قوانین تلاش می کردند تا افراد انگلیسی تبار را از پذیرش آداب و رسوم، زبان ایرلندی و ازدواج مختلط با ایرلندی ها منع کنند.با این حال، دولت دوبلین قدرت اجرایی محدودی داشت و این اساسنامه را تا حد زیادی ناکارآمد کرد.اربابان انگلیسی در ایرلند با خطر تسخیر پادشاهی های ایرلندی گیلیک مواجه شدند و این امر باعث شد تا اربابان انگلیسی-ایرلندی فوراً درخواست مداخله پادشاه را کنند.در پاییز 1394، ریچارد دوم عازم ایرلند شد و تا می 1395 در آنجا ماند. ارتش او با بیش از 8000 نفر، بزرگترین نیروی اعزامی به جزیره در اواخر قرون وسطی بود.این تهاجم موفقیت آمیز بود و چندین تن از سران ایرلندی تسلیم حکومت انگلیسی شدند.این یکی از برجسته ترین دستاوردهای سلطنت ریچارد بود، اگرچه موقعیت انگلیسی در ایرلند فقط به طور موقت تثبیت شد.در طول قرن پانزدهم، اقتدار مرکزی انگلیس به فرسایش ادامه داد.سلطنت انگلیس با بحران های خاص خود از جمله آخرین مراحل جنگ صد ساله و جنگ های رزها (1460-1485) مواجه شد.در نتیجه، دخالت مستقیم انگلیسی در امور ایرلند کاهش یافت.ارل‌های فیتزجرالد کیلدر، با برخورداری از قدرت نظامی قابل توجه و حفظ اتحادهای گسترده با لردها و قبیله‌های مختلف، عملاً ارباب را کنترل کردند و تاج انگلیس را از واقعیت‌های سیاسی ایرلند دورتر کردند.در همین حال، اربابان محلی گالیکی و گالیکی شده قلمروهای خود را به هزینه Pale گسترش دادند.این دوران خودمختاری نسبی و تجدید حیات فرهنگی برای ایرلندی ها با انحراف از حکومت و آداب و رسوم انگلیسی مشخص شد، وضعیتی که تا زمان تسخیر مجدد ایرلند توسط تودور در اواخر قرن شانزدهم ادامه داشت.
جنگ رزها در ایرلند
War of the Roses in Ireland © wraithdt
1455 Jan 1 - 1487

جنگ رزها در ایرلند

Ireland
در طول جنگ رزها (1455-1487)، ایرلند از نظر سیاسی و نظامی یک منطقه استراتژیک برای ولیعهد انگلیس بود.درگیری بین خانه های لنکستر و یورک برای کنترل تاج و تخت انگلیس تأثیر قابل توجهی بر ایرلند داشت که عمدتاً به دلیل دخالت اشراف انگلیسی-ایرلندی و تغییر وفاداری بین آنها بود.لردهای انگلیسی-ایرلندی که از نوادگان مهاجمان نورمن بودند و قدرت قابل توجهی در ایرلند داشتند، در این دوره نقش مهمی داشتند.آنها اغلب بین وفاداری خود به تاج و تخت انگلیس و منافع محلی خود گرفتار بودند.چهره های کلیدی شامل ارل های کیلدر، اورموند و دزموند بودند که در سیاست ایرلند برجسته بودند.خانواده فیتزجرالد، به‌ویژه ارل‌های کیلدر، به‌ویژه به‌خاطر مالکیت زمین‌های گسترده و قدرت سیاسی‌شان، تأثیرگذار بودند.در سال 1460، ریچارد، دوک یورک، که روابط قوی با ایرلند داشت، پس از شکست های اولیه خود در انگلستان، به آنجا پناه برد.او در سال 1447 به عنوان ستوان لرد ایرلند منصوب شد، موقعیتی که از آن برای ایجاد پایگاهی برای حمایت در میان لردهای انگلیسی-ایرلندی استفاده کرد.دوران حضور ریچارد در ایرلند موقعیت او را در درگیری های جاری در انگلستان تقویت کرد و او از منابع و نیروهای ایرلندی در مبارزات خود استفاده کرد.پسرش، ادوارد چهارم، هنگامی که در سال 1461 تاج و تخت را تصاحب کرد، همچنان از حمایت ایرلند بهره می برد.نبرد پیل تاون در سال 1462 در شهرستان کیلکنی درگیری مهمی در ایرلند در طول جنگ رزها بود.این نبرد شاهد درگیری نیروهای وفادار به آرمان یورکیستی به رهبری ارل دزموند با کسانی بود که از لنکستریان به فرماندهی ارل اورموند حمایت می کردند.یورکیست ها پیروز ظاهر شدند و نفوذ خود را در منطقه تحکیم کردند.در طول جنگ رزها، چشم‌انداز سیاسی ایرلند با بی‌ثباتی و تغییر اتحادها مشخص شد.اربابان انگلیسی و ایرلندی از درگیری به نفع خود استفاده کردند و برای تقویت مواضع خود مانور دادند و در عین حال به جناح های متخاصم وفاداری خود را مطابق با منافعشان متعهد کردند.در این دوره همچنین شاهد افول اقتدار انگلیسی در ایرلند بودیم، زیرا تمرکز تاج همچنان بر مبارزه برای قدرت در انگلستان باقی ماند.پایان جنگ رزها و ظهور سلسله تودور به رهبری هنری هفتم تغییرات قابل توجهی را در ایرلند به ارمغان آورد.هنری هفتم به دنبال تثبیت کنترل خود بر ایرلند بود که منجر به افزایش تلاش ها برای تسلیم کردن اربابان انگلیسی-ایرلندی و متمرکز کردن اقتدار شد.این دوره آغاز مداخله مستقیم انگلیسی ها در امور ایرلند بود و زمینه را برای درگیری های آینده و در نهایت تحمیل حکومت انگلیس بر ایرلند فراهم کرد.
1536 - 1691
تودور و استوارت ایرلند
فتح تودور ایرلند
Tudor conquest of Ireland ©Angus McBride
1536 Jan 1 - 1603

