تاریخ اسکاتلند جدول زمانی

شخصیت ها

منابع


تاریخ اسکاتلند
History of Scotland ©HistoryMaps

4000 BCE - 2024

تاریخ اسکاتلند



تاریخ ثبت شده اسکاتلند با ورود امپراتوری روم در قرن اول میلادی آغاز می شود.رومی ها تا دیوار آنتونین در مرکز اسکاتلند پیشروی کردند، اما توسط پیکت های کالدونیا مجبور به بازگشت به دیوار هادریان شدند.قبل از دوران روم، اسکاتلند دوران نوسنگی را در حدود 4000 سال قبل از میلاد، عصر برنز در حدود 2000 قبل از میلاد و عصر آهن را در حدود 700 قبل از میلاد تجربه کرد.در قرن ششم پس از میلاد، پادشاهی گالیک دال ریاتا در سواحل غربی اسکاتلند تأسیس شد.مبلغان ایرلندی در قرن بعد، پیکت ها را به مسیحیت سلتیک تبدیل کردند.نچتان، پادشاه پیکتیش، بعداً برای کاهش نفوذ گالیک و جلوگیری از درگیری با نورثومبریا، با آیین رومی همسو شد.تهاجم وایکینگ ها در اواخر قرن هشتم، پیکت ها و گائل ها را مجبور به اتحاد کردند و پادشاهی اسکاتلند را در قرن نهم تشکیل دادند.پادشاهی اسکاتلند در ابتدا توسط خاندان آلپین اداره می شد، اما درگیری های داخلی بر سر جانشینی رایج بود.پس از مرگ مالکوم دوم در اوایل قرن یازدهم، پادشاهی به خانه دانکلد منتقل شد.آخرین پادشاه دانکلد، الکساندر سوم، در سال 1286 درگذشت و نوه شیرخوار خود مارگارت را به عنوان وارث باقی گذاشت.مرگ او منجر به تلاش های ادوارد اول انگلستان برای فتح اسکاتلند شد و جرقه جنگ های استقلال اسکاتلند را آغاز کرد.پادشاهی در نهایت حاکمیت خود را تضمین کرد.در سال 1371، رابرت دوم خانه استوارت را تأسیس کرد که به مدت سه قرن بر اسکاتلند حکومت کرد.جیمز ششم اسکاتلند در سال 1603 تاج و تخت انگلیس را به ارث برد که منجر به اتحادیه تاج ها شد.قوانین اتحادیه سال 1707 اسکاتلند و انگلستان را به پادشاهی بریتانیا ادغام کرد.سلسله استوارت با مرگ ملکه آن در سال 1714 به پایان رسید و خاندان هانوفر و ویندزور جانشین آن شدند.اسکاتلند در دوران روشنگری و انقلاب صنعتی اسکاتلند شکوفا شد و به یک مرکز تجاری و فکری تبدیل شد.با این حال، پس از جنگ جهانی دوم با افت صنعتی قابل توجهی مواجه شد.اخیراً اسکاتلند شاهد رشد فرهنگی و اقتصادی بوده است که بخشی از آن به دلیل نفت و گاز دریای شمال است.ناسیونالیسم رشد کرده و با همه پرسی استقلال در سال 2014 به اوج خود رسید.
12000 BCE
اسکاتلند ماقبل تاریخ
اولین سکونتگاه ها در اسکاتلند
First Settlements in Scotland ©HistoryMaps
قبل از شروع تاریخ ثبت شده بریتانیا، مردم حداقل 8500 سال در اسکاتلند زندگی می کردند.در طول آخرین دوره بین یخبندان (130000 تا 70000 قبل از میلاد)، اروپا آب و هوای گرم تری را تجربه کرد، که ممکن است به انسان های اولیه اجازه دهد تا به اسکاتلند برسند، که با کشف محورهای قبل از عصر یخبندان در اورکنی و سرزمین اصلی اسکاتلند گواه آن است.پس از عقب نشینی یخچال های طبیعی در حدود 9600 سال قبل از میلاد، اسکاتلند دوباره قابل سکونت شد.اولین سکونتگاه‌های شناخته شده در اسکاتلند، اردوگاه‌های شکارچی-گردآورنده دوران پارینه سنگی بالایی بودند، با مکان قابل توجهی در نزدیکی بیگار که قدمت آن به حدود 12000 قبل از میلاد می‌رسد.این ساکنان اولیه بسیار متحرک بودند و از قایق استفاده می کردند و ابزارهایی از استخوان، سنگ و شاخ می ساختند.قدیمی‌ترین شواهد خانه‌ای در بریتانیا، ساختاری بیضی شکل از ستون‌های چوبی است که در کوئینزفری جنوبی در نزدیکی فرث فورت یافت شده است که قدمت آن مربوط به دوره میان سنگی، حدود 8240 قبل از میلاد است.علاوه بر این، اولین سازه های سنگی در اسکاتلند احتمالاً سه آتشدان کشف شده در جورا هستند که مربوط به حدود 6000 سال قبل از میلاد است.
اسکاتلند نوسنگی
سنگهای ایستاده استنس، اورکنی، ج.3100 ق.م. ©HistoryMaps
3500 BCE Jan 1

اسکاتلند نوسنگی

Papa Westray, UK
کشاورزی دوران نوسنگی سکونتگاه های دائمی را به اسکاتلند آورد.در Balbridie در آبردین‌شایر، علامت‌گذاری محصولات منجر به کشف ساختمانی عظیم با اسکلت چوبی شد که قدمت آن به حدود 3600 سال قبل از میلاد می‌رسد.ساختار مشابهی در Claish نزدیک استرلینگ یافت شد که حاوی شواهد سفالی بود.در Eilean Domhnuill در Loch Olabhat، North Uist، سفال‌های سفالی Unstan مربوط به سال‌های 3200 تا 2800 قبل از میلاد وجود یکی از قدیمی‌ترین کرانوگ‌ها را نشان می‌دهد.مکان‌های نوسنگی، به‌ویژه در جزایر شمالی و غربی که به دلیل کمبود درختان به خوبی حفظ شده‌اند، عمدتاً از سنگ محلی ساخته شده‌اند.سنگ‌های ایستاده استننس در اورکنی، متعلق به حدود 3100 سال قبل از میلاد مسیح، بخشی از منظره نوسنگی غنی با ساختارهای سنگی به خوبی حفظ شده است.خانه سنگی در Knap of Howar در Papa Westray، Orkney، که از 3500 قبل از میلاد تا 3100 قبل از میلاد اشغال شده است، دارای مبلمان سنگی سالم و دیوارهایی است که تا ارتفاع کم ارتفاع دارند.Middens نشان می دهد که ساکنان به کشاورزی، دامداری و ماهیگیری و جمع آوری صدف مشغول بودند.ظروف سفالی Unstan این ساکنان را به مقبره‌های حفره‌ای و مکان‌هایی مانند Balbridie و Eilean Domhnuill مرتبط می‌کند.خانه‌های Skara Brae در سرزمین اصلی Orkney، که از حدود 3000 قبل از میلاد تا 2500 قبل از میلاد اشغال شده‌اند، شبیه Knap of Howar هستند، اما دهکده‌ای را تشکیل می‌دهند که توسط گذرگاه‌هایی به هم متصل شده‌اند.ظروف سفالی شیاردار یافت شده در اینجا نیز در سنگهای ایستاده استنس، حدود شش مایل دورتر، و در سراسر بریتانیا وجود دارد.در همان نزدیکی، Maeshowe، یک قبر گذرگاهی مربوط به قبل از 2700 قبل از میلاد، و حلقه برودگار، یک رصدخانه نجومی تجزیه و تحلیل شده، بخشی از گروهی از بناهای مهم دوران نوسنگی را تشکیل می دهند.سکونتگاه Barnhouse، یکی دیگر از روستاهای نوسنگی، پیشنهاد می کند که این جوامع کشاورزی این سازه ها را ساخته و استفاده کرده اند.مشابه دیگر مکان‌های مگالیتیک اروپایی مانند استون هنج و کارناک، سنگ‌های ایستاده در کالانیش در لوئیس و دیگر مکان‌های اسکاتلندی نشان‌دهنده فرهنگ گسترده نوسنگی هستند.شواهد بیشتری از این پیوندها در کیلمارتین گلن با دایره های سنگی، سنگ های ایستاده و هنر صخره ای آن دیده می شود.مصنوعات وارد شده از کامبریا و ولز، که در هیل کایرنپپل، لوتیان غربی یافت شده اند، نشان دهنده ارتباطات گسترده تجاری و فرهنگی در اوایل 3500 قبل از میلاد است.
عصر برنز اسکاتلند
تصویر آنگوس مک براید از ارابه نیوبریج.ارابه نیوبریج در حین کاوش باستان شناسی در نزدیکی تپه تپه هالی در نیوبریج در غرب ادینبورگ در عصر برنز در سال 2001 کشف شد. ©Angus McBride
2500 BCE Jan 1 - 800 BCE

عصر برنز اسکاتلند

Scotland, UK
در طول عصر برنز، بناهای غار و بناهای مگالیتیک همچنان در اسکاتلند ساخته می‌شدند، اگرچه مقیاس ساختارهای جدید و کل سطح زیر کشت کاهش یافت.حفره‌های کلاوا و سنگ‌های ایستاده در نزدیکی اینورنس هندسه‌های پیچیده و صف‌بندی‌های نجومی را به نمایش می‌گذارند که برخلاف مقبره‌های نوسنگی مشترک، به سمت مقبره‌های کوچک‌تر و احتمالاً منفرد تغییر می‌کنند.اکتشافات قابل توجه عصر برنز شامل مومیایی های مربوط به 1600 تا 1300 قبل از میلاد می باشد که در Cladh Hallan در جنوب Uist یافت شده است.قلعه‌های تپه‌ای، مانند تپه ایلدون در نزدیکی ملروز در مرزهای اسکاتلند، در حدود 1000 سال قبل از میلاد ظهور کردند و مسکن مستحکمی برای چند صد نفر از ساکنان فراهم کردند.حفاری‌ها در قلعه ادینبورگ، موادی از اواخر عصر برنز، تقریباً 850 سال قبل از میلاد را نشان دادند.در هزاره اول پیش از میلاد، جامعه اسکاتلند به یک مدل رهبری تبدیل شد.این دوره شاهد تجمیع شهرک ها بود که منجر به تمرکز ثروت و ایجاد سیستم های ذخیره سازی زیرزمینی مواد غذایی شد.
800 BCE
اسکاتلند باستان
عصر آهن اسکاتلند
Iron Age Scotland ©HistoryMaps
700 BCE Jan 1

عصر آهن اسکاتلند

Scotland, UK
از حدود 700 قبل از میلاد تا دوران رومیان، عصر آهن اسکاتلند دارای قلعه‌ها و مزارع دفاعی بود که نشان از قبایل نزاع‌گر و پادشاهی‌های کوچک داشت.حفره‌های کلاوا در نزدیکی اینورنس، با هندسه‌های پیچیده و چینش‌های نجومی‌شان، نشان‌دهنده مقبره‌های کوچک‌تر و احتمالاً منفرد هستند تا مقبره‌های نوسنگی مشترک.فرهنگ و زبان سلتیک بریتونیک پس از قرن هشتم قبل از میلاد به جنوب اسکاتلند گسترش یافت، احتمالاً از طریق تماس فرهنگی به جای تهاجم، که منجر به توسعه پادشاهی ها شد.سکونتگاه های مستحکم بزرگی مانند دژ ووتادینی در ترپرین لاو، شرق لوتیان گسترش یافتند.تپه‌های کوچک متعدد، قلعه‌های تپه‌ای و قلعه‌های حلقه‌ای ساخته شد و بروشل‌های چشمگیری مانند موسا بروش در شتلند ساخته شد.گذرگاه‌های جنوبی و کرانوگ‌های جزیره‌ای، احتمالاً برای اهداف دفاعی رایج شدند.بیش از 100 حفاری در مقیاس بزرگ در محوطه‌های عصر آهن، از قرن هشتم قبل از میلاد تا قرن اول پس از میلاد، تاریخ‌های بی‌شماری رادیوکربن را تولید کرده‌اند.عصر آهن در بریتانیا، تحت تأثیر سبک‌های قاره‌ای مانند La Tène، به دوره‌های موازی با فرهنگ‌های قاره‌ای تقسیم می‌شود:اولین عصر آهن (۸۰۰–۶۰۰ قبل از میلاد): هالشتات سیاوایل عصر آهن (600-400 پ.م.): هالشتات D و La Tène Iعصر آهن میانه (400-100 پ.م): La Tène I، II و IIIاواخر عصر آهن (100-50 پ.م): La Tène IIIآخرین عصر آهن (50 قبل از میلاد - 100 پس از میلاد)پیشرفت‌ها شامل انواع جدید سفال، افزایش کشت کشاورزی و استقرار در مناطقی با خاک‌های سنگین‌تر بود.گذار از عصر برنز شاهد کاهش تجارت برنز بود که احتمالاً به دلیل افزایش آهن بود.وضعیت اجتماعی و اقتصادی در عصر آهن از طریق گاوها بیان می شد که سرمایه گذاری و منبع ثروت قابل توجهی بودند، اگرچه در عصر آهن بعدی تغییری به سمت پرورش گوسفند رخ داد.نمک یک کالای کلیدی بود، با شواهدی از تولید نمک در شرق آنگلیا.ضرب سکه های عصر آهن، از جمله استارهای طلا و سکه های برنزی، منعکس کننده چشم انداز اقتصادی و سیاسی است.گنجینه های سکه قابل توجه عبارتند از سیلسدن هارد و گنج هالاتون.پیوندهای تجاری با این قاره، به ویژه از اواخر قرن دوم پیش از میلاد به بعد، بریتانیا را در شبکه های تجاری روم ادغام کرد که واردات شراب، روغن زیتون و سفال نشان می دهد.استرابون صادرات بریتانیا را به صورت غلات، گاو، طلا، نقره، آهن، پوست، برده و سگ شکار ثبت کرده است.تهاجم رومیان پایان عصر آهن را در جنوب بریتانیا رقم زد، اگرچه همسان سازی فرهنگی روم تدریجی بود.باورها و اعمال عصر آهن در مناطقی که حکومت رومی ضعیف یا بدون حکومت رومی بود، با برخی از نفوذ رومی ها در نام مکان ها و ساختارهای سکونتگاهی مشهود بود.
اسکاتلند در دوران امپراتوری روم
سربازان رومی روی دیوار هادریان ©HistoryMaps
71 Jan 1 - 410

اسکاتلند در دوران امپراتوری روم

Hadrian's Wall, Brampton, UK
در طول امپراتوری روم، منطقه‌ای که اکنون به نام اسکاتلند شناخته می‌شود، محل سکونت کالدونی‌ها و مائاته‌ها، با وجود تلاش‌های مختلف بین قرن‌های اول و چهارم پس از میلاد، به طور کامل در امپراتوری گنجانده نشد.لژیون های رومی در حدود سال 71 پس از میلاد وارد شدند، با هدف تسخیر قلمرو شمال رودخانه فورث، معروف به کالدونیا، در حالی که بقیه بریتانیای مدرن، به نام بریتانیا، قبلاً تحت کنترل روم بود.لشکرکشی های رومی در اسکاتلند توسط فرماندارانی مانند Quintus Petillius Cerialis و Gnaeus Julius Agricola آغاز شد.لشکرکشی های آگریکولا در دهه های 70 و 80 پس از میلاد به پیروزی ظاهراً در نبرد مونس گروپیوس ختم شد، اگرچه مکان دقیق آن نامشخص است.یک جاده رومی که توسط آگریکولا ساخته شده بود در سال 2023 در نزدیکی استرلینگ دوباره کشف شد و تلاش‌های رومی برای تثبیت کنترل را برجسته کرد.رومی ها ابتدا در امتداد خط الراس گسک و بعداً در امتداد استنگیت که به عنوان دیوار هادریان مستحکم شد، مرزهای موقتی ایجاد کردند.تلاش دیگری برای کنترل منطقه شمال دیوار هادریان منجر به ساخت دیوار آنتونین شد.رومی ها توانستند بیشتر قلمرو کالدونی خود را برای حدود 40 سال در اختیار داشته باشند، اما نفوذ آنها پس از اوایل قرن دوم میلادی کاهش یافت.قبایل عصر آهن در اسکاتلند در این دوره شامل Cornovii، Caereni، Smertae و دیگران بودند.این قبایل احتمالاً به شکلی از سلتیک صحبت می کردند که به نام بریتونی رایج شناخته می شود.ساخت بروش‌ها، قلعه‌های تپه‌ای و زمین‌های جنوبی از ویژگی‌های این دوره بود که بروش‌هایی مانند موسی بروش به‌ویژه قابل توجه بود.علیرغم حضور رومیان، شواهد کمی از وجود نخبگان سلسله مراتبی یا کنترل سیاسی متمرکز در میان این قبایل وجود داشت.تعامل رومی با اسکاتلند پس از اوایل قرن سوم میلادی کاهش یافت.امپراتور Septimius Severus در حدود سال 209 پس از میلاد در اسکاتلند لشکرکشی کرد اما با مقاومت و چالش های لجستیکی قابل توجهی روبرو شد.پس از مرگ سوروس در سال 211 پس از میلاد، رومی ها برای همیشه به دیوار هادریان عقب نشینی کردند.حضور متناوب رومیان همزمان با ظهور پیکت ها بود که در شمال فورث و کلاید زندگی می کردند و احتمالاً از نوادگان کالدونی ها بودند.جامعه پیکتی، مانند جامعه عصر آهن اولیه، فاقد کنترل متمرکز بود و با استقرارهای مستحکم و بروش ها مشخص می شد.با کاهش قدرت روم، حملات پیکتی ها به سرزمین های رومی افزایش یافت، به ویژه در سال های 342، 360 و 365 پس از میلاد.آنها در توطئه بزرگ 367 شرکت کردند که بریتانیای روم را در بر گرفت.رم با لشکرکشی به رهبری کنت تئودوسیوس در سال 369 تلافی کرد و استانی به نام والنتیا را مجدداً تأسیس کرد، اگرچه مکان دقیق آن هنوز نامشخص است.کارزار بعدی در سال 384 نیز کوتاه مدت بود.استیلیکو، یک ژنرال رومی، ممکن است در حدود سال 398 با پیکت ها جنگیده باشد، اما در سال 410، رم به طور کامل از بریتانیا خارج شد و دیگر برنگشت.نفوذ روم بر اسکاتلند شامل گسترش مسیحیت و سوادآموزی، عمدتاً از طریق مبلغان ایرلندی بود.اگرچه حضور نظامی روم کوتاه بود، اما میراث آنها شامل استفاده از خط لاتین و استقرار مسیحیت بود که مدتها پس از خروج آنها ادامه یافت.سوابق باستان‌شناسی اسکاتلند رومی شامل دژهای نظامی، جاده‌ها و اردوگاه‌های موقت است، اما تأثیر آن بر فرهنگ محلی و الگوهای سکونت محدود به نظر می‌رسد.ماندگارترین میراث رومی ممکن است ایجاد دیوار هادریان باشد که نزدیک به مرز مدرن بین اسکاتلند و انگلیس است.
تصاویری از اسکاتلند
پیکت ها گروهی از مردمان بودند که در قرون وسطی اولیه در اسکاتلند کنونی، در شمال فرث فورت زندگی می کردند. ©HistoryMaps
200 Jan 1 - 840

تصاویری از اسکاتلند

Firth of Forth, United Kingdom
پیکت ها گروهی از مردمان بودند که در قرون وسطی اولیه در اسکاتلند کنونی، در شمال فرث فورت زندگی می کردند.نام آنها، Picti، در اسناد رومی از اواخر قرن سوم پس از میلاد آمده است.در ابتدا، پیکت‌ها به چند قبایل سازمان‌دهی شدند، اما در قرن هفتم، پادشاهی فوتریو مسلط شد و به هویت یکپارچه پیکتی منجر شد.سرزمین پیکتلند، همانطور که تاریخ نویسان از قلمرو آنها یاد می کنند، شاهد توسعه فرهنگی و سیاسی قابل توجهی بود.پیکت ها به دلیل سنگ ها و نمادهای متمایز خود شناخته می شدند و جامعه آنها به موازات سایر گروه های اوایل قرون وسطی در شمال اروپا بود.شواهد باستان شناسی و منابع قرون وسطایی، مانند نوشته های Bede، هیجوگرافی ها، و سالنامه های ایرلندی، بینش هایی را در مورد فرهنگ و تاریخ آنها ارائه می دهند.زبان پیکتی، یک زبان سلتی جزیره‌ای مرتبط با زبان بریتونیک، به دلیل گالیکی‌شدن که در اواخر قرن نهم شروع شد، به تدریج با گالیکی میانه جایگزین شد.قلمرو پیکت ها که قبلاً توسط جغرافی دانان رومی به عنوان خانه کالدونی ها توصیف شده بود، شامل قبایل مختلفی مانند Verturiones، Taexali و Venicones بود.در قرن هفتم، پیکت‌ها خراجعه‌دار پادشاهی قدرتمند نورثومبرین بودند تا اینکه پیروزی قاطعی را در نبرد دان نچتین در سال 685 تحت رهبری پادشاه بریدی مک بلی به دست آوردند و گسترش نورثومبرین را متوقف کردند.دال ریاتا، یک پادشاهی گالیک، در زمان سلطنت Óengus mac Fergusa (729–761) تحت کنترل پیکتی ها قرار گرفت.اگرچه از دهه 760 پادشاهان خود را داشت، اما از نظر سیاسی تابع پیکت ها باقی ماند.تلاش‌های پیکت‌ها برای تسلط بر بریتانیایی‌های آلت کلوت (Strathclyde) کمتر موفقیت‌آمیز بود.عصر وایکینگ ها تحولات مهمی را به همراه داشت.وایکینگ ها مناطق مختلفی از جمله کیثنس، ساترلند و گالووی را فتح کردند و ساکن شدند.آنها پادشاهی جزایر را تأسیس کردند و در اواخر قرن نهم، نورثومبریا و استراتکلاید را تضعیف کردند و پادشاهی یورک را تأسیس کردند.در سال 839، یک نبرد بزرگ وایکینگ ها منجر به کشته شدن پادشاهان کلیدی پیکتیش و دال ریاتان، از جمله Eógan mac Óengusa و Áed mac Boanta شد.در دهه 840، کنت مک آلپین (Cináed Mac Ailpín) پادشاه پیکت ها شد.در زمان سلطنت نوه‌اش، کاستانتین مک ایدا (900-943)، این منطقه به عنوان پادشاهی آلبا نامیده می‌شود که نشان‌دهنده تغییر به سمت هویت گالیک است.در قرن یازدهم، ساکنان شمال آلبا کاملاً اسکاتلندی گالیکی شده بودند و هویت پیکتی از حافظه محو شد.این دگرگونی توسط مورخان قرن دوازدهم مانند هنری هانتینگدون مورد توجه قرار گرفت و پیکت ها بعداً موضوع اسطوره و افسانه شدند.
پادشاهی Strathclyde
Strathclyde، همچنین به عنوان Alt Clud در روزهای اولیه خود شناخته می شد، پادشاهی بریتانیایی در شمال بریتانیا در قرون وسطی بود. ©HistoryMaps
400 Jan 1 - 1030

پادشاهی Strathclyde

Dumbarton Rock, Castle Road, D
Strathclyde، همچنین به عنوان Alt Clud در روزهای اولیه خود شناخته می شد، پادشاهی بریتانیایی در شمال بریتانیا در قرون وسطی بود.بخش‌هایی از جنوب اسکاتلند و شمال غربی انگلستان را در بر می‌گرفت که قبایل ولز آن را با نام Yr Hen Ogledd («شمال قدیمی») می‌نامند.در قرن دهم، استراتکلاید از دریاچه لوموند تا رودخانه ایمونت در پنریث امتداد داشت.این پادشاهی در قرن یازدهم توسط پادشاهی گویدلیک زبان آلبا ضمیمه شد و بخشی از پادشاهی نوظهور اسکاتلند شد.پایتخت اولیه پادشاهی Dumbarton Rock بود و به عنوان پادشاهی Alt Clud شناخته می شد.احتمالاً در دوره پس از روم در بریتانیا پدیدار شد و احتمالاً توسط مردم دمنونی تأسیس شده است.پس از غارت دامبارتون توسط وایکینگ ها در سال 870، پایتخت به گوان نقل مکان کرد و این پادشاهی به نام استراتکلاید شناخته شد.به سمت جنوب به سرزمین های سابق رجید گسترش یافت.آنگلوساکسون ها این پادشاهی بزرگ را کامبرالند نامیدند.زبان استراثکلاید که به نام کامبریک شناخته می شود، با زبان ولزی قدیمی ارتباط نزدیک داشت.ساکنان آن، کامبریان‌ها، سکونتگاه‌های وایکینگ یا نورس-گائل را تجربه کردند، هرچند کمتر از گالووی همسایه.پادشاهی آلت کلود پس از سال 600 پس از میلاد شاهد افزایش ذکر در منابع بود.در آغاز قرن هفتم، Áedán mac Gabráin از Dál Riata یک پادشاه مسلط در شمال بریتانیا بود، اما قدرت او پس از شکست از Æthelfrith of Bernicia در نبرد Degsastan در حدود سال 604 کاهش یافت. در سال 642، بریتانیایی های Alt Clut به رهبری اوگین پسر بلی، دال ریاتا را در استراثکارون شکست داد و دامنال برک، نوه ائدان را کشت.دخالت آلت کلوت در درگیری‌های منطقه‌ای ادامه یافت و در قرن هشتم نبردهای علیه دال ریاتا گزارش شد.پادشاه پیکتیش اِنگوس اول چندین بار علیه آلت کلوت مبارزاتی انجام داد که نتایج متفاوتی به همراه داشت.در سال 756، اِنگوس و ادبرت از نورثامبریا، صخره دامبارتون را محاصره کردند و از دامناگوال، پادشاه احتمالی آن زمان تسلیم شدند.اطلاعات کمی در مورد Alt Clut بین قرن های 8 و 9 وجود دارد."سوختن" آلت کلوت در سال 780، که شرایط آن نامشخص است، یکی از معدود موارد ذکر شده از پادشاهی است.در سال 849، مردانی از آلت کلوت، دانبلان را احتمالاً در زمان سلطنت آرتگال سوزاندند. استقلال پادشاهی استراثکلاید با ضمیمه شدن آن به پادشاهی آلبا در قرن یازدهم به پایان رسید و به تشکیل پادشاهی اسکاتلند کمک کرد.
مسیحیت در اسکاتلند
سنت کلمبا در حال موعظه در اسکاتلند ©HistoryMaps
مسیحیت برای اولین بار در جنوب اسکاتلند کنونی در زمان اشغال بریتانیا توسط رومیان معرفی شد.مبلغان ایرلند در قرن پنجم، مانند سنت نینیان، سنت کنتیگرن (سنت مونگو)، و سنت کلمبا، اغلب به گسترش مسیحیت در منطقه نسبت داده می شوند.با این حال، این ارقام در مناطقی ظاهر شدند که کلیساها قبلاً تأسیس شده بودند، که نشان دهنده معرفی اولیه مسیحیت است.از قرن پنجم تا هفتم، مأموریت های ایرلندی-اسکاتلندی، به ویژه با سنت کلمبا، نقش مهمی در تبدیل اسکاتلند به مسیحیت داشتند.این مأموریت ها اغلب مؤسسات رهبانی و کلیساهای دانشگاهی را تأسیس کردند.در این دوره شکلی متمایز از مسیحیت سلتی شکل گرفت، که در آن راهب‌ها بیش از اسقف‌ها اقتدار داشتند، تجرد روحانیون سخت‌گیری کمتری داشت، و تفاوت‌هایی در شیوه‌هایی مانند شکل تنسور و محاسبه عید پاک وجود داشت.در اواسط قرن هفتم، بیشتر این اختلافات حل شده بود و مسیحیت سلتیک اعمال رومی را پذیرفت.رهبانیت بشدت بر مسیحیت اولیه در اسکاتلند تأثیر گذاشت، با وجود اینکه کنتیگرن و نینیان هر دو اسقف بودند.تعمیم ماهیت و ساختار دقیق کلیسای قرون وسطایی اولیه در اسکاتلند دشوار است.پس از خروج رومیان، مسیحیت احتمالاً در میان مناطق تحت محاصره بریتونیک مانند Strathclyde باقی ماند، حتی زمانی که آنگلوساکسون های بت پرست به سمت سرزمین های پست پیشروی کردند.در قرن ششم، مبلغان ایرلندی، از جمله سنت نینیان، سنت کنتیگرن، و سنت کلمبا، در سرزمین اصلی بریتانیا فعال بودند.سنت نینیان، که به طور سنتی به عنوان یک شخصیت مبلغ دینی دیده می‌شود، اکنون به عنوان بنای کلیسای نورثومبرین در نظر گرفته می‌شود، و نام او احتمالاً نوعی فساد اوینیائو یا فینیان، قدیس با منشأ احتمالی بریتانیایی است.سنت کنتیگرن، که در سال 614 درگذشت، احتمالاً در منطقه Strathclyde کار می کرد.سنت کلمبا، یکی از شاگردان اوینیائو، صومعه را در ایونا در سال 563 تأسیس کرد و در میان اسکاتلندی‌های دال ریاتا و پیکت‌ها که احتمالاً قبلاً به مسیحیت گرویده بودند، مأموریت‌هایی انجام داد.
497
اسکاتلند قرون وسطی
پادشاهی دال ریاتا
اسکاتلندی‌های اصلی مردمی بودند که به زبان گالیک‌زبان اهل ایرلند بودند که به اسکاتلندی‌ها معروف بودند.آنها در حدود قرن پنجم پس از میلاد به اسکاتلند کنونی مهاجرت کردند و پادشاهی دالریادا (Dál Riata) را در آرگیل، بخش غربی کشور تأسیس کردند. ©HistoryMaps
498 Jan 1 - 850

پادشاهی دال ریاتا

Dunadd, UK
دال ریاتا، همچنین به نام دالریادا، یک پادشاهی گالیک بود که ساحل غربی اسکاتلند و شمال شرقی ایرلند را در بر می گرفت و کانال شمالی را در بر می گرفت.در اوج خود در قرن های 6 و 7، دال ریاتا محلی را که اکنون آرگیل در اسکاتلند و بخشی از شهرستان آنتریم در ایرلند شمالی نامیده می شود، پوشش می داد.این پادشاهی در نهایت با پادشاهی گالیک آلبا مرتبط شد.در آرگیل، دال ریاتا متشکل از چهار قبیله یا قبیله اصلی بود که هر کدام رؤسای خود را داشتند:Cenél nGabráin، مستقر در Kintyre.Cenél nÓengusa، بر اساس Islay.Cenél Loairn، که نام خود را به منطقه Lorn دادند.Cenél Comgaill، که نام خود را به Cowal داد.اعتقاد بر این است که تپه دوناد پایتخت آن بوده است، همراه با قلعه های سلطنتی دیگر از جمله دانولی، دوناورتی و دانزوریک.این پادشاهی شامل صومعه مهم ایونا، مرکز آموزش و بازیگر کلیدی در گسترش مسیحیت سلتیک در سراسر شمال بریتانیا بود.دال ریاتا فرهنگ دریانوردی قوی و ناوگان دریایی قابل توجهی داشت.گفته می شود که این پادشاهی توسط پادشاه افسانه ای فرگوس مور (فرگوس کبیر) در قرن پنجم تأسیس شده است.در زمان Áedán Mac Gabráin (574-608)، که نفوذ خود را از طریق لشکرکشی های دریایی به اورکنی و جزیره من، و حملات نظامی به Strathclyde و Bernicia گسترش داد، به اوج خود رسید.با این حال، گسترش دال ریاتا توسط پادشاه Æthelfrith از Bernicia در نبرد Degsastan در سال 603 بررسی شد.دوران سلطنت Domnall Brecc (متوفی 642) شاهد شکست های جدی در ایرلند و اسکاتلند بود که به "عصر طلایی" Dál Riata پایان داد و آن را به پادشاهی مشتری نورثامبریا تقلیل داد.در دهه 730، پادشاه پیکتی، اِنگوس اول، لشکرکشی‌ها را علیه دال ریاتا رهبری کرد، و تا سال 741 آن را تحت سلطه پیکتی‌ها قرار داد. پادشاهی دچار انحطاط شد و از سال 795 به بعد با یورش‌های متناوب وایکینگ‌ها مواجه شد.در اواخر قرن هشتم، تفسیرهای علمی متفاوتی از سرنوشت دال ریاتا مشاهده شد.برخی استدلال می کنند که پادشاهی پس از یک دوره طولانی تسلط (حدود 637 تا حدود 750-760)، احیای مجددی را شاهد نیست، در حالی که برخی دیگر شاهد تجدید حیات در دوره Áed Find (736-778) هستند و ادعا می کنند که دال ریاتا ممکن است سلطنت را غصب کرده باشد. فورتیو.در اواسط قرن نهم، ممکن است تاج‌های دال ریاتان و پیکتی‌ها ادغام شده باشند، برخی منابع نشان می‌دهند که سیناد مک ایلپین (کنت مک آلپین) قبل از اینکه در سال 843 پادشاه پیکت‌ها شود، پادشاه دال ریاتا بوده است. شکست وایکینگ ها از پیکت ها.منابع لاتین اغلب ساکنان دال ریاتا را اسکاتلندی (اسکاتی) می‌نامند، این اصطلاح ابتدا توسط نویسندگان رومی و یونانی برای گائل‌های ایرلندی که به بریتانیای رومی حمله کردند و آن را مستعمره کردند، استفاده می‌کردند.بعداً به گائل ها از ایرلند و جاهای دیگر اشاره شد.در اینجا، آنها به عنوان Gaels یا Dál Riatans نامیده می شوند.استقلال پادشاهی با ادغام با پیکتلند به پایان رسید و پادشاهی آلبا را تشکیل داد، که نشان دهنده پیدایش اسکاتلند بود.
پادشاهی برنیسیا
پادشاهی برنیسیا ©HistoryMaps
500 Jan 1 - 654

پادشاهی برنیسیا

Bamburgh, UK
برنیسیا یک پادشاهی آنگلوساکسون بود که توسط مهاجران آنگلیایی در قرن ششم تأسیس شد.این منطقه در جنوب شرقی اسکاتلند و شمال شرق انگلستان امروزی قرار دارد و شامل نورثامبرلند مدرن، تاین اند ویر، دورهام، برویک شایر و شرق لوتیان است که از رودخانه فورث تا رودخانه تس امتداد دارد.این پادشاهی در ابتدا بخشی از قلمرو بریتونیک بود که از سرزمین‌های جنوبی Votadini تشکیل شده بود، به طور بالقوه به عنوان یک بخش از "قلمرو بزرگ شمالی" کوئل هن در حدود سال 420 پس از میلاد.این منطقه، معروف به یر هن اوگلد ("شمال قدیمی")، ممکن است مرکز قدرت اولیه خود را در دین گواردی (بامبورگ امروزی) داشته باشد.جزیره Lindisfarne که در ولزی به نام Ynys Medcaut شناخته می شود، به مقر کلیسایی اسقف های برنیسیا تبدیل شد.برنیسیا ابتدا توسط آیدا اداره می شد و در حدود سال 604، نوه او اتلفریت (Æðelfriþ) برنیسیا را با پادشاهی همسایه دیره متحد کرد تا نورثومبریا را تشکیل دهند.اتلفریت تا زمانی که در سال 616 توسط ردوالد از آنگلیای شرقی که به ادوین، پسر اِل، پادشاه دیره پناه می‌داد، به قتل رسید.سپس ادوین پادشاه نورثامبریا شد.در طول سلطنت خود، ادوین در سال 627 به دنبال درگیری هایش با پادشاهی های بریتونیک و بعداً ولز به مسیحیت گروید.در سال 633، در نبرد هتفیلد چیس، ادوین توسط Cadwallon ap Cadfan از Gwynedd و Penda of Mercia شکست خورد و کشته شد.این شکست منجر به تقسیم موقت نورثومبریا به برنیسیا و دیره شد.برنیسیا برای مدت کوتاهی توسط Eanfrith، پسر Æthelfrith، که پس از شکایت برای صلح با Cadwallon کشته شد، اداره شد.برادر انفریت، اسوالد، سپس ارتش تشکیل داد و کادوالون را در نبرد بهشت ​​در سال 634 شکست داد. پیروزی اسوالد منجر به به رسمیت شناختن او به عنوان پادشاه نورثامبریای متحد شد.متعاقباً، پادشاهان برنیسیا بر پادشاهی متحد تسلط یافتند، اگرچه دیره گهگاه در طول سلطنت اوسویو و پسرش اکگفریت، پادشاهان فرعی خود را داشت.
اسکاتلند پس از روم
جنگجویان پیکتیش ©Angus McBride
500 Jan 1 00:01

اسکاتلند پس از روم

Scotland, UK
در قرن‌های پس از خروج روم از بریتانیا ، چهار گروه متمایز اسکاتلند کنونی را اشغال کردند.در شرق پیکت ها قرار داشتند که قلمروهایشان از رودخانه فورث تا شتلند امتداد داشت.پادشاهی غالب Fortriu بود که در اطراف Strathearn و Menteith متمرکز بود.پیکت ها که احتمالاً از قبایل Caledonii گرفته شده اند، برای اولین بار در اسناد رومی در پایان قرن سوم ذکر شده اند.پادشاه برجسته آنها، Bridei Mac Maelchon (550-584)، پایگاهی در کریگ فادریگ در نزدیکی اینورنس مدرن داشت.پیکت ها در حدود سال 563 تحت تأثیر مبلغان مذهبی ایونا به مسیحیت گرویدند.نقشه شاه بریدی بلی (671–693) در نبرد دانیچن در سال 685 به پیروزی قابل توجهی بر آنگلوساکسون‌ها دست یافت و در زمان Óengus mac Fergusa (729–761)، پیکت‌ها به اوج قدرت خود رسیدند.در غرب، مردم گالیک زبان دال ریاتا بودند، که قلعه سلطنتی خود را در دوناد در آرگیل داشتند و روابط محکمی با ایرلند داشتند.پادشاهی که تحت رهبری Áedán mac Gabráin (574-608) به اوج خود رسید، پس از شکست در نبرد دگساستان در سال 603 از نورثومبریا با شکست مواجه شد. .در جنوب، پادشاهی Strathclyde، همچنین به عنوان Alt Clut شناخته می شود، یک قلمرو Brythonic بود که در Dumbarton Rock متمرکز شده بود.از «هن اوگلد» (شمال قدیم) تحت تأثیر رومی پدید آمد و در قرن پنجم فرمانروایی هایی مانند کورتیکوس (سردیگ) را دید.این پادشاهی حملات پیکت ها و نورثومبرین ها را تحمل کرد و پس از تصرف آن توسط وایکینگ ها در سال 870، مرکز آن به گوان منتقل شد.در جنوب شرقی، پادشاهی آنگلوساکسون برنیسیا، که توسط مهاجمان ژرمن تأسیس شد، در ابتدا توسط پادشاه آیدا در حدود سال 547 اداره می شد. نوه او، اثلفریت، برنیسیا را با دیره متحد کرد تا نورثومبریا را در حدود سال 604 تشکیل دهند. نفوذ نورثومبریا در زمان پادشاه اسوالد (ر. 634-642)، که مسیحیت را از طریق مبلغان مذهبی از ایونا ترویج کرد.با این حال، گسترش شمال نورثامبریا توسط پیکت ها در نبرد نچتانسمیر در سال 685 متوقف شد.
نبرد دان نچتین
جنگجوی پیکتیش در نبرد دان نچتین. ©HistoryMaps
685 May 20