فتح تودور ایرلند

Ireland
تسخیر ایرلند توسط تودورها تلاشی بود در قرن شانزدهم توسط تاج و تخت انگلیس برای بازگرداندن و گسترش کنترل خود بر ایرلند، که از قرن چهاردهم به طور قابل توجهی کاهش یافته بود.پس از تهاجم اولیه آنگلو-نورمن در اواخر قرن دوازدهم، حاکمیت انگلیس به تدریج کاهش یافت و بخش اعظم ایرلند تحت کنترل سران بومی گیلیک قرار گرفت.فیتز جرالدز کیلدر، یک سلسله قدرتمند هیبرنو-نورمن، امور ایرلند را از طرف سلطنت انگلیس مدیریت می کرد تا هزینه ها را کاهش دهد و از پال - منطقه ای مستحکم در ساحل شرقی محافظت کند.در سال 1500، فیتز جرالدها نیروی سیاسی غالب در ایرلند بودند و تا سال 1534 سمت معاون لرد را داشتند.کاتالیزور تغییر: شورش و اصلاحاتعدم اعتماد فیتز جرالدز به موضوعی جدی برای تاج انگلیس تبدیل شد.اتحاد آنها با مدعیان یورکیست و قدرت های خارجی، و سرانجام شورش به رهبری توماس "سیلکن توماس" فیتزجرالد، هنری هشتم را بر آن داشت تا دست به اقدامی قاطع بزند.شورش سیلکن توماس، که کنترل ایرلند را به پاپ و امپراتور چارلز پنجم پیشنهاد می کرد، توسط هنری هشتم، که توماس و چند تن از عموهایش را اعدام کرد و گیروید اگ، رئیس خانواده را به زندان انداخت، سرکوب شد.این شورش نیاز به یک استراتژی جدید در ایرلند را برجسته کرد که منجر به اجرای سیاست "تسلیم شدن و پس گرفتن" با کمک توماس کرامول شد.این سیاست، اربابان ایرلندی را ملزم می کرد که زمین های خود را به ولیعهد تسلیم کنند و آنها را به عنوان کمک های بلاعوض تحت قوانین انگلیس پس بگیرند و عملاً آنها را در سیستم حکومتی انگلیس ادغام کنند.قانون تاج ایرلند در سال 1542 هنری هشتم را پادشاه ایرلند اعلام کرد و ارباب را به یک پادشاهی تبدیل کرد و با اعطای القاب انگلیسی به آنها و پذیرش آنها در پارلمان ایرلند، هدف آن جذب طبقات بالای گالیک و گالیکی بود.چالش ها و شورش ها: شورش های دزموند و فراتر از آنبا وجود این تلاش ها، فتح تودور با چالش های مهمی مواجه شد.تحمیل قوانین انگلیس و اقتدار دولت مرکزی با مقاومت مواجه شد.شورش های پی در پی، مانند شورش های لینستر در طول دهه 1550، و درگیری های درون اربابان ایرلندی ادامه یافت.شورش های دزموند (1569-1573، 1579-1583) در مونستر به ویژه شدید بود، به طوری که فیتزجرالدهای دزموند علیه مداخله انگلیسی شورش کردند.سرکوب وحشیانه این شورش ها، از جمله قحطی اجباری و ویرانی گسترده، منجر به کشته شدن یک سوم جمعیت مونستر شد.جنگ نه ساله و سقوط نظم گیلیکمهمترین درگیری در طول فتح تودور، جنگ نه ساله (1594-1603) بود که توسط هیو اونیل، ارل تایرون و هیو اودانل رهبری می شد.این جنگ یک شورش سراسری علیه حاکمیت انگلیس بود که توسط کمک اسپانیایی پشتیبانی می شد.درگیری در نبرد کینزال در سال 1601 به اوج رسید، جایی که نیروهای انگلیسی یک نیروی اعزامی اسپانیایی را شکست دادند.جنگ با معاهده ملیفونت در سال 1603 به پایان رسید و پس از آن پرواز ارل ها در سال 1607 نشانه خروج بسیاری از اربابان گیلیک بود و سرزمین های آنها را برای استعمار انگلیس باز گذاشت.مزارع و استقرار کنترل انگلیسیپس از پرواز ارل‌ها، تاج و تخت انگلیسی مزرعه اولستر را اجرا کرد و تعداد زیادی از پروتستان‌های انگلیسی و اسکاتلندی را در شمال ایرلند اسکان داد.این تلاش استعماری با هدف تضمین کنترل انگلیسی و گسترش فرهنگ انگلیسی و پروتستانتیسم بود.مزارع نیز در سایر نقاط ایرلند، از جمله Laois، Offaly، و Munster ایجاد شد، هر چند با درجات مختلف موفقیت.فتح تودور منجر به خلع سلاح اربابان بومی ایرلندی و برقراری کنترل دولت مرکزی برای اولین بار بر کل جزیره شد.فرهنگ، قانون و زبان ایرلندی به طور سیستماتیک با معادل های انگلیسی جایگزین شد.معرفی مهاجران انگلیسی و اجرای قانون عرفی انگلیسی تحولی مهم در جامعه ایرلند ایجاد کرد.قطب بندی مذهبی و سیاسیاین فتح دو قطبی شدن مذهبی و سیاسی را نیز تشدید کرد.شکست اصلاحات پروتستان در ایرلند، همراه با روش‌های وحشیانه‌ای که توسط ولیعهد انگلیس به کار می‌رفت، به خشم مردم ایرلند دامن زد.قدرت های کاتولیک در اروپا از شورشیان ایرلندی حمایت کردند و تلاش های انگلیسی ها برای کنترل جزیره را پیچیده تر کردند.در پایان قرن شانزدهم، ایرلند به طور فزاینده ای بین بومیان کاتولیک (هم گالیک و هم انگلیسی باستان) و مهاجران پروتستان (انگلیسی جدید) تقسیم می شد.در زمان جیمز اول، سرکوب کاتولیک ادامه یافت و مزرعه اولستر کنترل پروتستان ها را بیشتر تثبیت کرد.زمین داران ایرلندی گیلکی و انگلیسی قدیم تا شورش ایرلندی در سال 1641 و متعاقب آن فتح کرومول در دهه 1650 اکثریت باقی ماندند، که برتری پروتستان را که برای قرن ها بر ایرلند تسلط داشت، ایجاد کرد.
جنگ های کنفدراسیون ایرلند
Irish Confederate Wars ©Angus McBride
جنگ‌های کنفدراسیون ایرلند، همچنین به عنوان جنگ یازده ساله (1641-1653) شناخته می‌شود، بخش مهمی از جنگ‌های گسترده‌تر سه پادشاهی بود که شامل انگلستان، اسکاتلند و ایرلند تحت رهبری چارلز اول بود. ابعاد مذهبی و قومیتیحول مسائل حکومت داری ، مالکیت زمین و آزادی مذهبی می چرخد.محور اصلی این درگیری، مبارزه بین کاتولیک های ایرلندی و پروتستان های بریتانیایی بر سر قدرت سیاسی و کنترل زمین، و اینکه آیا ایرلند خودمختار خواهد بود یا تابع پارلمان انگلیس بود، بود.این درگیری یکی از مخرب ترین درگیری ها در تاریخ ایرلند بود که منجر به تلفات قابل توجهی از جنگ، قحطی و بیماری شد.درگیری در اکتبر 1641 با شورش در اولستر به رهبری کاتولیک های ایرلندی آغاز شد.هدف آنها پایان دادن به تبعیض ضد کاتولیک، افزایش خودمختاری ایرلند، و عقب انداختن مزارع ایرلند بود.علاوه بر این، آنها به دنبال جلوگیری از تهاجم نمایندگان پارلمان انگلیسی ضد کاتولیک و میثاق‌داران اسکاتلندی بودند که با پادشاه چارلز اول مخالفت کردند. اگرچه رهبر شورشیان فلیم اونیل ادعا می‌کرد که به دستور پادشاه عمل می‌کند، چارلز اول پس از شروع شورش آن را محکوم کرد.قیام به سرعت به خشونت قومی بین کاتولیک‌های ایرلندی و مهاجران پروتستان انگلیسی و اسکاتلندی، به‌ویژه در اولستر، جایی که قتل‌عام‌های قابل توجهی رخ داد، تبدیل شد.در پاسخ به هرج و مرج، رهبران کاتولیک ایرلندی کنفدراسیون کاتولیک ایرلندی را در ماه مه 1642 تشکیل دادند که بیشتر ایرلند را تحت کنترل داشت.این کنفدراسیون، متشکل از کاتولیک‌های گالیک و قدیم انگلیسی، به عنوان یک دولت مستقل عمل می‌کرد.در ماه‌ها و سال‌های بعدی، کنفدراسیون‌ها علیه نیروهای سلطنتی وفادار به چارلز اول، نمایندگان پارلمان انگلیسی و ارتش‌های میثاق اسکاتلندی جنگیدند.این نبردها با تاکتیک های زمین سوخته و ویرانی قابل توجه مشخص شد.کنفدراسیون ها در ابتدا موفقیت داشتند و بخش های زیادی از ایرلند را تا اواسط سال 1643 کنترل کردند، به جز دژهای اصلی پروتستان ها در اولستر، دوبلین و کورک.با این حال، اختلافات داخلی باعث گرفتاری کنفدراسیون ها شد.در حالی که برخی از همسویی کامل با سلطنت طلبان حمایت می کردند، برخی دیگر بیشتر بر استقلال کاتولیک ها و مسائل مربوط به زمین متمرکز بودند.مبارزات نظامی کنفدراسیون ها شامل موفقیت های قابل توجهی بود، مانند نبرد بنبورب در سال 1646،اما آنها نتوانستند از این دستاوردها به دلیل جنگ داخلی و گام های اشتباه استراتژیک استفاده کنند.در سال 1646، کنفدراسیون ها با سلطنت طلبان به نمایندگی از دوک اورموند قرارداد صلح امضا کردند.این توافق برای بسیاری از رهبران کنفدراسیون، از جمله نونس پاپ، جووانی باتیستا رینوچینی، بحث برانگیز و غیرقابل قبول بود.این معاهده شکاف های بیشتری را در کنفدراسیون ایجاد کرد که منجر به شکست تلاش های نظامی آنها شد.ناتوانی در تصرف مکان های استراتژیک مانند دوبلین موقعیت آنها را به طور قابل توجهی تضعیف کرد.در سال 1647، نیروهای پارلمانی در نبردهایی مانند تپه دانگان، کشل و ناکناوس شکست های سختی را به کنفدراسیون ها وارد کردند.این شکست ها کنفدراسیون ها را مجبور به مذاکره و در نهایت همسویی با سلطنتی ها کرد.با این حال، اختلافات داخلی و زمینه گسترده تر جنگ داخلی انگلیس، تلاش های آنها را پیچیده کرد.با وجود همکاری موقت، کنفدراسیون ها نتوانستند در برابر فشارهای ترکیبی اختلافات داخلی و چالش های نظامی خارجی مقاومت کنند.جنگ های کنفدراسیون ایرلند برای ایرلند ویرانگر بود، با تلفات گسترده و ویرانی های گسترده.جنگ ها با شکست کنفدراسیون ها و متحدان سلطنتی آنها به پایان رسید که منجر به سرکوب مذهب کاتولیک و مصادره قابل توجه زمین های متعلق به کاتولیک ها شد.این دوره پایان مؤثر طبقه زمین داران قدیمی کاتولیک بود و زمینه را برای درگیری ها و تغییرات سیاسی آینده در ایرلند فراهم کرد.این درگیری اساساً جامعه، حکومت و جمعیت ایرلند را تغییر داد، با پیامدهای طولانی مدتی که برای قرن ها چشم انداز سیاسی و مذهبی ایرلند را تحت تأثیر قرار داد.
فتح کرامول ایرلند
Cromwellian Conquest of Ireland ©Andrew Carrick Gow
1649 Aug 15 - 1653 Sep 27