نبرد دان نچتین

Loch Insh, Kingussie, UK
نبرد دان نچتین، همچنین به عنوان نبرد نچتانسمیر (ولزی قدیم: Gueith Linn Garan) شناخته می شود، در 20 مه 685، بین پیکت ها به رهبری پادشاه بریدی مک بیلی و نورثومبریان به رهبری پادشاه اکگفریت رخ داد.این درگیری لحظه مهمی را در فروپاشی کنترل نورثومبرین بر شمال بریتانیا، که توسط پیشینیان اکگفریت ایجاد شده بود، رقم زد.در طول قرن هفتم، نورثومبرین ها نفوذ خود را به سمت شمال گسترش دادند و چندین منطقه از جمله قلمروهای پیکتی را تحت سلطه خود درآوردند.فتح ادینبورگ توسط پادشاه اسوالد در سال 638 و کنترل بعدی بر پیکت ها در زمان جانشین او اسویو ادامه یافت.اکگفریت، که در سال 670 به پادشاهی رسید، با شورش‌های مداوم، از جمله قیام قابل توجه پیکت‌ها در نبرد دو رود، مواجه شد.این شورش که با کمک بئورنهث سرکوب شد، منجر به برکناری پادشاه پیکتی شمالی، Drest Mac Donuel، و ظهور Bridei Mac Bili شد.در سال 679، سلطه نورثومبرین با شکست های مهمی مانند پیروزی مرسیان که در آن برادر اکگفریت، الف واین کشته شد، شروع به کاهش کرد.نیروهای پیکتیش به رهبری بریدی از فرصت استفاده کردند و به دژهای اصلی نورثومبرین در دانوتار و دوندورن حمله کردند.در سال 681، بریدی همچنین به جزایر اورکنی حمله کرد و قدرت نورثومبرین را بیشتر بی‌ثبات کرد.چشم انداز مذهبی یکی دیگر از موارد اختلاف بود.کلیسای نورثومبرین که پس از مجمع ویتبی در سال 664 با کلیسای روم همسو شد، اسقف‌های جدیدی از جمله یکی در آبرکورن تأسیس کرد.این گسترش احتمالاً با مخالفت بریدی، یکی از حامیان کلیسای ایونا مواجه شد.تصمیم اکگفریت برای رهبری نیروهایش علیه پیکت ها در سال 685، با وجود هشدارها، در نبرد دان نچتین به اوج خود رسید.پیکت ها تظاهر به عقب نشینی کردند و نورثومبرین ها را به یک کمین در نزدیکی محلی که اکنون تصور می شود داناختون در نزدیکی دریاچه اینش است فریب دادند.پیکت ها یک پیروزی قاطع را به دست آوردند و اکگفریت را کشتند و ارتش او را از بین بردند.این شکست هژمونی نورثامبرین را در شمال بریتانیا در هم شکست.پیکت ها استقلال خود را بازیافتند و اسقف نورثامبرین پیکت ها با فرار اسقف ترومواین رها شد.اگرچه نبردهای بعدی رخ داد، نبرد دان نچتین پایان تسلط نورثومبرین بر پیکت ها بود و استقلال پیکت ها را برای همیشه تضمین کرد.
اسکاتلند اسکاندیناوی
یورش وایکینگ ها به جزایر بریتانیا ©HistoryMaps
793 Jan 1 - 1400

اسکاتلند اسکاندیناوی

Lindisfarne, Berwick-upon-Twee
هجوم‌های اولیه وایکینگ‌ها احتمالاً مربوط به تاریخ ثبت شده است، با شواهدی از مهاجران اسکاندیناوی در اواسط قرن هفتم در شتلند.از سال 793، حملات وایکینگ‌ها به جزایر بریتانیا با حملات قابل توجهی به ایونا در سال‌های 802 و 806 مکرر شد. رهبران مختلف وایکینگ‌ها که در سالنامه‌های ایرلندی ذکر شده‌اند، مانند سوکسولفر، تورجس و هاکون، حضور چشمگیر نورس را نشان می‌دهند.شکست وایکینگ ها از پادشاهان فورتیو و دال ریاتا در سال 839 و ارجاعات بعدی به پادشاه "وایکینگ اسکاتلند"، نفوذ رو به رشد مهاجران نورس را در این دوره برجسته می کند.اسناد معاصر اسکاتلند دوران وایکینگ محدود است.صومعه در Iona برخی از سوابق را از اواسط قرن ششم تا اواسط قرن نهم ارائه کرد، اما حملات وایکینگ ها در سال 849 منجر به حذف بقایای کلمبا و کاهش متعاقب آن شواهد مکتوب محلی برای 300 سال آینده شد.اطلاعات این دوره عمدتاً از منابع ایرلندی، انگلیسی و اسکاندیناوی گرفته شده است و حماسه اورکنیینگا یک متن کلیدی نورس است.باستان شناسی مدرن به تدریج درک ما از زندگی را در این دوران گسترش داده است.جزایر شمالی جزو اولین مناطقی بودند که توسط وایکینگ ها فتح شدند و آخرین مناطقی بودند که توسط تاج نروژ واگذار شد.حکومت تورفین سیگوردسون در قرن یازدهم اوج نفوذ اسکاندیناوی، از جمله کنترل گسترده بر شمال سرزمین اصلی اسکاتلند را نشان داد.ادغام فرهنگ اسکاندیناوی و ایجاد شهرک‌ها زمینه را برای دستاوردهای تجاری، سیاسی، فرهنگی و مذهبی قابل توجهی در دوره‌های بعدی حکومت نورس در اسکاتلند فراهم کرد.
آخرین جایگاه Picts
وایکینگ ها قاطعانه پیکت ها را در نبرد 839 شکست می دهند. ©HistoryMaps
839 Jan 1

آخرین جایگاه Picts

Scotland, UK
وایکینگ ها از اواخر قرن هشتم به بریتانیا یورش بردند، با حملات قابل توجهی به Lindisfarne در سال 793 و یورش های مکرر به Iona Abbey، جایی که بسیاری از راهبان کشته شدند.علیرغم این حملات، تا سال 839 هیچ سابقه ای از درگیری مستقیم بین وایکینگ ها و پادشاهی های پیکتلند و دال ریاتا وجود ندارد.نبرد 839 که به عنوان فاجعه 839 یا آخرین ایستادگی پیکت ها نیز شناخته می شود، درگیری مهمی بین وایکینگ ها و نیروهای ترکیبی پیکت ها و گیل ها بود.جزئیات نبرد کمیاب است و Annals of Ulster تنها گزارش معاصر را ارائه می دهد.اشاره می‌کند که «کشتار بزرگ پیکت‌ها» رخ داد، که نشان می‌دهد نبردی بزرگ شامل جنگجویان زیادی است.دخالت عید نشان می دهد که پادشاهی دال ریاتا تحت سلطه پیکتی ها بود، زیرا او در کنار مردان فوتریو می جنگید.این نبرد یکی از مهم ترین نبردها در تاریخ بریتانیا محسوب می شود.این نبرد به پیروزی قاطع وایکینگ ها منجر شد که منجر به مرگ اوئن، پادشاه پیکت ها، برادرش بران، و اد مک بوانتا، پادشاه دال ریاتا شد.مرگ آنها راه را برای ظهور کنت اول و تشکیل پادشاهی اسکاتلند هموار کرد و نشان دهنده پایان هویت پیکتی بود.اوئن آخرین پادشاه خاندان فرگوس بود که حداقل 50 سال بر پیکتلند تسلط داشت.شکست او آغازگر دوره ای از بی ثباتی در شمال بریتانیا بود.هرج و مرج متعاقب به کنت اول اجازه داد تا به عنوان یک شخصیت تثبیت کننده ظاهر شود.کنت اول پادشاهی‌های پیکتلند و دال ریاتا را متحد کرد و ثبات را فراهم کرد و پایه‌هایی را برای آنچه که اسکاتلند می‌شد پی ریزی کرد.تحت حکومت او و خاندان آلپین، ارجاع به پیکت ها متوقف شد و روند گالیکی شدن آغاز شد و زبان و آداب و رسوم پیکتی به تدریج جایگزین شد.در قرن دوازدهم، مورخانی مانند هنری هانتینگدون به ناپدید شدن پیکت ها اشاره کردند و نابودی آنها و نابودی زبانشان را توصیف کردند.
پادشاهی آلبا
Cínaed Mac Ailpín (Kenneth MacAlpin) در دهه 840، خانه آلپین را تأسیس کرد که یک پادشاهی ترکیبی گالیک-پیکتی را رهبری می کرد. ©HistoryMaps
843 Jan 1

پادشاهی آلبا

Scotland, UK
تعادل بین پادشاهی های رقیب در شمال بریتانیا در سال 793 هنگامی که حملات وایکینگ ها به صومعه هایی مانند Iona و Lindisfarne آغاز شد و ترس و سردرگمی را گسترش داد، به طرز چشمگیری تغییر کرد.این حملات منجر به فتح اسکاندیناوی اورکنی، شتلند و جزایر غربی شد.در سال 839، شکست بزرگ وایکینگ ها منجر به کشته شدن ایوگان مک آنگوسا، پادشاه فورتیو، و عید مک بوانتا، پادشاه دال ریاتا شد.مخلوط بعدی مهاجران ایرلندی وایکینگ و گیلیک در جنوب غربی اسکاتلند گال-گایدل را ایجاد کرد که باعث ایجاد منطقه ای به نام گالووی شد.در طول قرن نهم، پادشاهی دال ریاتا هبریدها را به وایکینگ‌ها از دست داد و گفته می‌شود که کتیل فلاتنوز پادشاهی جزایر را تأسیس کرد.این تهدیدات وایکینگ‌ها ممکن است باعث تسریع گالیزه شدن پادشاهی‌های پیکتی شود که منجر به پذیرش زبان و آداب و رسوم گالیک شده است.ادغام تاج‌های گالیک و پیکتی در میان مورخان بحث می‌شود و برخی برای تصاحب دال ریاتا توسط پیکت‌ها و برخی دیگر برعکس استدلال می‌کنند.این امر با ظهور Cínaed Mac Ailpín (Kenneth MacAlpin) در دهه 840 به اوج خود رسید و خانه آلپین را تأسیس کرد که یک پادشاهی ترکیبی گالیک-پیکتی را رهبری می کرد.نوادگان Cínaed به عنوان پادشاه Picts یا King of Fortriu نامیده می شدند.آنها در سال 878 هنگامی که Áed mac Cináeda توسط Giric Mac Dúngail کشته شد از قدرت بیرون رانده شدند، اما پس از مرگ Giric در سال 889 بازگشتند. .این عنوان نشان دهنده تولد کشوری است که به اسکاتلند معروف شد.این پادشاهی که در زبان گالیک به عنوان "Alba"، در لاتین "Scotia" و در انگلیسی "Scotland" شناخته می شود، هسته ای را تشکیل داد که از آنجا پادشاهی اسکاتلند با کاهش نفوذ وایکینگ ها گسترش یافت و به موازات گسترش پادشاهی Wessex به پادشاهی بود. از انگلستان.
پادشاهی جزایر
پادشاهی جزایر یک پادشاهی نورس-گالی بود که شامل جزیره من، هبریدها و جزایر کلاید از قرن نهم تا سیزدهم پس از میلاد بود. ©Angus McBride
849 Jan 1 - 1265

پادشاهی جزایر

Hebrides, United Kingdom
پادشاهی جزایر یک پادشاهی نورس-گالی بود که شامل جزیره من، هبریدها و جزایر کلاید از قرن نهم تا سیزدهم پس از میلاد بود.در زبان اسکاندیناوی به نام Suðreyjar (جزایر جنوبی)، متمایز از Norðreyjar (جزایر شمالی اورکنی و شتلند) شناخته می شود، در زبان گالیکی اسکاتلندی به عنوان Rìoghachd nan Eilean شناخته می شود.گستردگی و کنترل پادشاهی متفاوت بود و حاکمان غالباً در نروژ، ایرلند ، انگلستان ، اسکاتلند یا اورکنی تحت سلطه اربابان بودند و در برخی مواقع، این قلمرو ادعاهای رقیب داشت.قبل از تهاجم وایکینگ ها، هبریدهای جنوبی بخشی از پادشاهی گیلیک دال ریاتا بودند، در حالی که هبریدهای داخلی و بیرونی اسماً تحت کنترل پیکتی ها بودند.نفوذ وایکینگ‌ها در اواخر قرن هشتم با یورش‌های مکرر آغاز شد و در قرن نهم، اولین اشاره‌ها به گالگادیل (گال‌های خارجی با تبار مختلط اسکاندیناوی-سلتی) ظاهر شد.در سال 872، هارالد فیرهیر پادشاه نروژ متحد شد و بسیاری از مخالفانش را به فرار به جزایر اسکاتلند سوق داد.هارالد تا سال 875 جزایر شمالی و اندکی پس از آن، هبریدها را نیز به پادشاهی خود ادغام کرد.روسای وایکینگ های محلی شورش کردند، اما هارالد کتیل فلاتنوز را فرستاد تا آنها را تحت سلطه خود درآورد.پس از آن کتیل خود را پادشاه جزایر اعلام کرد، اگرچه جانشینان او هنوز به خوبی ثبت نشده اند.در سال 870، املایب کونگ و عمار دامبارتون را محاصره کردند و احتمالاً تسلط اسکاندیناوی را در سواحل غربی اسکاتلند برقرار کردند.هژمونی بعدی نورس شاهد تصرف جزیره من در سال 877 بود. پس از اخراج وایکینگ ها از دوبلین در سال 902، درگیری های داخلی ادامه یافت، مانند نبردهای دریایی Ragnall ua Ímair در نزدیکی جزیره من.قرن دهم شاهد سوابق مبهم بود، با حاکمان برجسته ای مانند Amlaíb Cuarán و Maccus mac Arailt که جزایر را کنترل می کردند.در اواسط قرن یازدهم، گودر کرووان پس از نبرد استمفورد بریج، کنترل جزیره من را به دست گرفت.حکومت او با وجود درگیری های متناوب و ادعاهای رقیب، آغاز تسلط فرزندانش در مان و جزایر بود.در اواخر قرن یازدهم، پادشاه نروژ، مگنوس پابرهنه، کنترل مستقیم نروژ بر جزایر را مجدداً تثبیت کرد و قلمروها را از طریق لشکرکشی در سراسر هبریدها و به ایرلند تثبیت کرد.پس از مرگ مگنوس در سال 1103، حاکمان منصوب او، مانند لاگمان گودردسون، با شورش‌ها و تغییر وفاداری مواجه شدند.سامرلد، لرد آرگیل، در اواسط قرن دوازدهم به عنوان یک شخصیت قدرتمند در مخالفت با حکومت گودرد سیاه ظاهر شد.پس از نبردهای دریایی و توافقات سرزمینی، کنترل سامرلد گسترش یافت و عملاً دالریادا را در هبرید جنوبی بازسازی کرد.پس از مرگ سامرلد در سال 1164، نوادگان او که به اربابان جزایر معروف بودند، سرزمین های او را بین پسرانش تقسیم کردند که منجر به تکه تکه شدن بیشتر شد.ولیعهد اسکاتلند که به دنبال کنترل بر جزایر بود، منجر به درگیری هایی شد که در معاهده پرث در سال 1266 به اوج خود رسید که در آن نروژ هبریدها و مان را به اسکاتلند واگذار کرد.آخرین پادشاه اسکاندیناوی مان، مگنوس اولافسون، تا سال 1265 حکومت کرد و پس از آن این پادشاهی به اسکاتلند جذب شد.
کنستانتین دوم اسکاتلند
سلطنت کنستانتین تحت تهاجم و تهدید حاکمان وایکینگ، به ویژه سلسله Uí Ímair بود. ©HistoryMaps
900 Jan 1 - 943