فتح کرامول ایرلند

Ireland
فتح کرامول ایرلند (1649-1653) فصلی محوری در جنگ های سه پادشاهی بود که شامل فتح مجدد ایرلند توسط نیروهای پارلمان انگلیس به رهبری الیور کرامول بود.این کمپین با هدف تثبیت کنترل انگلیسی ها بر ایرلند پس از شورش ایرلندی در سال 1641 و پس از آن جنگ های کنفدراسیون ایرلند انجام شد.این فتح با اقدامات نظامی قابل توجه، سیاست های خشن و ویرانی های گسترده مشخص شد و تأثیری ماندگار بر جامعه ایرلند داشت.در پی شورش 1641، کنفدراسیون کاتولیک ایرلند بخش اعظم ایرلند را تحت کنترل داشت.در سال 1649، آنها با سلطنت طلبان انگلیسی متحد شدند، به این امید که بتوانند سلطنت را در زمان چارلز دوم بازگردانند.این اتحاد یک تهدید مستقیم برای مشترک المنافع تازه تاسیس انگلیس بود که در جنگ داخلی انگلیس پیروز شده بود و چارلز اول را اعدام کرد. برای شورش 1641 و کنترل ایمن بر ایرلند.پارلمان همچنین انگیزه های مالی برای فتح ایرلند داشت، زیرا برای بازپرداخت طلبکاران خود نیاز به مصادره زمین داشت.کرامول در آگوست 1649 با ارتش مدل جدید در دوبلین فرود آمد، پس از پیروزی پارلمان در نبرد راتمینز، که جایگاهی حیاتی را تضمین کرد.کارزار او سریع و وحشیانه بود، که با محاصره دروغدا در سپتامبر 1649 آغاز شد، جایی که نیروهایش پادگان و بسیاری از غیرنظامیان را پس از تصرف شهر قتل عام کردند.این اقدام خشونت آمیز شدید برای ایجاد وحشت و تضعیف روحیه نیروهای سلطنتی و کنفدراسیون انجام شد.پس از دروگدا، ارتش کرامول به سمت جنوب حرکت کرد تا وکسفورد، شهر بندری دیگر را تصرف کند، جایی که جنایات مشابهی در خلال غارت وکسفورد در اکتبر 1649 رخ داد. این قتل عام تأثیر روانی عمیقی داشت و باعث شد که برخی از شهرها بدون مقاومت تسلیم شوند، در حالی که برخی دیگر برای طولانی مدت در آنجا حفر کردند. محاصره می کند.نمایندگان پارلمان در شهرهای مستحکم مانند واترفورد، دانکن، کلونمل و کیلکنی با مقاومت قابل توجهی روبرو شدند.کلونمل به ویژه به دلیل دفاع شدید خود که تلفات سنگینی به نیروهای کرامول وارد کرد، قابل توجه بود.با وجود این چالش ها، کرامول موفق شد تا پایان سال 1650 بخش اعظم جنوب شرقی ایرلند را ایمن کند.در اولستر، رابرت ونبلز و چارلز کوت مبارزات موفقیت آمیزی را علیه میثاقان اسکاتلندی و نیروهای سلطنتی باقی مانده رهبری کردند و شمال را تامین کردند.نبرد Scarrifholis در ژوئن 1650 منجر به پیروزی قاطع پارلمان شد و عملاً آخرین ارتش میدانی اصلی کنفدراسیون های ایرلندی را نابود کرد.مقاومت باقی مانده در اطراف شهرهای لیمریک و گالوی متمرکز شد.با وجود شیوع طاعون و قحطی در شهر، لیمریک در اکتبر 1651 پس از یک محاصره طولانی به دست هنری ایرتون افتاد.گالوی تا ماه مه 1652 مقاومت کرد و پایان مقاومت سازمان یافته کنفدراسیون را رقم زد.حتی پس از سقوط این سنگرها، جنگ چریکی تا یک سال دیگر ادامه یافت.نیروهای پارلمانی از تاکتیک های زمین سوخته استفاده کردند، مواد غذایی را نابود کردند و غیرنظامیان را به زور بیرون کردند تا حمایت از چریک ها را تضعیف کنند.این کارزار قحطی را تشدید کرد و طاعون بوبونیک را گسترش داد که منجر به تلفات غیرنظامی قابل توجهی شد.این فتح عواقب ویرانگری برای جمعیت ایرلندی داشت.تخمین زده می شود که تعداد تلفات بین 15٪ تا 50٪ از جمعیت است که قحطی و طاعون سهم زیادی در آن دارند.علاوه بر تلفات جانی، تقریباً 50000 ایرلندی به عنوان خدمتگزار به مستعمرات انگلیس در دریای کارائیب و آمریکای شمالی منتقل شدند.حل و فصل کرامول به طرز چشمگیری مالکیت زمین در ایرلند را تغییر داد.قانون حل و فصل 1652 زمین های کاتولیک های ایرلندی و سلطنتی ها را مصادره کرد و آنها را دوباره بین سربازان و طلبکاران انگلیسی توزیع کرد.کاتولیک ها عمدتاً به استان غربی کوناخت تبعید شدند و قوانین کیفری سختگیرانه ای اجرا شد که کاتولیک ها را از مشاغل دولتی، شهرها و ازدواج با پروتستان ها منع می کرد.این توزیع مجدد زمین، مالکیت زمین های کاتولیک را در طول دوره مشترک المنافع به 8 درصد کاهش داد، که اساساً چشم انداز اجتماعی و اقتصادی ایرلند را تغییر داد.فتح کرامول میراثی ماندگار از تلخی و تفرقه بر جای گذاشت.کرامول در تاریخ ایرلند شخصیتی به شدت مورد نفرت‌انگیز باقی می‌ماند که نمادی از سرکوب وحشیانه مردم ایرلند و تحمیل حکومت انگلیسی است.تدابیر و سیاست‌های خشن اجرا شده در خلال و پس از فتح، شکاف‌های فرقه‌ای را مستحکم کرد و زمینه را برای درگیری‌های آینده و به حاشیه راندن درازمدت جمعیت کاتولیک ایرلند فراهم کرد.
جنگ ویلیامیت در ایرلند
Boyne;یک پیروزی باریک ویلیامیت، که در آن شومبرگ کشته شد (پایین سمت راست) ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1689 Mar 12 - 1691 Oct 3

جنگ ویلیامیت در ایرلند

Ireland
جنگ ویلیامیت در ایرلند، که از مارس 1689 تا اکتبر 1691 در جریان بود، درگیری قطعی بین طرفداران پادشاه کاتولیک جیمز دوم و پادشاه پروتستان ویلیام سوم بود.این جنگ ارتباط نزدیکی با جنگ نه ساله بزرگتر (1688-1697) داشت که درگیر درگیری گسترده تری بین فرانسه به رهبری لویی چهاردهم و اتحاد بزرگ که شامل انگلستان، جمهوری هلند و سایر قدرت های اروپایی بود، بود.ریشه‌های جنگ در انقلاب شکوهمند نوامبر 1688 بود که باعث شد جیمز دوم به نفع دختر پروتستانش مری دوم و همسرش ویلیام سوم خلع شود.جیمز حمایت قابل توجهی را در ایرلند حفظ کرد، در درجه اول به دلیل اکثریت کاتولیک این کشور.کاتولیک های ایرلندی امیدوار بودند که جیمز به نارضایتی های آنها در رابطه با مالکیت زمین، مذهب و حقوق شهروندی رسیدگی کند.برعکس، جمعیت پروتستان که در اولستر متمرکز شده بودند، از ویلیام حمایت کردند.درگیری در مارس 1689 آغاز شد، زمانی که جیمز با حمایت فرانسه در Kinsale فرود آمد و با استفاده از پایگاه ایرلندی خود به دنبال بازپس گیری تاج و تخت خود بود.جنگ به سرعت به یک سری درگیری ها و محاصره ها تبدیل شد، از جمله محاصره قابل توجه دری، جایی که مدافعان پروتستان با موفقیت در برابر نیروهای یعقوبی مقاومت کردند.این به ویلیام اجازه داد تا یک نیروی اعزامی را پیاده کند، که ارتش اصلی جیمز را در نبرد بوین در ژوئیه 1690 شکست داد، نقطه عطفی که جیمز را مجبور به فرار به فرانسه کرد.به دنبال بوین، نیروهای یعقوبی دوباره سازماندهی کردند اما در نبرد آغریم در ژوئیه 1691 شکست سختی را متحمل شدند. این نبرد به ویژه ویرانگر بود و منجر به تلفات قابل توجه یعقوبی ها شد و عملاً به مقاومت سازمان یافته پایان داد.جنگ با معاهده لیمریک در اکتبر 1691 خاتمه یافت، که شرایط نسبتاً ملایمی را برای یعقوبیان شکست خورده ارائه کرد، اگرچه این شرایط بعداً توسط قوانین جزایی بعدی علیه کاتولیک ها تضعیف شد.جنگ ویلیامیت به طور قابل توجهی چشم انداز سیاسی و اجتماعی ایرلند را شکل داد.این تسلط پروتستان ها و کنترل بریتانیا بر ایرلند را مستحکم کرد و بیش از دو قرن برتری پروتستان را آغاز کرد.قوانین جزایی که در پی جنگ وضع شد، حقوق کاتولیک های ایرلندی را به شدت محدود کرد و اختلافات فرقه ای را تشدید کرد.معاهده لیمریک در ابتدا وعده حمایت از کاتولیک ها را می داد، اما با گسترش قوانین جزایی، به ویژه در طول جنگ جانشینی اسپانیا، این موارد تا حد زیادی نادیده گرفته شد.پیروزی ویلیامیت تضمین کرد که جیمز دوم تاج و تخت خود را از طریق ابزار نظامی به دست نخواهد آورد و حکومت پروتستان در ایرلند را تقویت کرد.این درگیری همچنین باعث ایجاد احساسات پایدار یعقوبی در میان کاتولیک های ایرلندی شد که همچنان استوارت ها را به عنوان پادشاهان برحق می دیدند.میراث جنگ ویلیامیت هنوز در ایرلند شمالی به‌ویژه در جشن‌های دوازدهم ژوئیه که پیروزی ویلیام در نبرد بوین را نشان می‌دهد، توسط فرقه نارنجی پروتستان برگزار می‌شود.این بزرگداشت ها همچنان یک موضوع بحث برانگیز است که منعکس کننده اختلافات عمیق تاریخی و مذهبی ناشی از این دوره است.
برتری پروتستان در ایرلند
ریچارد وودوارد، انگلیسی که اسقف انگلیکن کلون شد.او نویسنده برخی از صادقانه ترین عذرخواهی ها برای صعود در ایرلند بود. ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
در طول قرن هجدهم، اکثریت جمعیت ایرلند دهقانان کاتولیک فقیر بودند که به دلیل مجازات‌های شدید اقتصادی و سیاسی که باعث شد بسیاری از رهبران آنها به پروتستان گرایش پیدا کنند، از نظر سیاسی غیرفعال بودند.با وجود این، یک بیداری فرهنگی در میان کاتولیک ها شروع به تحریک کرد.جمعیت پروتستان در ایرلند به دو گروه اصلی تقسیم می شد: پرسبیتریان در اولستر که علیرغم شرایط اقتصادی بهتر، قدرت سیاسی کمی داشتند و انگلیسی-ایرلندی که اعضای کلیسای انگلیکان ایرلند بودند و قدرت قابل توجهی داشتند و کنترل می کردند. بیشتر زمین های کشاورزی که توسط دهقانان کاتولیک کار می شد.بسیاری از انگلیسی-ایرلندی ها مالکان غایب وفادار به انگلستان بودند، اما کسانی که در ایرلند اقامت داشتند به طور فزاینده ای به عنوان ملی گرایان ایرلندی شناخته می شدند و از کنترل انگلیسی متنفر بودند، با چهره هایی مانند جاناتان سویفت و ادموند برک که از خودمختاری محلی بیشتر حمایت می کردند.مقاومت یعقوبی ها در ایرلند با نبرد آغریم در ژوئیه 1691 به پایان رسید. پس از آن، قدرت انگلیس و ایرلند قوانین جزایی را با جدیت بیشتری برای جلوگیری از قیام های کاتولیک در آینده به اجرا گذاشت.این اقلیت پروتستان، حدود 5 درصد از جمعیت، بخش های عمده ای از اقتصاد ایرلند، سیستم حقوقی، دولت محلی را کنترل می کردند و اکثریت قوی را در پارلمان ایرلند داشتند.آنها که هم به پروتستان و هم به کاتولیک ها بی اعتماد بودند، برای حفظ سلطه خود به دولت بریتانیا تکیه کردند.اقتصاد ایرلند تحت تأثیر مالکان غایب که املاک را ضعیف مدیریت می کردند و بر صادرات به جای مصرف محلی متمرکز بودند، آسیب دید.زمستان های شدید در عصر یخبندان کوچک منجر به قحطی 1740-1741 شد که حدود 400000 نفر را کشت و 150000 نفر را مهاجرت کرد.قوانین ناوبری تعرفه هایی را بر کالاهای ایرلندی تحمیل کرد و اقتصاد را بیشتر تحت فشار قرار داد، اگرچه قرن در مقایسه با دوره های قبلی نسبتاً آرام بود و جمعیت آن دو برابر شد و به بیش از چهار میلیون رسید.در قرن هجدهم، طبقه حاکم انگلیسی-ایرلندی، ایرلند را کشور مادری خود می دید.آنها به رهبری هنری گراتان به دنبال شرایط تجاری بهتر با بریتانیا و استقلال بیشتر قانونگذاری برای پارلمان ایرلند بودند.در حالی که برخی از اصلاحات به دست آمد، پیشنهادات رادیکال تر برای اعطای حق رای کاتولیک ها متوقف شد.کاتولیک ها در سال 1793 حق رای به دست آوردند اما هنوز نمی توانستند در پارلمان بنشینند یا مناصب دولتی داشته باشند.برخی از کاتولیک های ایرلندی تحت تأثیر انقلاب فرانسه به دنبال راه حل های ستیزه جویانه تری بودند.ایرلند یک پادشاهی جداگانه بود که توسط پادشاه بریتانیا از طریق لرد ستوان ایرلند اداره می شد.از سال 1767، یک نایب السلطنه قوی، جورج تاونشند، کنترل متمرکز را با تصمیمات عمده در لندن انجام داد.برتری ایرلندی قوانینی را در دهه 1780 تضمین کرد که پارلمان ایرلند را مؤثرتر و مستقل تر کرد، اگرچه هنوز تحت نظارت پادشاه بود.پروتستان ها و دیگر مخالفان نیز با آزار و شکنجه روبرو شدند که منجر به تشکیل انجمن ایرلندی های متحد در سال 1791 شد. آنها در ابتدا به دنبال اصلاحات پارلمانی و رهایی کاتولیک ها بودند، سپس یک جمهوری غیر فرقه ای را از طریق زور دنبال کردند.این امر در شورش ایرلندی در سال 1798 به اوج خود رسید که به طرز وحشیانه ای سرکوب شد و قوانین اتحادیه 1800 را برانگیخت و پارلمان ایرلند را لغو کرد و ایرلند را از ژانویه 1801 به بریتانیا ادغام کرد.دوره 1691 تا 1801 که اغلب «صلح طولانی» نامیده می‌شود، در مقایسه با دو قرن گذشته نسبتاً عاری از خشونت سیاسی بود.با این حال، دوران با درگیری آغاز شد و به پایان رسید.در پایان، سلطه قدرت پروتستان توسط جمعیت کاتولیک قاطع تر به چالش کشیده شد.قوانین اتحادیه 1800 پایان حکومت خودگردان ایرلند و ایجاد پادشاهی متحده را نشان داد.خشونت های دهه 1790 امیدها برای غلبه بر اختلافات فرقه ای را با پرزبیتری ها از بین برد که از اتحادهای کاتولیک و رادیکال فاصله گرفتند.در زمان دانیل اوکانل، ناسیونالیسم ایرلندی منحصراً به کاتولیک تبدیل شد، در حالی که بسیاری از پروتستان ها، که موقعیت خود را به اتحادیه با بریتانیا مرتبط می‌دیدند، به اتحادیه‌گرایان سرسخت تبدیل شدند.
1691 - 1919
اتحادیه و ایرلند انقلابی
قحطی بزرگ ایرلند
یک خانواده دهقانی ایرلندی در حال کشف بلایای فروشگاه خود. ©Daniel MacDonald
1845 Jan 1 - 1852