کنستانتین دوم اسکاتلند

River Tay, United Kingdom
Causantín mac Áeda، یا کنستانتین دوم، حداکثر تا سال 879 به دنیا آمد و از سال 900 تا 943 به عنوان پادشاه آلبا (اسکاتلند شمالی امروزی) حکومت کرد. قلب پادشاهی در اطراف رودخانه تای قرار داشت که از رودخانه فورث در جنوب تا امتداد دارد. مورای فرث و احتمالاً کیثنس در شمال.پدربزرگ کنستانتین، کنت اول اسکاتلند، اولین کسی از خانواده بود که به عنوان پادشاه ثبت شد و در ابتدا بر پیکت ها حکومت می کرد.در زمان سلطنت کنستانتین، عنوان از «پادشاه پیکت‌ها» به «شاه آلبا» تغییر یافت، که نشان‌دهنده تبدیل پیکتلند به پادشاهی آلبا بود.سلطنت کنستانتین تحت تهاجم و تهدید حاکمان وایکینگ، به ویژه سلسله Uí Ímair بود.در اوایل قرن دهم، نیروهای وایکینگ دانکلد و بسیاری از آلبانی را غارت کردند.کنستانتین با موفقیت این حملات را دفع کرد و پادشاهی خود را در برابر تهاجمات بیشتر اسکاندیناوی ایمن کرد.با این حال، سلطنت او همچنین شاهد درگیری با حاکمان آنگلوساکسون جنوبی بود.در سال 934، پادشاه اتلستان انگلستان با نیروی زیادی به اسکاتلند حمله کرد و بخش‌هایی از آلبای جنوبی را ویران کرد، اگرچه هیچ نبرد مهمی ثبت نشده است.در سال 937، کنستانتین با اولاف گوتفریتسون، پادشاه دوبلین، و اوین آپ دیفنوال، پادشاه استراتکلاید، متحد شد تا اتلستان را در نبرد برونانبره به چالش بکشد.این ائتلاف شکست خورد و یک پیروزی مهم اما نه قطعی برای انگلیسی ها رقم زد.به دنبال این شکست، قدرت سیاسی و نظامی کنستانتین کاهش یافت.در سال 943، کنستانتین از تاج و تخت استعفا داد و به صومعه سلی دی سنت اندروز بازنشسته شد، جایی که تا زمان مرگش در سال 952 در آنجا زندگی کرد. سلطنت او، که به دلیل طول و تأثیر آن قابل توجه بود، گالیکی شدن پیکتلند و استحکام آلبا را به عنوان یک امر متمایز می دید. پادشاهی.استفاده از «اسکاتلند» و «اسکاتلند» در زمان او آغاز شد و ساختارهای کلیسایی و اداری اولیه آن چیزی که اسکاتلند قرون وسطایی خواهد شد، تأسیس شد.
اتحاد و گسترش: از مالکوم اول تا مالکوم دوم
Alliance and Expansion: From Malcolm I to Malcolm II ©HistoryMaps
بین الحاق مالکوم اول و مالکوم دوم، پادشاهی اسکاتلند دوره ای از پویایی پیچیده را تجربه کرد که شامل اتحادهای استراتژیک، اختلافات داخلی و گسترش سرزمینی بود.مالکوم اول (حکومت 943-954) روابط خوبی با حاکمان وسکس انگلستان ایجاد کرد.در سال 945، ادموند پادشاه انگلستان به استراتکلاید (یا کامبریا) حمله کرد و بعداً آن را به شرط یک اتحاد دائمی به مالکوم سپرد.این یک مانور سیاسی قابل توجه بود که نفوذ پادشاهی اسکاتلند را در منطقه تضمین کرد.سلطنت مالکوم همچنین شاهد تنش هایی با موری، منطقه ای جدایی ناپذیر از پادشاهی قدیمی اسکوتو-پیکتی فوتریو بود.Chronicle of the Kings of Alba لشکرکشی مالکوم به مورای را ثبت می کند، جایی که او یک رهبر محلی به نام سیلاخ را کشت، اما بعداً توسط موراویان کشته شد.پادشاه ایندولف (954-962)، جانشین مالکوم اول، قلمرو اسکاتلند را با تصرف ادینبورگ گسترش داد و اولین جای پای خود را در لوتیان برای اسکاتلند فراهم کرد.با وجود اقتدارشان در استراثکلاید، اسکاتلندی ها اغلب برای اعمال کنترل تلاش می کردند که منجر به درگیری های مداوم می شد.کویلن (966-971)، یکی از جانشینان ایندولف، توسط مردان استراتکلاید کشته شد که نشان دهنده مقاومت مداوم است.کنت دوم (971-995) به سیاست های توسعه طلبانه ادامه داد.او به بریتانیا حمله کرد و احتمالاً Strathclyde را هدف قرار داد، به عنوان بخشی از مراسم افتتاحیه سنتی گالیک معروف به crechríghe، که شامل یک یورش تشریفاتی برای اثبات سلطنت خود بود.مالکوم دوم (سلطنت 1005-1034) به تحکیم ارضی قابل توجهی دست یافت.در سال 1018، او نورثومبرین ها را در نبرد کارهام شکست داد و کنترل لوتیان و بخش هایی از مرزهای اسکاتلند را به دست آورد.در همان سال شاهد مرگ اوین فوئل پادشاه استراتکلاید بود که پادشاهی خود را به مالکوم واگذار کرد.ملاقات با کانوت پادشاه دانمارک و انگلستان در حدود سال 1031 این دستاوردها را بیشتر تقویت کرد.با وجود پیچیدگی‌های حاکمیت اسکاتلند بر لوتیان و مرزها، این مناطق در طول جنگ‌های استقلال بعدی کاملاً یکپارچه شدند.
نفوذ پادشاهی گیلیک به نورمن: دانکن اول تا الکساندر اول
Gaelic Kingship to Norman Influence: Duncan I to Alexander I ©Angus McBride
دوره بین به قدرت رسیدن پادشاه دانکن اول در سال 1034 و مرگ الکساندر اول در سال 1124، درست قبل از ورود نورمن ها، تحولات مهمی را برای اسکاتلند رقم زد.سلطنت دانکن اول به طور قابل توجهی ناپایدار بود، که با شکست نظامی او در دورهام در سال 1040 و پس از آن سرنگونی او توسط مکبث، مورمر موری مشخص شد.دودمان دانکن به حکومت ادامه داد، زیرا مکبث و جانشین او لولاخ در نهایت توسط نوادگان دانکن جانشین شدند.مالکوم سوم، پسر دانکن، به شکل قابل توجهی سلسله آینده اسکاتلند را شکل داد.سلطنت مالکوم سوم با نام مستعار «کانمور» (رئیس بزرگ)، هم شاهد تثبیت قدرت و هم توسعه از طریق حملات بود.دو ازدواج او - با اینگی بیورگ فینسدوتیر و سپس مارگارت از وسکس - تعداد زیادی فرزندان به دنیا آورد و آینده خاندان او را تضمین کرد.با این حال، دوران سلطنت مالکوم با حملات تهاجمی به انگلستان مشخص شد و رنج را در پی فتح نورمن تشدید کرد.مرگ مالکوم در سال 1093 طی یکی از این حملات باعث افزایش مداخله نورمن ها در اسکاتلند شد.به پسرانش از طریق مارگارت، نام های آنگلوساکسون داده شد، که بر آرزوهای او برای ادعای تاج و تخت انگلیس تأکید داشت.پس از مرگ مالکوم، برادرش دونالبان در ابتدا تاج و تخت را به دست گرفت، اما دانکن دوم، پسر مالکوم، تحت حمایت نورمن، برای مدت کوتاهی قبل از کشته شدن در سال 1094 قدرت را به دست گرفت و به دونالبان اجازه داد تا سلطنت را پس بگیرد.نفوذ نورمن همچنان ادامه داشت و پسر مالکوم، ادگار، با حمایت نورمن ها، سرانجام تاج و تخت را به دست گرفت.این دوره شاهد اجرای یک سیستم جانشین پروری شبیه دوره اولیه نورمن بود که نشانگر تغییری از شیوه های سنتی گیلکی بود.دوران سلطنت ادگار نسبتاً بدون حادثه بود و عمدتاً به دلیل هدیه دیپلماتیک او یک شتر یا فیل به پادشاه عالی ایرلند قابل توجه بود.هنگامی که ادگار درگذشت، برادرش الکساندر اول پادشاه شد، در حالی که کوچکترین برادرشان دیوید بر "کامبریا" و لوتیان فرمانروایی کرد.این دوره زمینه را برای حکومت آتی اسکاتلند فراهم کرد، شیوه‌های سنتی را با تأثیرات جدید نورمن‌ها در هم آمیخت و زمینه را برای دگرگونی‌هایی فراهم کرد که تحت فرمانروایان بعدی مانند دیوید اول در پی خواهد آمد.
انقلاب داوودی: از داوود اول تا اسکندر سوم
پادشاهان اسکاتلند به طور فزاینده ای خود را از نظر آداب و رسوم فرانسوی می دانستند، این احساسات در خانواده ها و همراهان آنها که عمدتاً فرانسوی زبان بودند منعکس می شد. ©Angus McBride
دوره بین سلطنت داوود اول در سال 1124 تا مرگ اسکندر سوم در سال 1286 با تغییرات و تحولات مهمی در اسکاتلند مشخص شد.در طول این مدت، اسکاتلند با وجود اینکه پادشاهان اسکاتلند دست نشانده پادشاهان انگلیسی بودند، ثبات نسبی و روابط خوبی با سلطنت انگلیس داشت.دیوید اول اصلاحات گسترده ای را آغاز کرد که اسکاتلند را متحول کرد.او بورگهای متعددی را تأسیس کرد که به اولین مؤسسات شهری در اسکاتلند تبدیل شدند و فئودالیسم را با الگوبرداری از شیوه های فرانسوی و انگلیسی ترویج کردند.در این دوره، "اروپایی شدن" اسکاتلند، با تحمیل اقتدار سلطنتی بر بسیاری از کشور مدرن و افول فرهنگ سنتی گیلیک مشاهده شد.پادشاهان اسکاتلند به طور فزاینده ای خود را از نظر آداب و رسوم فرانسوی می دانستند، این احساسات در خانواده ها و همراهان آنها که عمدتاً فرانسوی زبان بودند منعکس می شد.تحمیل اقتدار سلطنتی اغلب با مقاومت روبرو می شد.شورش‌های مهمی شامل شورش‌هایی به رهبری Óengus of Moray، Somhairle Mac Gille Brighdhe، Fergus of Galloway، و MacWilliams بودند که به دنبال ادعای تاج و تخت بودند.این شورش ها با سرکوب شدیدی مواجه شد، از جمله اعدام آخرین وارث مک ویلیام، یک نوزاد دختر، در سال 1230.با وجود این درگیری ها، پادشاهان اسکاتلند با موفقیت قلمرو خود را گسترش دادند.چهره های کلیدی مانند اویلیام، مورمر از راس، و آلن، لرد گالووی، نقش مهمی در گسترش نفوذ اسکاتلند به هبریدها و سواحل غربی ایفا کردند.با معاهده پرث در سال 1266، اسکاتلند هبریدها را از نروژ ضمیمه کرد که نشان دهنده یک دستاورد بزرگ ارضی بود.جذب لردهای گالیک در اسکاتلند ادامه یافت، با اتحادها و ازدواج های قابل توجه پادشاهی اسکاتلند را تقویت کرد.مورمرهای لنوکس و کمپبل‌ها نمونه‌هایی از سران گیلیک هستند که در قلمرو اسکاتلند ادغام شده‌اند.این دوره از گسترش و تحکیم، زمینه را برای جنگ های استقلال آینده فراهم کرد.افزایش قدرت و نفوذ اربابان گالیک در غرب، مانند رابرت بروس، اسکاتلندی-نورمن گالیکی شده از کریک، در مبارزات اسکاتلند برای استقلال پس از مرگ الکساندر سوم مؤثر خواهد بود.
جنگ های استقلال اسکاتلند
آنتونی بک، اسقف دورهام، در نبرد فالکرک، 22 ژوئیه 1298. ©Angus McBride
1296 Jan 1 - 1357

جنگ های استقلال اسکاتلند

Scotland, UK
مرگ پادشاه الکساندر سوم در سال 1286 و متعاقب آن مرگ نوه و وارث او، مارگارت، خدمتکار نروژ، در سال 1290، اسکاتلند را بدون جانشین مشخصی رها کرد و در نتیجه 14 رقیب برای تاج و تخت به رقابت پرداختند.برای جلوگیری از جنگ داخلی، بزرگان اسکاتلندی از ادوارد اول انگلستان درخواست کردند که داوری کند.ادوارد در ازای داوری خود، به رسمیت شناختن حقوقی مبنی بر اینکه اسکاتلند به عنوان یک وابسته فئودالی انگلستان در نظر گرفته شده است، به دست آورد.او جان بالیول را که قویترین ادعا را داشت در سال 1292 به عنوان پادشاه انتخاب کرد. رابرت بروس، پنجمین لرد آناندیل و قویترین مدعی بعدی، با اکراه این نتیجه را پذیرفت.ادوارد اول به طور سیستماتیک اقتدار شاه جان و استقلال اسکاتلند را تضعیف کرد.در سال 1295، پادشاه جان وارد اتحاد Auld با فرانسه شد و ادوارد را تحریک کرد تا در سال 1296 به اسکاتلند حمله کند و او را خلع کند.مقاومت در سال 1297 زمانی که ویلیام والاس و اندرو دو موری ارتش انگلیسی را در نبرد پل استرلینگ شکست دادند، ظهور کرد.والاس برای مدت کوتاهی به عنوان نگهبان به نام جان بالیول بر اسکاتلند حکومت کرد تا اینکه ادوارد او را در نبرد فالکرک در سال 1298 شکست داد. در نهایت والاس در سال 1305 دستگیر و اعدام شد.رقبای جان کامین و رابرت بروس به عنوان سرپرست مشترک منصوب شدند.در 10 فوریه 1306، بروس کامین را در گریفریرز کرک در دامفریز به قتل رساند و هفت هفته بعد به عنوان پادشاه تاجگذاری کرد.با این حال، نیروهای ادوارد بروس را در نبرد Methven شکست دادند، که منجر به تکفیر بروس توسط پاپ کلمنت پنجم شد. به تدریج، حمایت بروس افزایش یافت و تا سال 1314، تنها قلعه های Bothwell و Stirling تحت کنترل انگلیسی ها باقی ماندند.نیروهای بروس ادوارد دوم را در نبرد بانوکبرن در سال 1314 شکست دادند و عملاً استقلال اسکاتلند را تضمین کردند.در سال 1320، اعلامیه آربروث به پاپ جان بیست و دوم کمک کرد تا حاکمیت اسکاتلند را به رسمیت بشناسد.اولین پارلمان کامل اسکاتلند، متشکل از سه املاک (اشراف، روحانیون، و کمیسران بورگ)، در سال 1326 تشکیل شد. در سال 1328، معاهده ادینبورگ-نورتمپتون توسط ادوارد سوم امضا شد و استقلال اسکاتلند را در زمان رابرت بروس به رسمیت شناخت.با این حال، پس از مرگ رابرت در سال 1329، انگلستان دوباره حمله کرد و سعی کرد ادوارد بالیول، پسر جان بالیول، را بر تاج و تخت اسکاتلند نشاند.علیرغم پیروزی های اولیه، تلاش های انگلیسی به دلیل مقاومت قوی اسکاتلندی به رهبری سر اندرو موری شکست خورد.ادوارد سوم به دلیل شروع جنگ صد ساله علاقه خود را به آرمان بالیول از دست داد.دیوید دوم، پسر رابرت، در سال 1341 از تبعید بازگشت و بالیول در نهایت در سال 1356 از ادعای خود استعفا داد و در سال 1364 درگذشت. در پایان هر دو جنگ، اسکاتلند وضعیت خود را به عنوان یک کشور مستقل حفظ کرد.
خانه استوارت
House of Stuart ©John Hassall
1371 Jan 1 - 1437

خانه استوارت

Scotland, UK
دیوید دوم اسکاتلندی در 22 فوریه 1371 بدون فرزند درگذشت و رابرت دوم جانشین او شد.استوارت ها در دوران سلطنت رابرت دوم به طور قابل توجهی نفوذ خود را گسترش دادند.به پسران او سرزمین های قابل توجهی داده شد: رابرت، دومین پسر بازمانده، ارلدوم های فیف و منتیث را دریافت کرد.اسکندر، پسر چهارم، بوکان و راس را به دست آورد.و دیوید، پسر ارشد از ازدواج دوم رابرت، استراتهرن و کیثنس را به دست آورد.دختران رابرت همچنین از طریق ازدواج با اربابان قدرتمند، اتحادهای استراتژیک ایجاد کردند و قدرت استوارت را تقویت کردند.این افزایش قدرت استوارت باعث نارضایتی بزرگان ارشد نشد، زیرا پادشاه عموماً قلمروهای آنها را تهدید نمی کرد.استراتژی او در تفویض اختیار به پسران و ارل‌هایش با رویکرد سلطه‌جویانه‌تر دیوید دوم در تضاد بود و در دهه اول سلطنت او مؤثر بود.رابرت دوم در سال 1390 جانشین پسر بیمارش جان شد که نام سلطنتی رابرت سوم را برگزید.در دوران سلطنت رابرت سوم از 1390 تا 1406، قدرت واقعی عمدتاً در اختیار برادرش، رابرت استوارت، دوک آلبانی بود.در سال 1402، مرگ مشکوک پسر بزرگ رابرت سوم، دیوید، دوک روتسی، که احتمالاً توسط دوک آلبانی سازماندهی شده بود، باعث ترس رابرت سوم برای امنیت پسر کوچکترش، جیمز شد.در سال 1406، رابرت سوم جیمز را برای امنیت به فرانسه فرستاد، اما او در مسیر توسط انگلیسی ها دستگیر شد و 18 سال بعد را به عنوان زندانی برای باج گذراند.پس از مرگ رابرت سوم در سال 1406، نایب السلطنه ها بر اسکاتلند حکومت کردند.در ابتدا، این دوک آلبانی بود و پس از مرگ او، پسرش مرداک مسئولیت را بر عهده گرفت.هنگامی که اسکاتلند سرانجام در سال 1424 باج را پرداخت کرد، جیمز، 32 ساله، با عروس انگلیسی خود بازگشت، و مصمم بود که قدرت خود را اثبات کند.پس از بازگشت، جیمز اول چندین نفر از اعضای خانواده آلبانی را اعدام کرد تا کنترل را در دستان ولیعهد متمرکز کند.با این حال، تلاش های او برای تحکیم قدرت منجر به عدم محبوبیت فزاینده شد و به قتل او در سال 1437 ختم شد.
تمرکز و تضاد: از جیمز اول تا جیمز دوم
اوایل قرن پانزدهم یک دوره دگرگونی در تاریخ اسکاتلند بود که با سلطنت جیمز اول و جیمز دوم مشخص شد. ©HistoryMaps
اوایل قرن پانزدهم یک دوره دگرگونی در تاریخ اسکاتلند بود که با سلطنت جیمز اول و جیمز دوم مشخص شد.این پادشاهان چه از طریق اصلاحات داخلی و چه از طریق مبارزات نظامی، نقش مهمی در شکل دادن به چشم انداز سیاسی داشتند.اقدامات آنها منعکس کننده مضامین گسترده تری از اقتدار سلطنتی، درگیری های فئودالی، و تحکیم قدرت متمرکز بود که در توسعه ایالت اسکاتلند نقش اساسی داشتند.اسارت جیمز اول در انگلستان از 1406 تا 1424 در زمان بی ثباتی سیاسی قابل توجه در اسکاتلند رخ داد.زمانی که او در زندان بود، کشور توسط نایب‌نشینان اداره می‌شد و جناح‌های نجیب برای کسب قدرت با هم رقابت می‌کردند و چالش‌های حکومت‌داری را تشدید می‌کرد.پس از بازگشت، عزم جیمز اول برای اعمال قدرت سلطنتی را می توان بخشی از تلاش گسترده تر برای تثبیت و تقویت سلطنت اسکاتلند دانست.زندانی شدن او بینش هایی را در مورد مدل انگلیسی حکومت متمرکز فراهم کرده بود، که او به دنبال تقلید از آن در اسکاتلند بود.جیمز اول اصلاحات متعددی را برای تقویت قدرت سلطنتی و کاهش نفوذ اشراف قدرتمند انجام داد.مشخصه این دوره تغییر به سمت یک دولت متمرکزتر، با تلاش برای ساده‌سازی مدیریت، بهبود عدالت و تقویت سیاست‌های مالی بود.این اصلاحات برای استقرار یک سلطنت قوی تر و مؤثرتر که قادر به اداره یک قلمرو پراکنده و اغلب آشفته باشد، ضروری بود.سلطنت جیمز دوم (1437-1460) به تلاش‌ها برای تحکیم قدرت سلطنتی ادامه داد، اما چالش مداوم خانواده‌های نجیب قدرتمند مانند داگلاس را نیز برجسته کرد.جنگ قدرت بین جیمز دوم و خانواده داگلاس یک اپیزود مهم در تاریخ اسکاتلند است که درگیری مداوم بین تاج و اشراف را نشان می دهد.داگلاس ها با زمین های وسیع و منابع نظامی خود، تهدیدی قابل توجه برای اقتدار پادشاه بودند.لشکرکشی‌های جیمز دوم علیه داگلاس‌ها، از جمله درگیری مهمی که در نبرد آرکین‌هولم در سال 1455 به اوج خود رسید، فقط انتقام‌جویی شخصی نبود، بلکه نبردهای مهمی برای تمرکز قدرت بود.جیمز دوم با شکست دادن داگلاس ها و توزیع مجدد زمین های آن ها به حامیان وفادار، ساختار فئودالی را که مدت ها بر سیاست اسکاتلند تسلط داشت، به طور قابل توجهی تضعیف کرد.این پیروزی به تغییر موازنه قوا به نفع سلطنت کمک کرد.در زمینه وسیع‌تر تاریخ اسکاتلند، اقدامات جیمز اول و جیمز دوم بخشی از روند مداوم تمرکز و دولت‌سازی بود.تلاش آنها برای محدود کردن قدرت اشراف و تقویت ظرفیت های اداری تاج، گام های اساسی در تکامل اسکاتلند از یک جامعه فئودالی به یک دولت مدرن تر بود.این اصلاحات زمینه را برای پادشاهان آینده فراهم کرد تا روند تمرکز را ادامه دهند و به شکل گیری مسیر تاریخ اسکاتلند کمک کرد.علاوه بر این، دوره 1406 تا 1460 منعکس کننده پیچیدگی های زندگی سیاسی اسکاتلند است، جایی که اقتدار پادشاه به طور مداوم توسط خانواده های نجیب زاده قدرتمند به چالش کشیده می شد.موفقیت جیمز اول و جیمز دوم در اعمال قدرت سلطنتی و کاهش نفوذ اشراف در دگرگونی چشم‌انداز سیاسی اسکاتلند بسیار مهم بود و راه را برای پادشاهی متحدتر و متمرکزتر هموار کرد.
داستان گلف
داستان گلف ©HistoryMaps
1457 Jan 1