قحطی بزرگ ایرلند

Ireland
قحطی بزرگ یا گرسنگی بزرگ (به ایرلندی: an Gorta Mór)، دوره فاجعه باری از گرسنگی و بیماری در ایرلند بود که از سال 1845 تا 1852 به طول انجامید که تأثیرات عمیقی بر جامعه و تاریخ ایرلند داشت.قحطی در نواحی غربی و جنوبی که زبان ایرلندی غالب بود، بسیار ویرانگر بود، و همزمان در ایرلندی به عنوان Drochshaol به معنای "زندگی بد" نامیده می شد.اوج قحطی در سال 1847 رخ داد که به نام "سیاه 47" معروف است.در این دوره، تقریباً 1 میلیون نفر جان باختند و بیش از 1 میلیون نفر مهاجرت کردند که منجر به کاهش 20 تا 25 درصدی جمعیت شد.علت فوری قحطی هجوم محصولات سیب زمینی به بیماری بلایت Phytophthora infestans بود که در دهه 1840 در سراسر اروپا گسترش یافت.این آفت منجر به مرگ حدود 100000 نفر در خارج از ایرلند شد و به ناآرامی های انقلاب 1848 اروپا کمک کرد.در ایرلند، این تأثیر با مسائل اساسی مانند سیستم مالکیت غایب و اتکای شدید به یک محصول واحد - سیب زمینی - تشدید شد.در ابتدا، برخی از تلاش‌های دولت برای کاهش ناراحتی‌ها انجام شد، اما این تلاش‌ها توسط یک دولت جدید ویگ در لندن که طرفدار سیاست‌های اقتصادی لاسه‌فر بود و تحت تأثیر اعتقاد به مشیت الهی و دیدگاه تعصب‌آمیز شخصیت ایرلندی بود، متوقف شد.واکنش ناکافی دولت بریتانیا شامل عدم توقف صادرات بزرگ مواد غذایی از ایرلند بود، سیاستی که در طول قحطی های قبلی اعمال شده بود.این تصمیم محل اختلاف قابل توجهی بود و به افزایش احساسات ضد بریتانیایی و فشار برای استقلال ایرلند کمک کرد.قحطی همچنین منجر به اخراج‌های گسترده شد که با سیاست‌هایی که کسانی را که بیش از یک چهارم جریب زمین داشتند از دریافت کمک‌های کارگاهی منع می‌کرد، تشدید شد.قحطی عمیقاً چشم‌انداز جمعیتی ایرلند را تغییر داد و منجر به کاهش دائمی جمعیت و ایجاد یک دیاسپورای گسترده ایرلندی شد.همچنین تنش های قومی و فرقه ای را تشدید کرد و به ناسیونالیسم و ​​جمهوری خواهی در ایرلند و در میان مهاجران ایرلندی دامن زد.از قحطی به عنوان یک نقطه حساس در تاریخ ایرلند یاد می شود که نمادی از خیانت و استثمار توسط دولت بریتانیا است.این میراث نقش مهمی در افزایش تقاضا برای استقلال ایرلند داشت.بلای سیب زمینی در سال 1879 به اروپا بازگشت، اما چشم انداز سیاسی-اجتماعی در ایرلند به دلیل جنگ سرزمینی، یک جنبش کشاورزی به رهبری اتحادیه زمین که در پاسخ به قحطی اولیه آغاز شد، به طور قابل توجهی تغییر کرده بود.کمپین لیگ برای حقوق مستاجر، از جمله اجاره منصفانه، تثبیت تصدی، و فروش آزاد، تأثیر بلایای ناشی از بازگشت آن را کاهش داد.اقداماتی مانند تحریم مالکان و جلوگیری از اخراج، بی خانمانی و مرگ و میر را در مقایسه با قحطی قبلی کاهش داد.قحطی تأثیر ماندگاری بر حافظه فرهنگی ایرلند گذاشته است و هویت کسانی که در ایرلند باقی مانده اند و دیاسپورا را شکل می دهد.بحث ها بر سر اصطلاحات مورد استفاده برای توصیف این دوره ادامه دارد، با برخی استدلال می شود که "گرسنگی بزرگ" به طور دقیق تری پیچیدگی وقایع را منعکس می کند.قحطی همچنان نماد دردناک و کاتالیزوری برای ناسیونالیسم ایرلندی است و بر روابط تیره بین ایرلند و بریتانیا که تا قرن بیستم ادامه داشت، تأکید می کند.
مهاجرت ایرلندی
Irish Emigration ©HistoryMaps
1845 Jan 1 00:01 - 1855

مهاجرت ایرلندی

United States
مهاجرت ایرلند پس از قحطی بزرگ (1845-1852) یک پدیده جمعیتی مهم بود که ایرلند و کشورهایی را که ایرلندی ها به آنها مهاجرت کردند، تغییر داد.خود قحطی که ناشی از بلای سیب زمینی بود، منجر به مرگ تقریباً یک میلیون نفر شد و میلیون‌ها نفر دیگر را در تلاشی ناامیدکننده برای فرار از گرسنگی و ویرانی اقتصادی مجبور به مهاجرت کرد.این مهاجرت دسته جمعی تأثیرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عمیقی هم در ایرلند و هم در خارج از کشور داشت.بین سال های 1845 تا 1855، بیش از 1.5 میلیون ایرلندی وطن خود را ترک کردند.این آغاز یک دوره طولانی مهاجرت بود، با کاهش جمعیت ایرلندی برای چندین دهه.اکثریت این مهاجران به ایالات متحده سفر کردند، اما تعداد قابل توجهی نیز به کانادا ، استرالیا و بریتانیا رفتند.در ایالات متحده ، شهرهایی مانند نیویورک، بوستون، فیلادلفیا و شیکاگو شاهد افزایش چشمگیر مهاجران ایرلندی بودند که اغلب در محله های فقیرنشین شهری ساکن می شدند.این مهاجران با چالش های مهمی از جمله تعصب، شرایط بد زندگی و محیط های کاری دشوار مواجه بودند.علی‌رغم این سختی‌ها، ایرلندی‌ها به سرعت به بخشی حیاتی از نیروی کار آمریکا تبدیل شدند و مشاغلی در ساخت و ساز، کارخانه‌ها و خدمات خانگی به عهده گرفتند.سفر آن سوی اقیانوس اطلس مملو از خطر بود.بسیاری از مهاجران با "کشتی های تابوت" سفر می کردند که به دلیل نرخ بالای مرگ و میر ناشی از بیماری، سوءتغذیه و ازدحام بیش از حد به این نام خوانده می شود.کسانی که از این سفر جان سالم به در می‌بردند، اغلب با چیزی بیشتر از لباس‌های روی پشت خود می‌آمدند و از آنها می‌خواستند برای حمایت اولیه به اقوام، دوستان یا سازمان‌های خیریه تکیه کنند.با گذشت زمان، جوامع ایرلندی خود را تثبیت کردند و شروع به ساختن موسساتی مانند کلیساها، مدارس و باشگاه‌های اجتماعی کردند که حس اجتماع و حمایت را برای تازه واردان فراهم می‌کرد.در کانادا، مهاجران ایرلندی با چالش های مشابهی روبرو بودند.بسیاری به بنادری مانند شهر کبک و سنت جان وارد شدند و اغلب مجبور بودند قرنطینه را در جزیره گروس، یک ایستگاه قرنطینه در رودخانه سنت لارنس تحمل کنند.شرایط در جزیره گروس سخت بود و بسیاری در آنجا بر اثر تیفوس و سایر بیماری ها جان باختند.کسانی که از پروسه قرنطینه جان سالم به در بردند، هم در مناطق روستایی و هم در مناطق شهری اسکان یافتند و کمک قابل توجهی به توسعه زیرساخت‌ها و جامعه کانادا کردند.استرالیا همچنین به مقصدی برای مهاجران ایرلندی تبدیل شد، به ویژه پس از کشف طلا در دهه 1850.وعده فرصت های اقتصادی بسیاری از ایرلندی ها را به مستعمرات استرالیا کشاند.مانند همتایان خود در آمریکای شمالی، استرالیایی‌های ایرلندی با مشکلات اولیه مواجه بودند اما به تدریج خود را تثبیت کردند و به توسعه کشاورزی و صنعتی منطقه کمک کردند.تأثیر مهاجرت ایرلند عمیق و طولانی مدت بود.در ایرلند، مهاجرت دسته جمعی منجر به تغییر جمعیتی قابل توجهی شد و بسیاری از مناطق روستایی خالی از سکنه شدند.این عواقب اقتصادی داشت، زیرا نیروی کار کاهش یافت و تولید کشاورزی کاهش یافت.از نظر اجتماعی، از دست دادن چنین بخش بزرگی از جمعیت، ساختارهای جامعه و پویایی خانواده را تغییر داد، به طوری که بسیاری از خانواده ها برای همیشه به دلیل فواصل زیاد درگیر از هم جدا شدند.از نظر فرهنگی، دیاسپورای ایرلندی به گسترش سنت‌ها، موسیقی، ادبیات و آداب مذهبی ایرلندی در سراسر جهان کمک کرد.مهاجران ایرلندی و فرزندان آنها نقش مهمی در زندگی فرهنگی و سیاسی کشورهای جدید خود داشتند.به عنوان مثال، در ایالات متحده، آمریکایی های ایرلندی در سیاست، اتحادیه های کارگری و کلیسای کاتولیک تأثیرگذار شدند.چهره‌های برجسته ایرلندی تبار، مانند جان اف کندی، به موقعیت‌های برجسته‌ای در جامعه آمریکا دست یافتند که نمادی از ادغام موفقیت‌آمیز ایرلندی‌ها در سرزمین اصلی خود بود.میراث مهاجرت ایرلند پس از قحطی بزرگ هنوز هم امروزه مشهود است.در ایرلند، خاطره قحطی و متعاقب آن موج مهاجرت به روش‌های مختلف از جمله موزه‌ها، بناهای تاریخی و رویدادهای یادبود سالانه گرامی داشته می‌شود.در سطح جهانی، دیاسپورای ایرلندی همچنان به میراث خود متصل است و شیوه های فرهنگی را حفظ می کند و حس همبستگی و هویت را در میان جوامع ایرلندی در سراسر جهان تقویت می کند.
جنبش قانون خانه ایرلندی
گلادستون در مناظره ای در مورد لایحه قانون خانه ایرلندی، 8 آوریل 1886 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
تا دهه 1870، اکثر مردم ایرلند نمایندگان مجلس را از احزاب سیاسی اصلی بریتانیا، از جمله لیبرال‌ها و محافظه‌کاران انتخاب می‌کردند.به عنوان مثال، در انتخابات عمومی سال 1859، محافظه کاران اکثریت را در ایرلند به دست آوردند.علاوه بر این، اقلیت قابل توجهی از اتحادیه‌گرایان حمایت می‌کردند که سرسختانه با هرگونه رقیق شدن قانون اتحادیه مخالفت می‌کردند.در دهه 1870، آیزاک بات، وکیل مدافع سابق محافظه‌کار که تبدیل به ملی‌گرایی شد، اتحادیه قوانین خانگی را تأسیس کرد و یک برنامه ملی‌گرایانه میانه‌رو را ترویج کرد.پس از مرگ بات، رهبری به ویلیام شاو و سپس به چارلز استوارت پارنل، یک زمیندار پروتستان رادیکال رسید.پارنل جنبش حاکمیت خانه را که به حزب پارلمانی ایرلند (IPP) تغییر نام داد، به یک نیروی سیاسی مسلط در ایرلند تبدیل کرد و احزاب سنتی لیبرال، محافظه کار و اتحادیه گرا را به حاشیه راند.این تغییر در انتخابات عمومی 1880 مشهود بود که حزب IPP 63 کرسی به دست آورد، و حتی بیشتر از آن در انتخابات عمومی 1885 که 86 کرسی از جمله یک کرسی در لیورپول را به دست آورد.جنبش پارنل از حق ایرلند برای خودمختاری به عنوان منطقه ای در بریتانیا حمایت می کرد، در تضاد با درخواست ملی گرایان قبلی دانیل اوکانل برای لغو کامل قانون اتحادیه.نخست وزیر لیبرال ویلیام گلادستون دو لایحه قانون داخلی را در سال های 1886 و 1893 معرفی کرد، اما هر دوی آنها به قانون تبدیل نشدند.گلادستون با مخالفت حامیان انگلیسی روستایی و یک جناح اتحادیه در درون حزب لیبرال به رهبری جوزف چمبرلین، که با محافظه‌کاران متحد شد، مواجه شد.فشار برای حاکمیت داخلی، ایرلند را دو قطبی کرد، به ویژه در اولستر، جایی که اتحادیه گرایان، با حمایت از احیای نظم نارنجی، از تبعیض و آسیب اقتصادی ناشی از پارلمان مستقر در دوبلین می ترسیدند.شورش ها در بلفاست در سال 1886 در جریان بحث ها در مورد اولین لایحه قانون خانه شروع شد.در سال 1889، رهبری پارنل به دلیل رسوایی مربوط به رابطه طولانی مدت او با کاترین اوشی، همسر جدا شده یک نماینده مجلس، متحمل ضربه شد.این رسوایی پارنل را از هر دو حزب لیبرال حامی حکومت داخلی و کلیسای کاتولیک دور کرد و منجر به انشعاب در حزب ایرلند شد.پارنل مبارزه خود را برای کنترل از دست داد و در سال 1891 درگذشت و حزب و کشور را بین طرفداران و مخالفان پارنلیت تقسیم کرد.اتحادیه ایرلندی متحد که در سال 1898 تأسیس شد، در نهایت در انتخابات عمومی سال 1900 حزب را تحت رهبری جان ردموند متحد کرد.پس از تلاش ناموفق انجمن اصلاحات ایرلندی برای ایجاد تفویض اختیار در سال 1904، حزب ایرلندی موازنه قدرت را در مجلس عوام پس از انتخابات عمومی 1910 حفظ کرد.آخرین مانع مهم برای حاکمیت داخلی با قانون پارلمان 1911 برداشته شد که قدرت وتوی مجلس اعیان را محدود کرد.در سال 1912، نخست وزیر اچ. اچ اسکوئیث لایحه قانون سوم کشور را معرفی کرد که اولین قرائت آن در مجلس عوام تصویب شد اما دوباره در مجلس اعیان شکست خورد.تأخیر دو ساله متعاقب آن شاهد تشدید ستیزه‌جویی بود که هم اتحادیه‌گرایان و هم ناسیونالیست‌ها آشکارا تسلیح و حفاری انجام دادند، که در سال 1914 به بحران حاکمیت داخلی منتهی شد.
جنگ زمینی
خانواده ای که توسط صاحبخانه خود در طول جنگ سرزمینی ایرلند در سال 1879 اخراج شدند ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1879 Apr 20 - 1882 May 6

جنگ زمینی

Ireland
در پی قحطی بزرگ، هزاران کشاورز و کارگر دهقان ایرلندی یا مردند یا مهاجرت کردند.کسانی که باقی ماندند، مبارزه طولانی را برای حقوق بهتر مستأجر و توزیع مجدد زمین آغاز کردند.این دوره که به «جنگ زمینی» معروف است، عناصر ناسیونالیستی و اجتماعی را در هم آمیخت.از قرن هفدهم، طبقه مالک زمین در ایرلند عمدتاً از مهاجران پروتستان از انگلستان تشکیل شده بود که هویت بریتانیایی را حفظ می کردند.جمعیت کاتولیک ایرلندی بر این باور بودند که این زمین به ناحق از اجدادشان در طول تسخیر انگلیس گرفته شده و به این برتری پروتستان داده شده است.لیگ ملی زمین ایرلند برای دفاع از کشاورزان مستاجر تشکیل شد و در ابتدا خواستار "سه فز" - اجاره منصفانه، فروش رایگان و تثبیت حق تصدی بود.اعضای اخوان جمهوری خواه ایرلند، از جمله مایکل داویت، این جنبش را رهبری می کردند.رهبران ناسیونالیستی مانند چارلز استوارت پارنل، با درک پتانسیل آن برای بسیج توده ای، به این آرمان پیوستند.یکی از مؤثرترین تاکتیک‌های به کار گرفته شده توسط لیگ سرزمین، تحریم بود که در این دوره آغاز شد.مالکان نامحبوب توسط جامعه محلی طرد می شدند و اعضای مردمی اغلب به خشونت علیه مالکان و املاک آنها متوسل می شدند.تلاش برای اخراج اغلب به درگیری های مسلحانه تبدیل می شد.در پاسخ، بنجامین دیزرائیلی، نخست وزیر بریتانیا، قانون اجبار ایرلندی را که نوعی حکومت نظامی است، برای مهار خشونت معرفی کرد.رهبرانی مانند پارنل، داویت و ویلیام اوبراین به طور موقت زندانی شدند و مسئول ناآرامی ها شناخته شدند.موضوع زمین به تدریج از طریق مجموعه ای از قوانین زمین ایرلند توسط انگلستان حل شد.قانون مالک و مستاجر (ایرلند) 1870 و قانون زمین (ایرلند) 1881، که توسط ویلیام اوارت گلادستون آغاز شد، حقوق قابل توجهی را به کشاورزان مستاجر اعطا کرد.قانون خرید زمین ویندهام (ایرلند) در سال 1903 که توسط ویلیام اوبراین پس از کنفرانس زمین در سال 1902 حمایت شد، به کشاورزان مستاجر اجازه داد تا زمین های خود را از صاحبخانه خریداری کنند.اصلاحات بیشتر، مانند قانون کارگران Bryce (ایرلند) 1906، به مسائل مسکن روستایی پرداخت، در حالی که قانون مسکن شهر JJ Clancy در سال 1908 توسعه مسکن شورای شهری را ارتقا داد.این اقدامات قانونی طبقه قابل توجهی از صاحبان املاک کوچک را در روستاهای ایرلند ایجاد کرد و قدرت طبقه زمین‌داران انگلیسی-ایرلندی را تضعیف کرد.علاوه بر این، معرفی تعاونی های کشاورزی توسط هوراس پلانکت و قانون دولت محلی (ایرلند) 1898، که کنترل امور روستایی را به دستان محلی واگذار کرد، پیشرفت های قابل توجهی را به همراه داشت.با این حال، این تغییرات آنطور که دولت بریتانیا امیدوار بود، حمایت از ناسیونالیسم ایرلندی را خاموش نکرد.پس از استقلال، دولت ایرلند حل و فصل نهایی زمین را با قوانین زمین آزاد ایالت تکمیل کرد، و بیشتر زمین را از طریق کمیسیون زمین ایرلند توزیع کرد.
عید پاک
Easter Rising ©HistoryMaps
1916 Apr 24 - Apr 29