داستان گلف

Old Course, West Sands Road, S
گلف تاریخچه ای در اسکاتلند دارد که اغلب به عنوان زادگاه بازی های مدرن در نظر گرفته می شود.منشا گلف در اسکاتلند را می توان به اوایل قرن پانزدهم جستجو کرد.اولین رکورد مکتوب گلف در سال 1457 ظاهر می شود، زمانی که پادشاه جیمز دوم این بازی را ممنوع کرد زیرا این کار اسکاتلندی ها را از تمرین تیراندازی با کمان که برای دفاع ملی ضروری بود، منحرف می کرد.با وجود چنین ممنوعیت هایی، محبوبیت گلف همچنان رو به رشد بود.
رنسانس و ویرانی: از جیمز سوم تا جیمز چهارم
نبرد میدان فلودن ©Angus McBride
اواخر قرن 15 و اوایل قرن 16 در تاریخ اسکاتلند مهم بود که با سلطنت جیمز سوم و جیمز چهارم مشخص شد.این دوره‌ها شاهد تداوم درگیری‌های داخلی و تلاش‌ها برای تمرکز، و همچنین پیشرفت‌های فرهنگی و جاه‌طلبی‌های نظامی بود که تأثیرات ماندگاری بر پادشاهی اسکاتلند داشت.جیمز سوم در سال 1460 در کودکی به سلطنت رسید و سلطنت اولیه او به دلیل جوانی تحت سلطه سلطنت بود.وقتی جیمز سوم بزرگ شد و شروع به اعمال اقتدار خود کرد، با چالش های مهمی از جانب اشراف مواجه شد.مشخصه سلطنت او درگیری‌های داخلی بود که عمدتاً از تلاش‌های او برای اعمال قدرت سلطنتی بر خانواده‌های نجیب قدرتمند ناشی می‌شد.بر خلاف اسلاف خود، جیمز سوم برای حفظ کنترل بر اشراف متعصب تلاش کرد که منجر به نارضایتی و ناآرامی گسترده شد.ناتوانی جیمز سوم در مدیریت مؤثر این جناح های نجیب منجر به چندین قیام شد.مهمترین آنها شورشی بود که توسط پسر خودش، جیمز چهارم آینده، در سال 1488 رهبری شد. این شورش در نبرد ساچیبورن به اوج خود رسید، جایی که جیمز سوم شکست خورد و کشته شد.سقوط او را می‌توان نتیجه مستقیم شکست او در تحکیم قدرت و مدیریت منافع رقیب اشراف، که موضوعی دائمی در سیاست اسکاتلند بود، دانست.در مقابل، جیمز چهارم که پس از مرگ پدرش تاج و تخت را به دست گرفت، دوره ای از ثبات نسبی و پیشرفت فرهنگی قابل توجهی را برای اسکاتلند به ارمغان آورد.جیمز چهارم پادشاه رنسانس بود که به خاطر حمایت از هنر و علوم شهرت داشت.دوران سلطنت او شاهد شکوفایی فرهنگ اسکاتلند، با پیشرفت در ادبیات، معماری و آموزش بود.او کالج سلطنتی جراحان را تأسیس کرد و از تأسیس دانشگاه آبردین حمایت کرد که نشان دهنده تعهد او به یادگیری و توسعه فرهنگی است.سلطنت جیمز چهارم نیز با تعقیب‌های نظامی بلندپروازانه، چه در داخل و چه در خارج از اسکاتلند مشخص شد.در داخل کشور، او تلاش کرد تا اقتدار خود را بر ارتفاعات و جزایر تثبیت کند، و به تلاش های پیشینیان خود برای تحت کنترل بیشتر این مناطق ادامه داد.جاه طلبی های نظامی او از مرزهای اسکاتلند نیز فراتر رفت.او به دنبال گسترش نفوذ اسکاتلند در اروپا بود، به ویژه از طریق اتحاد خود با فرانسه علیه انگلیس ، بخشی از اتحاد گسترده‌تر Auld.این اتحاد و تعهد جیمز چهارم به حمایت از فرانسه منجر به نبرد فاجعه‌بار فلودن در سال 1513 شد. در پاسخ به تجاوز انگلیسی به فرانسه، جیمز چهارم به شمال انگلستان حمله کرد، اما با ارتش انگلیسی که به خوبی آماده شده بود روبرو شد.نبرد فلودن یک شکست فاجعه بار برای اسکاتلند بود که منجر به مرگ جیمز چهارم و بسیاری از اشراف اسکاتلندی شد.این شکست نه تنها رهبری اسکاتلند را نابود کرد، بلکه کشور را آسیب پذیر و در حالت ماتم قرار داد.
1500
اسکاتلند مدرن اولیه
زمان پرآشوب: جیمز پنجم و مری، ملکه اسکاتلند
مری، ملکه اسکاتلند. ©Edward Daniel Leahy
دوره بین 1513 و 1567 یک دوره حساس در تاریخ اسکاتلند بود که تحت سلطه سلطنت جیمز پنجم و مری، ملکه اسکاتلند بود.این سال ها با تلاش های قابل توجهی برای تحکیم اقتدار سلطنتی، اتحادهای ازدواج پیچیده، تحولات مذهبی و درگیری های شدید سیاسی مشخص شد.اقدامات و چالش هایی که این پادشاهان با آن مواجه بودند، نقش مهمی در شکل دادن به چشم انداز سیاسی و مذهبی اسکاتلند داشت.جیمز پنجم که در کودکی پس از مرگ پدرش جیمز چهارم در نبرد فلودن در سال 1513 به تخت سلطنت رسید، با وظیفه هولناک تحکیم قدرت سلطنتی در پادشاهی مملو از جناح های نجیب و تهدیدهای خارجی روبرو شد.در دوران اقلیت وی، اسکاتلند توسط نایب السلطنه ها اداره می شد که منجر به بی ثباتی سیاسی و جنگ قدرت در میان اشراف شد.هنگامی که در سال 1528 کنترل کامل را به دست گرفت، جیمز پنجم برای تقویت اقتدار سلطنتی و کاهش نفوذ اشراف دست به کارزاری مصمم زد.تلاش‌های جیمز پنجم برای تحکیم قدرت شامل مجموعه‌ای از اقدامات با هدف متمرکز کردن حکومت و محدود کردن استقلال خانواده‌های اصیل قدرتمند بود.او درآمدهای سلطنتی را از طریق وضع مالیات و مصادره زمین ها از اشراف شورشی افزایش داد.جیمز پنجم همچنین به دنبال تقویت سیستم قضایی، کارآمدتر و بی‌طرف‌تر ساختن آن، در نتیجه گسترش نفوذ سلطنتی در محلات بود.ازدواج او با مری گیز در سال 1538 موقعیت او را بیشتر تقویت کرد و اسکاتلند را با فرانسه همسو کرد و موقعیت سیاسی او را تقویت کرد.با وجود این تلاش ها، دوران سلطنت جیمز پنجم با چالش هایی همراه بود.شاه با مقاومت مستمر اشراف قدرتمندی که تمایلی به چشم پوشی از امتیازات سنتی خود نداشتند، مواجه شد.علاوه بر این، سیاست های تهاجمی مالیاتی و تلاش های او برای اجرای عدالت سلطنتی اغلب به ناآرامی منجر می شد.مرگ جیمز پنجم در سال 1542، به دنبال شکست اسکاتلند در نبرد سولوی ماس، پادشاهی را وارد دوره دیگری از بی ثباتی سیاسی کرد.مرگ او باعث شد تا دختر شیرخوارش، مری، ملکه اسکاتلند، به عنوان وارث او باقی بماند و خلاء قدرتی ایجاد کرد که درگیری های جناحی را تشدید کرد.مری، ملکه اسکاتلند، پادشاهی پر فراز و نشیب را به ارث برد و سلطنت او با مجموعه ای از رویدادهای دراماتیک مشخص شد که عمیقاً اسکاتلند را تحت تأثیر قرار داد.مری که در فرانسه بزرگ شد و با دوفین، که فرانسیس دوم فرانسه شد، ازدواج کرد، به عنوان یک بیوه جوان در سال 1561 به اسکاتلند بازگشت. مشخصه سلطنت او تلاش‌هایی برای حرکت در چشم‌انداز پیچیده سیاسی و مذهبی آن زمان بود.اصلاحات پروتستانی در اسکاتلند شکل گرفته بود که منجر به اختلافات عمیق بین کاتولیک ها و پروتستان ها شد.ازدواج مری با هنری استوارت، لرد دارنلی، در سال 1565 در ابتدا با هدف تقویت ادعای او بر تاج و تخت انگلیس بود.با این حال، اتحادیه به سرعت تیره شد و منجر به یک سری وقایع خشونت‌آمیز و بی‌ثبات‌کننده سیاسی، از جمله قتل دارنلی در سال 1567 شد. ازدواج بعدی مری با جیمز هپبورن، ارل بوثول، که به طور گسترده‌ای مشکوک به دست داشتن در مرگ دارنلی بود، باعث فرسایش سیاسی او شد. حمایت کردن.در زمان سلطنت مریم، درگیری مذهبی یک چالش مداوم بود.به عنوان یک پادشاه کاتولیک در یک کشور عمدتاً پروتستان، او با مخالفت قابل توجهی از سوی اشراف و اصلاح طلبان پروتستان، از جمله جان ناکس، که به شدت با سیاست ها و ایمان او مخالف بود، مواجه شد.تنش بین جناح های کاتولیک و پروتستان به ناآرامی های مداوم و مبارزات قدرت انجامید.سلطنت آشفته مری با کناره گیری اجباری او در سال 1567 به نفع پسر شیرخوارش جیمز ششم و زندانی شدن او به اوج خود رسید.او به انگلستان گریخت تا از پسر عمویش، الیزابت اول حمایت کند، اما در عوض به دلیل ترس از نفوذ کاتولیک خود و ادعای تاج و تخت انگلیس به مدت 19 سال زندانی شد.کناره گیری مری پایان یک فصل پر فراز و نشیب در تاریخ اسکاتلند بود که مشخصه آن درگیری های شدید سیاسی و مذهبی بود.
اصلاحات اسکاتلندی
اصلاحات اسکاتلندی ©HistoryMaps
1560 Jan 1

اصلاحات اسکاتلندی

Scotland, UK
در طول قرن شانزدهم، اسکاتلند تحت یک اصلاحات پروتستانی قرار گرفت و کلیسای ملی را به کرک عمدتاً کالوینیست با دیدگاهی پرزبیتری تبدیل کرد و قدرت اسقف ها را به میزان قابل توجهی کاهش داد.در اوایل قرن، آموزه‌های مارتین لوتر و جان کالوین بر اسکاتلند تأثیر گذاشت، به‌ویژه از طریق دانشمندان اسکاتلندی که در دانشگاه‌های قاره‌ای تحصیل کرده بودند.پاتریک همیلتون واعظ لوتری در سال 1528 به دلیل بدعت در سنت اندروز اعدام شد. اعدام جورج ویشارت تحت تأثیر زوینگلی در سال 1546 به دستور کاردینال بیتون، خشم پروتستان ها را بیشتر کرد.طرفداران ویشارت کمی بعد بیتون را ترور کردند و قلعه سنت اندروز را تصرف کردند.این قلعه به مدت یک سال نگه داشته شد تا اینکه با کمک فرانسه شکست خورد.بازماندگان، از جمله کشیش جان ناکس، محکوم به خدمت به عنوان بردگان گالی در فرانسه شدند، که باعث ایجاد خشم علیه فرانسوی ها و ایجاد شهدای پروتستان شد.تحمل محدود و نفوذ اسکاتلندی ها و پروتستان های تبعیدی در خارج از کشور، گسترش پروتستانتیسم را در اسکاتلند تسهیل کرد.در سال 1557، گروهی از لردها، معروف به اربابان جماعت، شروع به نمایندگی سیاسی از منافع پروتستان کردند.فروپاشی اتحاد فرانسه و مداخله انگلیس در سال 1560 به گروه کوچک اما با نفوذ پروتستان اجازه داد تا اصلاحاتی را در کلیسای اسکاتلند اعمال کنند.در آن سال، در حالی که مریم جوان، ملکه اسکاتلند، هنوز در فرانسه بود، پارلمان یک اعتراف به ایمان را تصویب کرد که در آن اقتدار پاپ و توده‌ها رد شد.جان ناکس که از گالی ها فرار کرده بود و زیر نظر کالوین در ژنو تحصیل کرده بود، به عنوان شخصیت برجسته اصلاحات ظاهر شد.تحت تأثیر ناکس، کرک اصلاح‌شده سیستم پرزبیتری را پذیرفت و بسیاری از سنت‌های پیچیده کلیسای قرون وسطی را کنار گذاشت.کرک جدید لردهای محلی را که غالباً انتصابات روحانیون را کنترل می کردند، قدرتمند کرد.اگرچه شمایل‌بازی به طور گسترده رخ می‌داد، اما عموماً منظم بود.با وجود جمعیتی که عمدتاً کاتولیک بودند، به ویژه در ارتفاعات و جزایر، کرک روند تدریجی تغییر مذهب و تحکیم را با آزار و اذیت نسبتاً کمی در مقایسه با دیگر اصلاحات اروپایی آغاز کرد.زنان به طور فعال در شور مذهبی آن دوران شرکت داشتند.جذابیت برابری طلبانه و عاطفی کالوینیسم هم مردان و هم زنان را به خود جذب می کرد.آلاسدیر رافه، مورخ، خاطرنشان می‌کند که مردان و زنان به طور مساوی در میان برگزیدگان در نظر گرفته می‌شوند و روابط نزدیک و تقوای بین جنسیت‌ها و درون ازدواج را تقویت می‌کنند.زنان غیر روحانی نقش‌های دینی جدیدی به‌ویژه در جوامع دعایی به دست آوردند که نشان‌دهنده تغییر قابل توجهی در مشارکت مذهبی و نفوذ اجتماعی آنها بود.
اتحادیه تاج
جیمز جواهر سه برادر، سه اسپینل قرمز مستطیلی را می پوشد. ©John de Critz
1603 Mar 24

اتحادیه تاج

United Kingdom
اتحادیه تاج‌ها، الحاق جیمز ششم اسکاتلند به تاج و تخت انگلستان به‌عنوان جیمز اول بود، که عملاً دو قلمرو را تحت یک پادشاه در 24 مارس 1603 متحد کرد. این به دنبال مرگ الیزابت اول انگلستان، آخرین پادشاه تودور بود.این اتحادیه سلسله ای بود و انگلیس و اسکاتلند با وجود تلاش های جیمز برای ایجاد یک تاج و تخت امپراتوری جدید، موجودیت های متمایز باقی ماندند.این دو پادشاهی یک پادشاه مشترک داشتند که سیاست‌های داخلی و خارجی آن‌ها را تا زمان اعمال اتحادیه در سال 1707 هدایت می‌کرد، به جز در دوران سلطنت جمهوری‌ها در دهه 1650 که مشترک المنافع الیور کرامول به طور موقت آنها را متحد کرد.ازدواج جیمز چهارم اسکاتلندی در اوایل قرن شانزدهم با مارگارت تودور، هنری هفتم دختر انگلستان، به منظور پایان دادن به خصومت‌ها بین ملت‌ها و آوردن استوارت‌ها به خط جانشینی انگلستان بود.با این حال، این صلح کوتاه مدت بود، با درگیری های دوباره مانند نبرد فلودن در سال 1513. در اواخر قرن شانزدهم، با نزدیک شدن به انقراض خط تودور، جیمز ششم اسکاتلند به عنوان قابل قبول ترین وارث الیزابت اول ظاهر شد.از سال 1601، سیاستمداران انگلیسی، به ویژه سر رابرت سیسیل، مخفیانه با جیمز مکاتبه کردند تا جانشینی آرام را تضمین کنند.پس از مرگ الیزابت در 24 مارس 1603، جیمز بدون اعتراض به عنوان پادشاه در لندن اعلام شد.او به لندن سفر کرد و در آنجا با اشتیاق مورد استقبال قرار گرفت، اگرچه تنها یک بار در سال 1617 به اسکاتلند بازگشت.جاه طلبی جیمز برای لقب پادشاه بریتانیای کبیر با مقاومت پارلمان انگلیس مواجه شد که تمایلی به ادغام کامل دو پادشاهی نداشت.با وجود این، جیمز به طور یکجانبه عنوان پادشاه بریتانیای کبیر را در سال 1604 به خود اختصاص داد، اگرچه این امر با شور و شوق کمی از سوی پارلمان انگلیس و اسکاتلند مواجه شد.در سال 1604، هر دو پارلمان کمیسرانی را برای بررسی یک اتحادیه کامل تر منصوب کردند.کمیسیون اتحادیه در موضوعاتی مانند قوانین مرزی، تجارت و شهروندی پیشرفت هایی داشته است.با این حال، تجارت آزاد و حقوق برابر با ترس از تهدید شغلی از سوی اسکاتلندی ها که به انگلستان مهاجرت می کردند، بحث برانگیز بود.وضعیت حقوقی متولدین پس از اتحادیه، معروف به پست ناتی، در مورد کالوین (1608) تعیین شد، و حقوق مالکیت را به همه رعایای پادشاه تحت قوانین عمومی انگلیسی اعطا کرد.اشراف اسکاتلندی به دنبال مناصب عالی در دولت انگلیس بودند و اغلب با تحقیر و طنز درباریان انگلیسی مواجه بودند.احساسات ضدانگلیسی نیز در اسکاتلند رشد کرد و آثار ادبی به نقد انگلیسی ها پرداختند.در سال 1605، مشخص بود که دستیابی به یک اتحاد کامل به دلیل لجبازی متقابل غیرممکن است، و جیمز فعلاً این ایده را رها کرد، به این امید که زمان مشکلات را حل کند.
جنگ های سه پادشاهی
جنگ داخلی انگلیس در طول جنگ سه پادشاهی ©Angus McBride
1638 Jan 1 - 1660

جنگ های سه پادشاهی

United Kingdom
جنگ‌های سه پادشاهی، که به عنوان جنگ‌های داخلی بریتانیا نیز شناخته می‌شود، با افزایش تنش‌ها در اوایل سلطنت چارلز اول آغاز شد. درگیری‌های سیاسی و مذهبی در انگلستان ، اسکاتلند و ایرلند در حال وقوع بود، که همگی نهادهای جداگانه تحت حکومت چارلز بودند.چارلز به حق الهی پادشاهان اعتقاد داشت، که با فشار نمایندگان پارلمان برای سلطنت مشروطه در تضاد بود.اختلافات مذهبی نیز با پیوریتن های انگلیسی و میثاق های اسکاتلندی مخالف اصلاحات انگلیکن چارلز شروع شد، در حالی که کاتولیک های ایرلندی به دنبال پایان دادن به تبعیض و خودگردانی بیشتر بودند.جرقه در اسکاتلند با جنگ های اسقف ها در سال های 1639-1640 شعله ور شد، جایی که میثاق کنندگان در برابر تلاش های چارلز برای اجرای شیوه های آنگلیکن مقاومت کردند.آنها با به دست آوردن کنترل اسکاتلند، به شمال انگلستان لشکر کشی کردند و سابقه ای برای درگیری های بیشتر ایجاد کردند.به طور همزمان، در سال 1641، کاتولیک های ایرلندی شورشی علیه مهاجران پروتستان به راه انداختند که به سرعت به یک درگیری قومی و جنگ داخلی تبدیل شد.در انگلستان، مبارزه در اوت 1642، با شروع اولین جنگ داخلی انگلیس به اوج رسید.سلطنت طلبان، وفادار به پادشاه، با نمایندگان پارلمان و متحدان اسکاتلندی آنها درگیر شدند.در سال 1646، چارلز تسلیم اسکاتلندی ها شد، اما امتناع او از دادن امتیاز منجر به تجدید جنگ در جنگ داخلی دوم انگلستان در سال 1648 شد. درگیر می کند.نمایندگان پارلمان که مصمم به پایان دادن به سلطنت چارلز بودند، پارلمان را از حامیان وی پاکسازی کردند و پادشاه را در ژانویه 1649 اعدام کردند که نشان دهنده تأسیس مشترک المنافع انگلیس بود.الیور کرامول به عنوان یک شخصیت مرکزی ظاهر شد و مبارزات انتخاباتی را برای تسلط بر ایرلند و اسکاتلند رهبری کرد.نیروهای مشترک المنافع بیرحم بودند، زمین های کاتولیک ها را در ایرلند مصادره کردند و مقاومت را در هم شکستند.تسلط کرامول یک جمهوری را در سراسر جزایر بریتانیا ایجاد کرد و فرمانداران نظامی بر اسکاتلند و ایرلند حکومت کردند.با این حال، این دوره از اتحاد تحت کشورهای مشترک المنافع مملو از تنش و قیام بود.مرگ کرامول در سال 1658 کشورهای مشترک المنافع را در بی ثباتی فرو برد و ژنرال جورج مونک از اسکاتلند به لندن رفت و راه را برای احیای سلطنت هموار کرد.در سال 1660، چارلز دوم برای بازگشت به عنوان پادشاه دعوت شد، که نشان دهنده پایان مشترک المنافع و جنگ های سه پادشاهی بود.سلطنت دوباره احیا شد، اما درگیری ها تأثیرات ماندگاری داشت.حق الهی پادشاهان عملاً لغو شد و بی اعتمادی به حکومت نظامی عمیقاً در آگاهی بریتانیا ریشه دوانید.چشم‌انداز سیاسی برای همیشه تغییر کرد و زمینه را برای سلطنت مشروطه و اصول دموکراتیک که در قرن‌های آینده پدیدار می‌شد، فراهم کرد.
انقلاب شکوهمند در اسکاتلند
انقلاب شکوهمند در اسکاتلند بخشی از انقلاب گسترده 1688 بود که به جای جیمز هفتم و دوم، دخترش مری دوم و همسرش ویلیام سوم جایگزین شد. ©Nicolas de Largillière
انقلاب شکوهمند در اسکاتلند بخشی از انقلاب گسترده تر 1688 بود که به جای جیمز هفتم و دوم، دخترش مری دوم و همسرش ویلیام سوم به عنوان پادشاهان مشترک اسکاتلند و انگلیس جایگزین شدند.اسکاتلند و انگلیس علیرغم اینکه پادشاهی مشترک داشتند، اشخاص حقوقی جداگانه ای بودند و تصمیمات یکی دیگر را ملزم نمی کرد.انقلاب برتری پارلمانی بر تاج را تأیید کرد و کلیسای اسکاتلند را به عنوان پروتستان تأسیس کرد.جیمز در سال 1685 با حمایت قابل توجهی پادشاه شد، اما مذهب کاتولیک او بحث برانگیز بود.هنگامی که پارلمان انگلستان و اسکاتلند از برداشتن محدودیت‌های کاتولیک‌ها خودداری کردند، جیمز با فرمانی حکومت کرد.تولد وارث کاتولیک او در سال 1688 باعث بروز بی نظمی مدنی شد.ائتلافی از سیاستمداران انگلیسی از ویلیام اورنج دعوت کردند تا مداخله کند و در 5 نوامبر 1688 ویلیام در انگلستان فرود آمد.جیمز در 23 دسامبر به فرانسه گریخت.علیرغم دخالت حداقلی اسکاتلند در دعوت اولیه از ویلیام، اسکاتلندی ها در هر دو طرف برجسته بودند.شورای خصوصی اسکاتلند از ویلیام خواست تا به عنوان نایب السلطنه در انتظار کنوانسیون املاک، که در مارس 1689 برای حل این موضوع تشکیل جلسه داد، عمل کند.ویلیام و مری در فوریه 1689 به عنوان پادشاه مشترک انگلستان اعلام شدند و ترتیب مشابهی در ماه مارس برای اسکاتلند انجام شد.در حالی که انقلاب در انگلستان سریع و نسبتاً بدون خونریزی بود، اسکاتلند ناآرامی های قابل توجهی را تجربه کرد.قیام در حمایت از جیمز باعث تلفات شد و ژاکوبیتیسم به عنوان یک نیروی سیاسی ادامه یافت.کنوانسیون اسکاتلند اعلام کرد که جیمز تاج و تخت را در 4 آوریل 1689 از دست داده است و قانون ادعای حق، قدرت پارلمانی را بر سلطنت ایجاد کرد.افراد کلیدی در دولت جدید اسکاتلند شامل لرد ملویل و ارل آف استیر بودند.پارلمان بر سر مسائل مذهبی و سیاسی با بن بست مواجه شد اما در نهایت اسقف نشینی در کلیسای اسکاتلند را لغو کرد و بر دستور کار قانونگذاری آن کنترل پیدا کرد.حل و فصل مذهبی با تسلط پرزبیتریان رادیکال بر مجمع عمومی و برکناری بیش از 200 وزیر سازشکار و اسقفی، بحث برانگیز بود.ویلیام تلاش کرد تا تساهل را با ضرورت سیاسی متعادل کند و برخی از وزیران را که او را به عنوان پادشاه پذیرفته بودند بازگرداند.مقاومت ژاکوبیت ها به رهبری ویسکونت داندی ادامه یافت، اما پس از نبرد کیلیکرانکی و نبرد کرومدیل تا حد زیادی سرکوب شد.انقلاب شکوهمند در اسکاتلند تسلط پرزبیتری ها و برتری پارلمانی را تأیید کرد، اما بسیاری از اسقفی ها را از خود دور کرد و به ناآرامی های مداوم یعقوبی کمک کرد.در درازمدت، این درگیری‌ها راه را برای قوانین اتحادیه در سال 1707 هموار کرد که بریتانیای کبیر را ایجاد کرد و مسائل جانشینی و وحدت سیاسی را حل کرد.
ظهور یعقوبیت در سال 1689
ظهور یعقوبیت در سال 1689 ©HistoryMaps
1689 Mar 1 - 1692 Feb

ظهور یعقوبیت در سال 1689

Scotland, UK
قیام ژاکوبیت در سال 1689 یک درگیری محوری در تاریخ اسکاتلند بود که عمدتاً در ارتفاعات جنگید و هدف آن بازگرداندن جیمز هفتم به تاج و تخت پس از خلع شدن او توسط انقلاب شکوهمند 1688 بود. این قیام اولین بار از چندین تلاش یعقوبی ها برای بازگرداندن حکومت بود. خانه استوارت، متعلق به اواخر قرن 18.جیمز هفتم، یک کاتولیک، در سال 1685 با حمایت گسترده، علیرغم مذهبش، به قدرت رسید.سلطنت او به ویژه در انگلستان پروتستان و اسکاتلند بحث برانگیز بود.سیاست‌های او و تولد وارث کاتولیک‌اش در سال 1688 بسیاری را علیه او برانگیخت و به دعوت ویلیام اورنج برای مداخله منجر شد.ویلیام در نوامبر 1688 در انگلستان فرود آمد و جیمز در دسامبر به فرانسه گریخت.در فوریه 1689، ویلیام و مری به عنوان پادشاه مشترک انگلستان اعلام شدند.در اسکاتلند اوضاع پیچیده بود.یک کنوانسیون اسکاتلندی در مارس 1689 تشکیل شد که به شدت تحت تأثیر پرسبیتریان تبعیدی مخالف جیمز بود.هنگامی که جیمز نامه ای برای اطاعت فرستاد، تنها مخالفت را تقویت کرد.این کنوانسیون به سلطنت جیمز پایان داد و قدرت پارلمان اسکاتلند را تأیید کرد.قیام در زمان جان گراهام، ویسکونت داندی، که قبایل هایلند را گرد هم آورد، آغاز شد.با وجود پیروزی قابل توجهی در کیلیکرانکی در ژوئیه 1689، داندی کشته شد و ژاکوبیت ها را تضعیف کرد.جانشین او، الکساندر کانن، به دلیل کمبود منابع و اختلافات داخلی با مشکل مواجه شد.درگیری های عمده شامل محاصره قلعه بلر و نبرد دانکلد بود که هر دو برای ژاکوبیت ها بی نتیجه بودند.نیروهای دولتی، به رهبری هیو مکی و بعداً توماس لیوینگستون، به طور سیستماتیک دژهای یعقوبیت را از بین بردند.شکست قاطع نیروهای یعقوبی در کرومدیل در می 1690 پایان مؤثر شورش را نشان داد.این درگیری به طور رسمی با کشتار گلنکو در فوریه 1692، به دنبال مذاکرات شکست خورده و تلاش برای تضمین وفاداری هایلند پایان یافت.این رویداد بر واقعیت‌های خشن انتقام‌جویی‌های پس از شورش تأکید کرد.پس از آن، اتکای ویلیام به حمایت پروتستان منجر به حذف اسقف نشینی در کلیسای اسکاتلند شد.بسیاری از وزرای آواره بعداً اجازه بازگشت یافتند، در حالی که یک جناح مهم کلیسای اسقفی اسکاتلند را تشکیل داد و به حمایت از اهداف یعقوبی در قیام های آینده ادامه داد.
1700
اسکاتلند مدرن متاخر
قوانین اتحادیه 1707
مخالفت اسکاتلند با تلاش استوارت برای تحمیل اتحادیه مذهبی منجر به میثاق ملی 1638 شد ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
1707 Mar 6

قوانین اتحادیه 1707

United Kingdom
قوانین اتحادیه 1706 و 1707 دو قانون اساسی بودند که به ترتیب توسط پارلمان های انگلستان و اسکاتلند تصویب شدند.آنها به گونه ای طراحی شدند که دو پادشاهی مجزا را در یک نهاد سیاسی واحد قرار دهند و پادشاهی بریتانیای کبیر را ایجاد کنند.این به دنبال معاهده اتحادیه که توسط کمیسران نماینده هر دو پارلمان در 22 ژوئیه 1706 مورد توافق قرار گرفت. وست مینستر در لندنایده اتحاد بین انگلستان و اسکاتلند از زمان اتحاد تاج ها در سال 1603 مورد بررسی قرار گرفت، زمانی که جیمز ششم اسکاتلند به عنوان جیمز اول تاج و تخت انگلستان را به ارث برد و این دو تاج را در شخص خود متحد کرد.علیرغم جاه طلبی های او برای ادغام دو قلمرو در یک پادشاهی واحد، اختلافات سیاسی و مذهبی مانع از اتحاد رسمی شد.تلاش های اولیه در سال های 1606، 1667 و 1689 برای ایجاد یک کشور واحد از طریق قوانین پارلمانی شکست خورده بود.تا اوایل قرن هجدهم بود که جو سیاسی هر دو کشور برای اتحاد مساعد شد، که هر کدام به انگیزه های متفاوتی هدایت می شدند.پس زمینه اعمال اتحادیه پیچیده بود.قبل از سال 1603، اسکاتلند و انگلیس دارای پادشاهان متمایز و اغلب منافع متضاد بودند.الحاق جیمز ششم به تاج و تخت انگلیس اتحاد شخصی را به همراه داشت اما سیستم های حقوقی و سیاسی جداگانه ای را حفظ کرد.تمایل جیمز برای پادشاهی متحد با مقاومت هر دو مجلس، به ویژه از سوی انگلیسی ها که از حکومت مطلقه بیم داشتند، مواجه شد.تلاش ها برای ایجاد یک کلیسای متحد نیز شکست خورد، زیرا اختلافات مذهبی بین کلیسای کالوینیست اسکاتلند و کلیسای اسقفی انگلستان بسیار قابل توجه بود.جنگ‌های سه پادشاهی (1639–1651) روابط را پیچیده‌تر کرد، به طوری که اسکاتلند پس از جنگ‌های اسقف‌ها با دولت پرزبیتری ظهور کرد.جنگ‌های داخلی بعدی شاهد اتحادهای نوسانی بود و در کشورهای مشترک المنافع الیور کرامول به اوج خود رسید که به طور موقت کشورها را متحد کرد اما با بازسازی چارلز دوم در سال 1660 منحل شد.تنش های اقتصادی و سیاسی تا اواخر قرن هفدهم ادامه یافت.اقتصاد اسکاتلند به شدت تحت تأثیر قوانین ناوبری انگلیسی و جنگ با هلندی ها قرار گرفت که منجر به تلاش های ناموفق برای مذاکره برای امتیازات تجاری شد.انقلاب شکوهمند 1688 که ویلیام اورنج را جایگزین جیمز هفتم کرد، روابط را بیشتر تیره کرد.لغو اسقف نشینی توسط پارلمان اسکاتلند در سال 1690 بسیاری را از خود دور کرد و بذر تفرقه را کاشت که بعداً بر بحث های اتحادیه تأثیر گذاشت.اواخر دهه 1690 با مشکلات شدید اقتصادی در اسکاتلند همراه بود که با طرح فاجعه بار دارین، تلاشی جاه طلبانه اما شکست خورده برای ایجاد مستعمره اسکاتلند در پاناما، تشدید شد.این شکست اقتصاد اسکاتلند را فلج کرد و احساس ناامیدی ایجاد کرد که ایده اتحادیه را برای برخی جذاب تر کرد.چشم‌انداز سیاسی برای تغییر آماده بود زیرا به نظر می‌رسید که بهبود اقتصادی به طور فزاینده‌ای با ثبات سیاسی و دسترسی به بازارهای انگلیسی مرتبط است.اوایل قرن هجدهم شاهد تلاش‌های مجدد برای اتحاد بود که ناشی از ضرورت اقتصادی و مانور سیاسی بود.قانون بیگانگان در سال 1705 توسط پارلمان انگلیس، اسکاتلند را تهدید به تحریم های شدید کرد، مگر اینکه اسکاتلند برای اتحادیه وارد مذاکره شود.این اقدام در کنار انگیزه های اقتصادی و فشار سیاسی، پارلمان اسکاتلند را به سوی توافق سوق داد.با وجود مخالفت قابل توجه در داخل اسکاتلند، جایی که بسیاری این اتحادیه را خیانت نخبگان خود می دانستند، قوانین تصویب شد.اتحادیه‌گرایان استدلال می‌کردند که ادغام اقتصادی با انگلستان برای شکوفایی اسکاتلند حیاتی است، در حالی که مخالفان اتحادیه از از دست دادن حاکمیت و انقیاد اقتصادی می‌ترسیدند.در نهایت، این اتحادیه رسمیت یافت و یک ایالت بریتانیایی واحد با پارلمانی متحد ایجاد کرد که آغاز یک دوره جدید سیاسی و اقتصادی برای هر دو ملت بود.
شورش های یعقوبی
حادثه ای در شورش 1745، رنگ روغن روی بوم. ©David Morier
1715 Jan 1 - 1745

شورش های یعقوبی

Scotland, UK
احیای ژاکوبیتیسم، که ناشی از عدم محبوبیت اتحادیه ۱۷۰۷ بود، اولین تلاش مهم خود را در سال ۱۷۰۸ مشاهده کرد، زمانی که جیمز فرانسیس ادوارد استوارت، معروف به تظاهرکننده قدیمی، سعی کرد با ناوگان فرانسوی با ۶۰۰۰ نفر به بریتانیا حمله کند.نیروی دریایی سلطنتی این تهاجم را خنثی کرد و از فرود نیروهای نظامی جلوگیری کرد.در سال 1715 پس از مرگ ملکه آن و به قدرت رسیدن جورج اول، اولین پادشاه هانوفر، تلاش بزرگتری انجام شد.این قیام که «پانزده» نام داشت، شورش‌هایی همزمان در ولز، دوون و اسکاتلند را برنامه‌ریزی کرد.با این حال، دستگیری های دولت برنامه های جنوبی را متوقف کرد.در اسکاتلند، جان ارسکین، ارل مار، معروف به بابین جان، قبایل یعقوبی را گرد هم آورد، اما ثابت کرد که یک رهبر ناکارآمد است.مار پرت را تصرف کرد، اما نتوانست نیروهای دولتی کوچکتر تحت فرمان دوک آرگیل را در دشت استرلینگ از جا کند.برخی از ارتش مار با قیام در شمال انگلستان و جنوب اسکاتلند به نیروهای خود پیوستند و راه خود را به انگلستان رساندند.با این حال، آنها در نبرد پرستون شکست خوردند و در 14 نوامبر 1715 تسلیم شدند. روز قبل، مار نتوانسته بود آرگیل را در نبرد شریفمویر شکست دهد.جیمز خیلی دیر در اسکاتلند فرود آمد و با مشاهده ناامیدی آنها، به فرانسه فرار کرد.تلاش بعدی ژاکوبیت ها با حمایت اسپانیا در سال 1719 نیز در نبرد گلن شیل با شکست به پایان رسید.در سال 1745، یکی دیگر از قیام های یعقوبی، معروف به " چهل و پنج" ، زمانی آغاز شد که چارلز ادوارد استوارت، تظاهرکننده جوان یا بانی شاهزاده چارلی، در جزیره اریسکای در هبریدهای بیرونی فرود آمد.علیرغم اکراه اولیه، چندین قبیله به او پیوستند و موفقیت های اولیه او شامل تصرف ادینبورگ و شکست ارتش دولتی در نبرد پرستونپانس بود.ارتش ژاکوبیت به سمت انگلستان پیشروی کرد و کارلایل را تصرف کرد و به دربی رسید.با این حال، بدون حمایت قابل توجه انگلیسی و رویارویی با دو ارتش انگلیسی همگرا، رهبری ژاکوبیت به اسکاتلند عقب نشینی کرد.ثروت چارلز با به دست گرفتن کنترل مجدد ادینبورگ توسط طرفداران ویگ کاهش یافت.پس از شکست در گرفتن استرلینگ، او به سمت شمال به سمت اینورنس عقب نشینی کرد که توسط دوک کامبرلند تعقیب شد.ارتش ژاکوبیت که خسته شده بود، در ۱۶ آوریل ۱۷۴۶ در کولودن با کامبرلند روبرو شد، جایی که قاطعانه شکست خورد.چارلز تا سپتامبر 1746 در اسکاتلند مخفی شد و به فرانسه فرار کرد.پس از این شکست، انتقام‌جویی‌های وحشیانه‌ای علیه هواداران او انجام شد و آرمان یعقوبی‌ها حمایت خارجی را از دست داد.دادگاه تبعید شده به اجبار از فرانسه خارج شد و مدعی پیر در سال 1766 درگذشت. تظاهر کننده جوان در سال 1788 بدون مشکل مشروع درگذشت، و برادرش هنری، کاردینال یورک، در سال 1807 درگذشت، که نشان دهنده پایان آرمان ژاکوبیت بود.
روشنگری اسکاتلندی
روشنگری اسکاتلندی در قهوه خانه ای در ادینبورگ. ©HistoryMaps
1730 Jan 1