عید پاک

Dublin, Ireland
خیزش عید پاک (Éirí Amach na Cásca) در آوریل 1916 یک رویداد مهم در تاریخ ایرلند بود که هدف آن پایان دادن به حکومت بریتانیا و ایجاد جمهوری مستقل ایرلند در حالی که بریتانیا درگیر جنگ جهانی اول بود. این قیام مسلحانه، مهم ترین شورش از زمان شورش 1798، شش روز به طول انجامید و توسط شورای نظامی اخوان جمهوریخواه ایرلند سازماندهی شد.قیام شامل اعضای داوطلبان ایرلندی به رهبری پاتریک پیرس، ارتش شهروند ایرلندی تحت رهبری جیمز کانولی و کومان نا ام بان بود.آنها مکان های کلیدی در دوبلین را تصرف کردند و جمهوری ایرلندی را اعلام کردند.واکنش بریتانیا سریع و قاطع بود و هزاران نیرو و توپخانه سنگین مستقر کرد.علیرغم مقاومت شدید، شورشیان بیش از تعداد و بیش از اسلحه مجبور به تسلیم شدند.رهبران کلیدی اعدام شدند و حکومت نظامی وضع شد.با این حال، این سرکوب وحشیانه، احساسات عمومی را تغییر داد و حمایت از استقلال ایرلند را افزایش داد.زمینهقوانین اتحادیه 1800 بریتانیای کبیر و ایرلند را با هم ادغام کردند و پارلمان ایرلند را لغو کردند و در پارلمان بریتانیا نمایندگی اعطا کردند.با گذشت زمان، بسیاری از ملی گرایان ایرلندی، به ویژه پس از قحطی بزرگ و سیاست های بعدی بریتانیا، با این اتحادیه مخالفت کردند.چندین شورش و جنبش شکست خورده، مانند انجمن لغو و اتحادیه قوانین خانگی، تمایل فزاینده برای خودمختاری ایرلند را برجسته کردند.جنبش «حکومت خانگی» با هدف خودگردانی در بریتانیا بود، اما با مخالفت شدید اتحادیه‌گرایان ایرلندی مواجه شد.لایحه قانون خانه سوم در سال 1912 که به دلیل جنگ جهانی اول به تعویق افتاد، نظرات را بیشتر دوقطبی کرد.داوطلبان ایرلندی برای دفاع از حکومت خانگی تشکیل شدند، اما یک جناح در داخل، به رهبری اخوان جمهوریخواه ایرلندی، مخفیانه یک قیام را برنامه ریزی کرد.در سال 1914، شورای نظامی IRB، از جمله پیرس، پلانکت و سینت، سازماندهی شورش را آغاز کرد.آنها با دریافت اسلحه و مهمات به دنبال حمایت آلمان بودند.تنش ها با گسترش شایعات در مورد یک قیام قریب الوقوع افزایش یافت که منجر به آماده سازی در میان داوطلبان و ارتش شهروندی شد.ظهوردر روز دوشنبه عید پاک، 24 آوریل 1916، حدود 1200 شورشی مناطق استراتژیک در دوبلین را تصرف کردند.پاتریک پیرز تأسیس جمهوری ایرلند را در خارج از اداره پست عمومی (GPO) اعلام کرد که به مقر شورشیان تبدیل شد.با وجود تلاش‌هایشان، شورشیان نتوانستند مکان‌های کلیدی مانند کالج ترینیتی و بنادر شهر را تصرف کنند.انگلیسی ها که در ابتدا آماده نبودند، به سرعت نیروهای خود را تقویت کردند.نبردهای شدیدی به ویژه در پل مانت استریت رخ داد که در آن نیروهای انگلیسی تلفات قابل توجهی متحمل شدند.GPO و دیگر مواضع شورشیان به شدت بمباران شدند.پس از روزها درگیری شدید، پیرز با تسلیم بی قید و شرط در 29 آوریل موافقت کرد.عواقب و میراثخیزش منجر به کشته شدن 485 نفر از جمله 260 غیرنظامی، 143 پرسنل بریتانیایی و 82 شورشی شد.بریتانیایی ها 16 رهبر را اعدام کردند که باعث افزایش خشم و افزایش حمایت از استقلال ایرلند شد.حدود 3500 نفر دستگیر و 1800 نفر بازداشت شدند.وحشیانه واکنش بریتانیا افکار عمومی را تغییر داد و منجر به تجدید حیات جمهوری خواهی شد.تأثیر Rising عمیق بود و جنبش استقلال ایرلند را تقویت کرد.Sinn Féin که در ابتدا مستقیماً درگیر نبود، از تغییر احساسات بهره برد و در انتخابات 1918 یک پیروزی قاطع به دست آورد.این پیروزی منجر به تأسیس اولین دایل و اعلام استقلال شد و زمینه را برای جنگ استقلال ایرلند فراهم کرد.خیزش عید پاک، علیرغم شکست فوری آن، کاتالیزوری برای تغییر بود، که تمایل مردم ایرلند برای تعیین سرنوشت را برجسته کرد و در نهایت منجر به تأسیس دولت آزاد ایرلندی شد.میراث Rising همچنان به شکل دادن به هویت ایرلندی و روایت تاریخی آن از مبارزه و مقاومت در برابر حکومت استعماری ادامه می دهد.
جنگ استقلال ایرلند
گروهی از "سیاهان و برنزه ها" و نیروهای کمکی در دوبلین، آوریل 1921. ©National Library of Ireland on The Commons
1919 Jan 21 - 1921 Jul 11