روشنگری اسکاتلندی

Scotland, UK
روشنگری اسکاتلند، دوره ای از دستاوردهای فکری و علمی قابل توجه در اسکاتلند قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، توسط یک شبکه آموزشی قوی و فرهنگ بحث و گفتگوی دقیق تقویت شد.در قرن هجدهم، اسکاتلند دارای مدارس محلی در دشت و پنج دانشگاه بود که محیطی مساعد برای رشد فکری ایجاد می‌کرد.گردهمایی های فکری در مکان هایی مانند The Select Society و The Poker Club در ادینبورگ، و بحث در دانشگاه های باستانی اسکاتلند، محور این فرهنگ بود.متفکران روشنگری اسکاتلندی با تأکید بر عقل انسانی و شواهد تجربی، پیشرفت، فضیلت و مزایای عملی را برای افراد و جامعه ارج نهادند.این رویکرد عمل گرایانه باعث پیشرفت در زمینه های مختلف از جمله فلسفه، اقتصاد سیاسی، مهندسی، پزشکی، زمین شناسی و غیره شد.از چهره های شاخص این دوره می توان به دیوید هیوم، آدام اسمیت، جیمز هاتون و جوزف بلک اشاره کرد.تأثیر روشنگری به دلیل توجه زیاد به دستاوردهای اسکاتلندی و انتشار افکار آن از طریق مهاجران اسکاتلندی و دانشجویان خارجی فراتر از اسکاتلند گسترش یافت.اتحادیه سال 1707 با انگلستان، که پارلمان اسکاتلند را منحل کرد اما نهادهای قانونی، مذهبی و آموزشی را دست نخورده باقی گذاشت، به شکل گیری نخبگان طبقه متوسط ​​جدید کمک کرد که روشنگری را به جلو سوق داد.از نظر اقتصادی، اسکاتلند شروع به کاهش شکاف ثروت با انگلستان پس از 1707 کرد.پیشرفت های کشاورزی و تجارت بین المللی، به ویژه با قاره آمریکا، با ظهور گلاسکو به عنوان قطب تجارت تنباکو، رونق را افزایش داد.بانکداری نیز گسترش یافت و موسساتی مانند بانک اسکاتلند و بانک سلطنتی اسکاتلند از رشد اقتصادی حمایت کردند.سیستم آموزشی اسکاتلند نقش اساسی داشت.شبکه ای از مدارس محلی و پنج دانشگاه پایه ای برای رشد فکری فراهم کردند.در اواخر قرن هفدهم، اکثر مناطق دشت دارای مدارس محلی بودند، اگرچه ارتفاعات عقب مانده بود.این شبکه آموزشی اعتقاد به تحرک اجتماعی و سواد را تقویت کرد و به پویایی فکری اسکاتلند کمک کرد.روشنگری در اسکاتلند حول محور کتابها و جوامع روشنفکری می چرخید.باشگاه هایی مانند The Select Society و The Poker Club در ادینبورگ، و باشگاه اقتصاد سیاسی در گلاسکو، تبادل فکری را تقویت کردند.این شبکه از فرهنگ لیبرال کالوینیست، نیوتنی و «طراحی» که محوری برای توسعه روشنگری بود، حمایت می کرد.اندیشه روشنگری اسکاتلندی به شدت بر حوزه های مختلف تأثیر گذاشت.فرانسیس هاچسون و جورج ترنبول پایه های فلسفی را پایه ریزی کردند، در حالی که تجربه گرایی و شک گرایی دیوید هیوم، فلسفه مدرن را شکل داد.رئالیسم عقل سلیم توماس رید به دنبال تطبیق تحولات علمی با باور دینی بود.ادبیات با شخصیت هایی مانند جیمز باسبول، آلن رمزی و رابرت برنز شکوفا شد.کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت زمینه را برای اقتصاد مدرن فراهم کرد.پیشرفت‌ها در جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی، که توسط متفکرانی مانند جیمز برنت رهبری می‌شد، رفتار انسان و توسعه اجتماعی را بررسی کرد.دانش علمی و پزشکی نیز رشد کرد.چهره هایی مانند کالین مکلارین، ویلیام کالن و جوزف بلک سهم قابل توجهی داشتند.کار جیمز هاتون در زمین شناسی ایده های رایج در مورد سن زمین را به چالش کشید و ادینبورگ به مرکز آموزش پزشکی تبدیل شد.دایره المعارف بریتانیکا که برای اولین بار در ادینبورگ منتشر شد، نماد تأثیر گسترده روشنگری بود و به یک اثر مرجع حیاتی در سطح جهانی تبدیل شد.نفوذ فرهنگی به معماری، هنر و موسیقی نیز گسترش یافت و معمارانی مانند رابرت آدام و هنرمندانی مانند آلن رمزی سهم قابل توجهی داشتند.تأثیر روشنگری اسکاتلندی تا قرن نوزدهم ادامه یافت و بر علم، ادبیات بریتانیا و فراتر از آن تأثیر گذاشت.ایده های سیاسی آن بر بنیانگذاران آمریکایی تأثیر گذاشت و فلسفه رئالیسم عقل سلیم تفکر آمریکایی قرن نوزدهم را شکل داد.
انقلاب صنعتی در اسکاتلند
حمل و نقل در کلاید، نوشته جان اتکینسون گریمشاو، 1881 ©Image Attribution forthcoming. Image belongs to the respective owner(s).
در اسکاتلند، انقلاب صنعتی انتقال قابل توجهی به فرآیندهای تولید جدید و گسترش اقتصادی از اواسط قرن 18 تا اواخر قرن 19 را نشان داد.اتحاد سیاسی بین اسکاتلند و انگلیس در سال 1707 با وعده بازارهای بزرگتر و امپراتوری رو به رشد بریتانیا انجام شد.این اتحادیه اقوام و اشراف را تشویق کرد تا کشاورزی را بهبود بخشند، محصولات کشاورزی و محوطه های جدید را معرفی کردند و به تدریج جایگزین سیستم سنتی دکل های حفاری شدند.منافع اقتصادی اتحادیه به کندی تحقق یافت.با این حال، پیشرفت در زمینه هایی مانند تجارت کتانی و گاو با انگلستان، درآمد حاصل از خدمات نظامی، و تجارت پر رونق تنباکو تحت سلطه گلاسکو پس از 1740 مشهود بود. سود حاصل از تجارت آمریکایی، تجار گلاسکو را به سرمایه گذاری در صنایع مختلف مانند نساجی، آهن، زغال سنگ، شکر و غیره، زمینه را برای رونق صنعتی شهر پس از 1815 فراهم کرد.در قرن هجدهم، صنعت کتانی بخش پیشرو اسکاتلند بود و زمینه را برای صنایع پنبه، جوت و پشم در آینده فراهم کرد.با حمایت هیئت امنا، کتانی های اسکاتلندی در بازار آمریکا رقابتی شدند که توسط کارآفرینان بازرگانی که تمام مراحل تولید را کنترل می کردند، هدایت می شدند.سیستم بانکداری اسکاتلند که به انعطاف پذیری و پویایی خود معروف است، نقش مهمی در توسعه سریع اقتصادی قرن نوزدهم ایفا کرد.در ابتدا، صنعت پنبه، با مرکزیت غرب، بر چشم انداز صنعتی اسکاتلند تسلط داشت.با این حال، اختلال در عرضه پنبه خام توسط جنگ داخلی آمریکا در سال 1861 باعث تنوع شد.اختراع انفجار داغ برای ذوب آهن در سال 1828 صنعت آهن اسکاتلند را متحول کرد و اسکاتلند را به سمت نقش محوری در مهندسی، کشتی سازی و تولید لوکوموتیو سوق داد.در اواخر قرن نوزدهم، تولید فولاد تا حد زیادی جایگزین تولید آهن شد.کارآفرینان و مهندسان اسکاتلندی به منابع فراوان زغال سنگ روی آوردند که منجر به پیشرفت‌هایی در مهندسی، کشتی‌سازی و ساخت لوکوموتیو شد و پس از سال 1870 فولاد جایگزین آهن شد. این تنوع، اسکاتلند را به عنوان مرکزی برای مهندسی و صنایع سنگین تبدیل کرد.استخراج زغال سنگ به طور فزاینده ای اهمیت یافت و سوخت خانه ها، کارخانه ها و موتورهای بخار از جمله لوکوموتیوها و کشتی های بخار را تامین کرد.تا سال 1914، 1000000 معدنچی زغال سنگ در اسکاتلند وجود داشت.کلیشه‌های اولیه، کشتی‌های اسکاتلندی را بی‌رحمانه و از نظر اجتماعی منزوی می‌کردند، اما سبک زندگی آن‌ها، که با مردانگی، برابری‌خواهی، همبستگی گروهی و حمایت رادیکال کارگری مشخص می‌شد، برای معدنچیان در همه جا مشخص بود.در سال 1800، اسکاتلند یکی از شهری ترین جوامع اروپا بود.گلاسکو که پس از لندن به عنوان "دومین شهر امپراتوری" شناخته می شود، به یکی از بزرگترین شهرهای جهان تبدیل شد.داندی بندر خود را مدرن کرد و به یک مرکز صنعتی و تجاری کلیدی تبدیل شد.توسعه سریع صنعتی هم ثروت و هم چالش هایی را به همراه داشت.ازدحام بیش از حد، مرگ و میر بالای نوزادان، و افزایش نرخ سل نشان دهنده شرایط بد زندگی به دلیل مسکن ناکافی و زیرساخت های بهداشت عمومی است.تلاش‌هایی توسط صاحبان صنایع و برنامه‌های دولتی برای بهبود مسکن و حمایت از طرح‌های خودیاری در میان طبقه کارگر انجام شد.
فروپاشی سیستم قبیله ای
Collapse of the clan system ©HistoryMaps
سیستم قبیله هایلند برای مدت طولانی برای حاکمان اسکاتلند چالشی بود که پیش از قرن هفدهم پیش می رفت.تلاش های جیمز ششم برای اعمال کنترل شامل اساسنامه ایونا بود که هدف آن ادغام رهبران قبیله در جامعه گسترده تر اسکاتلند بود.این یک دگرگونی تدریجی را آغاز کرد، جایی که در اواخر قرن هجدهم، روسای قبیله‌ها خود را بیشتر به عنوان مالکان تجاری می‌دانستند تا پدرسالار.در ابتدا، مستاجران به جای اجاره بهای نقدی، اجاره بها پرداخت می کردند و افزایش اجاره بها بیشتر شد.در دهه 1710، دوک‌های آرگیل شروع به حراج اجاره زمین کردند و این کار را تا سال 1737 به طور کامل اجرا کردند و جایگزین اصل سنتی دوتچا شدند، که روسای قبیله را ملزم به تهیه زمین برای اعضای خود کردند.این چشم انداز تجاری در میان نخبگان هایلند گسترش یافت، اما مستاجران آن ها به اشتراک گذاشته نشدند.ادغام روسای قبایل در جامعه اسکاتلند و بریتانیا باعث شد که بسیاری بدهی های قابل توجهی جمع کنند.از دهه 1770، وام گرفتن در برابر املاک هایلند آسان تر شد و وام دهندگان، اغلب از خارج از هایلند، به سرعت از نکول ها جلوگیری کردند.این سوء مدیریت مالی منجر به فروش بسیاری از املاک هایلند بین سال‌های 1770 تا 1850 شد، با اوج فروش املاک در پایان این دوره.شورش ژاکوبیت ها در سال 1745 نشانگر ظهور کوتاهی در اهمیت نظامی قبایل هایلند بود.با این حال، رهبران قبیله پس از شکست در کالودن، به سرعت انتقال خود را به مالکان تجاری از سر گرفتند.این تغییر با قوانین تنبیهی پس از شورش، مانند قانون صلاحیت های موروثی در سال 1746، که اختیارات قضایی را از روسای قبیله به دادگاه های اسکاتلند منتقل کرد، تسریع شد.با این حال، مورخ TM دیواین، نسبت به نسبت دادن فروپاشی قبیله صرفاً به این اقدامات هشدار می دهد و خاطرنشان می کند که تغییرات اجتماعی قابل توجهی در ارتفاعات در دهه های 1760 و 1770 آغاز شد، که ناشی از فشار بازار از ناحیه دشت های در حال صنعتی شدن بود.پس از شورش 1745، 41 ملک از شورشیان یعقوبی به تاج واگذار شد که بیشتر آنها برای پرداخت طلبکاران به حراج گذاشته شد.سیزده مورد بین سال‌های 1752 و 1784 توسط دولت حفظ و مدیریت می‌شد. تغییرات دهه 1730 توسط دوک‌های آرگیل، تعداد زیادی از تاکسی‌ها را جابجا کرده بود، روندی که از دهه 1770 در سرتاسر ارتفاعات به سیاست تبدیل شد.در اوایل قرن نوزدهم، قلاب‌زنان تا حد زیادی ناپدید شده بودند، بسیاری از آنها با مستاجران خود به آمریکای شمالی مهاجرت کردند و سرمایه و روحیه کارآفرینی خود را با خود بردند.پیشرفت‌های کشاورزی بین سال‌های 1760 و 1850 ارتفاعات را فرا گرفت و منجر به پاکسازی بدنام هایلند شد.این اخراج ها از نظر منطقه ای متفاوت بود: در ارتفاعات شرقی و جنوبی، شهرستان های کشاورزی جمعی با مزارع محصور بزرگتر جایگزین شدند.در شمال و غرب، از جمله هبریدها، با تخصیص مجدد زمین به مزارع بزرگ گوسفندان، جوامع کشت و کار ایجاد شدند.مستاجران آواره به مزارع ساحلی یا زمین های بی کیفیت نقل مکان کردند.سودآوری پرورش گوسفند افزایش یافت و از افزایش اجاره بها حمایت کرد.برخی از جوامع کشت‌کاری در صنعت کلپ یا ماهیگیری کار می‌کردند، با اندازه‌های کوچک کشت‌زارها که تضمین می‌کرد آنها به دنبال شغل اضافی بودند.قحطی سیب زمینی هایلند در سال 1846 جوامع کشت را به شدت تحت تاثیر قرار داد.در سال 1850، کمک های خیریه متوقف شد و مهاجرت توسط مالکان، مؤسسات خیریه و دولت ترویج شد.نزدیک به 11000 نفر بین سال‌های 1846 و 1856 گذرگاه‌های کمکی دریافت کردند و بسیاری دیگر به‌طور مستقل یا با کمک مهاجرت کردند.قحطی حدود 200000 نفر را تحت تأثیر قرار داد و بسیاری از کسانی که در آنجا ماندند بیشتر درگیر مهاجرت موقت برای کار شدند.با پایان یافتن قحطی، مهاجرت طولانی مدت با مشارکت ده ها هزار نفر در صنایع فصلی مانند ماهیگیری شاه ماهی رایج شده بود.پاکسازی ها منجر به مهاجرت حتی بیشتر از ارتفاعات شد، روندی که به جز در طول جنگ جهانی اول تا رکود بزرگ ادامه یافت.این دوره شاهد خروج قابل توجه جمعیت هایلند بود که چشم انداز اجتماعی و اقتصادی منطقه را تغییر داد.
مهاجرت اسکاتلند
مهاجران اسکاتلندی در آمریکا در قرن نوزدهم. ©HistoryMaps
1841 Jan 1 - 1930

مهاجرت اسکاتلند

United States
در قرن نوزدهم، جمعیت اسکاتلند رشد ثابتی داشت و از 1608000 نفر در سال 1801 به 2889000 نفر در سال 1851 رسید و تا سال 1901 به 4472000 نفر رسید.در نتیجه، از سال 1841 تا 1931، تقریباً 2 میلیون اسکاتلندی به آمریکای شمالی و استرالیا مهاجرت کردند، در حالی که 750000 نفر دیگر به انگلستان نقل مکان کردند.این مهاجرت قابل توجه منجر به از دست دادن نسبت بسیار بیشتری از جمعیت اسکاتلند در مقایسه با انگلستان و ولز شد و تا 30.2 درصد افزایش طبیعی آن از دهه 1850 به بعد با مهاجرت جبران شد.تقریباً همه خانواده‌های اسکاتلندی از دست دادن اعضای خود را به دلیل مهاجرت تجربه کردند، که عمدتاً شامل مردان جوان بود و در نتیجه بر جنسیت و نسبت سن کشور تأثیر می‌گذاشت.مهاجران اسکاتلندی نقش مهمی در پایه گذاری و توسعه چندین کشور ایفا کردند.در ایالات متحده، شخصیت های برجسته اسکاتلندی تبار شامل روحانی و انقلابی جان ویترسپون، ملوان جان پل جونز، صنعتگر و بشردوست اندرو کارنگی، و دانشمند و مخترع الکساندر گراهام بل بودند.در کانادا، اسکاتلندی‌های بانفوذ شامل سرباز و فرماندار کبک، جیمز موری، نخست‌وزیر جان مک‌دونالد، و سیاستمدار و اصلاح‌طلب اجتماعی تامی داگلاس بودند.اسکاتلندی‌های برجسته استرالیا شامل سرباز و فرماندار، لاچلان مک‌کواری، فرماندار و دانشمند توماس بریزبن و نخست‌وزیر اندرو فیشر بودند.در نیوزیلند، اسکاتلندی های مهمی عبارت بودند از سیاستمدار پیتر فریزر و قانون شکن جیمز مک کنزی.در قرن بیست و یکم، تعداد کانادایی‌های اسکاتلندی و آمریکایی‌های اسکاتلندی تقریباً برابر با پنج میلیون نفر باقی‌مانده در اسکاتلند بود.
انشقاق مذهبی در قرن نوزدهم اسکاتلند
اختلال بزرگ 1843 ©HistoryMaps
پس از مبارزه طولانی، انجیلی ها در سال 1834 کنترل مجمع عمومی را به دست آوردند و قانون وتو را به تصویب رساندند، که به جماعات اجازه می داد ارائه های حامی "سرزده" را رد کنند.این منجر به "تعارض ده ساله" نبردهای حقوقی و سیاسی شد که با صدور حکم دادگاه های مدنی علیه افراد غیر متجاوز به اوج خود رسید.این شکست منجر به اختلال بزرگ سال 1843 شد، جایی که حدود یک سوم روحانیون، عمدتاً از شمال و ارتفاعات، از کلیسای اسکاتلند جدا شدند و کلیسای آزاد اسکاتلند را به رهبری دکتر توماس چالمرز تشکیل دادند.چالمرز بر دیدگاهی اجتماعی تأکید کرد که به دنبال احیای و حفظ سنت‌های جمعی اسکاتلند در میان فشارهای اجتماعی بود.دیدگاه ایده آل او از جوامع کوچک، برابری طلب و مبتنی بر کرک که برای فردیت و همکاری ارزش قائل بودند، به طور قابل توجهی بر هر دو گروه جدا شده و جریان اصلی کلیساهای پرزبیتری تأثیر گذاشت.در دهه 1870، این ایده ها توسط کلیسای تأسیس شده اسکاتلند جذب شده بود، که نشان دهنده نگرانی کلیسا برای مسائل اجتماعی ناشی از صنعتی شدن و شهرنشینی بود.در اواخر قرن نوزدهم، کالوینیست‌های بنیادگرا و لیبرال‌های الهیاتی که تفسیر تحت اللفظی کتاب مقدس را رد می‌کردند، به شدت به بحث پرداختند.این منجر به انشعاب دیگری در کلیسای آزاد شد، با کالوینیست های سفت و سخت که کلیسای پروتستان آزاد را در سال 1893 تشکیل دادند. برعکس، حرکت هایی به سمت اتحاد مجدد وجود داشت که با اتحاد کلیساهای جدایی طلب در کلیسای متحد جدایی در سال 1820 شروع شد، که بعداً با Relief ادغام شد. کلیسا در سال 1847 برای تشکیل کلیسای متحد پرسبیتریان.در سال 1900، این کلیسا به کلیسای آزاد پیوست و کلیسای آزاد متحد اسکاتلند را تشکیل داد.حذف قانون حمایت غیر روحانی به اکثریت کلیسای آزاد اجازه داد تا در سال 1929 دوباره به کلیسای اسکاتلند بپیوندند. با این حال، برخی فرقه های کوچکتر، از جمله پرسبیتریان آزاد و باقیمانده کلیسای آزاد که در سال 1900 ادغام نشدند، همچنان پابرجا ماندند.رهایی کاتولیک در سال 1829 و ورود بسیاری از مهاجران ایرلندی، به ویژه پس از قحطی اواخر دهه 1840، مذهب کاتولیک را در اسکاتلند، به ویژه در مراکز شهری مانند گلاسکو، متحول کرد.در سال 1878، علی‌رغم مخالفت‌ها، سلسله مراتب کلیسایی کاتولیک رومی احیا شد و کاتولیک را به یک فرقه مهم تبدیل کرد.Episcopalianism همچنین در قرن 19 احیا شد و در سال 1804 به عنوان کلیسای اسقفی در اسکاتلند تأسیس شد، یک سازمان خودمختار در ارتباط با کلیسای انگلستان.کلیساهای باپتیست، جماعت گرا و متدیست، که در قرن هجدهم در اسکاتلند ظاهر شدند، در قرن نوزدهم شاهد رشد قابل توجهی بودند، تا حدی به دلیل سنت های رادیکال و انجیلی موجود در کلیسای اسکاتلند و کلیساهای آزاد.ارتش رستگاری در سال 1879 به این فرقه ها ملحق شد، با هدف ایجاد تهاجمات اساسی در مراکز شهری در حال رشد.
اسکاتلند در طول جنگ جهانی اول
سرباز اسکاتلندی یک هنگ کوهستانی در طول جنگ جهانی اول نگهبانی می داد. ©HistoryMaps
اسکاتلند نقش مهمی در تلاش بریتانیا در طول جنگ جهانی اول ایفا کرد و سهم قابل توجهی از نظر نیروی انسانی، صنعت و منابع داشت.صنایع کشور برای جنگ بسیج شدند، به عنوان مثال، کارخانه چرخ خیاطی سینگر کلایدبانک، با تضمین بیش از 5000 قرارداد دولتی و تولید مجموعه ای خیره کننده از مواد جنگی، از جمله 303 میلیون گلوله و قطعات توپخانه، قطعات هواپیما، نارنجک، قطعات تفنگ. و 361000 نعل اسب.در پایان جنگ، 14000 نیروی کار کارخانه حدود 70 درصد زن بودند.از جمعیت 4.8 میلیون نفری در سال 1911، اسکاتلند 690000 مرد را به جنگ فرستاد که 74000 نفر جان خود را از دست دادند و 150000 نفر مجروح شدند.مراکز شهری در اسکاتلند، که با فقر و بیکاری مشخص شده بود، زمینه های مناسبی برای استخدام ارتش بریتانیا بود.داندی، با صنعت جوت که عمدتاً زن است، دارای نسبت بالایی از نیروهای ذخیره و سربازان بود.در ابتدا، نگرانی برای رفاه خانواده سربازان مانع از ثبت نام شد، اما پس از تضمین دولت برای بازماندگان کشته‌شدگان یا از کارافتادگان، کمک هزینه هفتگی افزایش یافت.معرفی خدمت اجباری در ژانویه 1916 تأثیر جنگ را در سراسر اسکاتلند گسترش داد.نیروهای اسکاتلندی اغلب شامل بخش قابل توجهی از مبارزان فعال بودند، همانطور که در نبرد لوس مشاهده شد، جایی که لشکرها و واحدهای اسکاتلندی به شدت درگیر بودند و تلفات زیادی متحمل شدند.اگرچه اسکاتلندی ها تنها 10 درصد از جمعیت بریتانیا را تشکیل می دادند، اما 15 درصد از نیروهای مسلح و 20 درصد از تلفات جنگ را تشکیل می دادند.جزیره لوئیس و هریس برخی از بیشترین ضررهای متناسب را در بریتانیا تجربه کردند.کارخانه‌های کشتی‌سازی و مغازه‌های مهندسی اسکاتلند، به‌ویژه در کلایدساید، مرکز صنعت جنگ بودند.با این حال، گلاسکو همچنین شاهد تحریکات رادیکال بود که منجر به ناآرامی های صنعتی و سیاسی شد که پس از جنگ ادامه یافت.پس از جنگ، در ژوئن 1919، ناوگان آلمانی مقیم شده در اسکاپا فلو توسط خدمه آن غرق شد تا از توقیف کشتی ها توسط متفقین جلوگیری شود.در آغاز جنگ، RAF Montrose فرودگاه نظامی اصلی اسکاتلند بود که یک سال قبل توسط سپاه پرواز سلطنتی تأسیس شد.سرویس هوایی سلطنتی نیروی دریایی ایستگاه‌های قایق‌های پرنده و هواپیماهای دریایی را در شتلند، ایست فورچون و اینچینان راه‌اندازی کرد که دو مورد اخیر نیز به‌عنوان پایگاه کشتی‌های هوایی برای محافظت از ادینبورگ و گلاسکو خدمت می‌کنند.اولین ناوهای هواپیمابر جهان در Rosyth Dockyard در فایف مستقر شدند که به مکانی قابل توجه برای آزمایش فرود هواپیما تبدیل شد.ویلیام بردمور و شرکت مستقر در گلاسکو Beardmore WBIII را تولید کردند، اولین هواپیمای نیروی دریایی سلطنتی که برای عملیات ناوهای هواپیمابر طراحی شد.به دلیل اهمیت استراتژیک، اسکله روسیث در آغاز جنگ هدف اصلی آلمان بود.
اسکاتلند در طول جنگ جهانی دوم
اسکاتلند در طول جنگ جهانی دوم ©HistoryMaps
مانند جنگ جهانی اول ، اسکاپا فلو در اورکنی به عنوان پایگاه نیروی دریایی سلطنتی در طول جنگ جهانی دوم خدمت کرد.حملات به Scapa Flow و Rosyth باعث شد که جنگنده های RAF به اولین موفقیت های خود دست یابند و بمب افکن ها را در Firth of Forth و East Lothian سرنگون کنند.کارخانه‌های کشتی‌سازی گلاسکو و کلایدساید و کارخانه‌های مهندسی سنگین نقشی حیاتی در تلاش‌های جنگ ایفا کردند، اگرچه آنها متحمل حملات قابل توجهی از لوفت‌وافه شدند که منجر به تخریب و تلفات جانی شد.با توجه به موقعیت استراتژیک اسکاتلند، نقش کلیدی در نبرد آتلانتیک شمالی ایفا کرد و نزدیکی شتلند به نروژ اشغالی عملیات اتوبوس شتلند را تسهیل کرد، جایی که قایق های ماهیگیری به نروژی ها کمک کردند تا از دست نازی ها فرار کنند و از تلاش های مقاومت حمایت کردند.اسکاتلندی ها کمک های فردی قابل توجهی در تلاش جنگ داشتند، به ویژه اختراع رادار توسط رابرت واتسون وات، که در نبرد بریتانیا حیاتی بود و رهبری فرمانده هوایی مارشال هیو داودینگ در فرماندهی جنگنده RAF.فرودگاه های اسکاتلند شبکه پیچیده ای را برای نیازهای آموزشی و عملیاتی تشکیل می دادند که هر کدام نقش اساسی را ایفا می کردند.چندین اسکادران در سواحل Ayrshire و Fife گشت‌زنی‌های ضد کشتی را انجام دادند، در حالی که اسکادران‌های جنگنده در ساحل شرقی اسکاتلند از ناوگان در Rosyth Dockyard و Scapa Flow محافظت و از آن دفاع کردند.ایست فورچون به عنوان فرودگاه انحرافی برای بمب افکن هایی بود که از عملیات بر فراز آلمان نازی بازمی گشتند.تا پایان جنگ جهانی دوم، 94 فرودگاه نظامی در سراسر اسکاتلند فعالیت داشتند.نخست وزیر وینستون چرچیل، سیاستمدار حزب کارگر، تام جانستون را به عنوان وزیر امور خارجه اسکاتلند در فوریه 1941 منصوب کرد. جانستون تا پایان جنگ، امور اسکاتلند را کنترل کرد و ابتکارات متعددی را برای ارتقای اسکاتلند، جذب مشاغل و ایجاد شغل به راه انداخت.او 32 کمیته را برای رسیدگی به مسائل اجتماعی و اقتصادی، تنظیم اجاره بها، و ایجاد یک نمونه اولیه خدمات بهداشتی ملی با استفاده از بیمارستان‌های جدید ایجاد کرد که در پیش‌بینی تلفات بمباران آلمان ساخته شده بودند.موفق ترین سرمایه گذاری جانستون توسعه نیروگاه برق آبی در هایلندز بود.جانستون که از طرفداران قانون خانه بود، چرچیل را در مورد نیاز به مقابله با تهدید ناسیونالیستی متقاعد کرد و شورای ایالتی اسکاتلند و شورای صنعت را ایجاد کرد تا بخشی از قدرت را از وایت هال واگذار کند.علیرغم بمباران گسترده، صنعت اسکاتلند از طریق گسترش چشمگیر فعالیت های صنعتی از رکود رکود خارج شد و بسیاری از مردان و زنانی که قبلاً بیکار بودند را به کار گرفت.کارخانه‌های کشتی‌سازی به‌ویژه فعال بودند، اما بسیاری از صنایع کوچک‌تر نیز با تولید ماشین‌آلات برای بمب‌افکن‌ها، تانک‌ها و کشتی‌های جنگی بریتانیا کمک کردند.کشاورزی رونق گرفت، اگرچه استخراج زغال سنگ به دلیل معادن تقریباً فرسوده با چالش هایی مواجه شد.دستمزدهای واقعی 25 درصد افزایش یافت و بیکاری به طور موقت از بین رفت.افزایش درآمد و توزیع عادلانه غذا از طریق یک سیستم جیره بندی سخت به طور قابل توجهی سلامت و تغذیه را بهبود بخشید و میانگین قد نوجوانان 13 ساله در گلاسکو 2 اینچ افزایش یافت.در طول جنگ جهانی دوم، تقریباً 57000 اسکاتلندی جان خود را از دست دادند که هم پرسنل نظامی و هم غیرنظامی بودند.این رقم نشان دهنده سهم و فداکاری های قابل توجه اسکاتلندی ها در طول جنگ است.حدود 34000 تلفات جنگی با 6000 تلفات غیرنظامی اضافی، عمدتاً به دلیل حملات هوایی به شهرهایی مانند گلاسکو و کلایدبانک ثبت شد.هنگ سلطنتی اسکاتلندی به تنهایی کمک قابل توجهی کرد، با گردان هایی که در عملیات های کلیدی مختلف در سراسر اروپا و آسیا خدمت می کردند.گارد اسکاتلندی همچنین نقش مهمی ایفا کرد و در کمپین های بزرگ در شمال آفریقا، ایتالیا و نرماندی شرکت کرد.
اسکاتلند پس از جنگ
دکل حفاری واقع در دریای شمال ©HistoryMaps
1945 Jan 1

اسکاتلند پس از جنگ

Scotland, UK
پس از جنگ جهانی اول، وضعیت اقتصادی اسکاتلند به دلیل رقابت برون مرزی، صنعت ناکارآمد و اختلافات صنعتی بدتر شد.این امر در دهه 1970 با کشف و توسعه نفت و گاز دریای شمال و تغییر به سمت اقتصاد مبتنی بر خدمات شروع به تغییر کرد.کشف میادین نفتی بزرگ، مانند میدان نفتی Forties در سال 1970 و میدان نفتی برنت در سال 1971، اسکاتلند را به عنوان یک کشور مهم تولید کننده نفت معرفی کرد.تولید نفت در اواسط دهه 1970 آغاز شد و به احیای اقتصادی کمک کرد.صنعتی‌زدایی سریع در دهه‌های 1970 و 1980 شاهد کاهش یا بسته شدن صنایع سنتی بود که جای خود را به یک اقتصاد مبتنی بر خدمات، از جمله خدمات مالی و تولید الکترونیک در سیلیکون گلن داد.این دوره همچنین شاهد ظهور حزب ملی اسکاتلند (SNP) و جنبش‌هایی بود که از استقلال و تفویض اختیارات اسکاتلند حمایت می‌کردند.اگرچه رفراندوم 1979 در مورد واگذاری اختیارات نتوانست آستانه لازم را برآورده کند، همه پرسی سال 1997 موفق شد و منجر به تأسیس پارلمان اسکاتلند در سال 1999 شد.در سال 2014، همه پرسی استقلال اسکاتلند منجر به ماندن در بریتانیا با 55 درصد در برابر 45 درصد رأی شد.نفوذ SNP افزایش یافت، به ویژه در انتخابات وست مینستر در سال 2015، جایی که 56 کرسی از 59 کرسی اسکاتلند را به دست آورد و به سومین حزب بزرگ در وست مینستر تبدیل شد.حزب کارگر در بیشتر قرن بیستم بر کرسی های اسکاتلند در پارلمان وست مینستر تسلط داشت، اگرچه در دهه 1950 برای مدت کوتاهی جایگاه خود را به اتحادیه گرایان از دست داد.حمایت اسکاتلند برای موفقیت حزب کارگر در انتخابات بسیار مهم بود.سیاستمداران با ارتباطات اسکاتلندی، از جمله نخست وزیران هارولد مک میلان و الک داگلاس هوم، نقش های برجسته ای در زندگی سیاسی بریتانیا داشتند.SNP در دهه 1970 شهرت یافت اما در دهه 1980 کاهش یافت.معرفی مالیات جامعه (مالیات نظرسنجی) توسط دولت محافظه کار به رهبری تاچر بیشتر به تقاضاها برای کنترل اسکاتلند بر امور داخلی دامن زد که منجر به تغییرات قانون اساسی تحت دولت جدید کارگر شد.همه پرسی واگذاری اختیارات در سال 1997 منجر به تشکیل پارلمان اسکاتلند در سال 1999 شد که با تشکیل دولت ائتلافی بین کارگر و لیبرال دموکرات و دونالد دوار به عنوان اولین وزیر، تشکیل شد.ساختمان جدید پارلمان اسکاتلند در سال 2004 افتتاح شد. SNP در سال 1999 به اپوزیسیون رسمی تبدیل شد، در سال 2007 یک دولت اقلیت تشکیل داد و در سال 2011 اکثریت را به دست آورد. همه پرسی استقلال در سال 2014 منجر به رأی مخالف استقلال شد.اسکاتلند پس از جنگ با کاهش حضور در کلیسا و افزایش تعطیلی کلیسا مواجه شد.فرقه های جدید مسیحی ظهور کردند، اما در مجموع، پیروی از دین کاهش یافت.سرشماری سال 2011 کاهش جمعیت مسیحی و افزایش آنهایی را که هیچ وابستگی مذهبی نداشتند نشان داد.کلیسای اسکاتلند بزرگترین گروه مذهبی باقی ماند و پس از آن کلیسای کاتولیک روم قرار دارد.ادیان دیگر، از جمله اسلام، هندوئیسم، بودیسم و ​​سیکیسم عمدتاً از طریق مهاجرت حضور داشتند.
همه پرسی استقلال اسکاتلند 2014
همه پرسی استقلال اسکاتلند 2014 ©HistoryMaps
همه پرسی استقلال اسکاتلند از بریتانیا در 18 سپتامبر 2014 برگزار شد. این همه پرسی این سوال را مطرح کرد که "آیا اسکاتلند باید یک کشور مستقل باشد؟"، که رای دهندگان با "بله" یا "خیر" پاسخ دادند.در نتیجه، 55.3 درصد (2،001،926 رای) علیه استقلال و 44.7 درصد (1،617،989 رای) موافق بودند، با مشارکت تاریخی بالای 84.6 درصد، بالاترین میزان در بریتانیا از زمان انتخابات عمومی ژانویه 1910.این همه پرسی بر اساس قانون رفراندوم استقلال اسکاتلند در سال 2013 ترتیب داده شد که در نوامبر 2013 توسط پارلمان اسکاتلند پس از توافق بین دولت واگذار شده اسکاتلند و دولت بریتانیا به تصویب رسید.برای تصویب پیشنهاد استقلال به اکثریت ساده نیاز بود.رای دهندگان تقریباً 4.3 میلیون نفر را شامل می شدند که برای اولین بار در اسکاتلند حق رای دادن را به افراد 16 و 17 ساله گسترش داد.واجدین شرایط رای دادن شهروندان اتحادیه اروپا یا کشورهای مشترک المنافع ساکن اسکاتلند با سن 16 سال یا بیشتر، به استثنای برخی موارد بودند.گروه اصلی مبارزات انتخاباتی برای استقلال، بله اسکاتلند بود، در حالی که Better Together برای حفظ اتحادیه تلاش کرد.این همه پرسی شاهد مشارکت گروه های مختلف مبارزاتی، احزاب سیاسی، مشاغل، روزنامه ها و افراد برجسته بود.موضوعات کلیدی مورد بحث شامل واحد پولی که اسکاتلند مستقل از آن استفاده می کند، هزینه های عمومی، عضویت در اتحادیه اروپا و اهمیت نفت دریای شمال بود.یک نظرسنجی خروجی نشان داد که حفظ پوند استرلینگ عامل تعیین کننده برای بسیاری از رأی دهندگان نه بود، در حالی که نارضایتی از سیاست وست مینستر انگیزه بسیاری از رأی دهندگان بله را ایجاد کرد.

HistoryMaps Shop

Heroes of the American Revolution Painting

Explore the rich history of the American Revolution through this captivating painting of the Continental Army. Perfect for history enthusiasts and art collectors, this piece brings to life the bravery and struggles of early American soldiers.

Characters



William Wallace

William Wallace

Guardian of the Kingdom of Scotland

Saint Columba

Saint Columba

Irish abbot and missionary

Adam Smith

Adam Smith

Scottish economist

Andrew Moray

Andrew Moray

Scottish Leader

Robert Burns

Robert Burns

Scottish poet

James Clerk Maxwell

James Clerk Maxwell

Scottish physicist

James IV of Scotland

James IV of Scotland

King of Scotland

James Watt

James Watt

Scottish inventor

David Hume

David Hume

Scottish Enlightenment philosopher

Kenneth MacAlpin

Kenneth MacAlpin

King of Alba

Robert the Bruce

Robert the Bruce

King of Scots

Mary, Queen of Scots

Mary, Queen of Scots

Queen of Scotland

Sir Walter Scott

Sir Walter Scott

Scottish novelist

John Logie Baird

John Logie Baird

Scottish inventor

References



  • Devine, Tom (1999). The Scottish Nation, 1700–2000. Penguin books. ISBN 0-670-888117. OL 18383517M.
  • Devine, Tom M.; Wormald, Jenny, eds. (2012). The Oxford Handbook of Modern Scottish History. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-162433-9. OL 26714489M.
  • Donaldson, Gordon; Morpeth, Robert S. (1999) [1977]. A Dictionary of Scottish History. Edinburgh: John Donald. ISBN 978-0-85-976018-8. OL 6803835M.
  • Donnachie, Ian and George Hewitt. Dictionary of Scottish History. (2001). 384 pp.
  • Houston, R.A. and W. Knox, eds. New Penguin History of Scotland, (2001). ISBN 0-14-026367-5
  • Keay, John, and Julia Keay. Collins Encyclopedia of Scotland (2nd ed. 2001), 1101 pp; 4000 articles; emphasis on history
  • Lenman, Bruce P. Enlightenment and Change: Scotland 1746–1832 (2nd ed. The New History of Scotland Series. Edinburgh University Press, 2009). 280 pp. ISBN 978-0-7486-2515-4; 1st edition also published under the titles Integration, Enlightenment, and Industrialization: Scotland, 1746–1832 (1981) and Integration and Enlightenment: Scotland, 1746–1832 (1992).
  • Lynch, Michael, ed. (2001). The Oxford Companion to Scottish History. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-969305-4. OL 3580863M.
  • Kearney, Hugh F. (2006). The British Isles: a History of Four Nations (2nd ed.). Cambridge University Press. ISBN 978-0-52184-600-4. OL 7766408M.
  • Mackie, John Duncan (1978) [1964]. Lenman, Bruce; Parker, Geoffrey (eds.). A History of Scotland (1991 reprint ed.). London: Penguin. ISBN 978-0-14-192756-5. OL 38651664M.
  • Maclean, Fitzroy, and Magnus Linklater, Scotland: A Concise History (2nd ed. 2001) excerpt and text search
  • McNeill, Peter G. B. and Hector L. MacQueen, eds, Atlas of Scottish History to 1707 (The Scottish Medievalists and Department of Geography, 1996).
  • Magnusson, Magnus. Scotland: The Story of a Nation (2000), popular history focused on royalty and warfare
  • Mitchison, Rosalind (2002) [1982]. A History of Scotland (3rd ed.). London: Routledge. ISBN 978-0-41-527880-5. OL 3952705M.
  • Nicholls, Mark (1999). A History of the Modern British Isles, 1529–1603: the Two Kingdoms. Wiley-Blackwell. ISBN 978-0-631-19333-3. OL 7609286M.
  • Panton, Kenneth J. and Keith A. Cowlard, Historical Dictionary of the United Kingdom. Vol. 2: Scotland, Wales, and Northern Ireland. (1998). 465 pp.
  • Paterson, Judy, and Sally J. Collins. The History of Scotland for Children (2000)
  • Pittock, Murray, A New History of Scotland (2003) 352 pp; ISBN 0-7509-2786-0
  • Smout, T. C., A History of the Scottish People, 1560–1830 (1969, Fontana, 1998).
  • Tabraham, Chris, and Colin Baxter. The Illustrated History of Scotland (2004) excerpt and text search
  • Watson, Fiona, Scotland; From Prehistory to the Present. Tempus, 2003. 286 pp.
  • Wormald, Jenny, The New History of Scotland (2005) excerpt and text search