جنگ استقلال ایرلند

Ireland
جنگ استقلال ایرلند (1919-1921) یک جنگ چریکی بود که توسط ارتش جمهوری خواه ایرلند (IRA) علیه نیروهای بریتانیا، از جمله ارتش بریتانیا، پلیس سلطنتی ایرلند (RIC) و گروه های شبه نظامی مانند سیاهان و تانزها و نیروهای کمکی به راه انداخت. .این درگیری به دنبال خیزش عید پاک در سال 1916 صورت گرفت، که اگرچه در ابتدا ناموفق بود، اما باعث حمایت از استقلال ایرلند شد و منجر به پیروزی انتخاباتی Sinn Féin در سال 1918 شد، یک حزب جمهوری خواه که یک دولت جدایی ایجاد کرد و استقلال ایرلند را در سال 1919 اعلام کرد.جنگ در 21 ژانویه 1919 با کمین سولوهدبیگ آغاز شد که در آن دو افسر RIC توسط داوطلبان ارتش جمهوری اسلامی کشته شدند.در ابتدا، فعالیت‌های IRA بر دستگیری اسلحه و آزادی زندانیان متمرکز بود، در حالی که Dáil Éireann تازه تأسیس برای ایجاد یک دولت فعال تلاش می‌کرد.دولت بریتانیا در سپتامبر 1919 دیل را غیرقانونی اعلام کرد که نشان دهنده تشدید درگیری بود.IRA سپس کمین RIC و گشت‌های ارتش بریتانیا را آغاز کرد، به پادگان‌ها حمله کرد و باعث رها شدن پاسگاه‌های جدا شده شد.در پاسخ، دولت بریتانیا RIC را با سیاهان و برنزه‌ها و نیروهای کمکی، که به دلیل انتقام‌جویی‌های وحشیانه‌شان علیه غیرنظامیان، که اغلب توسط دولت تحریم می‌شد، بدنام شدند، تقویت کرد.این دوره از خشونت و انتقام به "جنگ سیاه و قهوه ای" معروف شد.نافرمانی مدنی نیز نقش مهمی ایفا کرد و کارگران راه آهن ایرلند از انتقال نیروهای بریتانیایی یا تدارکات خودداری کردند.در اواسط سال 1920، جمهوری خواهان کنترل اکثر شوراهای شهرستانی را به دست آوردند و اقتدار بریتانیا در جنوب و غرب ایرلند کاهش یافت.خشونت در اواخر سال 1920 به طرز چشمگیری افزایش یافت. در یکشنبه خونین (21 نوامبر 1920)، ارتش جمهوری اسلامی ایران، چهارده افسر اطلاعاتی بریتانیا را در دوبلین ترور کرد، و RIC با شلیک به جمعیت در یک مسابقه فوتبال گالیک، انتقام گرفت و چهارده غیرنظامی را کشت.هفته بعد، ارتش جمهوری اسلامی هفده نیروی کمکی را در کمین کیلمایکل کشت.حکومت نظامی در بیشتر مناطق جنوبی ایرلند اعلام شد و نیروهای بریتانیایی شهر کورک را به تلافی یک کمین آتش زدند.درگیری شدت گرفت و منجر به کشته شدن حدود 1000 نفر و زندانی شدن 4500 جمهوری خواه شد.در اولستر، به ویژه در بلفاست، درگیری بعد فرقه‌ای آشکار داشت.اکثریت پروتستان، عمدتاً اتحادیه‌گرا و وفادار، با اقلیت کاتولیک که عمدتاً از استقلال حمایت می‌کردند، درگیر شدند.شبه نظامیان وفادار و پلیس تازه تأسیس اولستر (USC) به انتقام فعالیت های IRA به کاتولیک ها حمله کردند که منجر به درگیری خشونت آمیز فرقه ای با نزدیک به 500 کشته، که بیشتر آنها کاتولیک بودند، انجامید.قانون دولت ایرلند در ماه مه 1921 ایرلند را تقسیم کرد و ایرلند شمالی را ایجاد کرد.آتش بس در 11 ژوئیه 1921، منجر به مذاکرات و امضای معاهده انگلیس و ایرلند در 6 دسامبر 1921 شد. این معاهده به حاکمیت بریتانیا در بیشتر ایرلند پایان داد و در 6 دسامبر 1922 دولت آزاد ایرلند را به عنوان یک کشور خودگردان تشکیل داد. ، در حالی که ایرلند شمالی بخشی از بریتانیا باقی ماند.با وجود آتش بس، خشونت ها در بلفاست و مناطق مرزی ادامه یافت.ارتش جمهوری اسلامی ایران در ماه مه 1922 یک حمله شمالی ناموفق را آغاز کرد. اختلاف نظر در مورد پیمان انگلیس و ایرلند در میان جمهوری خواهان منجر به جنگ داخلی ایرلند از ژوئن 1922 تا مه 1923 شد. دولت آزاد ایرلند بیش از 62000 مدال برای خدمات در طول جنگ استقلال اعطا کرد. بیش از 15000 برای جنگنده های ارتش جمهوری اسلامی ایران از ستون های پرواز صادر شده است.جنگ استقلال ایرلند مرحله مهمی در مبارزات ایرلند برای استقلال بود که منجر به تغییرات سیاسی و اجتماعی قابل توجهی شد و زمینه را برای جنگ داخلی متعاقب آن و ایجاد یک ایرلند مستقل فراهم کرد.

HistoryMaps Shop

Heroes of the American Revolution Painting

Explore the rich history of the American Revolution through this captivating painting of the Continental Army. Perfect for history enthusiasts and art collectors, this piece brings to life the bravery and struggles of early American soldiers.

Characters



James Connolly

James Connolly

Irish republican

Daniel O'Connell

Daniel O'Connell

Political leader

Saint Columba

Saint Columba

Irish abbot and missionary

Brian Boru

Brian Boru

Irish king

Charles Stewart Parnell

Charles Stewart Parnell

Irish nationalist politician

Isaac Butt

Isaac Butt

Home Rule League

James II of England

James II of England

King of England

Éamon de Valera

Éamon de Valera

President of Ireland

Oliver Cromwell

Oliver Cromwell

Lord Protector

Saint Patrick

Saint Patrick

Romano-British Christian missionary bishop

John Redmond

John Redmond

Leader of the Irish Parliamentary Party

Michael Collins

Michael Collins

Irish revolutionary leader

Patrick Pearse

Patrick Pearse

Republican political activist

Jonathan Swift

Jonathan Swift

Anglo-Irish satirist

References



  • Richard Bourke and Ian McBride, ed. (2016). The Princeton History of Modern Ireland. Princeton University Press. ISBN 9781400874064.
  • Brendan Bradshaw, 'Nationalism and Historical Scholarship in Modern Ireland' in Irish Historical Studies, XXVI, Nov. 1989
  • S. J. Connolly (editor) The Oxford Companion to Irish History (Oxford University Press, 2000)
  • Tim Pat Coogan De Valera (Hutchinson, 1993)
  • John Crowley et al. eds., Atlas of the Irish Revolution (2017). excerpt
  • Norman Davies The Isles: A History (Macmillan, 1999)
  • Patrick J. Duffy, The Nature of the Medieval Frontier in Ireland, in Studia Hibernica 23 23, 198283, pp. 2138; Gaelic Ireland c.1250-c.1650:Land, Lordship Settlement, 2001
  • Nancy Edwards, The archaeology of early medieval Ireland (London, Batsford 1990)
  • Ruth Dudley Edwards, Patrick Pearse and the Triumph of Failure,1974
  • Marianne Eliot, Wolfe Tone, 1989
  • R. F. Foster Modern Ireland, 16001972 (1988)
  • B.J. Graham, Anglo-Norman settlement in County Meath, RIA Proc. 1975; Medieval Irish Settlement, Historical Geography Research Series, No. 3, Norwich, 1980
  • J. J. Lee The Modernisation of Irish Society 18481918 (Gill and Macmillan)
  • J.F. Lydon, The problem of the frontier in medieval Ireland, in Topic 13, 1967; The Lordship of Ireland in the Middle Ages, 1972
  • F. S. L. Lyons Ireland Since the Famine1976
  • F. S. L. Lyons, Culture and Anarchy in Ireland,
  • Nicholas Mansergh, Ireland in the Age of Reform and Revolution 1940
  • Dorothy McCardle The Irish Republic
  • R. B. McDowell, Ireland in the age of imperialism and revolution, 17601801 (1979)
  • T. W. Moody and F. X. Martin "The Course of Irish History" Fourth Edition (Lanham, Maryland: Roberts Rinehart Publishers, 2001)
  • Sen Farrell Moran, Patrick Pearse and the Politics of Redemption, 1994
  • Austen Morgan, James Connolly: A Political Biography, 1988
  • James H. Murphy Abject Loyalty: Nationalism and Monarchy in Ireland During the Reign of Queen Victoria (Cork University Press, 2001)
  • the 1921 Treaty debates online
  • John A. Murphy Ireland in the Twentieth Century (Gill and Macmillan)
  • Kenneth Nicholls, Gaelic and Gaelicised Ireland, 1972
  • Frank Pakenham, (Lord Longford) Peace by Ordeal
  • Alan J. Ward The Irish Constitutional Tradition: Responsible Government Modern Ireland 17821992 (Irish Academic Press, 1994)
  • Robert Kee The Green Flag Volumes 13 (The Most Distressful Country, The Bold Fenian Men, Ourselves Alone)
  • Carmel McCaffrey and Leo Eaton In Search of Ancient Ireland: the origins of the Irish from Neolithic Times to the Coming of the English (Ivan R Dee, 2002)
  • Carmel McCaffrey In Search of Ireland's Heroes: the Story of the Irish from the English Invasion to the Present Day (Ivan R Dee, 2006)
  • Paolo Gheda, I cristiani d'Irlanda e la guerra civile (19681998), prefazione di Luca Riccardi, Guerini e Associati, Milano 2006, 294 pp., ISBN 88-8335-794-9
  • Hugh F. Kearney Ireland: Contested Ideas of Nationalism and History (NYU Press, 2007)
  • Nicholas Canny "The Elizabethan Conquest of Ireland"(London, 1976) ISBN 0-85527-034-9
  • Waddell, John (1998). The prehistoric archaeology of Ireland. Galway: Galway University Press. hdl:10379/1357. ISBN 9781901421101. Alex Vittum
  • Brown, T. 2004, Ireland: a social and cultural history, 1922-2001, Rev. edn, Harper Perennial, London.